صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ميرداماد' به 'ميرداماد'
جز (جایگزینی متن - 'ابن سينا' به 'ابن سينا')
جز (جایگزینی متن - 'ميرداماد' به 'ميرداماد')
خط ۱۳۷: خط ۱۳۷:
بنا بر اين، فلسفۀ او كه ديگران را به آن فرامى‌خواند و بر آن پافشارى مى‌كند، عبارت است از جمع ميان روش مشائيان و اشراقيان و ايجاد وفاق ميان اين دو شيوه. از اين رو، مكتب علمى او بر آموزش و راهنمايى فرزندان روحانى او پايه‌گذارى شده و بيشتر كتاب‌هايش به خصوص اسفار را به همين منظور نوشته است زيرا در پايان مقدمه،صفحۀ 3 گفته است: «علوم الهى در حكمت بحثى و نظرى را ضميمه كردم و در آن گنجاندم و حقايق كشفى را به شيوۀ آموزشى در آن بيان نمودم.» و همان گونه كه گذشت كسى كه در يكى از دو راه گام نهد، خود را از راه ديگر بى‌نياز نمى‌يابد.  
بنا بر اين، فلسفۀ او كه ديگران را به آن فرامى‌خواند و بر آن پافشارى مى‌كند، عبارت است از جمع ميان روش مشائيان و اشراقيان و ايجاد وفاق ميان اين دو شيوه. از اين رو، مكتب علمى او بر آموزش و راهنمايى فرزندان روحانى او پايه‌گذارى شده و بيشتر كتاب‌هايش به خصوص اسفار را به همين منظور نوشته است زيرا در پايان مقدمه،صفحۀ 3 گفته است: «علوم الهى در حكمت بحثى و نظرى را ضميمه كردم و در آن گنجاندم و حقايق كشفى را به شيوۀ آموزشى در آن بيان نمودم.» و همان گونه كه گذشت كسى كه در يكى از دو راه گام نهد، خود را از راه ديگر بى‌نياز نمى‌يابد.  


پيش از ملاصدرا كسى در اين راه گام ننهاده است و فقط در مورد استاد او، ميرداماد، چنين گمانى وجود دارد. در اين صورت ملاصدرا اين افكار را از استاد خود گرفته و آنها را جلوه‌گر ساخته و راههاى فراگيرى آن را روشن كرده است. پس اگر او مؤسس اين مكتب نباشد، مفسر و روشنگر آن است.
پيش از ملاصدرا كسى در اين راه گام ننهاده است و فقط در مورد استاد او، [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]]، چنين گمانى وجود دارد. در اين صورت ملاصدرا اين افكار را از استاد خود گرفته و آنها را جلوه‌گر ساخته و راههاى فراگيرى آن را روشن كرده است. پس اگر او مؤسس اين مكتب نباشد، مفسر و روشنگر آن است.


به نظر صدرالمتالهين، شرع و عقل در تمام مسائل حكمى هم‌داستان‌اند (اسفار، ج 4،صفحۀ 75). اشاره به اين حقيقت را با اين سخن خود دنبال كرده است: «از شريعت خداوندى، دور است كه احكام آن با دانش يقينى ضرورى، مخالفت داشته باشد، و فلسفه‌اى كه قوانين آن با كتاب و سنت، مطابقت نداشته باشد، روا است به نيستى گرايد.»
به نظر صدرالمتالهين، شرع و عقل در تمام مسائل حكمى هم‌داستان‌اند (اسفار، ج 4،صفحۀ 75). اشاره به اين حقيقت را با اين سخن خود دنبال كرده است: «از شريعت خداوندى، دور است كه احكام آن با دانش يقينى ضرورى، مخالفت داشته باشد، و فلسفه‌اى كه قوانين آن با كتاب و سنت، مطابقت نداشته باشد، روا است به نيستى گرايد.»
خط ۲۰۱: خط ۲۰۱:
معناى آن اين نيست كه مجلدات چهارگانه بر طبق اين سفرهاى عرفانى تنظيم شده باشد، بدين معنى كه جلد اول براى سفر اول و جلد دوم براى سفر دوم و به همين صورت بلكه اين فقط يك تشبيه است كه از باب تبرك صورت گرفته است. از اين رو تلاش برخى از تعليقه‌نويسان اسفار براى تطبيق آن بر اسفار اربعۀ عرفانى، تلاشى است ناموفق.
معناى آن اين نيست كه مجلدات چهارگانه بر طبق اين سفرهاى عرفانى تنظيم شده باشد، بدين معنى كه جلد اول براى سفر اول و جلد دوم براى سفر دوم و به همين صورت بلكه اين فقط يك تشبيه است كه از باب تبرك صورت گرفته است. از اين رو تلاش برخى از تعليقه‌نويسان اسفار براى تطبيق آن بر اسفار اربعۀ عرفانى، تلاشى است ناموفق.


مجلدات چهارگانۀ اسفار بدين گونه ترتيب يافته است: 1. در امور عامه و آن چنان كه خود گفته است بحث در بارۀ طبيعت وجود و عوارض ذاتى آن است. 2. در علم طبيعى. 3. در علم الهى يا معرفت ربوبى و حكمت الهى. 4. در علم النفس از مبدا پيدايش آن تا آخرين مقامات آن كه معاد است. آن را در زمان زندگى استاد خود، ميرداماد، متوفاى سال 1040 نوشته است زيرا وقتى از او ياد مى‌كند، براى طول عمر او دعا مى‌كند.(2:111) بلكه نوشتن آن قبل از سال 1015 صورت گرفته است زيرا در پايان نسخۀ خطى كتاب مبدا و معاد كه به زودى به آن اشاره خواهيم كرد آمده كه در سال 1015 آن را به پايان رسانده است و در مقدمۀ آن، صفحۀ 3، تقدم نگارش اسفار را بر مبدا و معاد يادآور شده است.  
مجلدات چهارگانۀ اسفار بدين گونه ترتيب يافته است: 1. در امور عامه و آن چنان كه خود گفته است بحث در بارۀ طبيعت وجود و عوارض ذاتى آن است. 2. در علم طبيعى. 3. در علم الهى يا معرفت ربوبى و حكمت الهى. 4. در علم النفس از مبدا پيدايش آن تا آخرين مقامات آن كه معاد است. آن را در زمان زندگى استاد خود، [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]]، متوفاى سال 1040 نوشته است زيرا وقتى از او ياد مى‌كند، براى طول عمر او دعا مى‌كند.(2:111) بلكه نوشتن آن قبل از سال 1015 صورت گرفته است زيرا در پايان نسخۀ خطى كتاب مبدا و معاد كه به زودى به آن اشاره خواهيم كرد آمده كه در سال 1015 آن را به پايان رسانده است و در مقدمۀ آن، صفحۀ 3، تقدم نگارش اسفار را بر مبدا و معاد يادآور شده است.  


2. المبدا و المعاد كه مشتمل بر 370 صفحه به قطع متوسط است و در سال 1314 به چاپ رسيده و در بارۀ دو موضوع بحث مى‌كند: الهيات و معاد.
2. المبدا و المعاد كه مشتمل بر 370 صفحه به قطع متوسط است و در سال 1314 به چاپ رسيده و در بارۀ دو موضوع بحث مى‌كند: الهيات و معاد.
خط ۲۵۷: خط ۲۵۷:
27. رساله‌اى در الواح معادى.  
27. رساله‌اى در الواح معادى.  


28. حاشيه بر رواشح ميرداماد.  
28. حاشيه بر رواشح [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]].  


29. شرح اصول الكافى، بين 500 تا 600 صفحه به قطع بزرگ. تاريخ چاپ آن ذكر نشده است. آن را تا حديث 499 (باب اينكه ائمه، واليان امر خدا و خزانه علم اويند) به پايان برده است.  
29. شرح اصول الكافى، بين 500 تا 600 صفحه به قطع بزرگ. تاريخ چاپ آن ذكر نشده است. آن را تا حديث 499 (باب اينكه ائمه، واليان امر خدا و خزانه علم اويند) به پايان برده است.  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش