شرح رسالة المشاعر ملاصدرا: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ميرزا ابوالحسن جلوه' به 'ميرزا ابوالحسن جلوه '
جز (جایگزینی متن - 'استاد همايى' به 'استاد همايى ')
جز (جایگزینی متن - 'ميرزا ابوالحسن جلوه' به 'ميرزا ابوالحسن جلوه ')
خط ۵۴: خط ۵۴:
#استاد آشتيانى درباره اين نكته كه در كلمات عرفا مذكور است: «الأعيان الثابتة ما شمّت رائحة الوجود و لم تشمّ»، توضيح داده است كه: يعنى نفس ذات ماهيت بدون اضافه به جاعل و اتحاد با وجود، باطل صرف است و به اعتبار وجود هم به نظر تحقيق، ماهيت امرى موهوم است، چون وجود مطلقا از صقع ربوبى است. نبودن وجود در مرتبه ذات ممكنات، ذاتى ماهيت و اتصاف آن به وجود به نحو حقيقت مستلزم انقلاب است <ref>متن كتاب، ص 126، پاورقى 3</ref>.
#استاد آشتيانى درباره اين نكته كه در كلمات عرفا مذكور است: «الأعيان الثابتة ما شمّت رائحة الوجود و لم تشمّ»، توضيح داده است كه: يعنى نفس ذات ماهيت بدون اضافه به جاعل و اتحاد با وجود، باطل صرف است و به اعتبار وجود هم به نظر تحقيق، ماهيت امرى موهوم است، چون وجود مطلقا از صقع ربوبى است. نبودن وجود در مرتبه ذات ممكنات، ذاتى ماهيت و اتصاف آن به وجود به نحو حقيقت مستلزم انقلاب است <ref>متن كتاب، ص 126، پاورقى 3</ref>.
#آشتيانى در توضيح نظر ملاصدرا نوشته است: نسبت بين مجعول بالذات- يعنى موجودى كه نحوه وجود آن صادر از علت است- و جاعل بالذات- يعنى وجودى كه حيثيت ذاتش مبدأ وجود معلول است و معلول از صريح ذات آن صادر شده است- نسبت ناقص به كامل و ضعيف به قوى است، يعنى بين علت و معلول تباين صريح و عزلى وجود ندارد، بلكه تباين آنها تباين وصفى است؛ چون علت، اصل شىء و عاكس و معلول، فرع و عكس و ظل وجود علت است، به همين معنا در كلام على مرتضى(ع) اشاره شده است: «توحيده تمييزه عن خلقه و حكم التمييز بينونة صفة لا بينونة عزلة» اگر موجودى مثل عقل اول، به صريح ذات از علتى مثل حقّ اول، صادر گردد، بايد بين اين دو كمال، مناسبت ثابت باشد به نحوى كه مناسبتى تمام‌تر از آن تصوير نشود <ref>همان، ص 369</ref>.
#آشتيانى در توضيح نظر ملاصدرا نوشته است: نسبت بين مجعول بالذات- يعنى موجودى كه نحوه وجود آن صادر از علت است- و جاعل بالذات- يعنى وجودى كه حيثيت ذاتش مبدأ وجود معلول است و معلول از صريح ذات آن صادر شده است- نسبت ناقص به كامل و ضعيف به قوى است، يعنى بين علت و معلول تباين صريح و عزلى وجود ندارد، بلكه تباين آنها تباين وصفى است؛ چون علت، اصل شىء و عاكس و معلول، فرع و عكس و ظل وجود علت است، به همين معنا در كلام على مرتضى(ع) اشاره شده است: «توحيده تمييزه عن خلقه و حكم التمييز بينونة صفة لا بينونة عزلة» اگر موجودى مثل عقل اول، به صريح ذات از علتى مثل حقّ اول، صادر گردد، بايد بين اين دو كمال، مناسبت ثابت باشد به نحوى كه مناسبتى تمام‌تر از آن تصوير نشود <ref>همان، ص 369</ref>.
#استاد آشتيانى با ذكر اين مطلب كه كسانى مانند حكيم ميرزا ابوالحسن جلوه گفته‌اند: «مى‌شود وجودى در مرتبه‌اى از مراتب ثابت و در مرتبه ديگر متحرك باشد، اتحاد وجودى اعراض و موضوعات دليل بر حركت جوهر نمى‌شود»، منتقدانه افزوده است: اين سخن، كلامى باطل است براى آن‌كه اگر با فرض اتحاد جوهر و عرض، وجود تدريجى عرض بدون آن‌كه تبديل در موضوع حاصل شود محقق گردد، لازم آيد كه ماهيت عرضى در اين نحوه از وجود، مستقل باشد و تابع محض جوهر نباشد <ref>همان، ص 557، پاورقى 1</ref>.
#استاد آشتيانى با ذكر اين مطلب كه كسانى مانند حكيم [[جلوه، ابوالحسن|ميرزا ابوالحسن جلوه]]  گفته‌اند: «مى‌شود وجودى در مرتبه‌اى از مراتب ثابت و در مرتبه ديگر متحرك باشد، اتحاد وجودى اعراض و موضوعات دليل بر حركت جوهر نمى‌شود»، منتقدانه افزوده است: اين سخن، كلامى باطل است براى آن‌كه اگر با فرض اتحاد جوهر و عرض، وجود تدريجى عرض بدون آن‌كه تبديل در موضوع حاصل شود محقق گردد، لازم آيد كه ماهيت عرضى در اين نحوه از وجود، مستقل باشد و تابع محض جوهر نباشد <ref>همان، ص 557، پاورقى 1</ref>.
#استاد آشتيانى با ذكر اين مطلب كه بر اساس نظر [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين شيرازى]]  وجود بنابر عليت و معلوليت بدون شك داراى مراتبى است، صدور فيض از علت، مستلزم انحطاط وجود از مقام اطلاق است و هر موجودى كه از مقام وجوبى انحطاط داشته باشد، قهراً ماهيت دارد و داراى تعين است، افزوده است: اين‌كه صدرالمتألهين و آقا على مدرس و [[سبزواری، هادی|حكيم سبزوارى]] به تبع شيخ‌الاشراق ماهيت را از عقول و نفوس نفى نموده‌اند، درست نيست و دليل و برهانى هم براى مطلب خود ذكر نكرده‌اند؛ لذا عرفاى شامخين فرموده‌اند: عين ثابت ممكن، محو نمى‌شود و وجود هرچه كامل باشد، اگر به معلوليت، متصف گردد بايد صرف ربط به علت خود باشد، چنين وجودى، محدود و صاحب ماهيت خواهد بود <ref>همان، ص 612 و همان صفحه، پاورقى 3</ref>.
#استاد آشتيانى با ذكر اين مطلب كه بر اساس نظر [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين شيرازى]]  وجود بنابر عليت و معلوليت بدون شك داراى مراتبى است، صدور فيض از علت، مستلزم انحطاط وجود از مقام اطلاق است و هر موجودى كه از مقام وجوبى انحطاط داشته باشد، قهراً ماهيت دارد و داراى تعين است، افزوده است: اين‌كه صدرالمتألهين و آقا على مدرس و [[سبزواری، هادی|حكيم سبزوارى]] به تبع شيخ‌الاشراق ماهيت را از عقول و نفوس نفى نموده‌اند، درست نيست و دليل و برهانى هم براى مطلب خود ذكر نكرده‌اند؛ لذا عرفاى شامخين فرموده‌اند: عين ثابت ممكن، محو نمى‌شود و وجود هرچه كامل باشد، اگر به معلوليت، متصف گردد بايد صرف ربط به علت خود باشد، چنين وجودى، محدود و صاحب ماهيت خواهد بود <ref>همان، ص 612 و همان صفحه، پاورقى 3</ref>.


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش