كنز العرفان في فقه القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۱ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده'
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
خط ۶: خط ۶:
[[شریف‌زاده، محمدباقر]] (حاشيه نويس)
[[شریف‌زاده، محمدباقر]] (حاشيه نويس)


[[فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله]] (نويسنده)
[[فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله]] (نویسنده)


[[بهبودی، محمدباقر]] (مصحح)
[[بهبودی، محمدباقر]] (مصحح)
خط ۴۰: خط ۴۰:
در مقدمه مصحح، ابتدا زندگى‌نامه مختصرى از مؤلف ارائه و سپس، به معرفى كتاب وى، پرداخته شده است<ref>مقدمه مصحح، ج1، ص4-18</ref>
در مقدمه مصحح، ابتدا زندگى‌نامه مختصرى از مؤلف ارائه و سپس، به معرفى كتاب وى، پرداخته شده است<ref>مقدمه مصحح، ج1، ص4-18</ref>


در مقدمه مؤلف، فوائدى چند، مطرح شده است؛ فوائدى همچون: «معنى نص و ظاهر و مجمل»، «عام و خاص و مطلق و مقيد»، «تعداد آيات احكام و نسبت آنها با كل آيات قرآن» و..<ref>مقدمه نويسنده، همان، ص1-5</ref>
در مقدمه مؤلف، فوائدى چند، مطرح شده است؛ فوائدى همچون: «معنى نص و ظاهر و مجمل»، «عام و خاص و مطلق و مقيد»، «تعداد آيات احكام و نسبت آنها با كل آيات قرآن» و..<ref>مقدمه نویسنده، همان، ص1-5</ref>


اين اثر علاوه بر آنكه تفسير آيات الأحكام است، دو خصوصيت دارد كه كتاب‌هايى همچون «فقه القرآن» راوندى و «زبدة البيان» اردبيلى كه در همين موضوع نوشته شده‌اند، آن خصوصيات را ندارند: يكى آنكه در آن، به آراى فقهى علماى اهل سنت نيز توجه شده است؛ ديگر اينكه مؤلف در اين كتاب، دو مكتب تفسيرى شيعه و اهل سنت را به‌خوبى نشان داده و در هر آيه كه دو نظريه وجود داشته، به روش تفسير مقارنه‌اى، به بحث پرداخته است. نمونه بارز اين ويژگى را در ذيل آيه شريفه 6 مائده و 22 نساء كه درباره احكام وضو و تيمم است، مى‌توان ديد. نمونه ديگر در ذيل آيه شريفه 5 سوره بينه است. وى پس از ذكر آيه: ''' «و ما أمروا إلا ليعبدوا الله مخلصين لهالدين» '''، فرموده: «بدان كه شافعى و احمد و مالك در اشتراط نيت در طهارات، با ما موافقت كرده‌اند و اگرچه در كيفيت نيت با ما مخالف هستند، ولى [[ابن حیون، نعمان بن محمد|ابوحنيفه]] نيت را به كسب طهارت با خاک؛ يعنى تيمم اختصاص داده، نه غير آن؛ زيرا خداوند فرموده: ''' «فتيمموا صعيدا» ''' و در غير آن، چنين نفرموده؛ ولى حق، قول اول است؛ چون در روايات دليل بر آن وجود دارد و در حديث پيامبر اكرم(ص) آمده است: «إنما الأعمال بالنيات» و آمدن «الف و لام» بر سر جمع، مفيد عموم است»<ref>ر.ک: ربانى، محمدحسن، ص173</ref>
اين اثر علاوه بر آنكه تفسير آيات الأحكام است، دو خصوصيت دارد كه كتاب‌هايى همچون «فقه القرآن» راوندى و «زبدة البيان» اردبيلى كه در همين موضوع نوشته شده‌اند، آن خصوصيات را ندارند: يكى آنكه در آن، به آراى فقهى علماى اهل سنت نيز توجه شده است؛ ديگر اينكه مؤلف در اين كتاب، دو مكتب تفسيرى شيعه و اهل سنت را به‌خوبى نشان داده و در هر آيه كه دو نظريه وجود داشته، به روش تفسير مقارنه‌اى، به بحث پرداخته است. نمونه بارز اين ويژگى را در ذيل آيه شريفه 6 مائده و 22 نساء كه درباره احكام وضو و تيمم است، مى‌توان ديد. نمونه ديگر در ذيل آيه شريفه 5 سوره بينه است. وى پس از ذكر آيه: ''' «و ما أمروا إلا ليعبدوا الله مخلصين لهالدين» '''، فرموده: «بدان كه شافعى و احمد و مالك در اشتراط نيت در طهارات، با ما موافقت كرده‌اند و اگرچه در كيفيت نيت با ما مخالف هستند، ولى [[ابن حیون، نعمان بن محمد|ابوحنيفه]] نيت را به كسب طهارت با خاک؛ يعنى تيمم اختصاص داده، نه غير آن؛ زيرا خداوند فرموده: ''' «فتيمموا صعيدا» ''' و در غير آن، چنين نفرموده؛ ولى حق، قول اول است؛ چون در روايات دليل بر آن وجود دارد و در حديث پيامبر اكرم(ص) آمده است: «إنما الأعمال بالنيات» و آمدن «الف و لام» بر سر جمع، مفيد عموم است»<ref>ر.ک: ربانى، محمدحسن، ص173</ref>
خط ۴۶: خط ۴۶:
فاضل مقداد در ابتداى هر باب فقهى، عنوان باب را، در لغت و اصطلاح تعريف كرده است؛ چنان‌كه روش [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] و شاگردان و پيروان او، تكيه بر همين تعاريف و نقض و ابرام آن‌هاست؛ به‌عنوان مثال، در ابتداى كتاب طهارت فرموده است: «طهارت در لغت به معناى پاكيزگى است و شرعا به‌نحو حقيقى، بر رافع حدث يا مبيح براى نماز، اطلاق شده است». به عقيده وى، بهترين تعريف «طهارت»، «إستعمال طهور مشروط بالنية» است<ref>همان، ص173-174</ref>
فاضل مقداد در ابتداى هر باب فقهى، عنوان باب را، در لغت و اصطلاح تعريف كرده است؛ چنان‌كه روش [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] و شاگردان و پيروان او، تكيه بر همين تعاريف و نقض و ابرام آن‌هاست؛ به‌عنوان مثال، در ابتداى كتاب طهارت فرموده است: «طهارت در لغت به معناى پاكيزگى است و شرعا به‌نحو حقيقى، بر رافع حدث يا مبيح براى نماز، اطلاق شده است». به عقيده وى، بهترين تعريف «طهارت»، «إستعمال طهور مشروط بالنية» است<ref>همان، ص173-174</ref>


نويسنده در اين تفسير به منابع گوناگون توجه دارد. او بسيار مصر است كه كلمات و سخنان «فاضل معاصر» را نقد كند. شيخ يوسف بحرانى (1186ق) در «لؤلؤ البحرين» و نيز علامه سيد محمدباقر خوانسارى (1313ق) در «[[روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات|روضات الجنات]]» گفته‌اند كه مراد از فاضل معاصر، احمد بن عبدالله بن متوج بحرانى، صاحب تفسيرى در آيات الأحكام با عنوان «النهاية في تفسير الخمسمائة» است. [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ تهرانى]] نيز از مؤلف «نظام الأقوال» نقل مى‌كند كه هر جا كنز العرفان فرموده: «قال المعاصر»، مراد همان احمد بن عبدالله بن متوج بحرانى است<ref>همان، ص174</ref>
نویسنده در اين تفسير به منابع گوناگون توجه دارد. او بسيار مصر است كه كلمات و سخنان «فاضل معاصر» را نقد كند. شيخ يوسف بحرانى (1186ق) در «لؤلؤ البحرين» و نيز علامه سيد محمدباقر خوانسارى (1313ق) در «[[روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات|روضات الجنات]]» گفته‌اند كه مراد از فاضل معاصر، احمد بن عبدالله بن متوج بحرانى، صاحب تفسيرى در آيات الأحكام با عنوان «النهاية في تفسير الخمسمائة» است. [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ تهرانى]] نيز از مؤلف «نظام الأقوال» نقل مى‌كند كه هر جا كنز العرفان فرموده: «قال المعاصر»، مراد همان احمد بن عبدالله بن متوج بحرانى است<ref>همان، ص174</ref>


نويسنده در شرح لغات و تركيب، بر تفسير «[[الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل في وجوه التأويل|الكشاف]]» [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] تكيه دارد؛ همان‌طوركه به تفسير طبرى نظر دارد و علاوه بر نقل، به نقد آن هم مى‌پردازد؛ مثلاًدر ذيل آيه 22 سوره نساء: ''' «و لا تنكحوا ما نكح آبائكم من النساء إلا ما قد سلف إنه كان فاحشة و مقتا و ساء سبيلا» '''، فرموده: «طبرى، «ما» را در آيه، مصدرى دانسته و گفته: لا تنكحوا نكاح آبائكم؛ أي مثله؛ «مثل نكاح‌هاى فاسد پدران خود نكاح نكنيد» و حتى سزاوار است برخلاف آنان عمل كنيد (برخلاف ديدگاه طبرى، به عقيده من) «ما» موصول اسمى است و ضمير مفعول، به سبب تخفيف، محذوف است و تقدير آن چنين است: لا تنكحوا ما نكحه آبائكم»<ref>همان</ref>
نویسنده در شرح لغات و تركيب، بر تفسير «[[الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل في وجوه التأويل|الكشاف]]» [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] تكيه دارد؛ همان‌طوركه به تفسير طبرى نظر دارد و علاوه بر نقل، به نقد آن هم مى‌پردازد؛ مثلاًدر ذيل آيه 22 سوره نساء: ''' «و لا تنكحوا ما نكح آبائكم من النساء إلا ما قد سلف إنه كان فاحشة و مقتا و ساء سبيلا» '''، فرموده: «طبرى، «ما» را در آيه، مصدرى دانسته و گفته: لا تنكحوا نكاح آبائكم؛ أي مثله؛ «مثل نكاح‌هاى فاسد پدران خود نكاح نكنيد» و حتى سزاوار است برخلاف آنان عمل كنيد (برخلاف ديدگاه طبرى، به عقيده من) «ما» موصول اسمى است و ضمير مفعول، به سبب تخفيف، محذوف است و تقدير آن چنين است: لا تنكحوا ما نكحه آبائكم»<ref>همان</ref>


در واقع مى‌توان گفت كه اين كتاب، يكى از پربارترين كتاب‌هاى فقهى پيرامون آيات الأحكام قرآن مجيد مى‌باشد كه با خصوصيات زير، از ديگر همگنان و امثال خود، تمايز پيدا مى‌كند و با اين ويژگى‌ها، در صدر جدول اين كتاب‌ها قرار مى‌گيرد:
در واقع مى‌توان گفت كه اين كتاب، يكى از پربارترين كتاب‌هاى فقهى پيرامون آيات الأحكام قرآن مجيد مى‌باشد كه با خصوصيات زير، از ديگر همگنان و امثال خود، تمايز پيدا مى‌كند و با اين ويژگى‌ها، در صدر جدول اين كتاب‌ها قرار مى‌گيرد:
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش