شمس تبریزی، محمد

 شمس‌الدین محمد بن علی بن ملک داد تبریزی (582-645ق)، معروف به شمس تبریزی، صوفى مشهور و مرشد مولانا جلال‌الدین رومى

مرقد شمس‌ تبریزی در خوی
نام شمس تبریزی، محمد بن علی
نام‎های دیگر ش‍م‍س‌، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ ع‍ل‍ی‌

ش‍م‍س‌، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ م‍ل‍ک‌ داد

ش‍م‍س‌ال‍دی‍ن‌ ت‍ب‍ری‍زی‌

نام پدر على بن ملک داد
متولد 582ق
محل تولد تبریز
رحلت 645 ق
اساتید ابوبکر زنبیل‌باف تبریزى

بابا کمال خجندی

اوحدالدین کرمانی

برخی آثار مقالات شمس تبریزی

من و مولانا (زندگانی شمس تبریزی و ارتباط او با مولانا جلال‌الدین)

مقالات شمس

کد مؤلف AUTHORCODE03734AUTHORCODE

ولادت

در سال 582ق، در تبریز به دنیا آمد. پدرش على بن ملک داد و خاندان او اهل تبریز بودند. او مردى دانا و کامل و جهان دیده بود و در سیر و سلوک باطنى، مقام والایى داشت.

اساتید

گویند ابتدا مرید شیخ ابوبکر زنبیل‌باف تبریزى بوده ولى در باب اساتید او، اقوال دیگرى هم هست، زیرا شمس در شهرها مى‌گشت و به خدمت بزرگان مى‌رسید. بعضی او را از تربیت یافتگان بابا کمال خجندی نوشته‌اند. او در ضمن سیر و سلوک، گاهی مکتبداری می کرد و اجرت نمی گرفت. چهارده ماه در شهر حلب در حجره‌ی مدرسه‌ای به ریاضت مشغول بود و پیوسته نمد سیاه می‌پوشید. در اثنای سیاحت به بغداد رسید و شیخ اوحدالدین کرمانی را که شیخ یکی از خانقاه های بغداد بود، دید.

شمس تبریزی و مولوی

عمده شهرت او به واسطه تأثیر عمیق و شگفت‌آور او بر دل مولوى بوده است. شمس روز شنبه 26 جمادى الآخر 642ق وارد قونیه شد. داستان‌هاى مختلفى درباره املاقات وى با مولوى نوشته‌اند که یکى از آن روایات مشهور، که «جامى» نیز در «نفحات الانس» نقل مى‌کند چنین است:

روزى شمس به مدرسه مولانا وارد مى‌شود و مشاهده مى‌کند که مولانا (مولوى) در حیاط، کنار حوض نشسته و کتاب‌هاى متعددى در کنار دست او قرار دارد. شمس مى‌پرسد این‌ها چیست؟ مولانا جواب مى‌دهد تو به این کارها چه کار دارى؟ این‌ها قیل و قال است. در همین موقع، شمس تمام کتاب‌ها را به درون آب حوض مى‌اندازد. مولوى فریاد مى‌زند این چه کارى بود که کردى؟ شمس که عصبانیت مولانا را مى‌بیند، کتاب‌ها را یکى یکى از درون آب بیرون مى‌کشد، به طورى که هیچ یک حتى «تر» نشده بود. مولانا متعجب مى‌پرسد چطور؟ و شمس پاسخ مى‌دهد: تو به این کارها چه کار دارى؟ اینها ذوق و حال است.

بعد از این ملاقات، تحولى ناگهانى در احوال مولوى پیدا مى‌شود، به طورى که دست به دامن شمس زد و مدت سه ماه در را به روى غریبه و آشنا بسته و در خلوت با او به سر برد و مسند تدریس و وعظ را ترک کرد. مریدان مولوى و اهالى قونیه او را سرزنش کردند، اما چون نتیجه‌اى نداد، بناى دشمنى با شمس را گذاشته و او را ساحر گفتند. شمس تبریزى که از رفتار مردم آزرده دل شده بود، على رغم اصرار و اظهار نیاز مولانا، روز 21 شوال 643 از قونیه رفت. مولانا به جستجوى او پرداخت و عاقبت باخبر شد که او در حلب است. پسرش سلطان ولد را با نامه‌هایى منظوم به حلب فرستاد تا شمس را برگرداند. دوستان و مریدان مولانا نیز که در نتیجه غیبت شمس، او را پژمرده و دلتنگ مى‌دیدند، از کرده خود پشیمان شده و از مولوى عذرخواهى کردند. شمس به همراه سلطان ولد سال 644ق به قونیه برگشت. اما باز مریدان مولانا و حتى این بار، خانواده و خویشان مولانا، بدگویى از شمس را شروع کردند و گفتند که شمس ساحر و مولانا دیوانه شده است و آشفتگى مولانا نقل مجالس علما و عوام قونیه شد. به همین جهت، ناگهان شمس تبریزى در سال 645ق، از قونیه غایب شد و دل از آن‌جا کند و رفت و دیگر خبرى از او نشد و عاقبت کار او معلوم نیست.

وفات

بعضى گویند: قبل از آن‌که از قونیه خارج شود، به ضرب چاقوى یکى از دشمنانش، به قتل رسید. به هر حال، سال مرگ او 645 و یا بعد از آن بوده است. از شمس تبریزى تألیفى موجود نیست، ولى بعضى از سخنان او که مریدانش، یادداشت و مدون کرده‌اند، در دست مى‌باشد.

آثار

  1. مقالات شمس تبریزی
  2. ده فصل از معارف و لطایف اقوال وی که افلاکی در «مناقب العارفین» نقل کرده است.

منابع مقاله

  1. دائرةالمعارف طهور، صفحه شخصیت‌ها، عرفا، 22 خرداد 1390.
  2. دانشنامه اسلامی

وابسته‌ها