۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
کتاب در بیان حاشیههای [[رفيعي قزويني، ابوالحسن|علامه قزوینی]] بر شرح مطالع با این عبارات فارسی مصحح آغاز میشود: «بدان که در موضوع تصدیق، سه قول است: یکى آنکه بسیط است و عبارت است از مجرّد حکم و هو قول الحكماء؛ دوم آنکه مرکب است از ادراکات اربعه یا ثلاثه على خلاف، با دخول حکم در میان اجزاء و هو قول الفخر الرّازي و أتباعه؛ سوم آنکه مرکب است از ادراکات ثلاثه: إدراك المحكوم عليه و به و النّسبة الحكمية و حکم خارج از ماهیت تصدیق و عارض». سپس زبان نوشتار، عوض شده و به عربی ادامه مییابد: «فالتّصديق على هذا القول هو الإدراكات الثّلاثة بشرط كونها معروضة للحكم و هو مذهب سخيف مستحدث؛ كما ذكره العلّامة الشّريف المحشّي في حواشيه، فليراجع من شاء»؛ یعنی: تصدیق، بنابراین، عبارت خواهد بود از ادراکات ثلاثه؛ البته مشروط به اینکه معروض حکم باشد که البته این قولی سخیف و نودرآمد است؛ چنانکه علامه شریف محشی در حواشی خویش متذکر این امر شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص39</ref>. پس از آن، حواشی [[رفيعي قزويني، ابوالحسن|علامه قزوینی]]، به این صورت آغاز میگردد: | کتاب در بیان حاشیههای [[رفيعي قزويني، ابوالحسن|علامه قزوینی]] بر شرح مطالع با این عبارات فارسی مصحح آغاز میشود: «بدان که در موضوع تصدیق، سه قول است: یکى آنکه بسیط است و عبارت است از مجرّد حکم و هو قول الحكماء؛ دوم آنکه مرکب است از ادراکات اربعه یا ثلاثه على خلاف، با دخول حکم در میان اجزاء و هو قول الفخر الرّازي و أتباعه؛ سوم آنکه مرکب است از ادراکات ثلاثه: إدراك المحكوم عليه و به و النّسبة الحكمية و حکم خارج از ماهیت تصدیق و عارض». سپس زبان نوشتار، عوض شده و به عربی ادامه مییابد: «فالتّصديق على هذا القول هو الإدراكات الثّلاثة بشرط كونها معروضة للحكم و هو مذهب سخيف مستحدث؛ كما ذكره العلّامة الشّريف المحشّي في حواشيه، فليراجع من شاء»؛ یعنی: تصدیق، بنابراین، عبارت خواهد بود از ادراکات ثلاثه؛ البته مشروط به اینکه معروض حکم باشد که البته این قولی سخیف و نودرآمد است؛ چنانکه علامه شریف محشی در حواشی خویش متذکر این امر شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص39</ref>. پس از آن، حواشی [[رفيعي قزويني، ابوالحسن|علامه قزوینی]]، به این صورت آغاز میگردد: | ||
«قوله: «و إن اختلف وجه التّعدّد و الوحدة ...». | «قوله: «و إن اختلف وجه التّعدّد و الوحدة...». | ||
أقول: لأنّ التّعدّد هنا في هذا الاصطلاح معنويّ؛ سواء كان بالأجزاء الخارجية أو بالعقلية أو بالحيثيات و الاعتبارات و لا أقّل من التّعدّد من حيث الوجود و الماهية؛ لأنّ «كلّ ممکن زوج ترکيبي»، بخلاف التّعدّد المراد في اللّغة؛ لأنّه من حيث اللّفظ و العناوين الظّاهرية و قس على ما ذكر حال الوحدة»<ref>ر.ک: همان، ص39-40</ref>؛ یعنی اینکه گفت هرچند وجه تعدد و وحدت مختلف باشد.... در توضیح آن میگویم: این بدان علت است که تعدد در اینجا اصطلاحی معنوی است، خواه تعدد به اجزای خارجیه منظور باشد یا اجزای عقلیه یا به حیثیات و اعتبارات و کمترین میزان تعدد، تعدد از حیث وجود وماهیت است؛ زیرا «هر موجود امکانی، ماهیتی دارد و وجودی»، بهخلاف تعددی که در لغت منظور است؛ زیرا تعدد در لغت یعنی تعدد از جهت لفظ و عناوین ظاهریه. حال وحدت را هم از بیان تعدد میتوان به دست آورد. | أقول: لأنّ التّعدّد هنا في هذا الاصطلاح معنويّ؛ سواء كان بالأجزاء الخارجية أو بالعقلية أو بالحيثيات و الاعتبارات و لا أقّل من التّعدّد من حيث الوجود و الماهية؛ لأنّ «كلّ ممکن زوج ترکيبي»، بخلاف التّعدّد المراد في اللّغة؛ لأنّه من حيث اللّفظ و العناوين الظّاهرية و قس على ما ذكر حال الوحدة»<ref>ر.ک: همان، ص39-40</ref>؛ یعنی اینکه گفت هرچند وجه تعدد و وحدت مختلف باشد.... در توضیح آن میگویم: این بدان علت است که تعدد در اینجا اصطلاحی معنوی است، خواه تعدد به اجزای خارجیه منظور باشد یا اجزای عقلیه یا به حیثیات و اعتبارات و کمترین میزان تعدد، تعدد از حیث وجود وماهیت است؛ زیرا «هر موجود امکانی، ماهیتی دارد و وجودی»، بهخلاف تعددی که در لغت منظور است؛ زیرا تعدد در لغت یعنی تعدد از جهت لفظ و عناوین ظاهریه. حال وحدت را هم از بیان تعدد میتوان به دست آورد. |
ویرایش