قرة العيون بأخبار اليمن الميمون

قرة العیون بأخبار الیمن المیمون اثر عربى عبدالرحمن على الدبيع الشيبانى (944-866ق)، بيان تاريخ يمن مى‌باشد كه در سال 929ق تأليف شده است.

قرة العیون بأخبار الیمن المیمون
قرة العيون بأخبار اليمن الميمون
پدیدآورانابن دیبع، عبدالرحمن بن علی (نویسنده) اکوع حوالی، محمد (محقق)
ناشرمکتبة الإرشاد
مکان نشرصنعا - یمن
سال نشر1427 ق
چاپ1
موضوعسلفیه - عقاید

کلام اهل سنت

یمن - اوضاع اجتماعی

یمن - اوضاع اقتصادی

یمن - تاریخ

یمن - جنبش‏ها و قیام‏ها

یمن - سیاست و حکومت
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏DS‎‏ ‎‏247‎‏ ‎‏/‎‏ی‎‏88‎‏الف‎‏2‎‏*
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

كتاب، مشتمل بر سه مقدمه از محقق جناب «محمد بن على الاكوع حوالى»، مقدمه مؤلف و متن است.

متن كتاب، حاوى سه باب است و ابواب آن به ترتيب مشتمل بر ده، هجده و سه فصل مى‌باشد.

مؤلف، در بيان مطالب و مباحث، از آيات قرآن، روايات شريف و اشعار عربى بهره برده است.

گزارش محتوا

در سه مقدمه محقق، پيرامون تاريخ يمن، كتاب و موضوع آن و شرح مختصرى از زندگى مؤلف توضيحاتى بيان شده است[۱]

مؤلف در مقدمه، مطالبى پيرامون علم تاريخ و اهميت آن و تاريخ كوتاهى از شهر يمن بيان نموده و در پايان، ابواب و فصول كتاب را مورد بررسى قرار داده است[۲]

باب اول، پيرامون يمن و كسانى كه بر يمن، صنعا و عدن حكومت كرده‌اند مى‌باشد. اين باب داراى ده فصل است.

اولين فصل، در مورد فضليت يمن و آن چه به يمن تعلق دارد مى‌باشد[۳]نویسنده، بيان نموده كه يمن، سرزمين مبارکى بوده و داراى فضل و بركات فراوانى است. در فضيلت اين سرزمين، اخبار و آثار فراوانى وارد شده است.[۴]وى برخى از اين اخبار وارده را بيان نموده است، مانند اين خبر از پيامبر(ص) كه فرموده: هنگامى كه فتنه به شما روى آورد بر شما باد بر يمن، بدرستى كه آن سرزمين مبارکى است.[۵]

مؤلف، در فصلى ديگر جريان اسلام آوردن اهل يمن را ذكر مى‌نمايد. وى معتقد است كه اجماع علما بر اين است كه اهل يمن در زمان پيامبر(ص) ايمان آوردند. بدين صورت كه ايشان شخصى را به نام «ابى امى مخزومى» به سوى حارث بن عبدكلال ارسال نمود و او و قومش را به اسلام دعوت كرد و آنان نيز تسليم اسلام شدند. هم‌چنين افراد ديگرى را به قسمت‌هاى ديگر يمن فرستاد و آنان را دعوت به اسلام و يكتاپرستى نمود كه آنان نيز قبول كردند.[۶]

نویسنده، در چند فصل به بيان و شرح عمال و كارگزاران، در زمان پيامبر(ص)، در دوران بنى اميه و در زمان دولت عباسيون پرداخته و مطالبى را در اين زمينه شرح و توضيح داده است.[۷]

وى وضعيت يمن و بلاد مختلف آن را در زمان‌ها و حكومت‌هاى مختلف بيان نموده و نحوه به قدرت رسيدن هر كدام را ذكر كرده است.

آخرين فصل باب اول، در مورد دولت و حكومت آل زريع و تسلط يافتن آن‌ها بر عدن بوده كه مؤلف اين واقعه را به صورت كامل و مفصل بيان نموده است[۸]

باب دوم، در مورد شهر زبيد، امراء، ملوك و وزراء اين منطقه مى‌باشد و مشتمل بر هيجده فصل بوده كه برخى از آن‌ها مفصل و برخى بسيار مختصر و كوتاه است[۹]

نویسنده، در مورد شهر زبيد، توضيحاتى ذكر نموده و آن را شرح داده است. وى بيان كرده كه اين شهر به شكل دايره بوده و به صورت عجيبى ميان دريا و كوه وضع شده است. در جنوب اين شهر سرزمين مبارکى به نام «زبيد» وجود دارد كه رسول خدا(ص) براى بركت آن دعا نمود.[۱۰]

مؤلف، يكى از فصول اين باب را به دولت بنى ايوب اختصاص داده و به صورت كامل در مورد آنان توضيح داده است. وى بيان نموده كه اولين كسى كه از بنى ايوب داخل در يمن شد، سلطان شمس‌الدوله توران شاه بن ايوب بوده و سپس اين جريان را از زبان مورخين بيان كرده است.[۱۱]

نویسنده در فصول ديگر اين باب جريان به قدرت رسيدن حكومت‌هاى مختلف را در سرزمين يمن شرح داده است. عناوين برخى از فصول باب دوم عبارت است از:

دولت بنى رسول و قيام آنان؛ ملك مظفر بن منصور رسولى؛ قيام ملك مؤيد داوود بن مظفر؛ دولت ملك مجاهد على بن مؤيد؛ دولت ملك افضل بن مجاهد؛ دولت ملك بن اشرف اسماعيل بن افضل؛ قيام ملك منصور عبدالله بن احمد.

باب سوم، پيرامون خلفاى بنى طاهر است كه مشتمل بر سه فصل مى‌باشد[۱۲]نویسنده، در فصل اول مطالبى پيرامون دولت ملك مجاهد شمس‌الدين على بن طاهر و برادرش صلاح‌الدين عامر بيان كرده است. وى ذكر نموده كه ملك مجاهد على بن طاهر در شب جمعه، بيست و سوم ماه رجب از سال 858ق با تعدادى از لشكريانش وارد عدن شد و برادرش صلاح‌الدين عامر با بقيه لشكر، صبح روز بعد وارد آن شهر شدند[۱۳]

نویسنده، بر اين نظر است اين كه اين دو برادر كه از بنى طاهر بودند، در شهر عدن كارهاى اصلاحى زيادى از جمله ساخت مدارس مختلف، انجام دادند.[۱۴]

فصل دوم، در مورد دولت ملك منصور تاج‌الدين عبدالوهاب، فرزند داوود بن طاهر است. وى پس از مرگ ملك مجاهد به حكومت رسيد. او از برادرانش شجاع‌تر و با لياقت‌تر بوده و ملك مجاهد در هنگام بيمارى به خلافت او اشاره نمود. ملك منصور پس از مرگ ملك مجاهد كه عمويش نيز بود، شبانه و مخفيانه وارد عدن شده و حكومت را به دست گرفت.[۱۵]

فصل پايانى از باب سوم در مورد حكومت ملك ظافر عبدالوهاب بن داوود بن طاهر است. نویسنده، با تجليل از او ياد كرده و القابى مانند سلطان بن سلطان، قرالعين، صلاح‌الدنيا والدين و بقى خلفاء الراشدين به او نسبت داده است[۱۶]

مؤلف، نحوه به حكومت رسيدن و كارهاى او را در مدت خلافت به صورت كامل شرح داده است.

وضعيت كتاب

فهرست مطالب، اعلام، قبائل، شهرها، مواضع، مراجع و مصادر، در پايان كتاب بيان شده است. محقق، توضيحات را به صورت كامل در پاورقى ذكر نموده است.

پانويس

  1. [ص9] الى[[۱]]
  2. [ص27]
  3. [ص36]
  4. [ص36]
  5. [ص 38]
  6. متن، ص[[۲]]
  7. فصول دوم تا پنجم
  8. [ص 258]
  9. [ص273]
  10. [ص275]
  11. [ص319]
  12. [ص493]
  13. [ص494]
  14. [ص513]
  15. [ص516]
  16. [ص526]

منابع مقاله

مقدمه و متن كتاب.

وابسته‌ها