۸۱٬۶۵۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'می داند' به 'میداند') |
|||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
در قسمت دوم این فصل به مصدر عقلی برای تفسیر پرداخته شده و نظریات معتزله و اشاعره و امامیه مطرح گردیده است. این بخش از کتاب که به مباحث اصولی نزدیک شده، سخن از حسن و قبح عقلی و شرعی هم به میان آمده است. در پایان به بحث حجیت عقل پرداخته شده است و نظر جناب شیخ انصاری را پیش کشیده و در نهایت نتیجهگیری خود را بیان نموده است<ref>ر.ک: همان، ص72-77</ref>. | در قسمت دوم این فصل به مصدر عقلی برای تفسیر پرداخته شده و نظریات معتزله و اشاعره و امامیه مطرح گردیده است. این بخش از کتاب که به مباحث اصولی نزدیک شده، سخن از حسن و قبح عقلی و شرعی هم به میان آمده است. در پایان به بحث حجیت عقل پرداخته شده است و نظر جناب شیخ انصاری را پیش کشیده و در نهایت نتیجهگیری خود را بیان نموده است<ref>ر.ک: همان، ص72-77</ref>. | ||
مبحث آخر این فصل به مصدر و منبع «لغوی» اختصاص دارد. در این بخش ابتدا به استشهادات صحابه و تابعین به لغت عرب، استناد کرده و با توجه به اینکه قرآن به زبان عربی مبین نازل شده اهمیت این منبع را خاطرنشان میکند؛ نویسنده، نیاز به لغت در تفسیر را در جایی که دسترسی به نص وجود ندارد، | مبحث آخر این فصل به مصدر و منبع «لغوی» اختصاص دارد. در این بخش ابتدا به استشهادات صحابه و تابعین به لغت عرب، استناد کرده و با توجه به اینکه قرآن به زبان عربی مبین نازل شده اهمیت این منبع را خاطرنشان میکند؛ نویسنده، نیاز به لغت در تفسیر را در جایی که دسترسی به نص وجود ندارد، بیشترمیداند. در ادامه نظریاتی از شیخ طوسی و ابن خلدون در باب ضرورت لغت مطرح گردیده است<ref>ر.ک: همان، ص77-80</ref>. | ||
در فصل چهارم کتاب که در مورد شیوههای تفسیر است، نه روش تفسیری نام برده است که عبارتند از: منهج قرآنی، أثری، رأی، لغوی، بیانی، صوفی یا باطنی، علمی، تاریخی و موضوعی<ref>ر.ک: همان، ص92-127</ref>. | در فصل چهارم کتاب که در مورد شیوههای تفسیر است، نه روش تفسیری نام برده است که عبارتند از: منهج قرآنی، أثری، رأی، لغوی، بیانی، صوفی یا باطنی، علمی، تاریخی و موضوعی<ref>ر.ک: همان، ص92-127</ref>. |