۸۲٬۴۴۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' می د' به ' مید') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' می ی' به ' میی') |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
به نظر بسیاری از تذکره نویسان قدیم و جدید، و به اعتقاد نویسنده، بنیانگذار و آغازگر تحول در شعر فارسی که منجر به پیدایش و تکامل سبک مشهور به هندی شد، بابافغانی (متوفی 925ه.ق) است. ملاحظهی وضع کلی شعر فارسی به خصوص غزل در فاصلهی حافظ تا فغانی، به ویژه جامی تا فغانی، و مقایسهی آن با تحولی که پس فغانی رخ دادف نشان میدهد که شعر فارسی به دست فغانی از یک بن بست بیرون آمد و طریقی پیدا شد که شاعر از تکرار و تقلید به فضای آزادتری وارد شود و به بیان مستقل دریافتهای شخصی بپردازد. و چنان شد که تا مدت ها شاعران کهنه پرست هر نغمهی تازهای را که خارج از ردیف های هزاران بار نواخته شده میشنیدند، به مسخره، فغانیه می گفتند. تذکره نویسان تصریح کرده اند که فغانی «آدم شعر جدید»، یعنی پدر سبک تازه، است و او را «مجتهد فن تازه» می نامیدهاند. تا 150 سال از جمله وظایف شاعران استقبال از غزلهای فغانی بود. یعنی با آموختن ردیف های او قادر به نغمه سرایی میشدند. و این همزمان است با رنسانس گونهای که در تبریز و هرات و سپس، با روی کار آمدن صفویه، در قزوین و اصفهان پدید آمد و محصول کامل خود را در زمان شاه عباس در ایران و در زمان اکبرشاه بابری در هند عرضه نمود و در ابعاد مختلف اجتماعی و فرهنگی و هنری تأثیر خود را نشان داد. اگر در اشعار غزل سرایان بعد از حافظ تا فغانی دقت کنیم، همگی تقلیدی است. فغانی طراوت و بدعت در لفظ و معنا و احساس و اندیشهی فردی را باب کرد، و پس از آن بود که شور و خروش جنبش فرهنگی نوین، که افراد و قشرهایی از پیشه وران و کسبه و طبقات خرده پای شهری بدان پیوسته بودند، توانست با این زبان و شیوهی جدید بیان گردد. | به نظر بسیاری از تذکره نویسان قدیم و جدید، و به اعتقاد نویسنده، بنیانگذار و آغازگر تحول در شعر فارسی که منجر به پیدایش و تکامل سبک مشهور به هندی شد، بابافغانی (متوفی 925ه.ق) است. ملاحظهی وضع کلی شعر فارسی به خصوص غزل در فاصلهی حافظ تا فغانی، به ویژه جامی تا فغانی، و مقایسهی آن با تحولی که پس فغانی رخ دادف نشان میدهد که شعر فارسی به دست فغانی از یک بن بست بیرون آمد و طریقی پیدا شد که شاعر از تکرار و تقلید به فضای آزادتری وارد شود و به بیان مستقل دریافتهای شخصی بپردازد. و چنان شد که تا مدت ها شاعران کهنه پرست هر نغمهی تازهای را که خارج از ردیف های هزاران بار نواخته شده میشنیدند، به مسخره، فغانیه می گفتند. تذکره نویسان تصریح کرده اند که فغانی «آدم شعر جدید»، یعنی پدر سبک تازه، است و او را «مجتهد فن تازه» می نامیدهاند. تا 150 سال از جمله وظایف شاعران استقبال از غزلهای فغانی بود. یعنی با آموختن ردیف های او قادر به نغمه سرایی میشدند. و این همزمان است با رنسانس گونهای که در تبریز و هرات و سپس، با روی کار آمدن صفویه، در قزوین و اصفهان پدید آمد و محصول کامل خود را در زمان شاه عباس در ایران و در زمان اکبرشاه بابری در هند عرضه نمود و در ابعاد مختلف اجتماعی و فرهنگی و هنری تأثیر خود را نشان داد. اگر در اشعار غزل سرایان بعد از حافظ تا فغانی دقت کنیم، همگی تقلیدی است. فغانی طراوت و بدعت در لفظ و معنا و احساس و اندیشهی فردی را باب کرد، و پس از آن بود که شور و خروش جنبش فرهنگی نوین، که افراد و قشرهایی از پیشه وران و کسبه و طبقات خرده پای شهری بدان پیوسته بودند، توانست با این زبان و شیوهی جدید بیان گردد. | ||
فغانی در آغاز قرن دهم هجری ایستاده و سرچشمهی سه شیوهی شعری است: یکی وقوع گویی، دیگر سبک مشهور به هندی و سوم جریان بازگشت ادبی. جلب این که جریان بازگشت، با آن که مدعی تقلید از سعدی و حافظ است، در واقع افراط کاریهای معنوی و فرسودگیهای لفظی مرحلهی انحطاط سبک هندی را در سرچشمهی زلال فغانی و شفائی و نظیری شسته است. و اگر باریک بینی به خرج دهیم، در اشعار خوب مشتاق و آذر و عاشق (اوایل قرن سیزدهم) ته مایههایی از مضمون بندی سبک هندی و نیز اثری از شیوهی وقوع گویی | فغانی در آغاز قرن دهم هجری ایستاده و سرچشمهی سه شیوهی شعری است: یکی وقوع گویی، دیگر سبک مشهور به هندی و سوم جریان بازگشت ادبی. جلب این که جریان بازگشت، با آن که مدعی تقلید از سعدی و حافظ است، در واقع افراط کاریهای معنوی و فرسودگیهای لفظی مرحلهی انحطاط سبک هندی را در سرچشمهی زلال فغانی و شفائی و نظیری شسته است. و اگر باریک بینی به خرج دهیم، در اشعار خوب مشتاق و آذر و عاشق (اوایل قرن سیزدهم) ته مایههایی از مضمون بندی سبک هندی و نیز اثری از شیوهی وقوع گویی مییابیم؛ و این در مجموع یعنی بازگشت به فغانی. | ||
شعر معروف به سبک هندی، خصوصا غزل به آن سبک، زبان حال طبقات شهرنشین است و در حد ممکن شعری مردمی است که الهامات و عصیانها و طغیانها و اندیشهها و تأثرات و تصورات و زیر و زبرهای زندگی روزمره در آن منعکس شده است. طبیعی است که نباید انتظار داشت که این انعکاس همواره ساده باشد، گاه کاژو کوژ است، اما برای کسی که با این شعر مأنوس شود کاملا مفهوم است. شاعر گاه شکوهها و درخواستهای اجتماعی و سیاسی خود را به شکل درددلهای عاشقانه مطرح می سازد، اما خوانندگان و شنوندگان این شعر در محافل ادبی و قهوه خانهها و انجمنها آن را در معنای درستش میفهمیدهاند. توجه مجدد به شعر سبک هندی، در شصت هفتاد سال اخیر، نیز درست به دلیل محتوای غنی اجتماعی و انتقادی آن بوده است. تحولات سبک مشهور به هندی نیز دقیقا به سبب همین ارتباط تاریخی موازی تغییرات عینی و دگرگونیهای اندیشگی است که در همان دوران رخ میداده است. در ایران همزمان با انحطاط صفویه، گویندهای متوسط به نام میرزا طاهر وحید شهرت بسیار داشت. و طبق آن چه از تذکرهی حزین به دست می آید، شعر ایران در اواخر عصر صفوی به بن بست رسیده بود. گویان حزین با دانش ادبی و قوهی نقدی که داشت نکته را دریافت و نخستین علائم «بازگشت» را از خود نشان داد و همین باعث برخورد او با ادبای هندی گردید. اما حزین چون سالهای میانی و آخر عمر را در هند می گذرانید موفق نشد که بانی بازگشت گردد و انجمن مشتاق در اصفهان این کار را کرد. در غزل دورهی بازگشت آنچه مطلوب می نمود اشعار ساده و قابل فهمی بود که بتوان به آواز خواند و با آهنگ چارتار و کمانچه و دف و نی توام کرد و سبک هندی، که عمدهی محصولش غزل است در ایران فرو مرد. این بود اجمالی از سیر سیصد سالهی شعر فارسی در ایران و هند. آن خصوصیات که برای سبک مشهور به هندی برشمرده اند همه در شعر فارسی سابقه دارد الا این که جمع این ویژگیهای استثنایی خود، خصوصیتی است در سبک مشهور به هندی. به گمان نویسنده آن چه در این دوران سیصدساله برای شاعر اهمیت داشت سنت شکنی بود، یعنی با چشم خود نگاه کردن و با زبان خود بیان کردن. اگر اوضاع اجتماعی و مواهب شخصی کمک میکرد، شاعر موفق بود و هرگاه زمینه مساعد نبود شاعر در تار و پود سنت جدید گرفتار می گشت و گاه خفه میشد. آشنایی اقبال لاهوری با فلسفه و ادبیات غرب در هند شعر سبک هندی را از بن بست بیرون برد، حال آن که در ایران سبک بازگشت جانشین نالایق سبک هندی گردید تا این که آشنایی با فلسفه و ادبیات غرب در این جا هم تأثیر خود را گذاشت. | شعر معروف به سبک هندی، خصوصا غزل به آن سبک، زبان حال طبقات شهرنشین است و در حد ممکن شعری مردمی است که الهامات و عصیانها و طغیانها و اندیشهها و تأثرات و تصورات و زیر و زبرهای زندگی روزمره در آن منعکس شده است. طبیعی است که نباید انتظار داشت که این انعکاس همواره ساده باشد، گاه کاژو کوژ است، اما برای کسی که با این شعر مأنوس شود کاملا مفهوم است. شاعر گاه شکوهها و درخواستهای اجتماعی و سیاسی خود را به شکل درددلهای عاشقانه مطرح می سازد، اما خوانندگان و شنوندگان این شعر در محافل ادبی و قهوه خانهها و انجمنها آن را در معنای درستش میفهمیدهاند. توجه مجدد به شعر سبک هندی، در شصت هفتاد سال اخیر، نیز درست به دلیل محتوای غنی اجتماعی و انتقادی آن بوده است. تحولات سبک مشهور به هندی نیز دقیقا به سبب همین ارتباط تاریخی موازی تغییرات عینی و دگرگونیهای اندیشگی است که در همان دوران رخ میداده است. در ایران همزمان با انحطاط صفویه، گویندهای متوسط به نام میرزا طاهر وحید شهرت بسیار داشت. و طبق آن چه از تذکرهی حزین به دست می آید، شعر ایران در اواخر عصر صفوی به بن بست رسیده بود. گویان حزین با دانش ادبی و قوهی نقدی که داشت نکته را دریافت و نخستین علائم «بازگشت» را از خود نشان داد و همین باعث برخورد او با ادبای هندی گردید. اما حزین چون سالهای میانی و آخر عمر را در هند می گذرانید موفق نشد که بانی بازگشت گردد و انجمن مشتاق در اصفهان این کار را کرد. در غزل دورهی بازگشت آنچه مطلوب می نمود اشعار ساده و قابل فهمی بود که بتوان به آواز خواند و با آهنگ چارتار و کمانچه و دف و نی توام کرد و سبک هندی، که عمدهی محصولش غزل است در ایران فرو مرد. این بود اجمالی از سیر سیصد سالهی شعر فارسی در ایران و هند. آن خصوصیات که برای سبک مشهور به هندی برشمرده اند همه در شعر فارسی سابقه دارد الا این که جمع این ویژگیهای استثنایی خود، خصوصیتی است در سبک مشهور به هندی. به گمان نویسنده آن چه در این دوران سیصدساله برای شاعر اهمیت داشت سنت شکنی بود، یعنی با چشم خود نگاه کردن و با زبان خود بیان کردن. اگر اوضاع اجتماعی و مواهب شخصی کمک میکرد، شاعر موفق بود و هرگاه زمینه مساعد نبود شاعر در تار و پود سنت جدید گرفتار می گشت و گاه خفه میشد. آشنایی اقبال لاهوری با فلسفه و ادبیات غرب در هند شعر سبک هندی را از بن بست بیرون برد، حال آن که در ایران سبک بازگشت جانشین نالایق سبک هندی گردید تا این که آشنایی با فلسفه و ادبیات غرب در این جا هم تأثیر خود را گذاشت. |