۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
جز (جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)') |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
در فصل نخست اين اثر، مباحثى در شش بخش ارائه شده است. اين فصل، شامل مباحثى درباره خلافت و مشروعيت آن، حوادث تلخ مربوط به ماجراى سقيفه و احاديثى درباره [[امام على(ع)]] و اهلبيت(ع) است<ref>متن كتاب، ص26-95</ref> | در فصل نخست اين اثر، مباحثى در شش بخش ارائه شده است. اين فصل، شامل مباحثى درباره خلافت و مشروعيت آن، حوادث تلخ مربوط به ماجراى سقيفه و احاديثى درباره [[امام على(ع)]] و اهلبيت(ع) است<ref>متن كتاب، ص26-95</ref> | ||
پيامبر(ص) پس از 23 سال تلاش بىوقفه و كوششى مداوم، چشم از جهان فروبست و روح مقدسش بهسوى ملكوت پرواز كرد. او مسئوليت خويش را انجام داد و رسالتش را ابلاغ نمود. دينى كه او مأمور تبليغ آن شده بود، كامل و تمام بود و هيچ نقصان و كاستىاى در آن نبود تا مسلمانان آن را كامل كنند. پس آنچه در خير و سعادت، تباهى و شقاوت بشريت تأثير مىگذاشت، توسط وحى به رسول خدا (ص) انتقال يافت و او نيز به مردم ابلاغ كرد. پس همه چيز از طرف حضرت حق بيان و توسط رسول خدا ابلاغ شد. نويسنده پس از بيان اين مطلب، اين سؤال را مطرح مىكند كه با توجه به اينكه اسلام دين ابدى و هميشگى است و بعد از پيامبر(ص)، كسى بهعنوان نبى و پيامبر نخواهد آمد، مسئله خلافت و مشروعيت آن بعد از ايشان چه خواهد شد؟<ref>ر.ك: همان، ص23-24</ref> | پيامبر(ص) پس از 23 سال تلاش بىوقفه و كوششى مداوم، چشم از جهان فروبست و روح مقدسش بهسوى ملكوت پرواز كرد. او مسئوليت خويش را انجام داد و رسالتش را ابلاغ نمود. دينى كه او مأمور تبليغ آن شده بود، كامل و تمام بود و هيچ نقصان و كاستىاى در آن نبود تا مسلمانان آن را كامل كنند. پس آنچه در خير و سعادت، تباهى و شقاوت بشريت تأثير مىگذاشت، توسط وحى به رسول خدا(ص) انتقال يافت و او نيز به مردم ابلاغ كرد. پس همه چيز از طرف حضرت حق بيان و توسط رسول خدا ابلاغ شد. نويسنده پس از بيان اين مطلب، اين سؤال را مطرح مىكند كه با توجه به اينكه اسلام دين ابدى و هميشگى است و بعد از پيامبر(ص)، كسى بهعنوان نبى و پيامبر نخواهد آمد، مسئله خلافت و مشروعيت آن بعد از ايشان چه خواهد شد؟<ref>ر.ك: همان، ص23-24</ref> | ||
در ادامه، سه راهى كه براى مشروعيت خلافت وجود دارد، بهتفصيل بحث شده است. اين سه راه عبارتند از: اجماع، شورا و نصب<ref>همان، ص26</ref> | در ادامه، سه راهى كه براى مشروعيت خلافت وجود دارد، بهتفصيل بحث شده است. اين سه راه عبارتند از: اجماع، شورا و نصب<ref>همان، ص26</ref> | ||
در فصل دوم، از شايستگىهاى [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] براى رهبرى سخن به ميان آمده است. از جمله آنكه از جابر بن عبدالله نقل شده است كه گفت: از رسول خدا (ص) شنيدم كه خصلتهايى از على(ع) بيان مىكرد كه اگر يكى از آنها در كسى باشد، براى فضل و شرف او كافى است؛ مثلا پيامبر فرموده: | در فصل دوم، از شايستگىهاى [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] براى رهبرى سخن به ميان آمده است. از جمله آنكه از جابر بن عبدالله نقل شده است كه گفت: از رسول خدا(ص) شنيدم كه خصلتهايى از على(ع) بيان مىكرد كه اگر يكى از آنها در كسى باشد، براى فضل و شرف او كافى است؛ مثلا پيامبر فرموده: | ||
#«من كنت مولاه فعلي مولاه»؛ «هركس من مولاى اويم، پس على مولاى اوست». | #«من كنت مولاه فعلي مولاه»؛ «هركس من مولاى اويم، پس على مولاى اوست». |
ویرایش