فارسی، حسن بن احمد: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۸۴: خط ۸۴:
==شاگردان==
==شاگردان==
   
   
مجالس درس وی در بغداد سخت مورد استقبال قرار گرفت و شاگردانی از اطراف و اکناف به مجالس درس وی روی آوردند که بعدها خود در زمرۀ بزرگ‌ترین دانشمندان آن روزگار درآمدند. از معروف‌ترین آنان ابن‌جنی، ابوالقاسم تنوخی، علی‌ بن عیسی ربعی، ابوطالب عبدی، ازهری صاحب تهذیب اللغة، جوهری صاحب الصحاح و عبدالملک بن بکران نهروانی را می‌توان نام برد. ابوطالب عبدی شمار شاگردانی که نزد وی الکتاب را می‌خوانده‌اند، بیش از ۳۰ نفر ذکر کرده است. ابن خیر و یاقوت، رُمّانی (د ۳۸۴ ق)، نحوی معروف را نیز شاگرد وی دانسته‌اند، اما مبارک که این امر را ناممکن می‌داند، معتقد است که شاگرد او درواقع ربعی بوده که در منابع فوق به رمّانی تحریف شده است. ابن قارح که رسالۀ معروفش خطاب به [[ابوالعلاء معری]]، انگیزۀ تألیف رسالة الغفران شده، از شاگردان ابوعلی بوده و از این امر به خود بالیده است.  
مجالس درس وی در بغداد سخت مورد استقبال قرار گرفت و شاگردانی از اطراف و اکناف به مجالس درس وی روی آوردند که بعدها خود در زمرۀ بزرگ‌ترین دانشمندان آن روزگار درآمدند. از معروف‌ترین آنان ابن‌ جنی، ابوالقاسم تنوخی، علی‌ بن عیسی ربعی، ابوطالب عبدی، [[ازهری، محمد بن احمد|ازهری]] صاحب [[تهذيب اللغة|تهذیب اللغة]]، جوهری صاحب [[الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربية|الصحاح]] و عبدالملک بن بکران نهروانی را می‌توان نام برد. ابوطالب عبدی شمار شاگردانی که نزد وی الکتاب را می‌خوانده‌اند، بیش از ۳۰ نفر ذکر کرده است. ابن خیر و یاقوت، رُمّانی (د ۳۸۴ ق)، نحوی معروف را نیز شاگرد وی دانسته‌اند، اما مبارک که این امر را ناممکن می‌داند، معتقد است که شاگرد او درواقع ربعی بوده که در منابع فوق به رمّانی تحریف شده است. ابن قارح که رسالۀ معروفش خطاب به [[ابوالعلاء معری]]، انگیزۀ تألیف رسالة الغفران شده، از شاگردان ابوعلی بوده و از این امر به خود بالیده است.  
ابوعلی تا حدی شهرت خود را مدیون شاگردان خویش است، زیرا بسیاری از آنان پس از کسب فیض از محضر وی، به شهرها و کشورهای مختلف سفر کردند و آثار او را در شرق و غرب منتشر ساختند که از جملۀ آنان خواهرزاده‌اش ابوالحسین محمد بن حسین‌ بن عبدالوارث (د ۴۳۱ ق) را می‌توان نام برد. برخی، صاحب‌ بن عباد و شریف رضی را نیز در زمرۀ شاگردان او شمرده‌اند.
ابوعلی تا حدی شهرت خود را مدیون شاگردان خویش است، زیرا بسیاری از آنان پس از کسب فیض از محضر وی، به شهرها و کشورهای مختلف سفر کردند و آثار او را در شرق و غرب منتشر ساختند که از جملۀ آنان خواهرزاده‌اش ابوالحسین محمد بن حسین‌ بن عبدالوارث (د ۴۳۱ ق) را می‌توان نام برد. برخی، صاحب‌ بن عباد و شریف رضی را نیز در زمرۀ شاگردان او شمرده‌اند.
   
   
خط ۹۲: خط ۹۲:
ابوعلی در زمان اقامت در بغداد، پیوندهای خود را با زادگاهش نبرید و گاه و بیگاه از بغداد به فارس سفر می‌کرد.
ابوعلی در زمان اقامت در بغداد، پیوندهای خود را با زادگاهش نبرید و گاه و بیگاه از بغداد به فارس سفر می‌کرد.
وی علاوه بر بغداد به شهرهای بسیاری از جمله بصره، واسط، موصل، حلب و دمشق نیز مسافرت کرد و در پاسخ پرسش‌هایی که در این شهرها از وی می‌شد، رسائلی تألیف کرد که به نام همان شهرها نامیده شد، مانند: المسائل البصریات، البغدادیات و الحلبیات.  
وی علاوه بر بغداد به شهرهای بسیاری از جمله بصره، واسط، موصل، حلب و دمشق نیز مسافرت کرد و در پاسخ پرسش‌هایی که در این شهرها از وی می‌شد، رسائلی تألیف کرد که به نام همان شهرها نامیده شد، مانند: المسائل البصریات، البغدادیات و الحلبیات.  
ابوعلی فارسی در ۳۴۱ ق بغداد را به قصد موصل ترک کرد. منابع کهن ذیل حوادث این سال، خبر از آتش‌سوزی مهیبی در بغداد داده‌اند که بر اثر آن ثروت‌های کلانی نابود شد. این واقعه احتمالاً همان داستان آتش‌سوزی است که ابوعلی برای ابن جنی بازگو کرده و از سوختن کتاب‌ها و آثار خود سخت نالیده است. این حادثه در روح او اثری ناگوار بر جای نهاد، چندانکه از شدت حزن و اندوه مدتی خانه‌نشین شد و احتمالاً این امر در مهاجرت او از بغداد به موصل بی‌تأثیر نبوده است.  
ابوعلی فارسی در ۳۴۱ ق بغداد را به قصد موصل ترک کرد. منابع کهن ذیل حوادث این سال، خبر از آتش‌سوزی مهیبی در بغداد داده‌اند که بر اثر آن ثروت‌های کلانی نابود شد. این واقعه احتمالاً همان داستان آتش‌سوزی است که ابوعلی برای ابن جنی بازگو کرده و از سوختن کتاب‌ها و آثار خود سخت نالیده است. این حادثه در روح او اثری ناگوار بر جای نهاد، چندانکه از شدت حزن و اندوه مدتی خانه‌نشین شد و احتمالاً این امر در مهاجرت او از بغداد به موصل بی‌تأثیر نبوده است.  
ابوعلی دیرزمانی در موصل نماند، اما در همان اثنا با ابن جنی که در آن هنگام (۳۴۱ ق) ۲۰ سال بیش نداشت و در جامع موصل به تدریس نحو مشغول بود، آشنا شد. ابوعلی، ابن جنّیِ جوان را در مسأله‌ای صرفی آزمود. ابن جنی چون از عهدۀ پاسخ بر نیامد، تدریس را رها ساخت و در زمرۀ شاگردان وفادار ابوعلی درآمد و تا درگذشت او یعنی نزدیک به ۳۶ سال ملازم او شد. هنوز یک سال به سر نیامده بود که ابوعلی موصل را ترک گفت و پس از اقامتی کوتاه در طرابلس و معرة النعمان، همراه ابن جنی به حلب نزد سیف‌الدولۀ حمدانی رفت.
ابوعلی دیرزمانی در موصل نماند، اما در همان اثنا با ابن جنی که در آن هنگام (۳۴۱ ق) ۲۰ سال بیش نداشت و در جامع موصل به تدریس نحو مشغول بود، آشنا شد. ابوعلی، ابن جنّیِ جوان را در مسأله‌ای صرفی آزمود. ابن جنی چون از عهدۀ پاسخ بر نیامد، تدریس را رها ساخت و در زمرۀ شاگردان وفادار ابوعلی درآمد و تا درگذشت او یعنی نزدیک به ۳۶ سال ملازم او شد. هنوز یک سال به سر نیامده بود که ابوعلی موصل را ترک گفت و پس از اقامتی کوتاه در طرابلس و معرة النعمان، همراه ابن جنی به حلب نزد سیف‌الدولۀ حمدانی رفت.




خط ۱۲۳: خط ۱۲۶:
==ابوعلی در صرف و نحو==
==ابوعلی در صرف و نحو==


مقام علمی ابوعلی سخت مورد ستایش قرار گرفته است. گروهی از نحویان او را از ابوالعباس مبرد برتر شمرده و همتای سیبویه خوانده‌اند. برخی نیز به وی لقب علامه داده و او را بزرگ‌ترین پیشوایان علم نحو دانسته‌اند. به گفتۀ برخی، وی قرآن را از حفظ داشته، با این حال از برخی منهیات مانند باده‌نوشی اجتناب نمی‌کرده است.
مقام علمی ابوعلی سخت مورد ستایش قرار گرفته است. گروهی از نحویان او را از ابوالعباس مبرد برتر شمرده و همتای [[سیبویه، عمرو بن عثمان|سیبویه]] خوانده‌اند. برخی نیز به وی لقب علامه داده و او را بزرگ‌ترین پیشوایان علم نحو دانسته‌اند. به گفتۀ برخی، وی قرآن را از حفظ داشته، با این حال از برخی منهیات مانند باده‌نوشی اجتناب نمی‌کرده است.
 
در روزگار ابوعلی نفوذ فلسفۀ یونان به تدریج نحو را نیز تحت تأثیر قرار داد. از این‌رو برخی از نحویان چون ابوعلی فارسی و رُمّانی کوشیدند تا دستور زبان عربی را بر پایه‌های قواعد فلسفه استوار سازند. اینان که گویی بیش از هر چیز سعی داشتند، بنیادی ساده‌تر را جانشین نظریۀ عامل سازند، برای بیان مفاهیم و تعابیر مبهم خود، به روش‌ها و اصطلاحات منطق ارسطویی متوسل شدند، اما هرگز توفیق نیافتند تا نظام تازه‌ای در دستور زبان عربی پدید آورند. این تلاش‌ها در زمان ابن جنی به اوج خود رسید. بی‌شک خردگرایی ابوعلی فارسی در مباحث نحوی و عنایت خاص وی به قیاس نیز زاییدۀ همین اندیشه است. وی می‌گوید در ۵۰ مسألۀ لغوی مبتنی بر سماع اشتباه کرده، اما در یک مسألۀ قیاس هم به خطا نرفته است. آیین منطقی قیاس که به دست نخستین نحویان از جمله خلیل ‌بن احمد و سیبویه پی‌ریزی شده و در روزگار مبرد شکل گرفته بود، سرانجام به دست ابوعلی فارسی و رمّانی و ابن جنی به کمال رسید. از این‌رو ابوعلی فارسی را باید در رأس قیاس‌گرایان مکتب بصره قرار داد. عنایت بیش از حد وی به قیاس باعث پیچیدگی‌ها و ابهاماتی در آثار وی شده که برای همگان قابل فهم نبوده است. البته این بدان معنی نیست که وی به سماع توجه نداشته است. آثار او مشحون ا مطالب مبتنی بر سماع است و او حدیث نبوی و شعر نوخاستگان را که تا قبل از وی بدآن‌ها استناد نمی‌شد، به منابع سماعی افزود. وی بارها در آثار خود به احادیث نبوی استشهاد کرده و اشعار نوخاستگان از جمله شعر ابوتمام را مورد استناد قرار داده است.  
در روزگار ابوعلی نفوذ فلسفۀ یونان به تدریج نحو را نیز تحت تأثیر قرار داد. از این‌رو برخی از نحویان چون ابوعلی فارسی و رُمّانی کوشیدند تا دستور زبان عربی را بر پایه‌های قواعد فلسفه استوار سازند. اینان که گویی بیش از هر چیز سعی داشتند، بنیادی ساده‌تر را جانشین نظریۀ عامل سازند، برای بیان مفاهیم و تعابیر مبهم خود، به روش‌ها و اصطلاحات منطق ارسطویی متوسل شدند، اما هرگز توفیق نیافتند تا نظام تازه‌ای در دستور زبان عربی پدید آورند. این تلاش‌ها در زمان ابن جنی به اوج خود رسید. بی‌شک خردگرایی ابوعلی فارسی در مباحث نحوی و عنایت خاص وی به قیاس نیز زاییدۀ همین اندیشه است. وی می‌گوید در ۵۰ مسألۀ لغوی مبتنی بر سماع اشتباه کرده، اما در یک مسألۀ قیاس هم به خطا نرفته است. آیین منطقی قیاس که به دست نخستین نحویان از جمله خلیل ‌بن احمد و سیبویه پی‌ریزی شده و در روزگار مبرد شکل گرفته بود، سرانجام به دست ابوعلی فارسی و رمّانی و ابن جنی به کمال رسید. از این‌رو ابوعلی فارسی را باید در رأس قیاس‌گرایان مکتب بصره قرار داد. عنایت بیش از حد وی به قیاس باعث پیچیدگی‌ها و ابهاماتی در آثار وی شده که برای همگان قابل فهم نبوده است. البته این بدان معنی نیست که وی به سماع توجه نداشته است. آثار او مشحون ا مطالب مبتنی بر سماع است و او حدیث نبوی و شعر نوخاستگان را که تا قبل از وی بدآن‌ها استناد نمی‌شد، به منابع سماعی افزود. وی بارها در آثار خود به احادیث نبوی استشهاد کرده و اشعار نوخاستگان از جمله شعر ابوتمام را مورد استناد قرار داده است.  
ابوعلی به مبدأ و ریشۀ زبان نیز توجه داشته و برخلاف بسیاری از اهل فن که برای زبان منشأ اجتماعی و قراردادی قائلند، به استناد آیۀ کریمۀ «عَلَّمَ آدَمَ الأَسْماءَ کُلَّها» (بقره / ۲ / ۳۱)، خداوند را منشأ زبان می‌داند و ابن‌جنی که خود از مخالفان این نظریه است، گفتۀ استاد خود را چنین توجیه می‌کند که خداوند علم و قدرت وضع زبان را به انسان داده است و بدین‌سان بین نظر استاد خود و کسانی که زبان را وضعی و قراردادی می‌داند، مغایرتی نمی‌بیند. اما در حقیقت مقصود ابوعلی این نیست. وی همانند استادش ابوالحسن اخفش معتقد است که خداوند زبان‌های مختلف عربی، فارسی، سریانی و غیره را به آدم آموخت، سپس فرزندان وی در سراسر زمین پراکنده شدند و از آنجا اختلاف زبان‌ها پدید آمد. وی دربارۀ آواشناسی نیز نظریات خاصی دارد و معتقد است که حرکت همزمان با حرف پدید می‌آید و در این‌باره می‌گوید: گرچه مخرج «ن» ساکن، خیشوم است، اما زمانی که متحرک می‌شود، مخرجش از خیشوم به دهان منتقل می‌گردد. همچنین «الف» در صورت متحرک شدن قلب به همزه می‌شود و این خود نشان می‌دهد که حرکت همراه با حرف پدید می‌آید. گرچه این رأی موافق نظر زبان‌شناسان امروزی نیست، اما به عنوان نخستین بحث‌ها در این زمینه درخور اهمیت بسیار است.  
ابوعلی به مبدأ و ریشۀ زبان نیز توجه داشته و برخلاف بسیاری از اهل فن که برای زبان منشأ اجتماعی و قراردادی قائلند، به استناد آیۀ کریمۀ «عَلَّمَ آدَمَ الأَسْماءَ کُلَّها» (بقره / ۲ / ۳۱)، خداوند را منشأ زبان می‌داند و ابن‌جنی که خود از مخالفان این نظریه است، گفتۀ استاد خود را چنین توجیه می‌کند که خداوند علم و قدرت وضع زبان را به انسان داده است و بدین‌سان بین نظر استاد خود و کسانی که زبان را وضعی و قراردادی می‌داند، مغایرتی نمی‌بیند. اما در حقیقت مقصود ابوعلی این نیست. وی همانند استادش ابوالحسن اخفش معتقد است که خداوند زبان‌های مختلف عربی، فارسی، سریانی و غیره را به آدم آموخت، سپس فرزندان وی در سراسر زمین پراکنده شدند و از آنجا اختلاف زبان‌ها پدید آمد. وی دربارۀ آواشناسی نیز نظریات خاصی دارد و معتقد است که حرکت همزمان با حرف پدید می‌آید و در این‌باره می‌گوید: گرچه مخرج «ن» ساکن، خیشوم است، اما زمانی که متحرک می‌شود، مخرجش از خیشوم به دهان منتقل می‌گردد. همچنین «الف» در صورت متحرک شدن قلب به همزه می‌شود و این خود نشان می‌دهد که حرکت همراه با حرف پدید می‌آید. گرچه این رأی موافق نظر زبان‌شناسان امروزی نیست، اما به عنوان نخستین بحث‌ها در این زمینه درخور اهمیت بسیار است.  
خط ۱۴۱: خط ۱۴۵:
==مکتب نحوی==
==مکتب نحوی==


ابوعلی فارسی در برخی آثارش از نحویان بصره با نام «اصحابنا» یاد می‌کند و ظاهراً از همین‌رو زبیدی، وی را وابسته به مکتب بصره دانسته و در طبقۀ دهم نحویان بصره قرار داده است. ابن ندیم و ابوحیان توحیدی نیز با زبیدی در این‌باره هم‌عقیده‌اند. از میان معاصران نیز بروکلمان و شلبی، این نظر را تأیید می‌کنند. برخی دیگر او را پیرو بغدادیانی که بیشتر به کتب بصره گرایش داشته‌اند، می‌دانند، گروهی نیز او را مؤسس و پایه‌گذار مکتبی جدید و مستقل می‌شمارند، اما چنانکه می‌دانیم در روزگار ابوعلی اختلاف بر سر مسائل نحوی تقریباً فروکش کرده و نحویان دیگر نسبت به مکتب خاصی تعصب شدید نداشتند. آنان ترجیح می‌دادند تا مقبول‌ترین رأی را از هر مکتبی که باشد، بپذیرند. از همین‌رو ابوعلی گرچه بیشتر از نحویان بصره پیروی کرده، گاه آراء کوفیان را ترجیح داده است.
ابوعلی فارسی در برخی آثارش از نحویان بصره با نام «اصحابنا» یاد می‌کند و ظاهراً از همین‌رو زبیدی، وی را وابسته به مکتب بصره دانسته و در طبقۀ دهم نحویان بصره قرار داده است. [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن ندیم]] و [[ابوحیان توحیدی، علی بن محمد|ابوحیان توحیدی]] نیز با زبیدی در این‌باره هم‌عقیده‌اند. از میان معاصران نیز [[بروکلمان، کارل|بروکلمان]] و شلبی، این نظر را تأیید می‌کنند. برخی دیگر او را پیرو بغدادیانی که بیشتر به کتب بصره گرایش داشته‌اند، می‌دانند، گروهی نیز او را مؤسس و پایه‌گذار مکتبی جدید و مستقل می‌شمارند، اما چنانکه می‌دانیم در روزگار ابوعلی اختلاف بر سر مسائل نحوی تقریباً فروکش کرده و نحویان دیگر نسبت به مکتب خاصی تعصب شدید نداشتند. آنان ترجیح می‌دادند تا مقبول‌ترین رأی را از هر مکتبی که باشد، بپذیرند. از همین‌رو ابوعلی گرچه بیشتر از نحویان بصره پیروی کرده، گاه آراء کوفیان را ترجیح داده است.  
آراء و نظریات ابوعلی در مباحث نحوی و لغوی مورد استناد دانشمندان و نویسندگان بسیاری در سده‌های بعد قرار گرفته است که از جملۀ آنان جوهری در الصحاح، ابن سیده در المحکم و المخصص، ابن‌جنی در الخصائص، ابوحیان غرناطی در تذکرة النحاة، ابن یعیش در شرح المفصل و ابن هشام در مغنی اللبیب، عبدالقادر بغدادی در خزانة الادب را می‌توان نام برد.  
 
آراء و نظریات ابوعلی در مباحث نحوی و لغوی مورد استناد دانشمندان و نویسندگان بسیاری در سده‌های بعد قرار گرفته است که از جملۀ آنان جوهری در الصحاح، ابن سیده در المحکم و المخصص، [[ابن جنی، عثمان بن جنی|ابن‌ جنی]] در [[الخصائص]]، [[ابوحیان، محمد بن یوسف|ابوحیان غرناطی]] در تذکرة النحاة، ابن یعیش در شرح المفصل و [[ابن هشام، عبدالله بن یوسف|ابن هشام]] در [[مغني اللبيب عن كتب الأعاريب|مغنی اللبیب]]، [[بغدادی، عبدالقادر بن عمر|عبدالقادر بغدادی]] در خزانة الادب را می‌توان نام برد.  


==ابوعلی فارسی و معاصرانش==
==ابوعلی فارسی و معاصرانش==


ابوعلی علاوه بر ابن خالویه با بسیاری از نحویان هم‌روزگارش از جمله ابوسعید سیرافی، علی ‌بن عیسی رمّانی، زجاجی و حتی برخی استادانش مانند زجاج و ابن سراج اختلافاتی داشته است. وی با ابوسعید سیرافی، نحوی معروف معارضۀ شدید داشت و بر دانش وی سخت خرده می‌گرفت. گاه از باب تحقیر وی را معلم کودکان می‌خواند و به همین سبب او را لایق شاگردی خود نیز نمی‌دید. در حالی که به گفتۀ ابوحیان توحیدی، سیرافی الکتاب سیبویه را آغاز تا انجام با امثال و شواهد و غرائب آن شرح و تفسیر کرده بود و این امر حتی برای نحویان برجسته‌ای چون مبرد، زجاج و ابن درستویه نیز میسر نشده بود. منابع کهن، منشأ این معارضه را حسادت ابوعلی نسبت به سیرافی دانسته‌اند. وی ابوالقاسم زجاجی (د ۳۳۷ ق) را نیز که در نحو هم‌طبقۀ وی بود، به چیزی نمی‌گرفت و می‌گفت: «اگر زجاجی مباحث نحوی مرا می‌شنید، شرم می‌کرد که دربارۀ نحو سخن بگوید».
ابوعلی علاوه بر [[ابن خالویه، حسین بن احمد|ابن خالویه]] با بسیاری از نحویان هم‌روزگارش از جمله ابوسعید سیرافی، علی ‌بن عیسی رمّانی، زجاجی و حتی برخی استادانش مانند زجاج و ابن سراج اختلافاتی داشته است. وی با [[سیرافی، حسن بن عبدالله|ابوسعید سیرافی]]، نحوی معروف معارضۀ شدید داشت و بر دانش وی سخت خرده می‌گرفت. گاه از باب تحقیر وی را معلم کودکان می‌خواند و به همین سبب او را لایق شاگردی خود نیز نمی‌دید. در حالی که به گفتۀ ابوحیان توحیدی، [[سیرافی، حسن بن عبدالله|سیرافی]] [[كتاب سيبويه و يليه تحصيل عين الذهب من معدن جوهر الأدب في علم مجازات العرب|الکتاب سیبویه]] را آغاز تا انجام با امثال و شواهد و غرائب آن شرح و تفسیر کرده بود و این امر حتی برای نحویان برجسته‌ای چون مبرد، زجاج و ابن درستویه نیز میسر نشده بود. منابع کهن، منشأ این معارضه را حسادت ابوعلی نسبت به سیرافی دانسته‌اند. وی [[زجاجی، عبدالرحمان بن اسحاق|ابوالقاسم زجاجی]] (د ۳۳۷ ق) را نیز که در نحو هم‌طبقۀ وی بود، به چیزی نمی‌گرفت و می‌گفت: «اگر [[زجاجی، عبدالرحمان بن اسحاق|زجاجی]] مباحث نحوی مرا می‌شنید، شرم می‌کرد که دربارۀ نحو سخن بگوید».  
 
دربارۀ رمّانی نیز نظر مساعدی نداشت و مباحث نحوی وی را نمی‌پسندید و آن را خارج از مقولۀ نحو می‌دانست. وی در این‌باره معتقد بود که اگر نحو آن است که او می‌گوید، رمّـانی از آن هیچ نمی‌داند. او حتی حرمت استادانش زجاج و ابن سراج را نیز نگه نداشت و کتاب الاغفال را در رد زجاج و کتاب المسائل المصلحة من کتاب ابن‌سراج را در رد ابن سراج نوشت.  
دربارۀ رمّانی نیز نظر مساعدی نداشت و مباحث نحوی وی را نمی‌پسندید و آن را خارج از مقولۀ نحو می‌دانست. وی در این‌باره معتقد بود که اگر نحو آن است که او می‌گوید، رمّـانی از آن هیچ نمی‌داند. او حتی حرمت استادانش زجاج و ابن سراج را نیز نگه نداشت و کتاب الاغفال را در رد زجاج و کتاب المسائل المصلحة من کتاب ابن‌سراج را در رد ابن سراج نوشت.