۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رده:دی (99)' به '') |
|||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۶: | خط ۶: | ||
|- | |- | ||
|نامهای دیگر | |نامهای دیگر | ||
| data-type="authorOtherNames" |حکيم عباس شريف دارابي | | data-type="authorOtherNames" |حکيم عباس شريف دارابي شیرازی | ||
دارابي | دارابي شیرازی، عباس | ||
شريف، عباس | شريف، عباس | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
== تحصیلات == | == تحصیلات == | ||
تحصیلات مقدماتی را در داراب نزد محمد نصیر آغاز کرد و برای تکمیل تحصیلات به شیراز رفت. پس از ناموفق بودن سفرش به عتبات عالیات برای تحصیل فقه و اصول و شرعیات (در راه گرفتار راهزنان شد) به شیراز بازگشت و برای کسب علوم معقول به سبزوار نزد فیلسوف گرانقدر [[سبزواری، هادی|ملا هادی سبزواری]] رفت و پس از اتمام دوره فراگیریاش به شیراز بازگشت و به تدریس علوم معقول و حکمت اسلامی پرداخت و در عرفان، از محضر عارف آن زمان میرزا ابوالقاسم سکوت کسب فیض کرد<ref>پایگاه راسخون</ref>. | تحصیلات مقدماتی را در داراب نزد محمد نصیر آغاز کرد و برای تکمیل تحصیلات به شیراز رفت. پس از ناموفق بودن سفرش به عتبات عالیات برای تحصیل فقه و اصول و شرعیات (در راه گرفتار راهزنان شد) به شیراز بازگشت و برای کسب علوم معقول به سبزوار نزد فیلسوف گرانقدر [[سبزواری، هادی|ملا هادی سبزواری]] رفت و پس از اتمام دوره فراگیریاش به شیراز بازگشت و به تدریس علوم معقول و حکمت اسلامی پرداخت و در عرفان، از محضر عارف آن زمان [[میرزا ابوالقاسم سکوت]] کسب فیض کرد<ref>پایگاه راسخون</ref>. | ||
==شاگردان== | ==شاگردان== | ||
معروفترین شاگردان وی عبارتند از: ملا عبدالله | معروفترین شاگردان وی عبارتند از: ملا [[عبدالله زرقانی]]، [[میرزا محمدصادق سروستانی]]، شیخ [[محمدکاظم فیروزآبادی]]، [[سید آقا فیروزآبادی]]، ملا احمد دارابی، شیخ محمود - پیشنماز مسجد گنج شیراز - فرصت (شاعر)، سید علی کازرونی، [[شیخ احمد شیرازی]] و سید صدرا کوهپایهای<ref>همان</ref>. | ||
حکیم دارابی ازدواج نکرد تا اینکه حدود 75 سالگی در شیراز از دنیا رفت و در حافظیه به خاک سپرده شد. به علت اینکه کتابخانه شخصیاش از بین رفته، حواشی و شروح حکمی و فلسفی وی نیز در دست نیست و فقط کتابی به نام «[[تحفة المراد]]» از او باقی مانده که شرح حکیمانه حکیم از قصیده [[میرفندرسکی، ابوالقاسم|میرفندرسکی]] است<ref>همان</ref>. | حکیم دارابی ازدواج نکرد تا اینکه حدود 75 سالگی در شیراز از دنیا رفت و در حافظیه به خاک سپرده شد. به علت اینکه کتابخانه شخصیاش از بین رفته، حواشی و شروح حکمی و فلسفی وی نیز در دست نیست و فقط کتابی به نام «[[تحفة المراد]]» از او باقی مانده که شرح حکیمانه حکیم از قصیده [[میرفندرسکی، ابوالقاسم|میرفندرسکی]] است<ref>همان</ref>. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
علامه تهرانی درباره وی مینویسد: «در معقول و منقول بارع بود. اسفار را به خط خود نوشته و از خود بر آن حواشی زده است، دعای کمیل و قصیده معروف [[میرفندرسکی، ابوالقاسم|میرفندرسکی]] را شرح کرده است»<ref>پایگاه داراب آنلاین</ref>. | علامه تهرانی درباره وی مینویسد: «در معقول و منقول بارع بود. اسفار را به خط خود نوشته و از خود بر آن حواشی زده است، دعای کمیل و قصیده معروف [[میرفندرسکی، ابوالقاسم|میرفندرسکی]] را شرح کرده است»<ref>پایگاه داراب آنلاین</ref>. | ||
شیخ احمد شیرازی نجفی معروف به شانهساز و میرزا ابراهیم نیریزی که هر دو از مدرسان حکمت در شیراز بودهاند از شاگردان او بودهاند<ref>همان</ref>. | شیخ [[احمد شیرازی نجفی]] معروف به شانهساز و [[میرزا ابراهیم نیریزی]] که هر دو از مدرسان حکمت در شیراز بودهاند از شاگردان او بودهاند<ref>همان</ref>. | ||
علامه تهرانی میگوید: تاریخ وفاتش را نمیدانم ولی فرصتالدوله شیرازی در آثار العجم وفات او را در سال 1300 نوشته است و در همان کتاب نوشته که وی را نیز ملاقات نموده است<ref>همان</ref>. | علامه تهرانی میگوید: تاریخ وفاتش را نمیدانم ولی [[فرصتالدوله شیرازی]] در آثار العجم وفات او را در سال 1300 نوشته است و در همان کتاب نوشته که وی را نیز ملاقات نموده است<ref>همان</ref>. | ||
داستان اولین ملاقات وی با جناب [[سبزواری، هادی|ملا هادی سبزواری]] چنین نقل شده است که اولین دفعه که به حضور [[سبزواری، هادی|حاجی سبزواری]] رسید، بسیار موردعنایت و توجه ایشان قرار گرفت و از حال او جویا شد و مولدش را پرسید، دارابی در جواب گفت: من طلبهای از مردم فارس هستم. ایشان فرمودند: در این صورت، مشمول حدیث پیغمبر اکرم(ص) هستی که فرمود: لو کان العلم فی الثریا لتنا و له رجال من اهل الفرس؛ اگر علم و دانش در ثریا باشد مردانی از فارس آن را درمییابند. حکیم فیالبداهه گفت: همینطور است، من نیز در جستجوی سعادت به ثریا (کنایه از سبزوار) آمدم. [[سبزواری، هادی|حکیم سبزواری]] از جواب فوری و حسن ادب و خضوع او، بسیار خوشحال شد<ref>همان</ref>. | داستان اولین ملاقات وی با جناب [[سبزواری، هادی|ملا هادی سبزواری]] چنین نقل شده است که اولین دفعه که به حضور [[سبزواری، هادی|حاجی سبزواری]] رسید، بسیار موردعنایت و توجه ایشان قرار گرفت و از حال او جویا شد و مولدش را پرسید، دارابی در جواب گفت: من طلبهای از مردم فارس هستم. ایشان فرمودند: در این صورت، مشمول حدیث پیغمبر اکرم(ص) هستی که فرمود: لو کان العلم فی الثریا لتنا و له رجال من اهل الفرس؛ اگر علم و دانش در ثریا باشد مردانی از فارس آن را درمییابند. حکیم فیالبداهه گفت: همینطور است، من نیز در جستجوی سعادت به ثریا (کنایه از سبزوار) آمدم. [[سبزواری، هادی|حکیم سبزواری]] از جواب فوری و حسن ادب و خضوع او، بسیار خوشحال شد<ref>همان</ref>. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references/> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[تحفة المراد]] | [[تحفة المراد]] | ||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] | ||
ویرایش