صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ارسطو' به 'ارسطو'
جز (جایگزینی متن - ' ]]' به ']]')
جز (جایگزینی متن - 'ارسطو' به 'ارسطو')
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:
صدرا آنگاه در موضوع مثل افلاطونى به ستايش بزرگان از حكما و اوليا در مكاشفه‌هاى آنان پرداخته و گفته است: «در اين باره به مكاشفه‌هايى كه برايشان رخ داده است بسنده نموده و براى ديگران بيان كرده‌اند لكن براى انسان نسبت به آنچه بر آن اتفاق نظر دارند و به مشاهداتى كه بيان مى‌كنند، اطمينان به دست مى‌آيد و كسى نمى‌تواند در اين باره با آنان مخالفت كند. چگونه كسى مى‌تواند با آنان مخالفت كند در صورتى كه در اوضاع كواكب و شمارۀ افلاك بر مشاهدۀ اشخاصى مانند ابرخس به وسيلۀ حس كه خاستگاه اشتباه و خطا است، اعتماد مى‌كنند، سزاوارتر آن است كه گفتۀ بزرگان فلسفه را كه بر مشاهده‌هاى عقلى مكرر خطاناپذير، مبتنى است، صادق دانسته و اعتماد كنند. و اين، تمام آن چيزى است كه در ستايش مشاهده‌هاى عقلى مى‌توان گفت: "كسى نمى‌تواند در اين باره با آنان مخالفت كند و خطا را برنمى‌تابد." اين چيز عجيبى است.»  
صدرا آنگاه در موضوع مثل افلاطونى به ستايش بزرگان از حكما و اوليا در مكاشفه‌هاى آنان پرداخته و گفته است: «در اين باره به مكاشفه‌هايى كه برايشان رخ داده است بسنده نموده و براى ديگران بيان كرده‌اند لكن براى انسان نسبت به آنچه بر آن اتفاق نظر دارند و به مشاهداتى كه بيان مى‌كنند، اطمينان به دست مى‌آيد و كسى نمى‌تواند در اين باره با آنان مخالفت كند. چگونه كسى مى‌تواند با آنان مخالفت كند در صورتى كه در اوضاع كواكب و شمارۀ افلاك بر مشاهدۀ اشخاصى مانند ابرخس به وسيلۀ حس كه خاستگاه اشتباه و خطا است، اعتماد مى‌كنند، سزاوارتر آن است كه گفتۀ بزرگان فلسفه را كه بر مشاهده‌هاى عقلى مكرر خطاناپذير، مبتنى است، صادق دانسته و اعتماد كنند. و اين، تمام آن چيزى است كه در ستايش مشاهده‌هاى عقلى مى‌توان گفت: "كسى نمى‌تواند در اين باره با آنان مخالفت كند و خطا را برنمى‌تابد." اين چيز عجيبى است.»  


و لكن به رغم اين عقيدۀ نيرومند او در بارۀ مكاشفات عرفانى، به نظر او انسان با پيمودن يكى از دو راه، از راه ديگر بى‌نياز نيست. به اين مطلب در كتاب‌هاى خود مكرر تاكيد كرده و بر ضرورت جمع ميان دو راه برهان و عرفان پافشارى نموده است، چنان كه خود آن دو را جمع كرده و تنها كسى است كه در جمع ميان اين دو راه، موفق بوده و به درجه‌اى رسيده كه هيچ يك از فلاسفۀ اسلامى به آن نرسيده است. در مبدا و معاد،صفحۀ 278 گويد: «اولى آن است كه به طريقۀ ما، در معارف و علومى كه براى ما بر اثر جمع ميان شيوۀ متالهين از حكما، و مليين از عرفا به دست آمده است، مراجعه كنند.» سپس در حالى كه به خود مى‌بالد مى‌گويد: «آنچه به فضل و رحمت خدا برايم ميسر شد و آنچه كه از خلاصۀ رموز مبدأ و معاد كه به فضل و بخشش خداوند بدان دست يافتم، گمان نمى‌كنم هيچ كس از پيروان مشائيان و متاخران، آنان كه من مى‌شناسم، به آن رسيده باشد مگر پيشوايان و پيشتازان آنها چون ارسطو و فيلسوفان قبل از او. و نيز گمان نمى‌كنم كسى از مشايخ صوفيه كه به مكاشفه و عرفان معروف‌اند، چه از پيشينيان و چه از متاخرينشان، مى‌توانسته اين مطالب را با بحث و برهان به اثبات برساند.»
و لكن به رغم اين عقيدۀ نيرومند او در بارۀ مكاشفات عرفانى، به نظر او انسان با پيمودن يكى از دو راه، از راه ديگر بى‌نياز نيست. به اين مطلب در كتاب‌هاى خود مكرر تاكيد كرده و بر ضرورت جمع ميان دو راه برهان و عرفان پافشارى نموده است، چنان كه خود آن دو را جمع كرده و تنها كسى است كه در جمع ميان اين دو راه، موفق بوده و به درجه‌اى رسيده كه هيچ يك از فلاسفۀ اسلامى به آن نرسيده است. در مبدا و معاد،صفحۀ 278 گويد: «اولى آن است كه به طريقۀ ما، در معارف و علومى كه براى ما بر اثر جمع ميان شيوۀ متالهين از حكما، و مليين از عرفا به دست آمده است، مراجعه كنند.» سپس در حالى كه به خود مى‌بالد مى‌گويد: «آنچه به فضل و رحمت خدا برايم ميسر شد و آنچه كه از خلاصۀ رموز مبدأ و معاد كه به فضل و بخشش خداوند بدان دست يافتم، گمان نمى‌كنم هيچ كس از پيروان مشائيان و متاخران، آنان كه من مى‌شناسم، به آن رسيده باشد مگر پيشوايان و پيشتازان آنها چون [[ارسطو]] و فيلسوفان قبل از او. و نيز گمان نمى‌كنم كسى از مشايخ صوفيه كه به مكاشفه و عرفان معروف‌اند، چه از پيشينيان و چه از متاخرينشان، مى‌توانسته اين مطالب را با بحث و برهان به اثبات برساند.»


بنا بر اين، نه مشائيان پس از ارسطو به آنچه دست يافته‌اند، از راه مكاشفه دست يافته‌اند، و نه اشراقيان و عارفان به آنچه دست پيدا كرده‌اند با بحث و برهان به آن دست پيدا كرده‌اند. پس صدر المتالهين تنها كسى است كه طريقۀ دو گروه را جمع كرده و به ايجاد و وفاق بين اين دو، توفيق يافته است.
بنا بر اين، نه مشائيان پس از [[ارسطو]] به آنچه دست يافته‌اند، از راه مكاشفه دست يافته‌اند، و نه اشراقيان و عارفان به آنچه دست پيدا كرده‌اند با بحث و برهان به آن دست پيدا كرده‌اند. پس صدر المتالهين تنها كسى است كه طريقۀ دو گروه را جمع كرده و به ايجاد و وفاق بين اين دو، توفيق يافته است.


آنگاه گويد: «بايد بر رمز اين موفقيت در راه و روش خود تاكيد كنم و گمانم آن است كه اين برترى تنها براى اين بنده دور از مردم به اين سبب به دست آمده كه به اين مطلب بلند به شدت توجه داشته و بدى‌هاى جاهلان و اراذل، و نامهربانى مردم و بى‌توجهى آنان را نسبت به خود تحمل كرده است. حتى مدت زيادى - گويا به دوره گوشه‌نشينى اشاره دارد - در اين دنيا اندوهگين و ناراحت بوده و نه در بين مردم، مرتبه‌اى به‌اندازۀ كمترين خواهان دانش داشته، و نه نزد عالمانشان كه بيشترشان از جاهلان، سنگدل‌ترند به اندازۀ كمترين شاگردانشان از منزلت و موقعيتى برخوردار بوده است.»
آنگاه گويد: «بايد بر رمز اين موفقيت در راه و روش خود تاكيد كنم و گمانم آن است كه اين برترى تنها براى اين بنده دور از مردم به اين سبب به دست آمده كه به اين مطلب بلند به شدت توجه داشته و بدى‌هاى جاهلان و اراذل، و نامهربانى مردم و بى‌توجهى آنان را نسبت به خود تحمل كرده است. حتى مدت زيادى - گويا به دوره گوشه‌نشينى اشاره دارد - در اين دنيا اندوهگين و ناراحت بوده و نه در بين مردم، مرتبه‌اى به‌اندازۀ كمترين خواهان دانش داشته، و نه نزد عالمانشان كه بيشترشان از جاهلان، سنگدل‌ترند به اندازۀ كمترين شاگردانشان از منزلت و موقعيتى برخوردار بوده است.»
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش