مآثر الملوك؛ به ضمیمه خاتمه خلاصة الاخبار و قانون همایونی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - '== منابع ==' به '== منابع مقاله ==')
 
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<div class="wikiInfo">
{{جعبه اطلاعات کتاب
[[پرونده:NUR10070J1.jpg|بندانگشتی|مآثر الملوک؛ به ضمیمه خاتمه خلاصة الاخبار و قانون همایونی]]
| تصویر =NUR10070J1.jpg
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
| عنوان =مآثر الملوک؛ به ضمیمه خاتمه خلاصة الاخبار و قانون همایونی
|+
| پدیدآوران =  
|-
[[محدث، سید میرهاشم]] (مصحح)
! نام کتاب!! data-type="bookName" |مآثر الملوک؛ به ضمیمه خاتمه خلاصة الاخبار و قانون همایونی
|-
|نام های دیگر کتاب
| data-type="otherBookNames" |
|-
|پدیدآورندگان
| data-type="authors" |[[محدث، هاشم]] (مصحح)


[[خواند میر، غیاث‌الدین بن همام‌الدین]] (نويسنده)
[[خواند میر، غیاث‌الدین بن همام‌الدین]] (نویسنده)
|-
| زبان =فارسی
|زبان  
| کد کنگره =‏DSR‎‏ ‎‏81‎‏ ‎‏/‎‏خ‎‏9‎‏م‎‏2
| data-type="language" |فارسی
| موضوع =
|-
ایران - تاریخ - متون قدیمی تا قرن 14
|کد کنگره  
| data-type="congeressCode" style="direction:ltr" |‏DSR‎‏ ‎‏81‎‏ ‎‏/‎‏خ‎‏9‎‏م‎‏2
|-
|موضوع  
| data-type="subject" |ایران - تاریخ - متون قدیمی تا قرن 14


ایران - شاهان و فرمانروایان - سرگذشت نامه - متون قدیمی تا قرن 14
ایران - شاهان و فرمانروایان - سرگذشت‌نامه - متون قدیمی تا قرن 14


نثر فارسی - قرن 10ق.
نثر فارسی - قرن 10ق.


هرات
هرات
|-
| ناشر =
|ناشر  
رسا
| data-type="publisher" |رسا
| مکان نشر =تهران - ایران
|-
| سال نشر = 1372 ش  
|مکان نشر  
| data-type="publishPlace" |تهران - ایران
|-
|سال نشر  
| data-type="publishYear" | 1372 هـ.ش  
|- class="articleCode"
|کد اتوماسیون
| data-type="automationCode" |AUTOMATIONCODE10070AUTOMATIONCODE
|}
</div>


| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE10070AUTOMATIONCODE
| چاپ =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =10070
| کتابخوان همراه نور =10070
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پیش از =
}}


'''مآثر الملوك؛ به ضمیمه خاتمه خلاصة الاخبار و قانون همایونی''' اثر خواند [[خواند‌میر، غیاث‌الدین بن همام‌الدین|مير غياث‌الدين بن همام‌الدين حسينى]] است كه در سال 901ق به رشته تحرير درآمده و موضوع آن بناها، موسسات، اوقاف و سخنان حكمت آميز پادشاهان و حكما مى‌باشد.
'''مآثر الملوك؛ به ضمیمه خاتمه خلاصة الاخبار و قانون همایونی''' اثر خواند [[خواند‌میر، غیاث‌الدین بن همام‌الدین|مير غياث‌الدين بن همام‌الدين حسينى]] است كه در سال 901ق به رشته تحرير درآمده و موضوع آن بناها، مؤسسات، اوقاف و سخنان حكمت آميز پادشاهان و حكما مى‌باشد.


زبان كتاب فارسى است و نثر روان آن كه گاه از ظرافت و صنايع ادبى بى‌بهره نيست، نشان از پختگى و احاطه مؤلف آن بر نكات ادبى و تاريخى دارد.  
زبان كتاب فارسى است و نثر روان آن كه گاه از ظرافت و صنايع ادبى بى‌بهره نيست، نشان از پختگى و احاطه مؤلف آن بر نكات ادبى و تاريخى دارد.  
خط ۵۳: خط ۴۰:


== ساختار ==
== ساختار ==
پيش گفتار مصحح آغازگر و دو ضميمه «خاتمه خلاصه الاخبار فى احوال اخيار» و «قانون همايونى- همايون نامه» پايان بخش كتاب مى‌باشند.
پيش گفتار مصحح آغازگر و دو ضميمه «خاتمه خلاصه الاخبار فى احوال اخيار» و «قانون همايونى- همايون نامه» پايان بخش كتاب مى‌باشند.


خط ۶۴: خط ۴۹:


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==
پيش گفتار پس از شرح احوال و آثار مؤلف، توضيح مختصرى از همايون نامه و خاتمه خلاصه الاخبار را ارائه مى‌كند.
پيش گفتار پس از شرح احوال و آثار مؤلف، توضيح مختصرى از همايون نامه و خاتمه خلاصه الاخبار را ارائه مى‌كند.


خط ۹۲: خط ۷۵:
معاويه اولين كس از اهل اسلام است كه زندان ساخت و بر بريدات(نامه‌ها) ديوانى، مهر زد. از سخنان اوست كه: اگر مردم بدانند كه من از عفو كردن چه مقدار لذت مى‌يابم، به ارتكاب مآثم و جرايم نزد من تقرب جويند- مروان بن حكم اول شخصى است كه در روز عيد، خطبه را بر نماز تقديم كرد- عبدالملك بن مروان، اول ملك از ملوك اسلام است كه بخل ورزيد و از امر به معروف و نهى از منكر نهى كرد- و....
معاويه اولين كس از اهل اسلام است كه زندان ساخت و بر بريدات(نامه‌ها) ديوانى، مهر زد. از سخنان اوست كه: اگر مردم بدانند كه من از عفو كردن چه مقدار لذت مى‌يابم، به ارتكاب مآثم و جرايم نزد من تقرب جويند- مروان بن حكم اول شخصى است كه در روز عيد، خطبه را بر نماز تقديم كرد- عبدالملك بن مروان، اول ملك از ملوك اسلام است كه بخل ورزيد و از امر به معروف و نهى از منكر نهى كرد- و....


در ذكر بعضى از سير و آثار عباسيان و برخى از سخنان ايشان، بعد از اينكه مدت حكومت آنان را پانصد و بيست و سه سال ذكر مى‌كند، سخنان و بعضى از اعمال مهم آنان بيان شده است، از جمله: ابوالعباس سفاح، اولين آنها بوده و به حسن صورت از ابناى روزگار امتياز داشت. گويند كه شخصى تقريرى نزد وى فرستاد. سفاح بر ظهر آن نوشت كه نزديكى مجوى به ما به واسطه امرى كه از خداى تعالى دور شوى- منصور دوانيقى، اولين كسى بود كه ميان آل على(ع) و اولاد عباس وحشت و نزاع افكند. از سخنان اوست كه: پادشاهان از اصحاب خويش همه چيز را تحمل مى‌كنند مگر سه چيز را كه آن شركت در سلطنت، افشاى اسرار و خيانت در حرم است- مهدى بن منصور، خليفه عدالت شعار و سخاوت دثار بود و اول پادشاهى است كه اهل بحث و متكلمين را فرمود تا كتب كلامى تصنيف نمودند. و....
در ذكر بعضى از سير و آثار عباسيان و برخى از سخنان ايشان، بعد از اينكه مدت حكومت آنان را پانصد و بيست و سه سال ذكر مى‌كند، سخنان و بعضى از اعمال مهم آنان بيان شده است، از جمله: ابوالعباس سفاح، اولين آنها بوده و به حسن صورت از ابناى روزگار امتياز داشت. گويند كه شخصى تقريرى نزد وى فرستاد. سفاح بر ظهر آن نوشت كه نزدیکى مجوى به ما به واسطه امرى كه از خداى تعالى دور شوى- منصور دوانيقى، اولين كسى بود كه ميان آل على(ع) و اولاد عباس وحشت و نزاع افكند. از سخنان اوست كه: پادشاهان از اصحاب خويش همه چيز را تحمل مى‌كنند مگر سه چيز را كه آن شركت در سلطنت، افشاى اسرار و خيانت در حرم است- مهدى بن منصور، خليفه عدالت شعار و سخاوت دثار بود و اول پادشاهى است كه اهل بحث و متكلمين را فرمود تا كتب كلامى تصنيف نمودند. و....


پى بردن به عقيده شخصى مؤلف كمى دشوار مى‌نمايد. زيرا آنجا كه از اهل بيت معصومين(عليهم‌السلام)، نام مى‌برد تمام القاب و كنيه آنها را با عبارت(عليهم‌السلام)، تمام و كمال ذكر كرده، '''«انما يريد الله...»''' را مخصوص ايشان دانسته و زبان خويش را از ذكر اوصاف آنها قاصر مى‌داند- كه نشان از ارادت كامل وى به ائمه شيعه عليهم‌السلام دارد-، اما آنجا كه در پى معرفى بنى اميه و بنى عباس است آنان را اشخاص با فضل وكمالى بيان مى‌كند كه خلافت زيبنده و برازنده ايشان است و حتى شرب خمر و سخنان در حال مستى آنها را در زمره كمالاتشان ذكر مى‌كند. به عنوان مثال در مورد مهدى بن منصور عباسى آمده «روزى در شكارگاه از لشكريان دور افتاده و گرسنه شده در منزل اعرابيى نزول فرمود و با عرب گفت ما حضرى بيار كه مهمان توام. عرب جواب داد كه تو را به غايت بزرگ‌منش مى‌بينم و بر خوردنيى كه درخور تو باشد دست‌رس ندارم. مهدى فرمود كه هر چه دارى بيار. عرب نان پاره‌اى بياورد. خليفه به رغبت تمام به كار برد. آن‌گاه گفت دگر هيچ نيست؟ عرب مقدارى شير حاضر كرد. مهدى آن را بياشاميد و چون چيز ديگرى طلب نمود اعرابى ظرفى مملو از شراب بياورد و خود جرعه‌اى خورده، كاسه‌اى به مهدى داد. مهدى آن را دركشيده، گفت اى اعرابى مرا مى‌شناسى؟ عرب گفت لا و الله. مهدى فرمود كه من يكى از خدم خاص مهدى‌ام. عرب گفت بارك الله عليك. و مهدى كاسه‌اى ديگر آشاميده باز سؤال كرد كه مى‌دانى كه من كيستم؟ عرب جواب داد حالا شمه‌اى از حال خود تقرير نمودى. مهدى گفت چنين نيست بلكه من يكى از امراى مقرب خليفه‌ام. اعرابى او را دعاى خير گفت. مهدى قدح سيّم دركشيده، چون دماغش گرم گشت، باز اعرابى را مخاطب ساخته گفت مرا مى‌شناسى؟ گفت آرى، تو خود فرمودى كه من از جمله مقربان خليفه‌ام. مهدى گفت نه، بلكه خليفه زمان منم. عرب بعد از استماع اين سخن كوزه شراب را از پيش مهدى برداشت و چون كاسه‌اى ديگر طلب كرد، اعرابى ابا كرده گفت كه كاسه اول كه خوردى گفتى كه من يكى از خدم خليفه‌ام ومن مسلم داشتم، در نوبت دويّم فرمودى كه من يكى از امراى خليفه‌ام و من مسلم داشتم و بعد از آشاميدن قدح ثالث دعوى مى‌كنى كه خليفه منم ولا محاله اگر كاسه ديگر خورى خواهى گفت كه من پيغمبر خدايم! برين تقدير مصلحت تو آن است كه بر شرب شراب اقدام ننمايى. مهدى متبسم شده در اين اثنا امرا و لشكريان پيدا شده و از دور فرود آمدند. عرب متوهم شده مهدى گفت لا بأس عليك و او را به انعام و احسان بى پايان خوش دل ساخت. اعرابى بعد از اخذ زر نقد و خلعت گفت اشهد انك صادق لو ادعيت الرابعه و الخامسه! يعنى بر صدق تو گواهى مى‌دهم در دعوى مرتبه رابعه و خامسه كه عبارت از نبوت و الوهيت است!»
پى بردن به عقيده شخصى مؤلف كمى دشوار مى‌نمايد. زيرا آنجا كه از اهل‌بيت معصومين عليهم‌السلام، نام مى‌برد تمام القاب و كنيه آنها را با عبارت عليهم‌السلام، تمام و كمال ذكر كرده، '''«انما يريد الله...»''' را مخصوص ايشان دانسته و زبان خويش را از ذكر اوصاف آنها قاصر مى‌داند- كه نشان از ارادت كامل وى به ائمه شيعه عليهم‌السلام دارد-، اما آنجا كه در پى معرفى بنى اميه و بنى عباس است آنان را اشخاص با فضل وكمالى بيان مى‌كند كه خلافت زيبنده و برازنده ايشان است و حتى شرب خمر و سخنان در حال مستى آنها را در زمره كمالاتشان ذكر مى‌كند. به عنوان مثال در مورد مهدى بن منصور عباسى آمده «روزى در شكارگاه از لشكريان دور افتاده و گرسنه شده در منزل اعرابيى نزول فرمود و با عرب گفت ما حضرى بيار كه مهمان توام. عرب جواب داد كه تو را به غايت بزرگ‌منش مى‌بينم و بر خوردنيى كه درخور تو باشد دسترس ندارم. مهدى فرمود كه هر چه دارى بيار. عرب نان پاره‌اى بياورد. خليفه به رغبت تمام به كار برد. آن‌گاه گفت دگر هيچ نيست؟ عرب مقدارى شير حاضر كرد. مهدى آن را بياشاميد و چون چيز ديگرى طلب نمود اعرابى ظرفى مملو از شراب بياورد و خود جرعه‌اى خورده، كاسه‌اى به مهدى داد. مهدى آن را دركشيده، گفت اى اعرابى مرا مى‌شناسى؟ عرب گفت لا و الله. مهدى فرمود كه من يكى از خدم خاص مهدى‌ام. عرب گفت بارك الله عليك. و مهدى كاسه‌اى ديگر آشاميده باز سؤال كرد كه مى‌دانى كه من كيستم؟ عرب جواب داد حالا شمه‌اى از حال خود تقرير نمودى. مهدى گفت چنين نيست بلكه من يكى از امراى مقرب خليفه‌ام. اعرابى او را دعاى خير گفت. مهدى قدح سيّم دركشيده، چون دماغش گرم گشت، باز اعرابى را مخاطب ساخته گفت مرا مى‌شناسى؟ گفت آرى، تو خود فرمودى كه من از جمله مقربان خليفه‌ام. مهدى گفت نه، بلكه خليفه زمان منم. عرب بعد از استماع اين سخن كوزه شراب را از پيش مهدى برداشت و چون كاسه‌اى ديگر طلب كرد، اعرابى ابا كرده گفت كه كاسه اول كه خوردى گفتى كه من يكى از خدم خليفه‌ام ومن مسلم داشتم، در نوبت دويّم فرمودى كه من يكى از امراى خليفه‌ام و من مسلم داشتم و بعد از آشاميدن قدح ثالث دعوى مى‌كنى كه خليفه منم ولا محاله اگر كاسه ديگر خورى خواهى گفت كه من پيغمبر خدايم! برين تقدير مصلحت تو آن است كه بر شرب شراب اقدام ننمايى. مهدى متبسم شده در اين اثنا امرا و لشكريان پيدا شده و از دور فرود آمدند. عرب متوهم شده مهدى گفت لا بأس عليك و او را به انعام و احسان بى پايان خوش دل ساخت. اعرابى بعد از اخذ زر نقد و خلعت گفت اشهد انك صادق لو ادعيت الرابعه و الخامسه! يعنى بر صدق تو گواهى مى‌دهم در دعوى مرتبه رابعه و خامسه كه عبارت از نبوت و الوهيت است!»


در پايان نيز شرح مختصرى از سلسله‌هاى پادشاهى ايران، شاهان آنها و برخى اقداماتى كه انجام داده‌اند، به ترتيب زمانى بيان مى‌شود. مانند: سامانيان، غزنويان، ديالمه، اسماعيليان، آل بويه، سلجوقيان، خوارزمشاهيان... اولاد امير تيمور گوركان و سلطان حسين بهادرخان.  
در پايان نيز شرح مختصرى از سلسله‌هاى پادشاهى ايران، شاهان آنها و برخى اقداماتى كه انجام داده‌اند، به ترتيب زمانى بيان مى‌شود. مانند: سامانيان، غزنويان، ديالمه، اسماعيليان، آل بويه، سلجوقيان، خوارزمشاهيان... اولاد امير تيمور گوركان و سلطان حسين بهادرخان.  
خط ۱۱۷: خط ۱۰۰:




== پیوندها ==
 
[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/6138 مطالعه کتاب مآثر الملوک؛ به ضمیمه خاتمه خلاصة الاخبار و قانون همایونی در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:تاریخ]]
[[رده:تاریخ]]
[[رده:تاریخ آسیا]]
[[رده:تاریخ ایران]]
[[رده:تاریخ ایران]]
[[رده: 25 آبان الی 24 آذر]]