صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۱۰۴: خط ۱۰۴:
گمان مى‌كنم تنها نوشته‌اى كه تاليف آن بر تاليف اسفار تقدم داشته و در دورۀ نخست قرار گرفته است، رسالۀ سريان الوجود است كه در بارۀ آن در جاى مناسب صحبت خواهد شد، زيرا مشتمل بر نظريه‌هايى است كه در اسفار آنها را نپديرفته است و چنان مى‌پندارم كه اين همان رسالۀ طرح الكونين است.
گمان مى‌كنم تنها نوشته‌اى كه تاليف آن بر تاليف اسفار تقدم داشته و در دورۀ نخست قرار گرفته است، رسالۀ سريان الوجود است كه در بارۀ آن در جاى مناسب صحبت خواهد شد، زيرا مشتمل بر نظريه‌هايى است كه در اسفار آنها را نپديرفته است و چنان مى‌پندارم كه اين همان رسالۀ طرح الكونين است.


به هر حال، كتاب اسفار نخستين نوشتۀ [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در دورۀ سوم زندگى اوست و آن را به همۀ افكار و نظريه‌هاى جديد و مكاشفات عرفانى خود آراسته است و پس از اسفار، هر كتابى كه نوشته از عبارات آن عاريت گرفته است. به همين دليل گفتيم اسفار، اساس ديگر نوشته‌هاى اوست، حتى كتاب‌هاى تفسيرى كه نوشته چنانكه از آنها ظاهر مى‌شود به منظور تطبيق فلسفۀ خود با قرآن كريم بوده است.
به هر حال، كتاب اسفار نخستين نوشتۀ [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در دورۀ سوم زندگى اوست و آن را به همۀ افكار و نظريه‌هاى جديد و مكاشفات عرفانى خود آراسته است و پس از اسفار، هر كتابى كه نوشته از عبارات آن عاريت گرفته است. به همين دليل گفتيم اسفار، اساس ديگر نوشته‌هاى اوست، حتى كتاب‌هاى تفسيرى كه نوشته چنانكه از آنها ظاهر مى‌شود به منظور تطبيق فلسفۀ خود با قرآن كريم بوده است.


خوب است پيش از آنكه در بارۀ نوشته‌هاى او سخن بگوييم از مكتب علمى او كه ديگران را به آن دعوت مى‌كرد ذكرى به ميان آوريم.
خوب است پيش از آنكه در بارۀ نوشته‌هاى او سخن بگوييم از مكتب علمى او كه ديگران را به آن دعوت مى‌كرد ذكرى به ميان آوريم.
خط ۱۳۷: خط ۱۳۷:
بنا بر اين، فلسفۀ او كه ديگران را به آن فرامى‌خواند و بر آن پافشارى مى‌كند، عبارت است از جمع ميان روش مشائيان و اشراقيان و ايجاد وفاق ميان اين دو شيوه. از اين رو، مكتب علمى او بر آموزش و راهنمايى فرزندان روحانى او پايه‌گذارى شده و بيشتر كتاب‌هايش به خصوص اسفار را به همين منظور نوشته است زيرا در پايان مقدمه،صفحۀ 3 گفته است: «علوم الهى در حكمت بحثى و نظرى را ضميمه كردم و در آن گنجاندم و حقايق كشفى را به شيوۀ آموزشى در آن بيان نمودم.» و همان گونه كه گذشت كسى كه در يكى از دو راه گام نهد، خود را از راه ديگر بى‌نياز نمى‌يابد.  
بنا بر اين، فلسفۀ او كه ديگران را به آن فرامى‌خواند و بر آن پافشارى مى‌كند، عبارت است از جمع ميان روش مشائيان و اشراقيان و ايجاد وفاق ميان اين دو شيوه. از اين رو، مكتب علمى او بر آموزش و راهنمايى فرزندان روحانى او پايه‌گذارى شده و بيشتر كتاب‌هايش به خصوص اسفار را به همين منظور نوشته است زيرا در پايان مقدمه،صفحۀ 3 گفته است: «علوم الهى در حكمت بحثى و نظرى را ضميمه كردم و در آن گنجاندم و حقايق كشفى را به شيوۀ آموزشى در آن بيان نمودم.» و همان گونه كه گذشت كسى كه در يكى از دو راه گام نهد، خود را از راه ديگر بى‌نياز نمى‌يابد.  


پيش از [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] كسى در اين راه گام ننهاده است و فقط در مورد استاد او، [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]]، چنين گمانى وجود دارد. در اين صورت [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] اين افكار را از استاد خود گرفته و آنها را جلوه‌گر ساخته و راههاى فراگيرى آن را روشن كرده است. پس اگر او مؤسس اين مكتب نباشد، مفسر و روشنگر آن است.
پيش از [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] كسى در اين راه گام ننهاده است و فقط در مورد استاد او، [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]]، چنين گمانى وجود دارد. در اين صورت [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] اين افكار را از استاد خود گرفته و آنها را جلوه‌گر ساخته و راههاى فراگيرى آن را روشن كرده است. پس اگر او مؤسس اين مكتب نباشد، مفسر و روشنگر آن است.


به نظر صدرالمتالهين، شرع و عقل در تمام مسائل حكمى هم‌داستان‌اند (اسفار، ج 4،صفحۀ 75). اشاره به اين حقيقت را با اين سخن خود دنبال كرده است: «از شريعت خداوندى، دور است كه احكام آن با دانش يقينى ضرورى، مخالفت داشته باشد، و فلسفه‌اى كه قوانين آن با كتاب و سنت، مطابقت نداشته باشد، روا است به نيستى گرايد.»
به نظر صدرالمتالهين، شرع و عقل در تمام مسائل حكمى هم‌داستان‌اند (اسفار، ج 4،صفحۀ 75). اشاره به اين حقيقت را با اين سخن خود دنبال كرده است: «از شريعت خداوندى، دور است كه احكام آن با دانش يقينى ضرورى، مخالفت داشته باشد، و فلسفه‌اى كه قوانين آن با كتاب و سنت، مطابقت نداشته باشد، روا است به نيستى گرايد.»
خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:
طرف دوم: تاييد شرع است نسبت به عقل و كتاب‌هاى دينى‌اش را در اين باره بنياد نهاده است و هدف او اين است كه آنچه را در فلسفۀ خود آورده به كمك شريعت تاييد كند. پس حق اين است كه كتاب‌هاى فلسفى او را كتاب‌هاى دينى يعنى كلامى به شمار آوريم و كتاب‌هاى دينى او را آثارى فلسفى، و اين است معناى سخن پيشين ما كه كتاب‌هاى دينى او ادامۀ فلسفۀ او بوده است.
طرف دوم: تاييد شرع است نسبت به عقل و كتاب‌هاى دينى‌اش را در اين باره بنياد نهاده است و هدف او اين است كه آنچه را در فلسفۀ خود آورده به كمك شريعت تاييد كند. پس حق اين است كه كتاب‌هاى فلسفى او را كتاب‌هاى دينى يعنى كلامى به شمار آوريم و كتاب‌هاى دينى او را آثارى فلسفى، و اين است معناى سخن پيشين ما كه كتاب‌هاى دينى او ادامۀ فلسفۀ او بوده است.


او با اين شيوۀ آميختن فلسفه و دين و جمع بين آن دو، خواه راه درست را رفته باشد و خواه مسير خطا پيموده باشد صاحب مكتب جديد ديگرى گرديده است كه خود، پديدآورندۀ آن است، هر چند انديشۀ وفاق ميان فلسفه و كلام اول بار توسط [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير طوسى]] بيان شد. در حقيقت، صدرالمتالهين فقط يك مكتب دارد، و آن دعوت به جمع ميان فلسفۀ مشاء و اشراق و اسلام است. اين عناصر سه‌گانه، پايه‌هاى بحث‌ها، و روش علمى در آثار اوست. به اين ترتيب، او پايه‌گذار مكتب جديدى در فلسفۀ الهى است. از ميان كتاب‌هاى او، اسفار اربعه نمايانگر راستين اين مكتب است. اينك لازم است كه در بارۀ روش علمى او در آثارش سخن بگوييم.
او با اين شيوۀ آميختن فلسفه و دين و جمع بين آن دو، خواه راه درست را رفته باشد و خواه مسير خطا پيموده باشد صاحب مكتب جديد ديگرى گرديده است كه خود، پديدآورندۀ آن است، هر چند انديشۀ وفاق ميان فلسفه و كلام اول بار توسط [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير طوسى]] بيان شد. در حقيقت، صدرالمتالهين فقط يك مكتب دارد، و آن دعوت به جمع ميان فلسفۀ مشاء و اشراق و اسلام است. اين عناصر سه‌گانه، پايه‌هاى بحث‌ها، و روش علمى در آثار اوست. به اين ترتيب، او پايه‌گذار مكتب جديدى در فلسفۀ الهى است. از ميان كتاب‌هاى او، اسفار اربعه نمايانگر راستين اين مكتب است. اينك لازم است كه در بارۀ روش علمى او در آثارش سخن بگوييم.


==راه و روش علمى صدر المتالهين در نوشتن==
==راه و روش علمى صدر المتالهين در نوشتن==
خط ۱۷۶: خط ۱۷۶:
3. آموزش آباد كردن منازل و مراحل در آن سفر و چگونگى برگرفتن زاد و توشه و آمادگى با تربيت و پرورش نفس و اينكه چه چيزهايى براى نفس مناسب است، و اين همان است كه «علم اخلاق» ناميده مى‌شود.  
3. آموزش آباد كردن منازل و مراحل در آن سفر و چگونگى برگرفتن زاد و توشه و آمادگى با تربيت و پرورش نفس و اينكه چه چيزهايى براى نفس مناسب است، و اين همان است كه «علم اخلاق» ناميده مى‌شود.  


[[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] جهت نيل به اين هدف، راهى را كه بيان شد پيموده است، و آن عبارت است از جمع ميان فلسفۀ مشاء، اشراق و اسلام، بدين معنى كه براى اثبات مطلوب خود نخست دلايل منطقى را ذكر مى‌كند و آنگاه مكاشفات و مشاهدات عرفانى خود را، و سپس به دلايل سمعى (نقلى) استشهاد مى‌كند و در اكثر كتاب‌هاى خود به ويژه كتاب اسفار، كه برترين كتاب اوست، از همين شيوه پيروى مى‌كند. البته بعضى از آثار خود را به روش عرفانى اختصاص داده، و بعضى ديگر را به روش بحثى (فلسفى كلامى).
[[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] جهت نيل به اين هدف، راهى را كه بيان شد پيموده است، و آن عبارت است از جمع ميان فلسفۀ مشاء، اشراق و اسلام، بدين معنى كه براى اثبات مطلوب خود نخست دلايل منطقى را ذكر مى‌كند و آنگاه مكاشفات و مشاهدات عرفانى خود را، و سپس به دلايل سمعى (نقلى) استشهاد مى‌كند و در اكثر كتاب‌هاى خود به ويژه كتاب اسفار، كه برترين كتاب اوست، از همين شيوه پيروى مى‌كند. البته بعضى از آثار خود را به روش عرفانى اختصاص داده، و بعضى ديگر را به روش بحثى (فلسفى كلامى).


اما كتاب‌هايى كه در آنها از شيوۀ عرفانى بهره برده است، عبارت‌اند از: «الشواهد الربوبيه»، «العرشيه»، «اسرار الآيات» و «الواردات القلبيه». با وجود اختلافى كه در زياد و كم بودن حجم و شيوه و نحوۀ بيان مطالب دارند، اسامى اين كتاب‌ها بيانگر ذوق عرفانى آنهاست. و در خصوص كتاب آخر (الواردات القلبيه) مانند كاهنان متظاهر به علم، مسجع و پيچيده و نامانوس سخن گفته، گويا همان گونه كه خود در مقدمۀ الشواهد الربوبيه مى‌گويد مى‌خواهد چنين وانمود كند كه مطالب آن يك رشته الهامات الهى است كه آن را فرمان دهندۀ دل به قلب او وارد ساخته و با اشارۀ غيب به قلب او القا شده و او امر خداوند را اطاعت نموده است. مى‌خواهد بگويد كه او اختيارى ندارد و به عبارتى، مجبور است. آنچه او بيان مى‌كند شباهت به متون دينى و احاديث قدسى دارد، چنان كه همين ادعا در كلمات [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] هم ديده مى‌شود. در مقدمۀ «العرشيه» گويد: «اين مطالب، قبساتى است برگرفته از مشكات نبوت و ولايت، و ماخوذ از سرچشمه‌هاى كتاب و سنت، و حاصل بحث و گفت و گو نيست.»
اما كتاب‌هايى كه در آنها از شيوۀ عرفانى بهره برده است، عبارت‌اند از: «الشواهد الربوبيه»، «العرشيه»، «اسرار الآيات» و «الواردات القلبيه». با وجود اختلافى كه در زياد و كم بودن حجم و شيوه و نحوۀ بيان مطالب دارند، اسامى اين كتاب‌ها بيانگر ذوق عرفانى آنهاست. و در خصوص كتاب آخر (الواردات القلبيه) مانند كاهنان متظاهر به علم، مسجع و پيچيده و نامانوس سخن گفته، گويا همان گونه كه خود در مقدمۀ الشواهد الربوبيه مى‌گويد مى‌خواهد چنين وانمود كند كه مطالب آن يك رشته الهامات الهى است كه آن را فرمان دهندۀ دل به قلب او وارد ساخته و با اشارۀ غيب به قلب او القا شده و او امر خداوند را اطاعت نموده است. مى‌خواهد بگويد كه او اختيارى ندارد و به عبارتى، مجبور است. آنچه او بيان مى‌كند شباهت به متون دينى و احاديث قدسى دارد، چنان كه همين ادعا در كلمات [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] هم ديده مى‌شود. در مقدمۀ «العرشيه» گويد: «اين مطالب، قبساتى است برگرفته از مشكات نبوت و ولايت، و ماخوذ از سرچشمه‌هاى كتاب و سنت، و حاصل بحث و گفت و گو نيست.»
خط ۱۹۳: خط ۱۹۳:
در بارۀ شيوۀ نوشتن او به اندازۀ كافى سخن گفتيم. تا آنجا كه ما مى‌دانيم كتابى غير فلسفى ننوشته است، حتى كتاب‌هاى تفسير او چنان كه پيش از اين گفتيم دنبالۀ فلسفۀ اوست، زيرا به نظر او مرد الهى حق ندارد كه به غير از علوم حقيقى محض، به چيزى بپردازد. مراد او از علوم حقيقى، دانشى است كه آنها را علوم كلى مى‌نامد. وى بوعلى را سخت نكوهش مى‌كند كه به علوم جزئى مانند طب و امثال آن پرداخته است و در بسيارى موارد كسانى را كه حكمت فرا نمى‌گيرند نكوهش مى‌كند، چنان كه از كلمات او مى‌توان به اين مطلب پى برد.
در بارۀ شيوۀ نوشتن او به اندازۀ كافى سخن گفتيم. تا آنجا كه ما مى‌دانيم كتابى غير فلسفى ننوشته است، حتى كتاب‌هاى تفسير او چنان كه پيش از اين گفتيم دنبالۀ فلسفۀ اوست، زيرا به نظر او مرد الهى حق ندارد كه به غير از علوم حقيقى محض، به چيزى بپردازد. مراد او از علوم حقيقى، دانشى است كه آنها را علوم كلى مى‌نامد. وى بوعلى را سخت نكوهش مى‌كند كه به علوم جزئى مانند طب و امثال آن پرداخته است و در بسيارى موارد كسانى را كه حكمت فرا نمى‌گيرند نكوهش مى‌كند، چنان كه از كلمات او مى‌توان به اين مطلب پى برد.


تمام يا بيشتر كتاب‌هاى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] با وجود مقاومت سرسختانه و دشمنى در برابر فلسفۀ او در اواخر سدۀ گذشته و اوايل اين سده، چاپ سنگى شده‌اند و ما اينك همۀ آنها را با توجه به بررسى‌هاى انجام شده برمى‌شماريم:
تمام يا بيشتر كتاب‌هاى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] با وجود مقاومت سرسختانه و دشمنى در برابر فلسفۀ او در اواخر سدۀ گذشته و اوايل اين سده، چاپ سنگى شده‌اند و ما اينك همۀ آنها را با توجه به بررسى‌هاى انجام شده برمى‌شماريم:


1. الاسفار الاربعة، كه آن را الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية نيز مى‌نامد. در بحث پيشين در بارۀ ارزش علمى اين اثر سخن گفتيم و در آنجا گفتيم كه اسفار، مرجع و مادر ديگر كتاب‌هاى اوست و برترين كتاب در ميان كتب فلسفى از قديم و جديد مى‌باشد، و نخستين اثر او در دورۀ سوم زندگى علمى اوست، چنان كه نخستين كتاب اوست كه چاپ گرديده است. اين كتاب در ايران در سال 1282 در چهار مجلد بزرگ، چاپ سنگى شده كه مجموع آن 926 صفحه قطع بزرگ است و حكيم حاج [[سبزواری، هادی|ملا هادى سبزوارى]] بر سه مجلد آن حاشيه نوشته است. علاوه بر آن 9 حاشيۀ ارزشمند بر اين كتاب نوشته شده كه مرحوم شيخ آقا بزرگ در الذريعه (6:19) ذكر كرده است.
1. الاسفار الاربعة، كه آن را الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية نيز مى‌نامد. در بحث پيشين در بارۀ ارزش علمى اين اثر سخن گفتيم و در آنجا گفتيم كه اسفار، مرجع و مادر ديگر كتاب‌هاى اوست و برترين كتاب در ميان كتب فلسفى از قديم و جديد مى‌باشد، و نخستين اثر او در دورۀ سوم زندگى علمى اوست، چنان كه نخستين كتاب اوست كه چاپ گرديده است. اين كتاب در ايران در سال 1282 در چهار مجلد بزرگ، چاپ سنگى شده كه مجموع آن 926 صفحه قطع بزرگ است و حكيم حاج [[سبزواری، هادی|ملا هادى سبزوارى]] بر سه مجلد آن حاشيه نوشته است. علاوه بر آن 9 حاشيۀ ارزشمند بر اين كتاب نوشته شده كه مرحوم شيخ آقا بزرگ در الذريعه (6:19) ذكر كرده است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش