شرح عيون الحكمة: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'بو على' به 'بوعلى'
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - 'بو على' به 'بوعلى')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۸: خط ۵۸:




جلد اول كتاب، مشتمل بر يك مقدمه از شارح، پنج مسئله تمهيديه و نه فصل است. جلد دوم، حاوى شانزده فصل و جلد سوم داراى نه فصل است. شارح در هر مسئله و فصلى فقره‌هايى از كلام بو على را ذكر كرده و به شرح و بررسى آن پرداخته است.
جلد اول كتاب، مشتمل بر يك مقدمه از شارح، پنج مسئله تمهيديه و نه فصل است. جلد دوم، حاوى شانزده فصل و جلد سوم داراى نه فصل است. شارح در هر مسئله و فصلى فقره‌هايى از كلام بوعلى را ذكر كرده و به شرح و بررسى آن پرداخته است.


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==
خط ۷۵: خط ۷۵:
شروع بحث منطقيات عيون الحكمه، با تقسيم الفاظ شروع مى‌شود؛ ابن سينا، نخست، الفاظ را به مفرد و مركب تقسيم مى‌كند كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در شرح آن ابتدا لفظ مركب و مفرد را تعريف كرده، بعد تفاوت بين لفظ مركب و مؤلَّف را يادآور مى‌شود و نهايتاً تقسيمات الفاظ و معانى را بيان مى‌نمايد كه به چهار صورت مى‌باشد: يا لفظ و معنا هر دو مفردند يا لفظ مفرد و معنا مؤلف است يا لفظ، مؤلف و معنا مفرد است.
شروع بحث منطقيات عيون الحكمه، با تقسيم الفاظ شروع مى‌شود؛ ابن سينا، نخست، الفاظ را به مفرد و مركب تقسيم مى‌كند كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در شرح آن ابتدا لفظ مركب و مفرد را تعريف كرده، بعد تفاوت بين لفظ مركب و مؤلَّف را يادآور مى‌شود و نهايتاً تقسيمات الفاظ و معانى را بيان مى‌نمايد كه به چهار صورت مى‌باشد: يا لفظ و معنا هر دو مفردند يا لفظ مفرد و معنا مؤلف است يا لفظ، مؤلف و معنا مفرد است.


بعد از اين توضيحات، مطلب بعدى بو على در باب الفاظ كه عبارت است از تقسيم لفظ به كلى و جزيى، مورد شرح و تفسير [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] قرار گرفته است. در ادامه بيان [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در مورد كلى ذاتى و كلى عرضى است كه در ذيل آن، اقسام ماهيت كه عبارتند از مركب و بسيط و نظريات گوناگونى از فلاسفه و متكلمين راجع به ماهيت موجودات، توسط امام رازى بيان گرديده است.
بعد از اين توضيحات، مطلب بعدى بوعلى در باب الفاظ كه عبارت است از تقسيم لفظ به كلى و جزيى، مورد شرح و تفسير [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] قرار گرفته است. در ادامه بيان [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در مورد كلى ذاتى و كلى عرضى است كه در ذيل آن، اقسام ماهيت كه عبارتند از مركب و بسيط و نظريات گوناگونى از فلاسفه و متكلمين راجع به ماهيت موجودات، توسط امام رازى بيان گرديده است.


در ادامه، شارح، مقدمه‌اى به اين صورت بيان مى‌كند كه شئ، يا معلوم بالذات است يا معلوم بتوابعه و صفاته؛ معلوم بالذات، مانند ديده شدن رنگ به وسيله چشم و معلوم بتوابعه مانند ادراك عقل آفريننده‌اى را براى عالم؛ از آن‌جايى كه عقل، وقتى حادث بودن عالم را درك كرد و اين را نيز فهميد كه هر حادِثى آفريننده‌اى دارد، درك مى‌كند كه عالم نيز داراى آفريننده‌اى است.
در ادامه، شارح، مقدمه‌اى به اين صورت بيان مى‌كند كه شئ، يا معلوم بالذات است يا معلوم بتوابعه و صفاته؛ معلوم بالذات، مانند ديده شدن رنگ به وسيله چشم و معلوم بتوابعه مانند ادراك عقل آفريننده‌اى را براى عالم؛ از آن‌جايى كه عقل، وقتى حادث بودن عالم را درك كرد و اين را نيز فهميد كه هر حادِثى آفريننده‌اى دارد، درك مى‌كند كه عالم نيز داراى آفريننده‌اى است.
خط ۸۵: خط ۸۵:
مطالبى كه شارح در بخش تعريف فصل، ارائه كرده، نخست بيان اطلاق لفظ بر معنى عام، خاص و خاص الخاص است و سپس حقيقت جزء الماهيه را مشخص كرده و توضيحاتى در تكمله مبحث فصل مطرح نموده است.
مطالبى كه شارح در بخش تعريف فصل، ارائه كرده، نخست بيان اطلاق لفظ بر معنى عام، خاص و خاص الخاص است و سپس حقيقت جزء الماهيه را مشخص كرده و توضيحاتى در تكمله مبحث فصل مطرح نموده است.


[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، در شرح كلام بو على راجع به نوع، نخست اطلاقات نوع را مشخص مى‌كند و مى‌گويد: نوع، مشترك لفظى است بين نوع حقيقى و نوع مضاف و تفاوت‌هاى آن دو عبارتند از: 1- نوع مضاف، نوعيتش در قياس با جنس ما فوقش است، اما نوع حقيقى نوعيتش در قياس با جنس ما تحتش. 2- نوع مضاف، در بعضى موارد، جنس واقع مى‌شود(حيوان، در قياس با جسم، نوع و در قياس با انسان، جنس است)، اما نوع حقيقى نمى‌تواند جنس واقع شود. 3- نوع مضاف، بايد مركب باشد، ولى مركب بودن در نوع حقيقى واجب نمى‌باشد.
[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، در شرح كلام بوعلى راجع به نوع، نخست اطلاقات نوع را مشخص مى‌كند و مى‌گويد: نوع، مشترك لفظى است بين نوع حقيقى و نوع مضاف و تفاوت‌هاى آن دو عبارتند از: 1- نوع مضاف، نوعيتش در قياس با جنس ما فوقش است، اما نوع حقيقى نوعيتش در قياس با جنس ما تحتش. 2- نوع مضاف، در بعضى موارد، جنس واقع مى‌شود(حيوان، در قياس با جسم، نوع و در قياس با انسان، جنس است)، اما نوع حقيقى نمى‌تواند جنس واقع شود. 3- نوع مضاف، بايد مركب باشد، ولى مركب بودن در نوع حقيقى واجب نمى‌باشد.


امام رازى، رابطه بين نوع مضاف و نوع حقيقى را عموم و خصوص نمى‌داند و راجع به نوع مطالبى همچون بيان نوع و تقسيم نوع را نيز بيان مى‌كند و نوع عالى، نوع سافل و نوع متوسط را از اقسام نوع مى‌شمارد و در ادامه بحث الفاظ منطق، راجع به كليات خمس توضيح داده شده است.
امام رازى، رابطه بين نوع مضاف و نوع حقيقى را عموم و خصوص نمى‌داند و راجع به نوع مطالبى همچون بيان نوع و تقسيم نوع را نيز بيان مى‌كند و نوع عالى، نوع سافل و نوع متوسط را از اقسام نوع مى‌شمارد و در ادامه بحث الفاظ منطق، راجع به كليات خمس توضيح داده شده است.
خط ۹۹: خط ۹۹:
شارح، تعريف [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] از قضيه را نپذيرفته و اساساً خبر را بى نياز از تعريف مى‌داند. فصل چهارم منطقيات، متعلق به انولوطيقا الاولى است كه شارح مقدمه‌اى كوتاه براى اين بخش نوشته و در آن تكليف قياس، استقرا و تمثيل را مشخص كرده است.
شارح، تعريف [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] از قضيه را نپذيرفته و اساساً خبر را بى نياز از تعريف مى‌داند. فصل چهارم منطقيات، متعلق به انولوطيقا الاولى است كه شارح مقدمه‌اى كوتاه براى اين بخش نوشته و در آن تكليف قياس، استقرا و تمثيل را مشخص كرده است.


بو على، در تعريف قياس مى‌گويد: «القياس قول مؤلف من اقوال اذا سلمت لزم عنها لذاتها قول آخر» و در تقسيم قياس، آن را به اقترانى و استثنايى تقسيم مى‌كند؛ براى قياس اقترانى، سه شكل تصوير مى‌نمايد كه همراه با توضيحاتى از شارح مى‌باشد. منتج و غير منتج بودن هر يك از اين اشكال نيز همراه با بيان وضعيت صغرى و كبرا مطرح گرديده است
بوعلى، در تعريف قياس مى‌گويد: «القياس قول مؤلف من اقوال اذا سلمت لزم عنها لذاتها قول آخر» و در تقسيم قياس، آن را به اقترانى و استثنايى تقسيم مى‌كند؛ براى قياس اقترانى، سه شكل تصوير مى‌نمايد كه همراه با توضيحاتى از شارح مى‌باشد. منتج و غير منتج بودن هر يك از اين اشكال نيز همراه با بيان وضعيت صغرى و كبرا مطرح گرديده است


راجع به قياس استثنايى و قياس خلف نيز بو على توضيحاتى ارائه كرده است كه تفسيرشان توسط [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در ذيل هر كدام عنوان گرديده است. آخرين مبحث اين فصل، در مورد تمثيل است.
راجع به قياس استثنايى و قياس خلف نيز بوعلى توضيحاتى ارائه كرده است كه تفسيرشان توسط [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در ذيل هر كدام عنوان گرديده است. آخرين مبحث اين فصل، در مورد تمثيل است.


پنجمين فصل منطقيات، عبارت است از انولوطيقاى ثانيه كه در ابتداى اين فصل كلامى از [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] بدين مضمون آمده است: «مقدماتى كه براهين از آنها شكل مى‌گيرد، عبارتند از: محسوسات، اوليات و متواترات...
پنجمين فصل منطقيات، عبارت است از انولوطيقاى ثانيه كه در ابتداى اين فصل كلامى از [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] بدين مضمون آمده است: «مقدماتى كه براهين از آنها شكل مى‌گيرد، عبارتند از: محسوسات، اوليات و متواترات...


بو على، فرق بين اوليات و مشهورات، هم‌چنين تفاوت ميان اوليات و وهميات را بيان مى‌كند و شارح مى‌گويد: اين فرق‌هايى كه [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] بيان مى‌كند، در نزد من ضعيف است...
بوعلى، فرق بين اوليات و مشهورات، هم‌چنين تفاوت ميان اوليات و وهميات را بيان مى‌كند و شارح مى‌گويد: اين فرق‌هايى كه [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] بيان مى‌كند، در نزد من ضعيف است...


[[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، قضايايى را كه از مجموع عقل و حس به دست مى‌آيند، به دو نوع تقسيم مى‌كند كه عبارتند از: مجربات و حدسيات، سپس بيان ديگرى همراه با توضيحات شارح، در مورد متواترات آمده است و كلام شيخ در مورد برهان، پايان‌بخش اين فصل از منطقيات است.
[[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، قضايايى را كه از مجموع عقل و حس به دست مى‌آيند، به دو نوع تقسيم مى‌كند كه عبارتند از: مجربات و حدسيات، سپس بيان ديگرى همراه با توضيحات شارح، در مورد متواترات آمده است و كلام شيخ در مورد برهان، پايان‌بخش اين فصل از منطقيات است.
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:
طبيعيات: بخش دوم كتاب، در مورد طبيعيات مى‌باشد. اين بخش، در شانزده فصل تنظيم گرديده است كه در مورد علوم، اجسام، خلأ، زمان، حركت، نبات، حيوان، حواس، قواى محركه و نفس ناطقه در آن مطالبى بيان شده است.
طبيعيات: بخش دوم كتاب، در مورد طبيعيات مى‌باشد. اين بخش، در شانزده فصل تنظيم گرديده است كه در مورد علوم، اجسام، خلأ، زمان، حركت، نبات، حيوان، حواس، قواى محركه و نفس ناطقه در آن مطالبى بيان شده است.


فصل اول، در تقسيم علوم است كه چهار مسئله را در بر گرفته است: مسئله اول، تقسيم حكمت است. [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، حكمت را اين چنين تعريف مى‌كند: «الحكمة استكمال النفس الانسانية بتصور الامور و التصديق بالحقائق النظرية و العملية على قدر الطاقة الانسانية». امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، تفسيرى بر اين تعريف بو على دارد و در آن‌جا كمالات انسان را به سه قسم تقسيم كرده است كه عبارتند از: كمالات نفسانيه، كمالات بدنيه و كمالات روحانيه. وى، حكمت را جزء كمالات نفسانيه شمرده است.
فصل اول، در تقسيم علوم است كه چهار مسئله را در بر گرفته است: مسئله اول، تقسيم حكمت است. [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، حكمت را اين چنين تعريف مى‌كند: «الحكمة استكمال النفس الانسانية بتصور الامور و التصديق بالحقائق النظرية و العملية على قدر الطاقة الانسانية». امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، تفسيرى بر اين تعريف بوعلى دارد و در آن‌جا كمالات انسان را به سه قسم تقسيم كرده است كه عبارتند از: كمالات نفسانيه، كمالات بدنيه و كمالات روحانيه. وى، حكمت را جزء كمالات نفسانيه شمرده است.


مسئله سوم اين فصل، بيان اقسام حكمت عمليه است كه [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] آن را در سه حكمت مدنيه، منزليه و خلقيه دسته‌بندى كرده است و اين، همان تقسيمات است كه فلاسفه يونان بدان پرداخته‌اند، لكن شارح مى‌گويد: تقسيم‌بندى ابن سينا در كتاب حكمت مشرقيه، غير از اين است؛ وى، در آن‌جا هر كدام از حكمت‌هاى عملى و نظرى را به چهار قسمت تقسيم نموده است كه اين، بر خلاف آراى جمهور علما مى‌باشد.
مسئله سوم اين فصل، بيان اقسام حكمت عمليه است كه [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] آن را در سه حكمت مدنيه، منزليه و خلقيه دسته‌بندى كرده است و اين، همان تقسيمات است كه فلاسفه يونان بدان پرداخته‌اند، لكن شارح مى‌گويد: تقسيم‌بندى ابن سينا در كتاب حكمت مشرقيه، غير از اين است؛ وى، در آن‌جا هر كدام از حكمت‌هاى عملى و نظرى را به چهار قسمت تقسيم نموده است كه اين، بر خلاف آراى جمهور علما مى‌باشد.
خط ۱۴۷: خط ۱۴۷:
امتناع تداخل اجسام محسوسه، از ديگر مباحث مطرح شده در اين فصل مى‌باشد كما اينكه در ادامه توضيحات و دلايل ديگرى توسط شارح و ماتن بر نفى خلأ و ملأ بيان شده است و تقريباً نقدى از سوى [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] بر اين عقايد [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، به چشم نمى‌خورد.
امتناع تداخل اجسام محسوسه، از ديگر مباحث مطرح شده در اين فصل مى‌باشد كما اينكه در ادامه توضيحات و دلايل ديگرى توسط شارح و ماتن بر نفى خلأ و ملأ بيان شده است و تقريباً نقدى از سوى [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] بر اين عقايد [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، به چشم نمى‌خورد.


نفى جوهر فرد، عنوان هفتمين فصل طبيعيات، است. در ابتداى اين فصل، بو على در پى توضيحاتى راجع به الفاظ اتصال، مماس و تداخل است. اين توضيحات، براى تقرير برهانى است براى اثبات اينكه ممكن نيست اجسام محسوسه، از اجزاى لا يتجزى تركيب گردند. اينها همگى با توضيحات مفصلى از شارح همراه است كه هم كلمات ماتن را تفسير مى‌كند و هم براهينى را براى اثبات اين موضوعات مطرح مى‌سازد.
نفى جوهر فرد، عنوان هفتمين فصل طبيعيات، است. در ابتداى اين فصل، بوعلى در پى توضيحاتى راجع به الفاظ اتصال، مماس و تداخل است. اين توضيحات، براى تقرير برهانى است براى اثبات اينكه ممكن نيست اجسام محسوسه، از اجزاى لا يتجزى تركيب گردند. اينها همگى با توضيحات مفصلى از شارح همراه است كه هم كلمات ماتن را تفسير مى‌كند و هم براهينى را براى اثبات اين موضوعات مطرح مى‌سازد.


ابن سينا، در ادامه، نتيجه‌اى را كه از تركيب اجسام محسوسه از اجزاى لا يتجزى حاصل مى‌شود، بيان مى‌كند و امام رازى، آن را به عنوان دومين حجت بر نفى جوهر فرد به حساب مى‌آورد. شارح، در ادامه مى‌گويد: حال كه اجسام متشكل از اجزاى لا يتجزى نيستند، ناگزير از اجزايى كه بى‌نهايت قابل قسمت مى‌باشند، تشكيل شده‌اند. اين كلام رازى، با براهينى همراه است كه در همين مبحث آمده است.
ابن سينا، در ادامه، نتيجه‌اى را كه از تركيب اجسام محسوسه از اجزاى لا يتجزى حاصل مى‌شود، بيان مى‌كند و امام رازى، آن را به عنوان دومين حجت بر نفى جوهر فرد به حساب مى‌آورد. شارح، در ادامه مى‌گويد: حال كه اجسام متشكل از اجزاى لا يتجزى نيستند، ناگزير از اجزايى كه بى‌نهايت قابل قسمت مى‌باشند، تشكيل شده‌اند. اين كلام رازى، با براهينى همراه است كه در همين مبحث آمده است.


در ادامه، بو على، جملاتى را در باره اجسام محسوسه بيان مى‌كند كه با تفاسير شارح قابل درك مى‌باشد، مثلاً بعضى از آنها جواب‌هايى است كه [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] به قائلان به جوهر فرد داده است، لكن اين موارد با توضيحات شارح معنا پيدا مى‌كند كه حاكى از تسلط امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] بر آرا و آثار ابن سينا مى‌باشد.
در ادامه، بوعلى، جملاتى را در باره اجسام محسوسه بيان مى‌كند كه با تفاسير شارح قابل درك مى‌باشد، مثلاً بعضى از آنها جواب‌هايى است كه [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] به قائلان به جوهر فرد داده است، لكن اين موارد با توضيحات شارح معنا پيدا مى‌كند كه حاكى از تسلط امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] بر آرا و آثار ابن سينا مى‌باشد.


در فصل هشتم، بحث، راجع به زمان است. متن، با تعريفى از زمان شروع مى‌شود كه همراه با توضيحاتى است از ابن سينا در مورد زمان و مسائلى كه شارح در اين باره مطرح مى‌كند، در تبيين مسئله، كمك فراوانى به مخاطب مى‌نمايد. ادله‌اى كه [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] براى اثبات وجود زمان مطرح مى‌كند، به طور كامل از هم تفكيك شده ودر پنج شماره بدانها پرداخته شده است. از جمله مسائل مطرح شده در اين فصل، مقدار حركت بودن زمان، اول و آخر نداشتن زمان و... است.
در فصل هشتم، بحث، راجع به زمان است. متن، با تعريفى از زمان شروع مى‌شود كه همراه با توضيحاتى است از ابن سينا در مورد زمان و مسائلى كه شارح در اين باره مطرح مى‌كند، در تبيين مسئله، كمك فراوانى به مخاطب مى‌نمايد. ادله‌اى كه [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] براى اثبات وجود زمان مطرح مى‌كند، به طور كامل از هم تفكيك شده ودر پنج شماره بدانها پرداخته شده است. از جمله مسائل مطرح شده در اين فصل، مقدار حركت بودن زمان، اول و آخر نداشتن زمان و... است.
خط ۱۶۹: خط ۱۶۹:
فصل يازدهم، در آثار علويّه است كه داراى سه قسم مى‌باشند: اول تأثير اجرام فلكيه در اين عالم است كه [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] مى‌گويد: آنچه از اين تأثيرات، ظاهر است، آن قسم از تأثيراتى است كه از سوى شمس و قمر به ما مى‌رسد و الا تأثيرات ساير كواكب از ما مخفى است. در اين‌جا [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، از تأثيرات اين دو كوكب سخن گفته و به تبع آن، حقيقت دود و بخار و هم‌چنين چگونگى تشكيل باران و برف را توضيح داده است و براى توضيح بيشتر و دقيق‌تر، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در كنار مطالب شيخ، تفصيلى بيان كرده است.
فصل يازدهم، در آثار علويّه است كه داراى سه قسم مى‌باشند: اول تأثير اجرام فلكيه در اين عالم است كه [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] مى‌گويد: آنچه از اين تأثيرات، ظاهر است، آن قسم از تأثيراتى است كه از سوى شمس و قمر به ما مى‌رسد و الا تأثيرات ساير كواكب از ما مخفى است. در اين‌جا [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، از تأثيرات اين دو كوكب سخن گفته و به تبع آن، حقيقت دود و بخار و هم‌چنين چگونگى تشكيل باران و برف را توضيح داده است و براى توضيح بيشتر و دقيق‌تر، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در كنار مطالب شيخ، تفصيلى بيان كرده است.


بو على، در قسم دوم از آثار علويه، به توضيح هاله و رنگين كمان و خيالى بودن آنها مى‌پردازد و شارح ادله خيالى بودن آنها را در ضمن چند مسئله و مقدمه آورده است. قسم سوم آثارعلويه، امورى است كه در روى زمين حادث مى‌شود، مانند زلزله و آتشفشان كه از بخارات زير زمينى به وجود مى‌آيند. ابن سينا، اجسام معدنى را نيز از آثار اين بخارات مى‌داند. امام رازى، در اين‌جا نيز مانند اكثر بخش‌هاى كتاب، غير از توضيحى كه راجع به مطالب ارائه مى‌كند، اقدام به تفسير الفاظ به كار برده شده توسط ماتن مى‌نمايد.
بوعلى، در قسم دوم از آثار علويه، به توضيح هاله و رنگين كمان و خيالى بودن آنها مى‌پردازد و شارح ادله خيالى بودن آنها را در ضمن چند مسئله و مقدمه آورده است. قسم سوم آثارعلويه، امورى است كه در روى زمين حادث مى‌شود، مانند زلزله و آتشفشان كه از بخارات زير زمينى به وجود مى‌آيند. ابن سينا، اجسام معدنى را نيز از آثار اين بخارات مى‌داند. امام رازى، در اين‌جا نيز مانند اكثر بخش‌هاى كتاب، غير از توضيحى كه راجع به مطالب ارائه مى‌كند، اقدام به تفسير الفاظ به كار برده شده توسط ماتن مى‌نمايد.


فصل دوازدهم، در مورد گياهان است كه چگونگى به وجود آمدن آنها همراه با آثارشان در اين فصل مورد تحليل و بررسى قرار گرفته است. در فصل سيزدهم كه راجع به حيوان است، ويژگى‌هاى حيوان از بابت مزاج و قوه دراكه‌اش مطرح گرديده و تغاير نفس و روح به همين مناسبت، توسط شارح، همراه با سه دليل بيان گرديده است. [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، نفس را متشكل از دو قوه مدركه و محركه مى‌داند. او قوى‌ترين و مهم‌ترين حواس حيوانات را لامسه مى‌داند و براى اين كلام، شارح، به سه دليل تمسك نموده است كه همراه است با توضيحات مفصل‌ترى راجع به قوه لمس و مختصات آن.
فصل دوازدهم، در مورد گياهان است كه چگونگى به وجود آمدن آنها همراه با آثارشان در اين فصل مورد تحليل و بررسى قرار گرفته است. در فصل سيزدهم كه راجع به حيوان است، ويژگى‌هاى حيوان از بابت مزاج و قوه دراكه‌اش مطرح گرديده و تغاير نفس و روح به همين مناسبت، توسط شارح، همراه با سه دليل بيان گرديده است. [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، نفس را متشكل از دو قوه مدركه و محركه مى‌داند. او قوى‌ترين و مهم‌ترين حواس حيوانات را لامسه مى‌داند و براى اين كلام، شارح، به سه دليل تمسك نموده است كه همراه است با توضيحات مفصل‌ترى راجع به قوه لمس و مختصات آن.
خط ۱۷۵: خط ۱۷۵:
دومين حسى كه مورد بررسى قرار گرفته، عبارت است از ذائقه كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] آمدن ذائقه بعد از لامسه را حمل بر قرار گرفتن ذائقه در درجه دوم اهميت ميان حواس حيوانات، كرده است. شامّه، سومين قوه مورد بحث حيوانات است كه طبيعتاً بعد از لامسه و ذائقه مهم‌ترين حواس حيوانات مى‌باشد. اينكه شنوايى از كجاست و چه اعضايى در شنيدن تأثير دارند، مسائل مورد بحث در چهارمين حس از حواس پنج‌گانه است و نهايتاً قوه بينايى مورد بررسى واقع گرديده است.
دومين حسى كه مورد بررسى قرار گرفته، عبارت است از ذائقه كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] آمدن ذائقه بعد از لامسه را حمل بر قرار گرفتن ذائقه در درجه دوم اهميت ميان حواس حيوانات، كرده است. شامّه، سومين قوه مورد بحث حيوانات است كه طبيعتاً بعد از لامسه و ذائقه مهم‌ترين حواس حيوانات مى‌باشد. اينكه شنوايى از كجاست و چه اعضايى در شنيدن تأثير دارند، مسائل مورد بحث در چهارمين حس از حواس پنج‌گانه است و نهايتاً قوه بينايى مورد بررسى واقع گرديده است.


در ادامه توضيحاتى راجع به مراتب و مختصات ديگرى از حواس، همراه با بررسى مسئله شعاع آمده است كه بو على بحثى دقيق و عالمانه را همراه با ترسيم برخى از اشكال براى توضيح بيشتر و تفهيم دقيق‌تر، مطرح كرده و امام رازى نيز در اين ميان كار خود را به دقت انجام داده و شكل مورد بررسى را اثر اقليدس در كتاب مناظراتش مى‌داند و توضيحاتى مفصل در اين باره ارائه مى‌نمايد.
در ادامه توضيحاتى راجع به مراتب و مختصات ديگرى از حواس، همراه با بررسى مسئله شعاع آمده است كه بوعلى بحثى دقيق و عالمانه را همراه با ترسيم برخى از اشكال براى توضيح بيشتر و تفهيم دقيق‌تر، مطرح كرده و امام رازى نيز در اين ميان كار خود را به دقت انجام داده و شكل مورد بررسى را اثر اقليدس در كتاب مناظراتش مى‌داند و توضيحاتى مفصل در اين باره ارائه مى‌نمايد.


فصل چهاردهم، در حواس باطنه است. ابن سينا، نخستين حس باطنى را حس مشترك مى‌داند و به اثبات وجود آن مى‌پردازد. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، در ذيل اين قسمت، ادراكات انسان را دسته‌بندى كرده و جايگاه حس مشترك را در ميان آنها به خوبى مشخص مى‌نمايد، سپس دلايل منكرين حس مشترك را بيان مى‌كند.
فصل چهاردهم، در حواس باطنه است. ابن سينا، نخستين حس باطنى را حس مشترك مى‌داند و به اثبات وجود آن مى‌پردازد. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، در ذيل اين قسمت، ادراكات انسان را دسته‌بندى كرده و جايگاه حس مشترك را در ميان آنها به خوبى مشخص مى‌نمايد، سپس دلايل منكرين حس مشترك را بيان مى‌كند.


بو على، در مورد حس مشترك، معتقد است آنچه كه مدركات حسّ مشترك را در خود جاى مى‌دهد، عبارت است از خيال كه جايگاه عضو مربوط به آن، در قسمت جلوى مغز است، كما اينكه حافظه، خزانه وهم مى‌باشد و جايگاه عضو مربوط به آن، در قسمت عقب مغز مى‌باشد. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، توضيحى راجع به حافظه و جايگاه آن در ذيل اين مطلب مى‌آورد، سپس راجع به قوه مفكره كه بعد از اين مى‌آيد، مطالبى را بيان مى‌كند.
بوعلى، در مورد حس مشترك، معتقد است آنچه كه مدركات حسّ مشترك را در خود جاى مى‌دهد، عبارت است از خيال كه جايگاه عضو مربوط به آن، در قسمت جلوى مغز است، كما اينكه حافظه، خزانه وهم مى‌باشد و جايگاه عضو مربوط به آن، در قسمت عقب مغز مى‌باشد. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، توضيحى راجع به حافظه و جايگاه آن در ذيل اين مطلب مى‌آورد، سپس راجع به قوه مفكره كه بعد از اين مى‌آيد، مطالبى را بيان مى‌كند.


بو على، جايگاه قوه مفكره را در وسط مغز مى‌داند و مى‌گويد: حس مشترك، غير از خيال است، زيرا حافظ با قابل فرق مى‌كند؛ حس مشترك، قابل اين ادراكات است و خيال، حافظ آنها مى‌باشد.
بوعلى، جايگاه قوه مفكره را در وسط مغز مى‌داند و مى‌گويد: حس مشترك، غير از خيال است، زيرا حافظ با قابل فرق مى‌كند؛ حس مشترك، قابل اين ادراكات است و خيال، حافظ آنها مى‌باشد.


قواى محركه حيوانى، عنوان پانزدهين فصل، است. بو على، قوه محركه را به عنوان مبدأ انتقال اعضا توسط عضلات و عصب مى‌داند و براى آن اعوانى را تصوير مى‌نمايد كه مدركه يا عاقله يا متخيله اولين آنها مى‌باشند.
قواى محركه حيوانى، عنوان پانزدهين فصل، است. بوعلى، قوه محركه را به عنوان مبدأ انتقال اعضا توسط عضلات و عصب مى‌داند و براى آن اعوانى را تصوير مى‌نمايد كه مدركه يا عاقله يا متخيله اولين آنها مى‌باشند.


شانزدهمين فصل، در باره نفس ناطقه مى‌باشد. بو على، مى‌گويد: نفس ناطقه، مختص انسان مى‌باشد و مشهورترين فعل و روشن‌ترين اثر آن نطق است، نه اينكه فقط مبدأ نطق باشد. اينكه حكما در تعريف انسان «حيوان ناطق» را مى‌آورند، مورد بررسى اجمالى واقع گرديده و خواص نفس ناطقه به لحاظ فعلش در بدن و هم‌چنين ادراك و انفعالش توضيح داده شده است.
شانزدهمين فصل، در باره نفس ناطقه مى‌باشد. بوعلى، مى‌گويد: نفس ناطقه، مختص انسان مى‌باشد و مشهورترين فعل و روشن‌ترين اثر آن نطق است، نه اينكه فقط مبدأ نطق باشد. اينكه حكما در تعريف انسان «حيوان ناطق» را مى‌آورند، مورد بررسى اجمالى واقع گرديده و خواص نفس ناطقه به لحاظ فعلش در بدن و هم‌چنين ادراك و انفعالش توضيح داده شده است.


افعالى كه از نفس ناطقه با مشاركت بدن، صادر مى‌شود، عبارتند از: تعقل و رؤيت. انفعالاتى كه عارض بدن مى‌گردند با مشاركت نفس ناطقه، عبارتند از: استعداد خنديدن، گريه كردن، خجالت كشيدن، حيا كردن، رحمت، رأفت و الفت. تنها فعل اختصاصى نفس ناطقه، عبارت است از تصور معانى كليه.
افعالى كه از نفس ناطقه با مشاركت بدن، صادر مى‌شود، عبارتند از: تعقل و رؤيت. انفعالاتى كه عارض بدن مى‌گردند با مشاركت نفس ناطقه، عبارتند از: استعداد خنديدن، گريه كردن، خجالت كشيدن، حيا كردن، رحمت، رأفت و الفت. تنها فعل اختصاصى نفس ناطقه، عبارت است از تصور معانى كليه.
خط ۱۹۳: خط ۱۹۳:
در باره ادراك معقولات، هم خود [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] و هم [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] توضيحات مفصلى را بيان نموده‌اند. اثبات تجرد نفس ناطقه، با دلايل متعدد و... از جمله مباحث پايانى اين فصل است.
در باره ادراك معقولات، هم خود [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] و هم [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] توضيحات مفصلى را بيان نموده‌اند. اثبات تجرد نفس ناطقه، با دلايل متعدد و... از جمله مباحث پايانى اين فصل است.


الهيات: اين بخش، داراى نه فصل مى‌باشد كه اولين آنها در مورد اوصاف موجود است. در اين فصل راجع به اينكه موجود چه صفاتى دارد و همين‌طور موضوع علم الهى صحبت شده است. بو على، مى‌گويد: موجود، گاهى به وحدت و كثرت، گاهى به كلى و جزيى، گاهى به بالفعل و بالقوه بودن و گاهى به تحرك و سكون و... متصف مى‌گردد.
الهيات: اين بخش، داراى نه فصل مى‌باشد كه اولين آنها در مورد اوصاف موجود است. در اين فصل راجع به اينكه موجود چه صفاتى دارد و همين‌طور موضوع علم الهى صحبت شده است. بوعلى، مى‌گويد: موجود، گاهى به وحدت و كثرت، گاهى به كلى و جزيى، گاهى به بالفعل و بالقوه بودن و گاهى به تحرك و سكون و... متصف مى‌گردد.


شارح، در ادامه مطلب مزبور، بيست صفت ديگر نيز شمرده‌اند از قبيل علت يا معلول بودن، صفت يا موصوف بودن، متناهى يا غير متناهى بودن، قديم يا حادث بودن و...
شارح، در ادامه مطلب مزبور، بيست صفت ديگر نيز شمرده‌اند از قبيل علت يا معلول بودن، صفت يا موصوف بودن، متناهى يا غير متناهى بودن، قديم يا حادث بودن و...


بو على موضوع فلسفه اولى را موجود بما هو موجود مى‌داند، لكن شارح به دو مذهب ديگر نيز اشاره مى‌كند كه يكى، موضوع آن را الله و ديگرى، علل اربعه مى‌خواند، آن‌گاه هر دو را با دو دليل ابطال مى‌نمايد.
بوعلى موضوع فلسفه اولى را موجود بما هو موجود مى‌داند، لكن شارح به دو مذهب ديگر نيز اشاره مى‌كند كه يكى، موضوع آن را الله و ديگرى، علل اربعه مى‌خواند، آن‌گاه هر دو را با دو دليل ابطال مى‌نمايد.


تقسيمات موجود، از جمله مسائل مطرح شده در اين فصل است كه بحثى مفصل راجع به جوهر و عرض را در پى دارد. فصل دوم، در احكام هيولا و صورت است كه نخست، تركيب جسم از هيولا و صورت اثبات گرديده، سپس به توضيحاتى در مورد هيولا و صورت، از جمله اينكه هيولا خالى از صورت نوعيه نمى‌باشد و اينكه ماهيت صورت نوعيه چيست، پرداخته شده است.
تقسيمات موجود، از جمله مسائل مطرح شده در اين فصل است كه بحثى مفصل راجع به جوهر و عرض را در پى دارد. فصل دوم، در احكام هيولا و صورت است كه نخست، تركيب جسم از هيولا و صورت اثبات گرديده، سپس به توضيحاتى در مورد هيولا و صورت، از جمله اينكه هيولا خالى از صورت نوعيه نمى‌باشد و اينكه ماهيت صورت نوعيه چيست، پرداخته شده است.
خط ۲۱۷: خط ۲۱۷:
تقسيم اعراض، عنوان پنجمين مسئله فصل پنجم است كه دو تقسيم از سوى ماتن و شارح براى آن مطرح گرديده است.
تقسيم اعراض، عنوان پنجمين مسئله فصل پنجم است كه دو تقسيم از سوى ماتن و شارح براى آن مطرح گرديده است.


فصل ششم، مشتمل بر مباحثى در باره ممكن و واجب است و مسئله اول آن در تعريف واجب مى‌باشد. بو على، واجب را به اين صورت تعريف مى‌كند: «الواجب هو الذى يكون له دائما ذلك اما له بذاته و اما له بغيره» و شارح، تعبير ديگرى را كه مشهور از واجب دارند و عبارت است از «ضرورى الوجود» مطرح كرده و مورد مناقشه قرار داده است.
فصل ششم، مشتمل بر مباحثى در باره ممكن و واجب است و مسئله اول آن در تعريف واجب مى‌باشد. بوعلى، واجب را به اين صورت تعريف مى‌كند: «الواجب هو الذى يكون له دائما ذلك اما له بذاته و اما له بغيره» و شارح، تعبير ديگرى را كه مشهور از واجب دارند و عبارت است از «ضرورى الوجود» مطرح كرده و مورد مناقشه قرار داده است.


مسئله دوم، در اين رابطه است كه شئ واحد نمى‌تواند لذاته و لغيره واجب باشد؛ چنين چيزى به گفته شارح، اجتماع نقيضين است. مسئله سوم، در تفسير ممكن است. مسئله چهارم، در باره عدم امكان مشروط بودن وجود يك واجب لذاته، به وجود واجب لذاته ديگر است.
مسئله دوم، در اين رابطه است كه شئ واحد نمى‌تواند لذاته و لغيره واجب باشد؛ چنين چيزى به گفته شارح، اجتماع نقيضين است. مسئله سوم، در تفسير ممكن است. مسئله چهارم، در باره عدم امكان مشروط بودن وجود يك واجب لذاته، به وجود واجب لذاته ديگر است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش