علی علیه‌السلام و فلسفه الهی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'علامه طباطبائى' به 'علامه طباطبائى '
جز (جایگزینی متن - 'ابی ' به 'ابی')
جز (جایگزینی متن - 'علامه طباطبائى' به 'علامه طباطبائى ')
خط ۷۱: خط ۷۱:
3. امير مؤمنان نخستين كسى است كه واژه‌هاى عربى را در طرح مباحث فلسفى به كار برد؛ درحالى‌كه اين واژه‌ها بر اساس معانى اوليه و استعمال‌هاى رايج خود براى بيان مقاصد فلسفى وافى نبود و نياز مبرمى به تجريد آنها از معانى اوليه و موارد استعمال متداوله داشت كه امير مؤمنان آن واژه‌ها را با نوعى تجريد از ريشه اصلى خود به كار برده است، مانند: «واحد لا من عدد»، «دائم لا بأمد» و...
3. امير مؤمنان نخستين كسى است كه واژه‌هاى عربى را در طرح مباحث فلسفى به كار برد؛ درحالى‌كه اين واژه‌ها بر اساس معانى اوليه و استعمال‌هاى رايج خود براى بيان مقاصد فلسفى وافى نبود و نياز مبرمى به تجريد آنها از معانى اوليه و موارد استعمال متداوله داشت كه امير مؤمنان آن واژه‌ها را با نوعى تجريد از ريشه اصلى خود به كار برده است، مانند: «واحد لا من عدد»، «دائم لا بأمد» و...


آنجا كه اصحاب مكتب تفكيك، ميان فلسفه و آراى فيلسوفان خلط كرده و آراى فيلسوفان را فلسفه پنداشته‌اند و اين موجب اشتباه و خطا گرديده است، مرحوم علامه طباطبائى در برابر اين‌گونه طرز تفكر ايستاده، لذا در اين كتاب مى‌فرمايد:
آنجا كه اصحاب مكتب تفكيك، ميان فلسفه و آراى فيلسوفان خلط كرده و آراى فيلسوفان را فلسفه پنداشته‌اند و اين موجب اشتباه و خطا گرديده است، مرحوم [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبائى]]  در برابر اين‌گونه طرز تفكر ايستاده، لذا در اين كتاب مى‌فرمايد:


شما خواننده گرامى آنچه كه برخى از نويسندگان و علماى خود ما در باره دين و فلسفه گفته و يا نوشته‌اند دور بيندازيد. آنها مى‌گويند: دين بر روى فلسفه خط بطلان مى‌كشد و اصولاً موقعيت دين غير از موقعيت فلسفه است و اين دو هدف‌هاى مجزا و جدا از هم دارند. اينان تفسير صحيحى از فلسفه نكردند و گمان بردند فلسفه جز يك سلسله آرا و نظريات مردانى از يونان و غير يونان كه در ميانشان خداشناس و منكر خدا، ملحد و متقى، مؤمن و كافر و خطاكار و صواب‌كار وجود دارد نيست. به زعم اينان منظور از طرح مباحث فلسفى جز اين نيست كه به آن فلاسفه و دانشمندان تشبه كنيم و از مشاهير و شخصيت‌هاى نامدار آنها پيروى و تقليد نماييم.
شما خواننده گرامى آنچه كه برخى از نويسندگان و علماى خود ما در باره دين و فلسفه گفته و يا نوشته‌اند دور بيندازيد. آنها مى‌گويند: دين بر روى فلسفه خط بطلان مى‌كشد و اصولاً موقعيت دين غير از موقعيت فلسفه است و اين دو هدف‌هاى مجزا و جدا از هم دارند. اينان تفسير صحيحى از فلسفه نكردند و گمان بردند فلسفه جز يك سلسله آرا و نظريات مردانى از يونان و غير يونان كه در ميانشان خداشناس و منكر خدا، ملحد و متقى، مؤمن و كافر و خطاكار و صواب‌كار وجود دارد نيست. به زعم اينان منظور از طرح مباحث فلسفى جز اين نيست كه به آن فلاسفه و دانشمندان تشبه كنيم و از مشاهير و شخصيت‌هاى نامدار آنها پيروى و تقليد نماييم.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش