۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' :' به ':') |
جز (جایگزینی متن - 'ابن عربى' به 'ابن عربى') |
||
خط ۱۷۸: | خط ۱۷۸: | ||
ملاصدرا جهت نيل به اين هدف، راهى را كه بيان شد پيموده است، و آن عبارت است از جمع ميان فلسفۀ مشاء، اشراق و اسلام، بدين معنى كه براى اثبات مطلوب خود نخست دلايل منطقى را ذكر مىكند و آنگاه مكاشفات و مشاهدات عرفانى خود را، و سپس به دلايل سمعى (نقلى) استشهاد مىكند و در اكثر كتابهاى خود به ويژه كتاب اسفار، كه برترين كتاب اوست، از همين شيوه پيروى مىكند. البته بعضى از آثار خود را به روش عرفانى اختصاص داده، و بعضى ديگر را به روش بحثى (فلسفى كلامى). | ملاصدرا جهت نيل به اين هدف، راهى را كه بيان شد پيموده است، و آن عبارت است از جمع ميان فلسفۀ مشاء، اشراق و اسلام، بدين معنى كه براى اثبات مطلوب خود نخست دلايل منطقى را ذكر مىكند و آنگاه مكاشفات و مشاهدات عرفانى خود را، و سپس به دلايل سمعى (نقلى) استشهاد مىكند و در اكثر كتابهاى خود به ويژه كتاب اسفار، كه برترين كتاب اوست، از همين شيوه پيروى مىكند. البته بعضى از آثار خود را به روش عرفانى اختصاص داده، و بعضى ديگر را به روش بحثى (فلسفى كلامى). | ||
اما كتابهايى كه در آنها از شيوۀ عرفانى بهره برده است، عبارتاند از: «الشواهد الربوبيه»، «العرشيه»، «اسرار الآيات» و «الواردات القلبيه». با وجود اختلافى كه در زياد و كم بودن حجم و شيوه و نحوۀ بيان مطالب دارند، اسامى اين كتابها بيانگر ذوق عرفانى آنهاست. و در خصوص كتاب آخر (الواردات القلبيه) مانند كاهنان متظاهر به علم، مسجع و پيچيده و نامانوس سخن گفته، گويا همان گونه كه خود در مقدمۀ الشواهد الربوبيه مىگويد مىخواهد چنين وانمود كند كه مطالب آن يك رشته الهامات الهى است كه آن را فرمان دهندۀ دل به قلب او وارد ساخته و با اشارۀ غيب به قلب او القا شده و او امر خداوند را اطاعت نموده است. مىخواهد بگويد كه او اختيارى ندارد و به عبارتى، مجبور است. آنچه او بيان مىكند شباهت به متون دينى و احاديث قدسى دارد، چنان كه همين ادعا در كلمات ابن عربى هم ديده مىشود. در مقدمۀ «العرشيه» گويد: «اين مطالب، قبساتى است برگرفته از مشكات نبوت و ولايت، و ماخوذ از سرچشمههاى كتاب و سنت، و حاصل بحث و گفت و گو نيست.» | اما كتابهايى كه در آنها از شيوۀ عرفانى بهره برده است، عبارتاند از: «الشواهد الربوبيه»، «العرشيه»، «اسرار الآيات» و «الواردات القلبيه». با وجود اختلافى كه در زياد و كم بودن حجم و شيوه و نحوۀ بيان مطالب دارند، اسامى اين كتابها بيانگر ذوق عرفانى آنهاست. و در خصوص كتاب آخر (الواردات القلبيه) مانند كاهنان متظاهر به علم، مسجع و پيچيده و نامانوس سخن گفته، گويا همان گونه كه خود در مقدمۀ الشواهد الربوبيه مىگويد مىخواهد چنين وانمود كند كه مطالب آن يك رشته الهامات الهى است كه آن را فرمان دهندۀ دل به قلب او وارد ساخته و با اشارۀ غيب به قلب او القا شده و او امر خداوند را اطاعت نموده است. مىخواهد بگويد كه او اختيارى ندارد و به عبارتى، مجبور است. آنچه او بيان مىكند شباهت به متون دينى و احاديث قدسى دارد، چنان كه همين ادعا در كلمات [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] هم ديده مىشود. در مقدمۀ «العرشيه» گويد: «اين مطالب، قبساتى است برگرفته از مشكات نبوت و ولايت، و ماخوذ از سرچشمههاى كتاب و سنت، و حاصل بحث و گفت و گو نيست.» | ||
و اما كتابهاى مختص به شيوۀ بحثى و نظرى، عبارتاند از: شرح هدايه اثيرى، و شرح الهيات شفا، كه در آنها از شيوۀ متن اين دو كتاب پيروى نموده است و لذا در شرح شفا هر گاه ناخودآگاه وارد شيوه عرفانى شده، از آن پوزش خواسته و در صفحۀ 167 اين شرح گفته است: «برادران اهل بحث (فيلسوفان و متكلمان)، عذر ما را به خاطر خارج شدن از شيوۀ نظرى و بيان مطالب به روش عرفانى كه به دليل ذوق بوده است، بپذيرند.» سپس هر گاه هر دو شيوه را در نوشتۀ خود به كار مىبرد (به ويژه دراسفار)، نخست به روش اهل نظر و بحث شروع مىكند و آنگاه مشاهدات عرفانى و مكاشفات يقينى خود را بيان مىكند و آن چنان كه خود مىگويد اين براى سادگى و راحتى كار نوآموزان است. (اسفار 1:18). آنگاه در صفحۀ بعد گفته است: «ما نيز در بيشتر هدفهاى خود از همين روش پيروى مىكنيم، نخست در ابتدا و ميانۀ بحثها روش فلاسفه را پيموده، سپس در نهايت از آنها جدا شدهايم تا آنچه از ابتدا مطلوب ما بوده براى خوانندگان مبهم نباشد، بلكه با آن همراه گردند، و سخن ما براى آنان قابل پذيرش باشد.» | و اما كتابهاى مختص به شيوۀ بحثى و نظرى، عبارتاند از: شرح هدايه اثيرى، و شرح الهيات شفا، كه در آنها از شيوۀ متن اين دو كتاب پيروى نموده است و لذا در شرح شفا هر گاه ناخودآگاه وارد شيوه عرفانى شده، از آن پوزش خواسته و در صفحۀ 167 اين شرح گفته است: «برادران اهل بحث (فيلسوفان و متكلمان)، عذر ما را به خاطر خارج شدن از شيوۀ نظرى و بيان مطالب به روش عرفانى كه به دليل ذوق بوده است، بپذيرند.» سپس هر گاه هر دو شيوه را در نوشتۀ خود به كار مىبرد (به ويژه دراسفار)، نخست به روش اهل نظر و بحث شروع مىكند و آنگاه مشاهدات عرفانى و مكاشفات يقينى خود را بيان مىكند و آن چنان كه خود مىگويد اين براى سادگى و راحتى كار نوآموزان است. (اسفار 1:18). آنگاه در صفحۀ بعد گفته است: «ما نيز در بيشتر هدفهاى خود از همين روش پيروى مىكنيم، نخست در ابتدا و ميانۀ بحثها روش فلاسفه را پيموده، سپس در نهايت از آنها جدا شدهايم تا آنچه از ابتدا مطلوب ما بوده براى خوانندگان مبهم نباشد، بلكه با آن همراه گردند، و سخن ما براى آنان قابل پذيرش باشد.» |
ویرایش