كشف الفضائح اليونانية و رشف النصايح الإيمانية: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۹ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎ک' به 'ی‌ک'
جز (جایگزینی متن - 'ن‎ر' به 'ن‌ر')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ک' به 'ی‌ک')
خط ۴۷: خط ۴۷:
مقدمه مؤلف، به موضوع ابواب کتاب، اشاره گردیده است<ref>مقدمه مؤلف، ص65</ref>.
مقدمه مؤلف، به موضوع ابواب کتاب، اشاره گردیده است<ref>مقدمه مؤلف، ص65</ref>.


این اثر [[سهروردی، عمر بن محمد|سهروردی‎]] پس‎ از‎ انتشار، در میان دانشیان و فاضلان سده هفتم و هشتم شهرت زیای یافت و پشتیبانان و مخالفان پیدا کرد‎. ضیاءالدین ابوالحسن مسعود بن محمود شیرازی از عالمان و مشایخ نام‌بردار سده هفتم (م 655) با این‎ اثر‎ [[سهروردی، عمر بن محمد|سهروردی]] خصومت می‎ورزید و در کتابی به نام «كشف الأسرار الإيمانية و هتك الأستار الحطامية» در رد و جواب آن پرداخت؛ به‌طوری‎که پس از چندی آن کتاب را به دو رساله دیگر در خصوص حکمت‎ اسلام و عظمت شأن و شوکت حکمای مسلمان، مذیل کند یکی به نام «اشارات الواصلین» و دیگری «الرسالة الكنه»؛ اما همچنان که «تهافت التهافت» ابن رشد، هرگز نتوانست بر رونق و بازار «تهافت الفلاسفة» محمد‎ غزالی‎، اثری کاری و نابودکننده داشته باشد، ردیه مسعود شیرازی نیز نتوانست از شهرت و رونق اثر حاضر بکاهد، چنانچه در سده هشتم، به قول معین‌الدین یزدی «از میامن دولت‎ محمدی‎ و صفای نیت مؤلف، شهرت و قبول این کتاب هم‎عنان صبا، به آفاق رسیده و با انوار خورشید به اطراف اقالیم مشهور، مذکور گشته، اهل‎دل را انیس روح‌افزای‎ شد‎ ‎و سالکان راه حق را جلیس غم‎زدای آمد»<ref>ر.ک: هروی، نجیب مایل، ص66</ref>.
این اثر [[سهروردی، عمر بن محمد|سهروردی‎]] پس‎ از‎ انتشار، در میان دانشیان و فاضلان سده هفتم و هشتم شهرت زیای یافت و پشتیبانان و مخالفان پیدا کرد‎. ضیاءالدین ابوالحسن مسعود بن محمود شیرازی از عالمان و مشایخ نام‌بردار سده هفتم (م 655) با این‎ اثر‎ [[سهروردی، عمر بن محمد|سهروردی]] خصومت می‎ورزید و در کتابی به نام «كشف الأسرار الإيمانية و هتك الأستار الحطامية» در رد و جواب آن پرداخت؛ به‌طوری‌که پس از چندی آن کتاب را به دو رساله دیگر در خصوص حکمت‎ اسلام و عظمت شأن و شوکت حکمای مسلمان، مذیل کند یکی به نام «اشارات الواصلین» و دیگری «الرسالة الكنه»؛ اما همچنان که «تهافت التهافت» ابن رشد، هرگز نتوانست بر رونق و بازار «تهافت الفلاسفة» محمد‎ غزالی‎، اثری کاری و نابودکننده داشته باشد، ردیه مسعود شیرازی نیز نتوانست از شهرت و رونق اثر حاضر بکاهد، چنانچه در سده هشتم، به قول معین‌الدین یزدی «از میامن دولت‎ محمدی‎ و صفای نیت مؤلف، شهرت و قبول این کتاب هم‎عنان صبا، به آفاق رسیده و با انوار خورشید به اطراف اقالیم مشهور، مذکور گشته، اهل‎دل را انیس روح‌افزای‎ شد‎ ‎و سالکان راه حق را جلیس غم‎زدای آمد»<ref>ر.ک: هروی، نجیب مایل، ص66</ref>.


[[سهروردی، عمر بن محمد|سهروردی]] در این کتاب کوشیده است که الهیات اسلامی، مسائل روح، نبوت، معاد و حشرونشر و صفات و اخلاق و افعال باری‌تعالی را‎ در‎ پانزده‎ باب و یک خاتمه، تبیین کند و بر‎ خواننده‎ گمراه که به مطالعه آراء فلاسفه می‌پردازد، پیدا سازد که انقطاع از علوم عقلی و تعلق به علوم اسلامی، سرمایه رستگاری‎ و درستکاری است. از آن روی که مؤلف بر علوم اسلامی‎ اعم‎ از علوم ظاهری و باطنی، تسلط کامل داشته، در این زمینه کاملاً موفق و فیروز است، ولیکن در نااستوار نمودن آراء فلاسفه‎ و ناپخته‎ نشان‎ دادن نکات فلسفی، بسیار ضعیف و حتی در حد یک نویسنده‎ مقلد است. با آنکه [[سهروردی، عمر بن محمد|سهروردی]] از غزالی و آثار ضد فلسفی او، مانند «تهافت الفلاسفة» و «مقاصد الفلاسفة» تمتع یافته‎ و بهره‎ برده‎ است، ولی هرگز نتوانسته چون غزالی، یک‎یک از مباحث فلسفی‎ را‎ برشمارد و به رد و انکار آن‌ها بپردازد<ref>همان</ref>.
[[سهروردی، عمر بن محمد|سهروردی]] در این کتاب کوشیده است که الهیات اسلامی، مسائل روح، نبوت، معاد و حشرونشر و صفات و اخلاق و افعال باری‌تعالی را‎ در‎ پانزده‎ باب و یک خاتمه، تبیین کند و بر‎ خواننده‎ گمراه که به مطالعه آراء فلاسفه می‌پردازد، پیدا سازد که انقطاع از علوم عقلی و تعلق به علوم اسلامی، سرمایه رستگاری‎ و درستکاری است. از آن روی که مؤلف بر علوم اسلامی‎ اعم‎ از علوم ظاهری و باطنی، تسلط کامل داشته، در این زمینه کاملاً موفق و فیروز است، ولیکن در نااستوار نمودن آراء فلاسفه‎ و ناپخته‎ نشان‎ دادن نکات فلسفی، بسیار ضعیف و حتی در حد یک نویسنده‎ مقلد است. با آنکه [[سهروردی، عمر بن محمد|سهروردی]] از غزالی و آثار ضد فلسفی او، مانند «تهافت الفلاسفة» و «مقاصد الفلاسفة» تمتع یافته‎ و بهره‎ برده‎ است، ولی هرگز نتوانسته چون غزالی، یک‎یک از مباحث فلسفی‎ را‎ برشمارد و به رد و انکار آن‌ها بپردازد<ref>همان</ref>.


وی در این کتاب دو نوع شناخت را در مقابل‎ همدیگر‎ می‌گذارد‎: شناختی که از روی ایمان و اشراق است و به‌وسیله قلب تحصیل می‌گردد و شناختی‎ که‎ محل‎ اخذ آن عقل است -شناخت عقلانی و در واقع مؤلف کوشیده است که مناظره گونه‌ای‎ میان‎ انواع‎ دوگانه شناخت قلبی و عقلی- به وجود بیاورد و سعی کرده است که شناخت ایمانی را مستند‎ به‎ مواد مقبول اسلامی، همچون آیات قرآنی و احادیث نبوی و روایات مأثور و مروی سازد و شناخت عقلانی‎ را‎ در‎ حد شعار و به‌دوراز هرگونه اسناد به جزئیات دقایق فلسفی، سست و ناپخته بنماید‎. ازاین‌رو فلاسفه را با شنویه و دهریه و مجوس و صابئه و هرکسی که با ارتباط عقل به جست‌وجوی‎ الهیات‎ می‌روند، هم‎سیر و هم‎داستان می‌داند، به‌طوری‎که هرگز‎ به حقایق امر و فطرت و خلقت نائل نمی‌آیند<ref>همان</ref>.
وی در این کتاب دو نوع شناخت را در مقابل‎ همدیگر‎ می‌گذارد‎: شناختی که از روی ایمان و اشراق است و به‌وسیله قلب تحصیل می‌گردد و شناختی‎ که‎ محل‎ اخذ آن عقل است -شناخت عقلانی و در واقع مؤلف کوشیده است که مناظره گونه‌ای‎ میان‎ انواع‎ دوگانه شناخت قلبی و عقلی- به وجود بیاورد و سعی کرده است که شناخت ایمانی را مستند‎ به‎ مواد مقبول اسلامی، همچون آیات قرآنی و احادیث نبوی و روایات مأثور و مروی سازد و شناخت عقلانی‎ را‎ در‎ حد شعار و به‌دوراز هرگونه اسناد به جزئیات دقایق فلسفی، سست و ناپخته بنماید‎. ازاین‌رو فلاسفه را با شنویه و دهریه و مجوس و صابئه و هرکسی که با ارتباط عقل به جست‌وجوی‎ الهیات‎ می‌روند، هم‎سیر و هم‎داستان می‌داند، به‌طوری‌که هرگز‎ به حقایق امر و فطرت و خلقت نائل نمی‌آیند<ref>همان</ref>.


[[سهروردی، عمر بن محمد|سهروردی]] می‌نویسد که: مقدمه و سررشته‎ فکری که فلاسفه‎ را‎ به گمراهی می‌کشاند این است که معتقدند «الواحد لا يصدر عنه الا الواحد» درحالی‎که‎ این نظرشان از چند جهت‎ باطل‎ است. دیگر از بدعت‎های شنیع‎ فلاسفه‎، به نظر [[سهروردی، عمر بن محمد|سهروردی]] آن است که صانع پاک‎ را علة العلل نام‎ می‌نهند‎. وی این نظر را‎، شرک‎ و کفر و الحاد صرف می‌داند، زیرا که «علت به‌اصطلاح فلاسفه عبارت است از هر‎ چیزی‎ که امری از او صادر‎ شود چون‎ از‎ وجود علت به جمیع‎ اجزاء‎ تأثیر حاصل گردد و جمله معلول‎ واجب‎ الصدور بود؛ بنابراین معلول ثانی علت موجود معلول ثالث بود و به‎حسب وجود اثر، هیچ فرق‎ میان‎ موجود مبدأ ثانی نباشد. بنای همه معلولات‎ در‎ صفت مبدائی ایجاب‎ با‎ مبدأ‎ اول شریک باشند» و این‎ کفر است و شرک، شرکی که از شرک بت‎پرست هم با ابعادش گمراه‌کننده‌تر است<ref>همان</ref>.
[[سهروردی، عمر بن محمد|سهروردی]] می‌نویسد که: مقدمه و سررشته‎ فکری که فلاسفه‎ را‎ به گمراهی می‌کشاند این است که معتقدند «الواحد لا يصدر عنه الا الواحد» درحالی‌که‎ این نظرشان از چند جهت‎ باطل‎ است. دیگر از بدعت‎های شنیع‎ فلاسفه‎، به نظر [[سهروردی، عمر بن محمد|سهروردی]] آن است که صانع پاک‎ را علة العلل نام‎ می‌نهند‎. وی این نظر را‎، شرک‎ و کفر و الحاد صرف می‌داند، زیرا که «علت به‌اصطلاح فلاسفه عبارت است از هر‎ چیزی‎ که امری از او صادر‎ شود چون‎ از‎ وجود علت به جمیع‎ اجزاء‎ تأثیر حاصل گردد و جمله معلول‎ واجب‎ الصدور بود؛ بنابراین معلول ثانی علت موجود معلول ثالث بود و به‎حسب وجود اثر، هیچ فرق‎ میان‎ موجود مبدأ ثانی نباشد. بنای همه معلولات‎ در‎ صفت مبدائی ایجاب‎ با‎ مبدأ‎ اول شریک باشند» و این‎ کفر است و شرک، شرکی که از شرک بت‎پرست هم با ابعادش گمراه‌کننده‌تر است<ref>همان</ref>.


به نظر [[سهروردی، عمر بن محمد|سهروردی]]‎، دیگر‎ از آراء ناپخته و گمراه‌کننده فلاسفه، آن است‎ که‎ به‎ موجبیت‎ ذات‎، قائل شدند و چون‎ به‎حکم «الفاسد يدعو‎ الی الفاسد»، فساد، فساد را می‎طلبد، بسیاری از آراء باطل دیگر از آنان سر زد. از آن‎ جمله‎ است قدم عالم که بنابراین عقیده، تقدم ذات حق بر عالم مقدم زمانی نیست، زیرا که معنی قدیم، عدم مسبوقیت است به‎حسب زمان و چون صانع بر مصنوع تقدم دارد فلاسفه از‎ تقدم‎ زمانی احتراز کردند و به تقدم ذاتی قائل شدند<ref>ر.ک: همان، ص66- 67</ref>.
به نظر [[سهروردی، عمر بن محمد|سهروردی]]‎، دیگر‎ از آراء ناپخته و گمراه‌کننده فلاسفه، آن است‎ که‎ به‎ موجبیت‎ ذات‎، قائل شدند و چون‎ به‎حکم «الفاسد يدعو‎ الی الفاسد»، فساد، فساد را می‎طلبد، بسیاری از آراء باطل دیگر از آنان سر زد. از آن‎ جمله‎ است قدم عالم که بنابراین عقیده، تقدم ذات حق بر عالم مقدم زمانی نیست، زیرا که معنی قدیم، عدم مسبوقیت است به‎حسب زمان و چون صانع بر مصنوع تقدم دارد فلاسفه از‎ تقدم‎ زمانی احتراز کردند و به تقدم ذاتی قائل شدند<ref>ر.ک: همان، ص66- 67</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش