۶٬۵۹۱
ویرایش
جز (Mhosseini@noornet.net صفحهٔ شرح الاشارات و التنبيهات (للفخر الرازي) را به شرح الإشارات و التنبيهات (للفخر الرازي) منتقل کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | {{جعبه اطلاعات کتاب | ||
| تصویر =NUR01864J1.jpg | | تصویر =NUR01864J1.jpg | ||
| عنوان =شرح | | عنوان =شرح الإشارات و التنبيهات (للفخر الرازي) | ||
| عنوانهای دیگر = | | عنوانهای دیگر =الإشارات و التنبیهات. شرح | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[فخر رازی، محمد بن عمر]] (نویسنده) | [[فخر رازی، محمد بن عمر]] (نویسنده) | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
| کد کنگره =BBR 415 /ف3ش4 1383* | | کد کنگره =BBR 415 /ف3ش4 1383* | ||
| موضوع = | | موضوع = | ||
ابن سینا، حسین بن عبدالله، 370 - 428ق. | ابن سینا، حسین بن عبدالله، 370 - 428ق. الإشارات و التنبیهات - نقد و تفسیر | ||
عرفان - متون قدیمی تا قرن 14 | عرفان - متون قدیمی تا قرن 14 | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
}} | }} | ||
''' | '''الإشارات و التنبيهات''' [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] داراى ويژگیهای متعددى میباشد كه از آن جمله مى توان به جامعيت و زمان تأليف آن اشاره كرد. اين كتاب عربى از آنجايى كه در اواخر عمر بوعلى تأليف گرديده است كاملتر و دقيق تر از ديگر آثارش میباشد. البته مشخص است كه «شفا» جامع ترين كتاب [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]ست و اشارات آن جامعيت را ندارد ليكن مؤلف نظريات تكميل و تصحيح شده خود را با حذف اضافات و جمع مطالب مورد نياز در اينجا آورده است براى مثال ابواب و عناوين اشارات در هيچك از آثار وى به چشم نمى خورد. | ||
==ساختار== | |||
[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، با اينكه در ديگر آثار خود از عناوين رايج مانند فن، مقاله، فصل و امثال اينها استفاده كرده است ولى در اين كتاب براى تعيين عناوين بخش هاى كلى از اصطلاحاتى نو و بى سابقه همچون نهج و نمط و براى فصول فرعى از عناوينى مانند اشاره، تنبيه، وهم و تنبيه استفاده كرده است، نهج در لغت به معنى راه روشن و نمط بمعنى سفره گسترده میباشد. بوعلى در بخش منطق ده نهج و در بخش فلسفه ده نمط ايجاد كرده است كه علتش را اين طور بيان كردهاند زيرا منطق وسيلهاى براى تسليم راههاى حدّ و برهان پس ابواب آن راههايى براى يادگيرى ساير علوم هستند و چون ابواب فلسفه طبيعى و الهى خود بالذات مطلوبند پس بمنزله خوان هاى گسترده براى جويندگان حكمت مى باشند. اما براى تعيين فصول فرعى آنها كه مهم و اساسى و نيازمند استدلال هستند از عنوان اشاره و از آنها كه روشن و فرعىاند با تنبيه و از آراء نادرست با وهم ياد شده است. | [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، با اينكه در ديگر آثار خود از عناوين رايج مانند فن، مقاله، فصل و امثال اينها استفاده كرده است ولى در اين كتاب براى تعيين عناوين بخش هاى كلى از اصطلاحاتى نو و بى سابقه همچون نهج و نمط و براى فصول فرعى از عناوينى مانند اشاره، تنبيه، وهم و تنبيه استفاده كرده است، نهج در لغت به معنى راه روشن و نمط بمعنى سفره گسترده میباشد. بوعلى در بخش منطق ده نهج و در بخش فلسفه ده نمط ايجاد كرده است كه علتش را اين طور بيان كردهاند زيرا منطق وسيلهاى براى تسليم راههاى حدّ و برهان پس ابواب آن راههايى براى يادگيرى ساير علوم هستند و چون ابواب فلسفه طبيعى و الهى خود بالذات مطلوبند پس بمنزله خوان هاى گسترده براى جويندگان حكمت مى باشند. اما براى تعيين فصول فرعى آنها كه مهم و اساسى و نيازمند استدلال هستند از عنوان اشاره و از آنها كه روشن و فرعىاند با تنبيه و از آراء نادرست با وهم ياد شده است. | ||
از ديگر ویژگیهاى كتاب اشارات را نثر شيوا و اديبانه آن دانستهاند البته اين حالت در تمام آثار [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] مشهود و ملموس است لكن اوج آن را در «اشارات و تنبيهات» مى توان ملاحظه كرد. بيان مطالب در قالب عباراتى موجز كه نمونههاى فراوانى در اشارات وجود دارد تا جايى كه مى توان كل اشارات را به همين شكل دانست و شاهد آن نيز عبارتى از خواجه نصير است كه میگوید: «كتاب او مشتمل بر اشارات به مطالبى است كه امّهاتند و مشمول از تنبيهات به مباحثى است كه مهمّاتند پر از جواهراتى كه به منزله فصولاند و در بردارنده كلماتى كه بيشتر آنها به منزله نصوص مى باشند. كتاب او بيانى اعجاز گونه با عباراتى مرجز و اشاراتى زيبا با كلماتى دلكش دارد كه همت هاى بلند را براى فراگيرى كنه معانى خود متوقف ساخته و آرزوها را بر اطلاع از مقاصد خود كوتاه كرده است. خود [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در آغاز كتاب میگوید اى كسى كه بر تحقيق حق حريص هستى من در اين «اشارات و تنبيهات» اصول و جملههائى از حكمت را به تو هديه مى كنم كه اگر تيز هوشى خود را به كار بندى تفريع و تفصيل آنها بر تو آسان خواهد بود. در آغاز بخش حكمت نيز میگوید مطالب اين كتاب اشاراتى به اصول، و تنبيهاتى بر جملههايى است كه هر كس فهم آنها برایش ميسّر شود بينا گردد وكسى كه درك اين مطالب بر او دشوار آيد سخن صريح تر او را بهره مند نسازد براى توفيق بايد بر خدا توكل كرد و من دوباره وصيّتم را تكرار و برخواهشم اصرار مى ورزم كه بخل به خرج دهيد از اينكه مطالب اين كتاب در اختيار كسى قرار گيرد كه واجد شرايط مندرج در آخر اين كتاب نمیباشد. و نهايتاً مهمترين ويژگى اشارات را تبيين اصول ومبانى عرفان در فلسفه مى توان به حساب آورد زيرا اشارات تنها اثر فلسفى جامع [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] ست كه به جاى بخش رياضى سه فصل آخر آن مشتمل بر عرفان و تصوّف است او براى اولين بار از عرفان در فلسفه و آن هم در شريف ترين بخش آن يعنى الهيات سخن گفته است او در نمط هشتم، نهم و دهم اين كتاب از اصول و مبانى عرفان بحث كرده، اصطلاحات عرفانى را به نيكو ترين وجهى توضيح داده و با استمداد از مقام رفيع علمى و شهرت عظيمى كه در طب و فلسفه داشته از كرامات و خوارق عادات مشايخ صوفيّه رفع استبعاد كرده و آنها را موّجه و قابل قبول دانسته است. و اين كار او يعنى گفتگو از مقامات و حالات و واردات ومشاهدات و مصطلحات اهل عرفان در فلسفه قبل از او نظير نداشته و كارى بديع و بى سابقه است. | از ديگر ویژگیهاى كتاب اشارات را نثر شيوا و اديبانه آن دانستهاند البته اين حالت در تمام آثار [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] مشهود و ملموس است لكن اوج آن را در «اشارات و تنبيهات» مى توان ملاحظه كرد. بيان مطالب در قالب عباراتى موجز كه نمونههاى فراوانى در اشارات وجود دارد تا جايى كه مى توان كل اشارات را به همين شكل دانست و شاهد آن نيز عبارتى از خواجه نصير است كه میگوید: «كتاب او مشتمل بر اشارات به مطالبى است كه امّهاتند و مشمول از تنبيهات به مباحثى است كه مهمّاتند پر از جواهراتى كه به منزله فصولاند و در بردارنده كلماتى كه بيشتر آنها به منزله نصوص مى باشند. كتاب او بيانى اعجاز گونه با عباراتى مرجز و اشاراتى زيبا با كلماتى دلكش دارد كه همت هاى بلند را براى فراگيرى كنه معانى خود متوقف ساخته و آرزوها را بر اطلاع از مقاصد خود كوتاه كرده است. خود [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در آغاز كتاب میگوید اى كسى كه بر تحقيق حق حريص هستى من در اين «اشارات و تنبيهات» اصول و جملههائى از حكمت را به تو هديه مى كنم كه اگر تيز هوشى خود را به كار بندى تفريع و تفصيل آنها بر تو آسان خواهد بود. در آغاز بخش حكمت نيز میگوید مطالب اين كتاب اشاراتى به اصول، و تنبيهاتى بر جملههايى است كه هر كس فهم آنها برایش ميسّر شود بينا گردد وكسى كه درك اين مطالب بر او دشوار آيد سخن صريح تر او را بهره مند نسازد براى توفيق بايد بر خدا توكل كرد و من دوباره وصيّتم را تكرار و برخواهشم اصرار مى ورزم كه بخل به خرج دهيد از اينكه مطالب اين كتاب در اختيار كسى قرار گيرد كه واجد شرايط مندرج در آخر اين كتاب نمیباشد. و نهايتاً مهمترين ويژگى اشارات را تبيين اصول ومبانى عرفان در فلسفه مى توان به حساب آورد زيرا اشارات تنها اثر فلسفى جامع [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] ست كه به جاى بخش رياضى سه فصل آخر آن مشتمل بر عرفان و تصوّف است او براى اولين بار از عرفان در فلسفه و آن هم در شريف ترين بخش آن يعنى الهيات سخن گفته است او در نمط هشتم، نهم و دهم اين كتاب از اصول و مبانى عرفان بحث كرده، اصطلاحات عرفانى را به نيكو ترين وجهى توضيح داده و با استمداد از مقام رفيع علمى و شهرت عظيمى كه در طب و فلسفه داشته از كرامات و خوارق عادات مشايخ صوفيّه رفع استبعاد كرده و آنها را موّجه و قابل قبول دانسته است. و اين كار او يعنى گفتگو از مقامات و حالات و واردات ومشاهدات و مصطلحات اهل عرفان در فلسفه قبل از او نظير نداشته و كارى بديع و بى سابقه است. | ||
ويژگى منطق اشارات | ==ويژگى منطق اشارات== | ||
اما ويژگى بخش منطق اشارات را مى توان فاصلهاى كه بوعلى از فلاسفه مشاء گرفته و مطالب را به دلخواه و سليقه خود تنظيم كرده است، دانست. ابداعات و نوآوریهاى او در بخش فلسفه الهى به حدّى چشم گير است كه مى توان حكم كرد او تحت تأثير جهان بينى اسلامى، فلسفه [[ارسطو]]ئى را در اين بخش كمال مطلوب نيافته و درصدد تأمين نظام فلسفى جديدى بوده است. اما در بخش منطق، اصول و قواعدى كه حكيم يونانى تأسيس كرده آنچنان محكم و استوار بوده كه همه دانشمندان بعد از او تا به امروز، نه از باب تقليد صرف كه از جهت اتقان و جامعيّت در آن به ديده احترام و خضوع نگاه كردهاند و چنانكه از قول [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] نقل شده است بعد از [[ارسطو]] كسى پيدا نشده است كه بر منطق او چيزى بيافزايد يا نقصان و قصورى را براى آن ثابت كند. | اما ويژگى بخش منطق اشارات را مى توان فاصلهاى كه بوعلى از فلاسفه مشاء گرفته و مطالب را به دلخواه و سليقه خود تنظيم كرده است، دانست. ابداعات و نوآوریهاى او در بخش فلسفه الهى به حدّى چشم گير است كه مى توان حكم كرد او تحت تأثير جهان بينى اسلامى، فلسفه [[ارسطو]]ئى را در اين بخش كمال مطلوب نيافته و درصدد تأمين نظام فلسفى جديدى بوده است. اما در بخش منطق، اصول و قواعدى كه حكيم يونانى تأسيس كرده آنچنان محكم و استوار بوده كه همه دانشمندان بعد از او تا به امروز، نه از باب تقليد صرف كه از جهت اتقان و جامعيّت در آن به ديده احترام و خضوع نگاه كردهاند و چنانكه از قول [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] نقل شده است بعد از [[ارسطو]] كسى پيدا نشده است كه بر منطق او چيزى بيافزايد يا نقصان و قصورى را براى آن ثابت كند. | ||
تغيييرات شيخ در تبويب منطق | ==تغيييرات شيخ در تبويب منطق== | ||
اما [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] تحولات و تغييراتى را در تبويب و تنظيم مباحث منطق اعمال كرده است كه البته [[ابن خلدون]] آنها را به منطقيان متأخر مانند امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] نسبت میدهد ولى حق آن است كه همه اين دخل و تصرفها از جانب [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بوده است، قبل از [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، آنها را در آثار فلسفى او به خصوص اشارات مى بينيم. اكنون به بعضى از آنها اشاره مى كنيم. | اما [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] تحولات و تغييراتى را در تبويب و تنظيم مباحث منطق اعمال كرده است كه البته [[ابن خلدون]] آنها را به منطقيان متأخر مانند امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] نسبت میدهد ولى حق آن است كه همه اين دخل و تصرفها از جانب [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بوده است، قبل از [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، آنها را در آثار فلسفى او به خصوص اشارات مى بينيم. اكنون به بعضى از آنها اشاره مى كنيم. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۵: | ||
[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] موضوع منطق را در اشارات به جاى معقولات ثانيه «موصل تصورى و تصديقى» معرفى كرده است. موصل تصورى يعنى معلوم تصديقى از آن جهت كه به كشف مجهول تصديقى مى انجامد و حجت ناميده میشود به عقيده او كار منطقى در اين خلاصه میشود كه مبادى قول شارح و چگونگى تأليف آنها به صورت حد يا رسم را بشناسد و همچنين مبادى حجت و چگونگى تركيب آنها به صورت قياس، يا خود آن را بشناسد بنابراین مباحث منطق را به دو بخش تصور و تصديق تقسيم مىكند. او اساس اين تقسيم بندى مباحث مربوط به حدّ و رسم را كه در منطق [[ارسطو]]ئى در كتاب برهان از آن گفتگو مى شد بر باب قضايا مقدم داشته و نهج دوم پس از بحث از كليات خمس به تعريف حد و رسم و بيان اقسام آن میپردازد تا همه مباحث مربوط به تصورات قواعد كشف مجهول تصورى يكجا و پيش از مباحث تصديقات قرار گيرد و اين تغيير مهم و ضرورى كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در منطق انجام داده مورد پذيرش دانشمندان بعد از او قرار گرفته است. از آنجا كه تمام معلومات ذهنى، اعم از تصورى و تصديقى به وسيله الفاظ از ذهنى به ذهن ديگر انتقال مى يابند و ميان لفظ و معنى ملازمه و رابطه وجود دارد و چه بسا احوال لفظ در احوال معنى اثر كند بر منطقيان لازم است كه در آغاز اين علم، بخشى عمومى از الفاظ نيز عنوان كنند و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در آثار منطقى خود بحث الفاظ را در ابتداى منطق آورده و از اقسام دلالت لفظى بحث كرده است. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در كتاب «اشارات و تنبيهات» نيز مانند «دانشنامه علائى» و «نجات» فقط به بحث برهان و مغالطه از صناعات خمس اكتفا كرده و از خطاب وجدل و شعر سخنى نگفته است. زيرا اگر هدف از فراگيرى منطق احقاق حق و اثبات واقع است و اعتقاد جازم مطابق با واقع جز از طريق برهان به دست نمىآيد و اگر منطق مى خواهد كه نه خود در تفكر گرفتار اشتباه گردد و نه مغالطه ديگران او را به اشتباهاندازد و هم گرفتار شدگان در دام مغالطات را نجات دهد، بايد لغزشگاهاى، فكر و اسباب مغالطه را بشناسد بنابراین فرا گرفتن صناعت برهان و مغالطه بر طالبان علم واجب است تا به كمك آنها حقيقت را آنچنان كه هست در يابند و از شر مغالطه و مغالطه گران امان يابند. اما صناعت هاى جدل، خطابه و شعر چون خارج از اغراض منطق (رسيدن به حقيقت و دورى از خطاى در تفكر) مى باشند و غالباً ً براى صلاح مدنيت و فايده عامه مردم است بحث از آنها در منطق ضرورتى ندارد بسيارى از دانشمندان اسلامى روش او را در غير كتاب «شفا» پسنديدهاند زيرا در «شفا» همه صناعات خمس را آورده است و از صناعات جدل، خطابه و شعر به اختصار بحث كردهاند ([[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] به روش قدما در [[أساس الاقتباس]] و منطق تجريد از همه صناعات خمس به تفصيل سخن گفته است). در بخش فلسفه نيز همانطور كه قبلا بدان اشاره شد بوعلى خواسته از فلسف مشاء فاصله بگيرد. او در اين كتاب از يكسو در جهت هماهنگ كردن مبانى فسفه مشائى با اصول و قواعد دينى و تأسيس نظام فلسفى هماهنگ با جهان بينى اسلامى و از سوى ديگر در جهت نزدیک كردن فلسفه به عرفان و تبيين اصول و مبانى عرفانى با دلايل و براهين فلسفى تلاش و مجاهدت بسيارى به خرج داده است كه تلاشهاى او گاهى به نوآوریهائى در ساختار تفكر مشائى و خلق آرا و براهين جديد به ويژه در مباحث ربوبى، و اختصاص سه نمط آخر اين كتاب به مباحث عرفانى منجر شده است. تحولات و نوآوریهائى كه براى عامّه خوانندگانى كه شيفته فلسفه مشائى بوده و به آن تعصب مى ورزيدهاند قابل تحمل نبوده و شايد يكى از عوامل كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] را بر آن داشته كه مطالب اين كتاب را به صورت رمز و اشاره بيان نمايد و درباره اين كتاب به طور بى سابقهاى سفارش به امساك و خسّت (بخل ورزيدن) كند همين باشد كه او مى خواسته مباحث فلسفى و مطالب عرفانى كه در اين كتاب بيان كرده از دسترس ايشان دور نگه دارد. و بار ديگر در پايان كتاب در ذيل عنوان «خاتمه و وصيّة» براى خواننده اين كتاب شرايطى را تعيين مىكند و معاهده و پيمان مى خواهد كه اين مطالب در اختيار نا اهلان قرار نگيرد و در صورت تخلف خداى عزوجل را حكم و و كيل قرار میدهد. | [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] موضوع منطق را در اشارات به جاى معقولات ثانيه «موصل تصورى و تصديقى» معرفى كرده است. موصل تصورى يعنى معلوم تصديقى از آن جهت كه به كشف مجهول تصديقى مى انجامد و حجت ناميده میشود به عقيده او كار منطقى در اين خلاصه میشود كه مبادى قول شارح و چگونگى تأليف آنها به صورت حد يا رسم را بشناسد و همچنين مبادى حجت و چگونگى تركيب آنها به صورت قياس، يا خود آن را بشناسد بنابراین مباحث منطق را به دو بخش تصور و تصديق تقسيم مىكند. او اساس اين تقسيم بندى مباحث مربوط به حدّ و رسم را كه در منطق [[ارسطو]]ئى در كتاب برهان از آن گفتگو مى شد بر باب قضايا مقدم داشته و نهج دوم پس از بحث از كليات خمس به تعريف حد و رسم و بيان اقسام آن میپردازد تا همه مباحث مربوط به تصورات قواعد كشف مجهول تصورى يكجا و پيش از مباحث تصديقات قرار گيرد و اين تغيير مهم و ضرورى كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در منطق انجام داده مورد پذيرش دانشمندان بعد از او قرار گرفته است. از آنجا كه تمام معلومات ذهنى، اعم از تصورى و تصديقى به وسيله الفاظ از ذهنى به ذهن ديگر انتقال مى يابند و ميان لفظ و معنى ملازمه و رابطه وجود دارد و چه بسا احوال لفظ در احوال معنى اثر كند بر منطقيان لازم است كه در آغاز اين علم، بخشى عمومى از الفاظ نيز عنوان كنند و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در آثار منطقى خود بحث الفاظ را در ابتداى منطق آورده و از اقسام دلالت لفظى بحث كرده است. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در كتاب «اشارات و تنبيهات» نيز مانند «دانشنامه علائى» و «نجات» فقط به بحث برهان و مغالطه از صناعات خمس اكتفا كرده و از خطاب وجدل و شعر سخنى نگفته است. زيرا اگر هدف از فراگيرى منطق احقاق حق و اثبات واقع است و اعتقاد جازم مطابق با واقع جز از طريق برهان به دست نمىآيد و اگر منطق مى خواهد كه نه خود در تفكر گرفتار اشتباه گردد و نه مغالطه ديگران او را به اشتباهاندازد و هم گرفتار شدگان در دام مغالطات را نجات دهد، بايد لغزشگاهاى، فكر و اسباب مغالطه را بشناسد بنابراین فرا گرفتن صناعت برهان و مغالطه بر طالبان علم واجب است تا به كمك آنها حقيقت را آنچنان كه هست در يابند و از شر مغالطه و مغالطه گران امان يابند. اما صناعت هاى جدل، خطابه و شعر چون خارج از اغراض منطق (رسيدن به حقيقت و دورى از خطاى در تفكر) مى باشند و غالباً ً براى صلاح مدنيت و فايده عامه مردم است بحث از آنها در منطق ضرورتى ندارد بسيارى از دانشمندان اسلامى روش او را در غير كتاب «شفا» پسنديدهاند زيرا در «شفا» همه صناعات خمس را آورده است و از صناعات جدل، خطابه و شعر به اختصار بحث كردهاند ([[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] به روش قدما در [[أساس الاقتباس]] و منطق تجريد از همه صناعات خمس به تفصيل سخن گفته است). در بخش فلسفه نيز همانطور كه قبلا بدان اشاره شد بوعلى خواسته از فلسف مشاء فاصله بگيرد. او در اين كتاب از يكسو در جهت هماهنگ كردن مبانى فسفه مشائى با اصول و قواعد دينى و تأسيس نظام فلسفى هماهنگ با جهان بينى اسلامى و از سوى ديگر در جهت نزدیک كردن فلسفه به عرفان و تبيين اصول و مبانى عرفانى با دلايل و براهين فلسفى تلاش و مجاهدت بسيارى به خرج داده است كه تلاشهاى او گاهى به نوآوریهائى در ساختار تفكر مشائى و خلق آرا و براهين جديد به ويژه در مباحث ربوبى، و اختصاص سه نمط آخر اين كتاب به مباحث عرفانى منجر شده است. تحولات و نوآوریهائى كه براى عامّه خوانندگانى كه شيفته فلسفه مشائى بوده و به آن تعصب مى ورزيدهاند قابل تحمل نبوده و شايد يكى از عوامل كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] را بر آن داشته كه مطالب اين كتاب را به صورت رمز و اشاره بيان نمايد و درباره اين كتاب به طور بى سابقهاى سفارش به امساك و خسّت (بخل ورزيدن) كند همين باشد كه او مى خواسته مباحث فلسفى و مطالب عرفانى كه در اين كتاب بيان كرده از دسترس ايشان دور نگه دارد. و بار ديگر در پايان كتاب در ذيل عنوان «خاتمه و وصيّة» براى خواننده اين كتاب شرايطى را تعيين مىكند و معاهده و پيمان مى خواهد كه اين مطالب در اختيار نا اهلان قرار نگيرد و در صورت تخلف خداى عزوجل را حكم و و كيل قرار میدهد. | ||
نظام فلسفى كه بوعلى در كتاب اشارات | ==نظام فلسفى كه بوعلى در كتاب اشارات== | ||
نظام فلسفى كه بوعلى در كتاب اشارات عرضه كرده است بيش از همه صبغه مشائى و [[ارسطو]]ئى دارد و او بيش از ديگران در تبويب، تنظيم و تبيين و تكميل اين فلسفه سهم دارد، ولى در عين حال فقط يك فيلسوف شارح نبوده و پيروى او كوركورانه و تعجب آميز نيست. بلكه او در بعضى موارد و به ويژه در مباحث الهى كوشيده است در ساختار تفكر مشائى نوآورى كند وبه كمك آراء افلاطونى و به خصوص عناصر عرفانى و اشراقى فلسفه نوافلاطونى و از همه بالاتر به مدد جهان بينى اسلامى نظام فلسفى نوينى بنياد نهد كه نوآوریها و آميزههاى غير [[ارسطو]]يى در كتاب اشارات بهتر مشهود است براى نمونه در بخش الهيات میگوید از آنجا كه موضوع فلسفه «موجود بما هر موجود» است هميشه مسأله هستى، در تفكر فلسفى از اهميت ويژهاى برخوردار بوده است [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] هستى شناسى خود را از مفهوم وجود آغاز مىكند و جود و موجود از بديهى ترين مفاهيمى هستند كه درباره آنها هيچ توضيحى جز شرح الاسم نمى توان داد و مفهومى اعم از محسوس است و نه آن گونه كه بعضى از مردمان توهم كردهاند مساوى با آن در قسمت منطق بخش مقولات میگوید مفهوم وجود با آنكه مشترك معنوى است و بر همه موجودات به يك معنى صدق مىكند اما در عين حال مفهومى مشكّك است كه صدق آن بر افرادش به كمى و زيادى و شدّت و ضعف است. اما مسئله مهمترى در نظام هستى شناسى [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] نقش محورى دارد مسأله تمايز ميان وجود و ماهيت است. از جمله دلايلى كه او بر تمايز وجود از ماهيت در ذهن میآورد اين است كه گاهى هستى چيزى بر ما معلوم است اما نمى دانيم كه چيست به مثل آنكه در وجود حيات شك نداريم اما ماهيت وحقيقت آن بر ما مجهول است. و گاهى برعكس ماهيت چيزى بر ما معلوم است و مى دانيم كه چيست اما نمى دانيم كه آيا هست يا نه؟ مثل آنكه مى دانيم كه مثلث از خط و سطح است ومعناى آن را در مى يابيم اما نمى دانيم كه آيا در خارج وجود مستقل واقعى دارد يا نه؟ پس از آنجا كه معلوم غير از نامعلوم است آشكار مى گردد كه و جود غير از ماهيّت است. بوعلى به علاوه بر تمايز وجود از ماهيت بر مسئله عروض وجود بر ماهيّت در ذهن نيز توجه كرده و میگوید: اما هستى ماهيت چيزى و جزئى از ماهيت چيزى نيست يعنى چيزهايى كه داراى، ماهيتند، هستى داخل در مفهوم آنها نيست بلكه عارض بر آنهاست اما درباره اين كه آيا در جهان خارج هم وجود عارض بر ماهيت است يا نه و اگر نه پس در خارج اصالت با وجود است يا ماهيت، بحث مستقلى تحت اين عناوين در آثار [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] ديده نمیشود عرفان و تصوف نيز همانطور كه گفته شد به جاى رياضى در «اشارات و تنبيهات» بوعلى جايگزين گرديده است نمط هشتم، نهم و دهم اختصاص به اين بحث دارد مخصوصاًً نمط نهم كه به قول [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] از عالى ترين و مهم ترين قسمتهاى كتاب اشارات است. | نظام فلسفى كه بوعلى در كتاب اشارات عرضه كرده است بيش از همه صبغه مشائى و [[ارسطو]]ئى دارد و او بيش از ديگران در تبويب، تنظيم و تبيين و تكميل اين فلسفه سهم دارد، ولى در عين حال فقط يك فيلسوف شارح نبوده و پيروى او كوركورانه و تعجب آميز نيست. بلكه او در بعضى موارد و به ويژه در مباحث الهى كوشيده است در ساختار تفكر مشائى نوآورى كند وبه كمك آراء افلاطونى و به خصوص عناصر عرفانى و اشراقى فلسفه نوافلاطونى و از همه بالاتر به مدد جهان بينى اسلامى نظام فلسفى نوينى بنياد نهد كه نوآوریها و آميزههاى غير [[ارسطو]]يى در كتاب اشارات بهتر مشهود است براى نمونه در بخش الهيات میگوید از آنجا كه موضوع فلسفه «موجود بما هر موجود» است هميشه مسأله هستى، در تفكر فلسفى از اهميت ويژهاى برخوردار بوده است [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] هستى شناسى خود را از مفهوم وجود آغاز مىكند و جود و موجود از بديهى ترين مفاهيمى هستند كه درباره آنها هيچ توضيحى جز شرح الاسم نمى توان داد و مفهومى اعم از محسوس است و نه آن گونه كه بعضى از مردمان توهم كردهاند مساوى با آن در قسمت منطق بخش مقولات میگوید مفهوم وجود با آنكه مشترك معنوى است و بر همه موجودات به يك معنى صدق مىكند اما در عين حال مفهومى مشكّك است كه صدق آن بر افرادش به كمى و زيادى و شدّت و ضعف است. اما مسئله مهمترى در نظام هستى شناسى [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] نقش محورى دارد مسأله تمايز ميان وجود و ماهيت است. از جمله دلايلى كه او بر تمايز وجود از ماهيت در ذهن میآورد اين است كه گاهى هستى چيزى بر ما معلوم است اما نمى دانيم كه چيست به مثل آنكه در وجود حيات شك نداريم اما ماهيت وحقيقت آن بر ما مجهول است. و گاهى برعكس ماهيت چيزى بر ما معلوم است و مى دانيم كه چيست اما نمى دانيم كه آيا هست يا نه؟ مثل آنكه مى دانيم كه مثلث از خط و سطح است ومعناى آن را در مى يابيم اما نمى دانيم كه آيا در خارج وجود مستقل واقعى دارد يا نه؟ پس از آنجا كه معلوم غير از نامعلوم است آشكار مى گردد كه و جود غير از ماهيّت است. بوعلى به علاوه بر تمايز وجود از ماهيت بر مسئله عروض وجود بر ماهيّت در ذهن نيز توجه كرده و میگوید: اما هستى ماهيت چيزى و جزئى از ماهيت چيزى نيست يعنى چيزهايى كه داراى، ماهيتند، هستى داخل در مفهوم آنها نيست بلكه عارض بر آنهاست اما درباره اين كه آيا در جهان خارج هم وجود عارض بر ماهيت است يا نه و اگر نه پس در خارج اصالت با وجود است يا ماهيت، بحث مستقلى تحت اين عناوين در آثار [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] ديده نمیشود عرفان و تصوف نيز همانطور كه گفته شد به جاى رياضى در «اشارات و تنبيهات» بوعلى جايگزين گرديده است نمط هشتم، نهم و دهم اختصاص به اين بحث دارد مخصوصاًً نمط نهم كه به قول [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] از عالى ترين و مهم ترين قسمتهاى كتاب اشارات است. | ||
سريان عشق در همه اشياء | ==سريان عشق در همه اشياء== | ||
[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در نمط هشتم از يكى از اصول مهم تصوف يعنى سريان عشق در همه اشياء سخن به ميان آورده است. البته او در كتاب اشارات به همين مقدار از توضيح اكتفا كرده است چون به دقت بنگرى براى هر يك از اشياء جسمانى كمالى مخصوص به آن خواهى يافت، و عشقى ارادى يا طبيعى به سوى آن كمال و وقتى از آن كمال دور باشد شوق طبيعى يا ارادى به سوى آن كمال دارد و اين رحمتى از غايت خداوندى است. | [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در نمط هشتم از يكى از اصول مهم تصوف يعنى سريان عشق در همه اشياء سخن به ميان آورده است. البته او در كتاب اشارات به همين مقدار از توضيح اكتفا كرده است چون به دقت بنگرى براى هر يك از اشياء جسمانى كمالى مخصوص به آن خواهى يافت، و عشقى ارادى يا طبيعى به سوى آن كمال و وقتى از آن كمال دور باشد شوق طبيعى يا ارادى به سوى آن كمال دارد و اين رحمتى از غايت خداوندى است. | ||
منازل سير و سلوك | ==منازل سير و سلوك== | ||
وى در نمط نهم نيز به تعريف زاهد، عابد و عارف و تفاوت درجه هر كدام سپس به بيان هدف هر يك از اينها از زهد و عبادت و اينكه عارف مطلوبى جز خدا ندارد پرداخته است. او سپس از اولين منزل سير و سلوك كه اهل عرفان آنرا اراده ناميدهاند و سالك در آن مرحله به نام مريد ناميده میشود سخن گفته است. اراده عبارتست از نوعى شوق و رغبت كه در اثر برهان يا تعبدو ايمان در انسان براى چنگ زدن به دستگيره با استحكام حقيقت پديد مىآيد آنگاه سر و باطن او به جنبش مىآيد تا به اتصال به حقيقت دست يابد اين كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] اراده را اول منزل خوانده است البته مقصور بعد از يك سلسله منازل ديگر است، كه آنها را بدايات و ابواب و معاملات واخلاق مى نامند. يعنى از آنجا كه در اصطلاح عرفا اصول خوانده میشود و حالت عرفانى پديد مىآيد اراده اول منزل است. او از رياضت و اهداف آن بحث مىكند و زهد حقيقى را براى از بين بردن موانع و شواغل خارجى، و عبادت و قول و سماع را به جهت تهذيب نفس و فكر لطيف و عشق عفيف را براى تلطيف سرّ مفيد میداند. در مرحله بعد وقت و وجد را تعريف مىكند عارف چون در اراده و رياضت پيش رود در اوّلين منزل از منازل وجدان انوارى بر قلبش طلوع مىكند كه لذيذ است و به سرعت مى گذرد گوئى مثل برقى مى جهد و خاموش مى گردد. و بالاخره [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در آخرين فصل از نمط نهم متذكر میشود كه علت انكار بعضى مردمان نسبت به مسائل عرفانى جهل و نادانى آنان است. زيرا جناب حق متعال والاتر از آن است كه هر كس بدان راه يابد بلكه همواره افراد محدود يكى بعد از ديگرى به اين كمال دست مى يابند و اين نوع كمال براى هر كسى ميّسر نيست. | وى در نمط نهم نيز به تعريف زاهد، عابد و عارف و تفاوت درجه هر كدام سپس به بيان هدف هر يك از اينها از زهد و عبادت و اينكه عارف مطلوبى جز خدا ندارد پرداخته است. او سپس از اولين منزل سير و سلوك كه اهل عرفان آنرا اراده ناميدهاند و سالك در آن مرحله به نام مريد ناميده میشود سخن گفته است. اراده عبارتست از نوعى شوق و رغبت كه در اثر برهان يا تعبدو ايمان در انسان براى چنگ زدن به دستگيره با استحكام حقيقت پديد مىآيد آنگاه سر و باطن او به جنبش مىآيد تا به اتصال به حقيقت دست يابد اين كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] اراده را اول منزل خوانده است البته مقصور بعد از يك سلسله منازل ديگر است، كه آنها را بدايات و ابواب و معاملات واخلاق مى نامند. يعنى از آنجا كه در اصطلاح عرفا اصول خوانده میشود و حالت عرفانى پديد مىآيد اراده اول منزل است. او از رياضت و اهداف آن بحث مىكند و زهد حقيقى را براى از بين بردن موانع و شواغل خارجى، و عبادت و قول و سماع را به جهت تهذيب نفس و فكر لطيف و عشق عفيف را براى تلطيف سرّ مفيد میداند. در مرحله بعد وقت و وجد را تعريف مىكند عارف چون در اراده و رياضت پيش رود در اوّلين منزل از منازل وجدان انوارى بر قلبش طلوع مىكند كه لذيذ است و به سرعت مى گذرد گوئى مثل برقى مى جهد و خاموش مى گردد. و بالاخره [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در آخرين فصل از نمط نهم متذكر میشود كه علت انكار بعضى مردمان نسبت به مسائل عرفانى جهل و نادانى آنان است. زيرا جناب حق متعال والاتر از آن است كه هر كس بدان راه يابد بلكه همواره افراد محدود يكى بعد از ديگرى به اين كمال دست مى يابند و اين نوع كمال براى هر كسى ميّسر نيست. | ||
اسرار كرامات مشايخ اهل عرفان | ==اسرار كرامات مشايخ اهل عرفان== | ||
در نمط دهم از اسرار آيات وكرامات مشايخ اهل عرفان سخن میگوید و اسباب خوارق عادات را بيان مىكند. او معتقد است همه اين امور بر طبق مجارى طبيعى بوده انكار آنها نارواست. بوعلى تأكيد مىكند اگر شنيدى عارفى از خوراك كم خود براى مدتى طولانى خوددارى كرده و چيزى نخورده آن را تصديق كن همينطور اگر شنيدى عارفى از عهده كار شاقى بر آمده كه از ديگران ساخته نيست آنرا انكار مكن و نيز اگر با خبر شدى كه عارفى از غيب خبر میدهد و بشارت يا انذارى از پيش داده و راست در آمده باور كردنش بر تو دشوار نيايد. و نهايتاً اگر شنيدى عارفى در عناصر عالم تصرف نموده وخوارق عاداتى از او سرزده تكذيب مكن او براى اثبات اين تأكيدات فصولى را در نظر گرفته است. | در نمط دهم از اسرار آيات وكرامات مشايخ اهل عرفان سخن میگوید و اسباب خوارق عادات را بيان مىكند. او معتقد است همه اين امور بر طبق مجارى طبيعى بوده انكار آنها نارواست. بوعلى تأكيد مىكند اگر شنيدى عارفى از خوراك كم خود براى مدتى طولانى خوددارى كرده و چيزى نخورده آن را تصديق كن همينطور اگر شنيدى عارفى از عهده كار شاقى بر آمده كه از ديگران ساخته نيست آنرا انكار مكن و نيز اگر با خبر شدى كه عارفى از غيب خبر میدهد و بشارت يا انذارى از پيش داده و راست در آمده باور كردنش بر تو دشوار نيايد. و نهايتاً اگر شنيدى عارفى در عناصر عالم تصرف نموده وخوارق عاداتى از او سرزده تكذيب مكن او براى اثبات اين تأكيدات فصولى را در نظر گرفته است. | ||
شرح [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] | ==شرح [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]== | ||
كتاب «اشارات و تنبيهات» بوعلى با اين تفاصيلى كه بيان شد از همان آغاز تأليف مورد توجه دانشمندان و محققان قرار گرفته وشرحها و حاشيههاى متعددى بر آن نوشته شد. در ميان شرحها شرح [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] و شرح امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] از شهرت بيشترى برخوردار گرديد. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] يك بار آنرا شرح نموده و بار ديگر خلاصه كرده و نامش را «لباب الاشارات» نهاد. وى درميان فلاسفه به نظريات و آراء [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] بيش از همه توجه داشت و در تأليفات خود به نقل و توضيحات آنها يا وارد كردن اعتراض و تشكيك بر آنها پرداخته است. فخر غير از اشارات «عيون الحكمه» بوعلى را نيز شرح كرده است كه نشان از توجه ويژه وى به آثار [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]ست. | كتاب «اشارات و تنبيهات» بوعلى با اين تفاصيلى كه بيان شد از همان آغاز تأليف مورد توجه دانشمندان و محققان قرار گرفته وشرحها و حاشيههاى متعددى بر آن نوشته شد. در ميان شرحها شرح [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] و شرح امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] از شهرت بيشترى برخوردار گرديد. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] يك بار آنرا شرح نموده و بار ديگر خلاصه كرده و نامش را «لباب الاشارات» نهاد. وى درميان فلاسفه به نظريات و آراء [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] بيش از همه توجه داشت و در تأليفات خود به نقل و توضيحات آنها يا وارد كردن اعتراض و تشكيك بر آنها پرداخته است. فخر غير از اشارات «عيون الحكمه» بوعلى را نيز شرح كرده است كه نشان از توجه ويژه وى به آثار [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]ست. | ||
«اشارات و تنبيهات» در نگاه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] | ==«اشارات و تنبيهات» در نگاه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]== | ||
او در ابتداى شرح اشارات اذعان به عظمتش داشته و میگوید: كتاب «اشارات و تنبيهات» تأليف [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] اگر چه حجم آن كوچك است اما علم آن بسيار، اسم آن بزرگ، نظم آن پيچيده، فهم آن مشكل، داراى شگفتيهاى بزرگ، منطبق بر كلام صاحبان انديشههاى ناب، در بردارنده نكتههاى عجيب و فوايد غريبى است كه اكثر آثار مبسوط از آنها خالى و در کتابهاى طولانى چيزى از آنها يافت نمیشود و بسيارى از مردمان را ديدم كه براى تحقيق معانى آن به سوى آن روى آورده از اسرار و مبانى آن بحث نموده از غوامض و مشكلات آن جستجو كرده و در فوايد و نكتههاى آن تأمل نمودهاند، اما بعد بعضى از ايشان را مشاهده كردم كه از آن با دست خالى بر مى گردند بدون انكه به چيزى كه مايه روشنى چشم آنها باشد دست يافته باشند. | او در ابتداى شرح اشارات اذعان به عظمتش داشته و میگوید: كتاب «اشارات و تنبيهات» تأليف [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] اگر چه حجم آن كوچك است اما علم آن بسيار، اسم آن بزرگ، نظم آن پيچيده، فهم آن مشكل، داراى شگفتيهاى بزرگ، منطبق بر كلام صاحبان انديشههاى ناب، در بردارنده نكتههاى عجيب و فوايد غريبى است كه اكثر آثار مبسوط از آنها خالى و در کتابهاى طولانى چيزى از آنها يافت نمیشود و بسيارى از مردمان را ديدم كه براى تحقيق معانى آن به سوى آن روى آورده از اسرار و مبانى آن بحث نموده از غوامض و مشكلات آن جستجو كرده و در فوايد و نكتههاى آن تأمل نمودهاند، اما بعد بعضى از ايشان را مشاهده كردم كه از آن با دست خالى بر مى گردند بدون انكه به چيزى كه مايه روشنى چشم آنها باشد دست يافته باشند. | ||
انگيزه تألیف | ==انگيزه تألیف== | ||
و من كه بخش شايستهاى از عمر خويش را در تتبع فصول و فهم نصوص و كشف اسرار و تعمق در ژرفاى اين كتاب صرف كرده ام. تصميم گرفتم تا آن بهره ايى كه برده ام را براى راهنمايى پژوهندگان اين مطلب بزرگ و مقصد عالى بيان كنم. پس عنان عنايت را در اين شرح به تلخيص و ترتيب و تبويب و تهذيب آن با پرهيز از اطناب عمل و ايجاز مخل متوجه ساختم. | و من كه بخش شايستهاى از عمر خويش را در تتبع فصول و فهم نصوص و كشف اسرار و تعمق در ژرفاى اين كتاب صرف كرده ام. تصميم گرفتم تا آن بهره ايى كه برده ام را براى راهنمايى پژوهندگان اين مطلب بزرگ و مقصد عالى بيان كنم. پس عنان عنايت را در اين شرح به تلخيص و ترتيب و تبويب و تهذيب آن با پرهيز از اطناب عمل و ايجاز مخل متوجه ساختم. | ||
گزارش محتواى شرح [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] | ==گزارش محتواى شرح [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]== | ||
شايد شرح [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] بر اشارات را بتوان اولين شرح به حساب آورد كه در اكثر موارد از عهده غوامض ومشكلات آن برآمده و با عباراتى روشن و روان شرح داده است اما او فقط به شرح نظريات | شايد شرح [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] بر اشارات را بتوان اولين شرح به حساب آورد كه در اكثر موارد از عهده غوامض ومشكلات آن برآمده و با عباراتى روشن و روان شرح داده است اما او فقط به شرح نظريات |
ویرایش