شیعیان بغداد: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۳ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'مى‌كردند' به 'می‌كردند'
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
جز (جایگزینی متن - 'مى‌كردند' به 'می‌كردند')
خط ۴۵: خط ۴۵:
#نویسنده تأكيد كرده است كه دقت در اين موضوع ضرورى است كه در خصوص نقش ابن علقمى در سقوط بغداد، منابع اهل سنت تمامى اتهامات را متوجه وى مى‌دانند و او را بانى و مسبب اصلى در سقوط بغداد و انقراض خلافت عباسى مى‌شمرند<ref>همان، ص 198</ref>
#نویسنده تأكيد كرده است كه دقت در اين موضوع ضرورى است كه در خصوص نقش ابن علقمى در سقوط بغداد، منابع اهل سنت تمامى اتهامات را متوجه وى مى‌دانند و او را بانى و مسبب اصلى در سقوط بغداد و انقراض خلافت عباسى مى‌شمرند<ref>همان، ص 198</ref>
#نویسنده در بررسى نقش ابن علقمى در سقوط بغداد چنين مى‌نويسد: آنچه از مجموع مطالب و نفى و اثبات مورخان در اين موضوع فهميده مى‌شود اين است كه در گرايش ابن علقمى به تشيع، شكى وجود ندارد. همچنين تقابل اهل سنت با شیعیان و به خصوص ابن علقمى در سالهاى پايانى به اوج خود رسيده بود. درباره كاهش سپاه بغداد نمى‌توان نقش ابن علقمى را پذيرفت، اما در ارتباط او با مغولها نمى‌توان ابن علقمى را تبرئه كرد. ابن علقمى سقوط بغداد توسط مغولها را حتمى مى‌دانست. به همين دليل او علاج واقعه را قبل از وقوع دانست تا سرنوشت او مانند خليفه و اطرافيان او نباشد، ضمن اينكه او با اين اقدام، توانست تا حدّ زيادى شیعیان را از تهاجم سنگين مغولها و كشتار نجات دهد<ref>همان، ص 199</ref>
#نویسنده در بررسى نقش ابن علقمى در سقوط بغداد چنين مى‌نويسد: آنچه از مجموع مطالب و نفى و اثبات مورخان در اين موضوع فهميده مى‌شود اين است كه در گرايش ابن علقمى به تشيع، شكى وجود ندارد. همچنين تقابل اهل سنت با شیعیان و به خصوص ابن علقمى در سالهاى پايانى به اوج خود رسيده بود. درباره كاهش سپاه بغداد نمى‌توان نقش ابن علقمى را پذيرفت، اما در ارتباط او با مغولها نمى‌توان ابن علقمى را تبرئه كرد. ابن علقمى سقوط بغداد توسط مغولها را حتمى مى‌دانست. به همين دليل او علاج واقعه را قبل از وقوع دانست تا سرنوشت او مانند خليفه و اطرافيان او نباشد، ضمن اينكه او با اين اقدام، توانست تا حدّ زيادى شیعیان را از تهاجم سنگين مغولها و كشتار نجات دهد<ref>همان، ص 199</ref>
#نویسنده در نتيجه‌گيرى پايانى كتاب چنين استنتاج كرده است: شیعیان بغداد پيش از ورود سلجوقيان به بغداد (447ق)، فراز و نشيب‌هايى طى كردند و در نهايت حكومت آل بويه شيعه‌مذهب را تجربه نمودند. دوران آل بويه براى شیعیان فرصتى بود تا به نشر و گسترش عقايد مذهبى خود بپردازند و در سايه فعاليت بى‌دريغ علماى شيعه، به انسجام و تكوين مذهب شيعه اقدام نمايند. در اين زمينه آنان به دستاوردهاى مهمى نايل شدند. از لحاظ فرهنگى و تا حدى سياسى، شیعیان در اين دوره، موفق بودند، اما از لحاظ اجتماعى و مذهبى، صدمات زيادى ديدند؛ زيرا درگيرى‌هاى مذهبى و فرقه‌اى در اين دوره، ميان شيعه و سنى به اوج خود رسيد. ايجاد اين وضعيت تابع دو عامل بود: اول بى‌تدبيرى و افراط برخى از حاكمان آل بويه و دوم تعصب اهل سنت و به‌خصوص گروه «حنابله». با ورود سلجوقيان به بغداد اهل سنت و خلافت، قدرت از دست رفته را مجدداً بازيافتند و شیعیان بار ديگر به حاشيه رانده شدند. اما وضع براى شیعیان بدتر از اواخر دوره آل بويه نبود. درگيرى‌هاى شديد ميان شيعه و سنى به حداقل رسيد؛ زيرا شیعیان در مواقعى كه حكومت و قدرت سياسى نداشتند از سياست تقيه پيروى مى‌كردند كه اين سياست نتيجه‌اش تعامل و همزيستى مسالمت‌آميز بود، هر چند شیعیان از اصول كلى مذهب خود همواره دفاع مى‌كردند و اجازه اهانت و تضعيف اين اصول را نمى‌دادند و در مواقع لزوم، براى دفاع از آن قيام مى‌كردند<ref>همان، ص 249- 251</ref>
#نویسنده در نتيجه‌گيرى پايانى كتاب چنين استنتاج كرده است: شیعیان بغداد پيش از ورود سلجوقيان به بغداد (447ق)، فراز و نشيب‌هايى طى كردند و در نهايت حكومت آل بويه شيعه‌مذهب را تجربه نمودند. دوران آل بويه براى شیعیان فرصتى بود تا به نشر و گسترش عقايد مذهبى خود بپردازند و در سايه فعاليت بى‌دريغ علماى شيعه، به انسجام و تكوين مذهب شيعه اقدام نمايند. در اين زمينه آنان به دستاوردهاى مهمى نايل شدند. از لحاظ فرهنگى و تا حدى سياسى، شیعیان در اين دوره، موفق بودند، اما از لحاظ اجتماعى و مذهبى، صدمات زيادى ديدند؛ زيرا درگيرى‌هاى مذهبى و فرقه‌اى در اين دوره، ميان شيعه و سنى به اوج خود رسيد. ايجاد اين وضعيت تابع دو عامل بود: اول بى‌تدبيرى و افراط برخى از حاكمان آل بويه و دوم تعصب اهل سنت و به‌خصوص گروه «حنابله». با ورود سلجوقيان به بغداد اهل سنت و خلافت، قدرت از دست رفته را مجدداً بازيافتند و شیعیان بار ديگر به حاشيه رانده شدند. اما وضع براى شیعیان بدتر از اواخر دوره آل بويه نبود. درگيرى‌هاى شديد ميان شيعه و سنى به حداقل رسيد؛ زيرا شیعیان در مواقعى كه حكومت و قدرت سياسى نداشتند از سياست تقيه پيروى می‌كردند كه اين سياست نتيجه‌اش تعامل و همزيستى مسالمت‌آميز بود، هر چند شیعیان از اصول كلى مذهب خود همواره دفاع می‌كردند و اجازه اهانت و تضعيف اين اصول را نمى‌دادند و در مواقع لزوم، براى دفاع از آن قيام می‌كردند<ref>همان، ص 249- 251</ref>
#نویسنده بر آن است كه نزاع ميان نهاد سلطنت و خلافت، كه از زمان طغرل بيك سلجوقى آغاز شده بود، بيش از هر چيز براى شیعیان موجب ايجاد امنيت و آرامش بود؛ زيرا شیعیان در اين نزاع دخالتى نداشتند و خلافت عباسى هم چون درگير مسائل سياسى با سلجوقيان بود، از توجه به شیعیان دور مى‌شد. در واقع، سياست مذهبى سلجوقيان داير مدار منافع آنها بود و برخى از آنها نيز فاقد هرگونه تعصب مذهبى بودند؛ زيرا مهمترين عامل براى تعصب به تسنن وفادارى و اطاعت از خليفه عباسى بود اما سلاطين سلجوقى نشان دادند هر گاه لازم باشد نه تنها خلافت را تضعيف مى‌كنند، بلكه به مقابله و جنگ با خليفه هم ميروند؛ چنانكه برخى از اين سلاطين چنين كردند و تا اسارت خليفه عباسى پيش رفتند. همين عدم تعصب به خلافت و اهل سنت موجب ايجاد جوى همراه با آرامش براى شیعیان بود<ref>همان، ص 251- 252</ref>
#نویسنده بر آن است كه نزاع ميان نهاد سلطنت و خلافت، كه از زمان طغرل بيك سلجوقى آغاز شده بود، بيش از هر چيز براى شیعیان موجب ايجاد امنيت و آرامش بود؛ زيرا شیعیان در اين نزاع دخالتى نداشتند و خلافت عباسى هم چون درگير مسائل سياسى با سلجوقيان بود، از توجه به شیعیان دور مى‌شد. در واقع، سياست مذهبى سلجوقيان داير مدار منافع آنها بود و برخى از آنها نيز فاقد هرگونه تعصب مذهبى بودند؛ زيرا مهمترين عامل براى تعصب به تسنن وفادارى و اطاعت از خليفه عباسى بود اما سلاطين سلجوقى نشان دادند هر گاه لازم باشد نه تنها خلافت را تضعيف مى‌كنند، بلكه به مقابله و جنگ با خليفه هم ميروند؛ چنانكه برخى از اين سلاطين چنين كردند و تا اسارت خليفه عباسى پيش رفتند. همين عدم تعصب به خلافت و اهل سنت موجب ايجاد جوى همراه با آرامش براى شیعیان بود<ref>همان، ص 251- 252</ref>


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش