صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۵۸: خط ۵۸:
با بررسى زندگى علمى صدر المتألهين، سه مرحله اساسى در زندگى او قابل تشخيص است كه پیمودن اين مراحل، از او فيلسوفى بزرگ پديد آورده است:
با بررسى زندگى علمى صدر المتألهين، سه مرحله اساسى در زندگى او قابل تشخيص است كه پیمودن اين مراحل، از او فيلسوفى بزرگ پديد آورده است:


مرحله اول، دوره شاگردى اوست كه دوره بحث و بررسى نظريه‏هاى متكلمان و فلاسفه و گفت‌وگوهاى آنهاست. معلوم مى‏شود هنوز روش عرفانى او شكل نگرفته بوده است و سخن او در مقدمه تفسير سوره واقعه، به همين نكته اشاره دارد: «در گذشته به بحث و تكرار، اشتغال فراوان داشتم و كتاب‌هاى حكما و فلاسفه را بسيار مى‏خواندم تا آنجا كه مى‏پنداشتم به دانشى دست يافته‏ام، اما هنگامى كه به يافته‏هاى خود نظر كردم، با وجود اينكه در باره مبدأ و معاد و منزه بودن خداوند از صفات امكان و حدوث و همچنين بخشى از مسائل در باره نفس انسانى بسيارى مطالب مى‏دانستم، دريافتم كه با دانش واقعى و حقيقت هستى كه جز از طريق مكاشفه و ذوق به دست نمى‏آيد، بيگانه هستم».  
مرحله اول، دوره شاگردى اوست كه دوره بحث و بررسى نظريه‏‌هاى متكلمان و فلاسفه و گفت‌وگوهاى آنهاست. معلوم مى‏شود هنوز روش عرفانى او شكل نگرفته بوده است و سخن او در مقدمه تفسير سوره واقعه، به همين نكته اشاره دارد: «در گذشته به بحث و تكرار، اشتغال فراوان داشتم و كتاب‌هاى حكما و فلاسفه را بسيار مى‏خواندم تا آنجا كه مى‏پنداشتم به دانشى دست يافته‌‏ام، اما هنگامى كه به يافته‌‏هاى خود نظر كردم، با وجود اينكه در باره مبدأ و معاد و منزه بودن خداوند از صفات امكان و حدوث و همچنين بخشى از مسائل در باره نفس انسانى بسيارى مطالب مى‏دانستم، دريافتم كه با دانش واقعى و حقيقت هستى كه جز از طريق مكاشفه و ذوق به دست نمى‏آيد، بيگانه هستم».  


مراد او از دانش واقعى، مكاشفات عرفانى است. در مقدمه «اسفار»، از اينكه در ابتداى عمر خود، در گرايش به روش اهل بحث (فلاسفه و متكلمان)، زياده‏روى كرده، اظهار پشيمانى کرده است: «از اينكه بخشى از عمر خود را در جست‌وجوى نظريه‏هاى فلاسفه و متكلمان مجادله‏گر و نازك‏انديشى‏هاى آنان هدر دادم و به فراگيرى جربزه آنان در سخن و چگونگى مباحثه پرداختم، استغفار مى‏كنم».  
مراد او از دانش واقعى، مكاشفات عرفانى است. در مقدمه «اسفار»، از اينكه در ابتداى عمر خود، در گرايش به روش اهل بحث (فلاسفه و متكلمان)، زياده‏روى كرده، اظهار پشيمانى کرده است: «از اينكه بخشى از عمر خود را در جست‌وجوى نظريه‏‌هاى فلاسفه و متكلمان مجادله‏گر و نازك‏انديشى‏هاى آنان هدر دادم و به فراگيرى جربزه آنان در سخن و چگونگى مباحثه پرداختم، استغفار مى‏كنم».  


هرچند او پشيمانى خود را از هدر دادن اين دوره، بيان داشته، اما در دوره آخر عمر خود كه دوره نگارش آثارش است و در اين آثار، روش بحثى (فلسفى- كلامى) و روش عرفانى را جمع كرده، از روش اهل بحث بهره فراوان برده است که ما در بخشى ديگر (مكتب علمى او)، از آن سخن خواهيم گفت. علاوه بر اين، در اين دوره، او فقط روش بحثى را در پيش نگرفته، بلكه آميخته‏اى از روش بحثى و عرفانى را اساس تفكر خود قرار داده است، هرچند هنوز در انديشه او، اين روش، شكل نگرفته بوده؛ چنان‌كه در آن دوره، قائل به وحدت وجود بود و رساله «طرح الكونين» را در باره وحدت وجود نوشته است.  
هرچند او پشيمانى خود را از هدر دادن اين دوره، بيان داشته، اما در دوره آخر عمر خود كه دوره نگارش آثارش است و در اين آثار، روش بحثى (فلسفى- كلامى) و روش عرفانى را جمع كرده، از روش اهل بحث بهره فراوان برده است که ما در بخشى ديگر (مكتب علمى او)، از آن سخن خواهيم گفت. علاوه بر اين، در اين دوره، او فقط روش بحثى را در پيش نگرفته، بلكه آميخته‏‌اى از روش بحثى و عرفانى را اساس تفكر خود قرار داده است، هرچند هنوز در انديشه او، اين روش، شكل نگرفته بوده؛ چنان‌كه در آن دوره، قائل به وحدت وجود بود و رساله «طرح الكونين» را در باره وحدت وجود نوشته است.  


به دليل بيان علمى همين نظريه‏ها و خوددارى نكردن از اظهار علنى آنها، مردم سطحی‌نگر، وی را در تنگنا قرار دادند؛ چنان‌كه خود در نوشته‏هايش به آن اشاره نموده و دوره دوم زندگى وى با اين مشكلات شروع ‏شد.  
به دليل بيان علمى همين نظريه‌‏ها و خوددارى نكردن از اظهار علنى آنها، مردم سطحی‌نگر، وی را در تنگنا قرار دادند؛ چنان‌كه خود در نوشته‌‏هايش به آن اشاره نموده و دوره دوم زندگى وى با اين مشكلات شروع ‏شد.  


مرحله دوم، دوره گوشه‏نشينى و دورى از مردم و روى آوردن به عبادت و ریاضت در بعضى از كوه‌هاى دوردست واقع در كهك، از روستاهاى قم، مى‏باشد. اين گوشه‏نشينى، مدت پانزده سال به طول انجاميد.  
مرحله دوم، دوره گوشه‌‏نشينى و دورى از مردم و روى آوردن به عبادت و ریاضت در بعضى از كوه‌هاى دوردست واقع در كهك، از روستاهاى قم، مى‏باشد. اين گوشه‏نشينى، مدت پانزده سال به طول انجاميد.  


صدر المتألهين، شرح گوشه‌نشینی خود را در مقدمه «اسفار» با عباراتی مسجع و زیبا، با این مضامین، بيان نموده است: «من وقتی دیدم زمانه با من سر دشمنی دارد و به پرورش اراذل و جهال مشغول است و روز به روز، شعله‌های آتش جهالت و گمراهی برافروخته‌تر و بدحالی و نامردی، فراگیرتر می‌شود، ناچار روی از فرزندان دنیا برتافتم و دامن از معركه بیرون كشیدم و از دنیای خمودی و جمود و ناسپاسی به گوشه‌ای پناه بردم و در انزوای گمنامی و شكسته‌حالی پنهان شدم. دل از آرزوها بریدم و همراه شكسته‌دلان بر ادای واجبات، كمر بستم و كوتاهی‌های گذشته را در برابر خدای بزرگ به تلافی برخاستم. نه درسی گفتم و نه كتابی تألیف نمودم، زیرا اظهار نظر و تصرف در علوم و فنون و القای درس و رفع اشكالات و شبهات و... نیازمند تصفیه روح و اندیشه، تهذیب خیال از نابسامانی و اختلال، پایداری اوضاع و احوال و آسایش خاطر از كدورت و ملال است و با این ‌همه رنج و ملالی كه گوش می‌شنود و چشم می‌بیند، چگونه چنین فراغتی ممكن است... ناچار از همراهی با مردم، دل كندم و از انس با آنان مأیوس گشتم تا آنجا كه دشمنی روزگار و فرزندان زمانه بر من سهل شد و نسبت به انكار و اقرارشان و عزت و اهانتشان بی‌اعتنا شدم، آن‌گاه روی فطرت به‌سوی سبب‌ساز حقیقی نموده، با تمام وجودم در بارگاه قدسش به تضرع و زاری برخاستم و مدتی طولانی بر این حال گذراندم؛ سرانجام در اثر طول مجاهدت و كثرت ریاضت، نور الهی در درون جانم تابیدن گرفت و دلم از شعله شهود مشتعل گشت، انوار ملكوتی بر آن افاضه شد و اسرار نهانی جبروت بر وی گشود و در پی آن به اسراری دست یافتم كه در گذشته نمی‌دانستم و رمزهایی برایم كشف شد كه به آن‌گونه، از طریق برهان نیافته بودم و هرچه از اسرار الهی، حقایق ربوبی، ودیعه‌های عرشی و رمز و راز صمدی را که با كمك عقل و برهان می‌دانستم، با شهود و عیان، روشن‌تر یافتم. در اینجا بود كه عقلم آرام گرفت و استراحت یافت و نسیم انوار حق ، صبح و عصر و شب و روز بر آن وزید و آن‌چنان به حق نزدیك شد كه همواره با او به مناجات نشست»<ref>اسفار، ج 1، ص 7</ref>.
صدر المتألهين، شرح گوشه‌نشینی خود را در مقدمه «اسفار» با عباراتی مسجع و زیبا، با این مضامین، بيان نموده است: «من وقتی دیدم زمانه با من سر دشمنی دارد و به پرورش اراذل و جهال مشغول است و روز به روز، شعله‌های آتش جهالت و گمراهی برافروخته‌تر و بدحالی و نامردی، فراگیرتر می‌شود، ناچار روی از فرزندان دنیا برتافتم و دامن از معركه بیرون كشیدم و از دنیای خمودی و جمود و ناسپاسی به گوشه‌ای پناه بردم و در انزوای گمنامی و شكسته‌حالی پنهان شدم. دل از آرزوها بریدم و همراه شكسته‌دلان بر ادای واجبات، كمر بستم و كوتاهی‌های گذشته را در برابر خدای بزرگ به تلافی برخاستم. نه درسی گفتم و نه كتابی تألیف نمودم، زیرا اظهار نظر و تصرف در علوم و فنون و القای درس و رفع اشكالات و شبهات و... نیازمند تصفیه روح و اندیشه، تهذیب خیال از نابسامانی و اختلال، پایداری اوضاع و احوال و آسایش خاطر از كدورت و ملال است و با این ‌همه رنج و ملالی كه گوش می‌شنود و چشم می‌بیند، چگونه چنین فراغتی ممكن است... ناچار از همراهی با مردم، دل كندم و از انس با آنان مأیوس گشتم تا آنجا كه دشمنی روزگار و فرزندان زمانه بر من سهل شد و نسبت به انكار و اقرارشان و عزت و اهانتشان بی‌اعتنا شدم، آن‌گاه روی فطرت به‌سوی سبب‌ساز حقیقی نموده، با تمام وجودم در بارگاه قدسش به تضرع و زاری برخاستم و مدتی طولانی بر این حال گذراندم؛ سرانجام در اثر طول مجاهدت و كثرت ریاضت، نور الهی در درون جانم تابیدن گرفت و دلم از شعله شهود مشتعل گشت، انوار ملكوتی بر آن افاضه شد و اسرار نهانی جبروت بر وی گشود و در پی آن به اسراری دست یافتم كه در گذشته نمی‌دانستم و رمزهایی برایم كشف شد كه به آن‌گونه، از طریق برهان نیافته بودم و هرچه از اسرار الهی، حقایق ربوبی، ودیعه‌های عرشی و رمز و راز صمدی را که با كمك عقل و برهان می‌دانستم، با شهود و عیان، روشن‌تر یافتم. در اینجا بود كه عقلم آرام گرفت و استراحت یافت و نسیم انوار حق ، صبح و عصر و شب و روز بر آن وزید و آن‌چنان به حق نزدیك شد كه همواره با او به مناجات نشست»<ref>اسفار، ج 1، ص 7</ref>.


مرحله سوم، مرحله خلق آثار ارزشمند برهانی، عرفانی و قرآنی است. كتاب «اسفار»، نخستين و گران‌مایه‌ترین محصول این دوره و مشتمل بر همه افكار و نظريه‏هاى جديد و مكاشفات عرفانى ملا صدرا و اساس ديگر نوشته‏هاى اوست.
مرحله سوم، مرحله خلق آثار ارزشمند برهانی، عرفانی و قرآنی است. كتاب «اسفار»، نخستين و گران‌مایه‌ترین محصول این دوره و مشتمل بر همه افكار و نظريه‌‏هاى جديد و مكاشفات عرفانى ملا صدرا و اساس ديگر نوشته‏‌هاى اوست.


== مكتب فلسفى صدرا ==  
== مكتب فلسفى صدرا ==  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش