شرح الأسماء شرح دعاء الجوشن الكبير

شرح الأسماء أو شرح دعاء الجوشن الكبير، شرحى است بر دعاى معروف «جوشن كبير»، به زبان عربى، تأليف مرحوم ملا هادى سبزوارى(ره) با تحقيق و تصحيح نجفقلى حبيبى.

‏شرح الأسماء
شرح الأسماء شرح دعاء الجوشن الكبير
پدیدآورانسبزواری، هادی بن مهدی (نویسنده) حبیبی، نجفقلی (محقق)
عنوان‌های دیگرشرح دعاء الجوشن الکبیر
ناشردانشگاه تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ
مکان نشرتهران - ایران
سال نشر1372 ش
چاپ1
موضوعدعای جوشن کبیر - نقد و تفسیر
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏‎‏BP‎‏ ‎‏268‎‏/‎‏402‎‏ ‎‏/‎‏س‎‏2‎‏ش‎‏4‎‏
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

تأليف كتاب، در روز 27 جمادى‌الثانى سال 1260ق، در شهر سبزوار به پايان رسيده است و با توجه به اينكه مصنف در آن هنگام، 48 سال سن داشته، اين شرح در سنين كمال ايشان نگاشته شده است كه خود دلالت بر اتقان علمى آن دارد.

ساختار

اين شرح، بر اساس فصول مختلف دعاى جوشن كبير به 100 فصل تقسيم شده است و در هر فصل، فقراتى از دعا ذكر و شرح داده شده است و در آن، به كتب لغت عربى، به‌خصوص «قاموس اللغة» استناد فراوانى گرديده و در موارد مختلف به اشعار فارسى و عربى مناسب استشهاد شده است.

گزارش محتوا

مرحوم سبزوارى در اين شرح، اقدام به بحث و تحقيق علمى، بيان آرا و نقد آنها نموده و متعرض موضوعات فلسفى و كلامى فراوانى نيز شده‌اند؛ كما اينكه فرصت ورود به مباحث ذوقى عرفانى و تأويل آيات و احاديث را هم بر اساس توانايى‌هاى معنوى و روحى خود پيدا كرده است.

استفاده از اشعار عربى و فارسى و كلمات بزرگان در زمينه‌هاى ادبيات، پزشکى، كلام، فلسفه، حديث، عرفان، فقه، دعا، علم حروف، تأويل و تفسير آيات، اين شرح را به گنجينه‌اى پربها و متنوع تبديل نموده است.

مؤلف محترم در هر موضوع، مباحث فلسفى، كلامى يا عرفانى متناسب با آن را مطرح نموده است.

مشرب فلسفى مرحوم ملا هادى، همان مشرب صدر المتألهين(ره)، بر اساس حكمت متعاليه است، اما در موارد متعددى، آراء خاص خود را نيز بيان مى‌كند.

ملا هادى سبزوارى(ره) در اين شرح، به تأويل تكيه داشته و در مواردى ذكر كرده‌اند كه چاره‌اى جز تأويل نداريم. مى‌فرمايد: تمام فرقه‌هاى اسلامى ناچار به تأويل هستند؛ حتى از احمد بن حنبل كه اعتقادى به تأويل ندارد نقل شده كه در سه مورد احاديث را تأويل كرده است.

مرحوم ملا هادى بر ملا صالح مازندرانى در شرح حديثى از كتاب كافى، نقدى وارد كرده و علت آن را جمود ملا صالح بر ظاهر لفظ مى‌داند.

در اين شرح، مصنف، تلاش فراوانى در جمع و توحيد آراء متخالف در يك مسئله و نزدیک كردن اصطلاحات نموده است؛ به‌عنوان مثال، سعى در نزدیک كردن ديدگاه اشاعره در مسئله رؤيت خداوند با ديدگاه اماميه و حكما نموده و تلاش كرده است كه سه اصطلاح «قول»، «كلمه» و «اراده» را در ديدگاه بعضى از متكلمين، يكى بگرداند.

مؤلف، بسيارى از موضوعات فلسفى و كلامى را كه مورد مناقشات واقع شده، در اين كتاب مورد بررسى قرار داده است؛ به‌عنوان نمونه، مسائلى از قبيل:

الف) توحيد و مباحث متعلق به آن: بخش عمده‌اى از بحث‌هاى كتاب، حول اين محور است؛ خصوصا در شرح كلمه «باسمك» و در شرح اسم «برهان»، اشاره دارد كه خداوند، دليل بر خود و غير خود از موجودات ديگر است و در اين بحث به احاديث مختلف، دعاهاى صباح، أبى حمزه ثمالى و عرفه و كلام شيخ الرئيس استشهاد كرده است.

ب) در شرح اسم «ذي الحجة و البرهان»، مطالب جالبى را بيان كرده است؛ از جمله: راه طلب كمال، جانشينان خداوند در زمين، نفوس متعلمه به اسماء بالقوة با استناد به حديث «إن النفس الإنسانية أكبر حجة الله على خلقه».

ج) در شرح اسم «ذي القدس و السبحان»، فرموده است: خداوند متعال، منزه از ماده به همه معانى آن است؛ ماده به معناى محل كه محتاج حال است، ماده به معناى متعلق و ماده عقليه.

د) در شرح اسم «أحد» و «واحد»، ابتدا، به تعريف احديت (كه به معناى بسيط بودن و نفى جزء است) و واحديت (كه به معناى فرد بودن و عدم شریک است)، پرداخته و در مرحله دوم، نسبت «أحديت» و «واحديت» را كه عموم و خصوص من وجه است بيان كرده و موارد اتفاق و افتراق آن را مشخص نموده است و در مرحله سوم، به ذكر تفصيلى معناى «أحديت» و «واحديت» با بيان اقوال مختلف پرداخته است.

شبهه ابن كمونه و رد آن را به تفصيل در اين بحث، بيان كرده و مطالب ديگرى نظير توحيد حقيقى، فرق بين «أحديت» و «واحديت» بنا بر اصطلاح عرفاى كامل («أحديت»، مرتبه ذات است و علما به آن، «حقيقت تجلى ذاتى» مى‌گويند و «واحديت»، اعتبار ذات است از حيث منشأ بودنش براى اسماء و صفات و به آن، «تعين اول» و «مجلاى ذات احديت» مى‌گويند) را مطرح نموده است.

ه‍) در شرح اسم «قديم»، همه اقسام قدم (قدم اسمى، سرمدى، دهرى، ذاتى، زمانى، حقيقى و اضافى) را براى خداوند قائل شده است و معناى حدوث و اطلاقات مختلف آن را بيان كرده است.

در بحث حدوث زمانى مى‌فرمايد: هر شيئى، سيال و غير سيال دارد. آنچه دهرى است، غير سيال و آنچه در زمان است، سيال مى‌باشد و هم‌چنان‌كه وضع، کیفیت، كميت و اينيت عالم، سيال است جوهر آن نيز سيال است؛ به اين ترتيب كه عالم و هر آنچه در آن و با آن است، حادث مى‌باشد و حدوث عالم، به معناى «نفس الحدوث» است، نه به معناى «ذات له الحدوث».

با اشاره به اينكه هر چيزى دو وجه دارد: وجهى نسبت به پروردگار و وجهى نسبت به خود، مى‌فرمايد: حدوث عالم، به اعتبار وجه النفس است، اما به اعتبار وجه الهى، ثابت است و اين ثبوت، ثبوت وجه الله است و ربطى به خود اشياء ندارد و اين بيان، بقاء موضوع در حركت را موجه خواهد كرد.

بعد از بيان حدوث ذاتى، دهرى و سرمدى، به اصطلاح «الحادث الاسمي» كه خود جعل نموده، اشاره مى‌كند و مى‌فرمايد: اين اصطلاح را از آيه شريفه«إن هى إلا أسماء سميتموها»[۱]و كلام حضرت على(ع): «دليله آياته...» استنباط كرده است و معناى آن اين است كه جميع ماسوى‌الله، اسماء و تصاوير حادث است.

و) در شرح اسماء «عليم»، «يا من هو عالم بكل شيء»، «من لحق بكل شىء علمه» و «من علمه سابق»، بحث علم خداوند و مراتب علم (عنايى، قلمى، لوحى محوى و لوحى اثباتى) را مطرح مى‌نمايد.

از جمله مباحث مطرح شده، اراده خداوند است كه در ضمن موضوع صفات الهى در جواب شبهه مرحوم كلينى(ره) (اراده، زائد بر ذات است و عين علم خداوند نيست)، آن را بيان كرده است.

بعد از بحثى تفصيلى و نقل كلام ملا صدرا(ره)، نتيجه مى‌گيرد كه: «وجود، عين اراده است، پس چگونه اراده در ذات كسى كه عين الوجود است، نباشد» و در ادامه، با بيان تحقيقى و دقيق مسئله خير و شر، شبهه مرحوم كلينى(ره) را دفع مى‌كند.

در بحث جبر و تفويض نيز بحث اراده را مطرح كرده و كلام شيخين (إن الإرادة ليست بالإرادة) و كلام سيد داماد (الإرادة بالإرادة) را نقل مى‌نمايد.

ز) در شرح اسماء «من له القدرة و الكمال» و «من هو قادر على كل حال»، مسئله قدرت و عمومیت آن را به همراه آراء متكلمين و نقد آنها، بيان مى‌نمايد.

از جمله مباحث مطرح شده، مسئله حسن و قبح، جبر و تفويض، جعل و اقسام آن، غايت و عبث، خير و شر، معاد و مباحث فلسفى و كلامى ديگر است. از مطرح كردن مسائل طبیعیات و طب، سعه اطلاع و دقت نظر ايشان را مى‌توان فهميد.

از جمله نكات قابل توجه اين شرح، اقبال شارح به عرفان و اصطلاحات عرفا و محققین از صوفيه است؛ به‌عنوان نمونه مى‌توان موارد ذيل را مثال آورد:

  1. در شرح «الغوث» مى‌فرمايد: «الغوث، از اسماء قطب عالم نزد صوفيه است و بر حضرت مهدى(عج) منطبق مى‌باشد و با اصطلاح «مدبر العالم» و «انسان المدينة» نزد حكماء، تطابق دارد.
    پس از نقل كلام محيى‌الدين عربى در مورد حضرت مهدى(عج)، بحثى در مورد اقطاب و تطبيق عالم صورى و عالم معنوى دارد. اقطاب سبعه را بنا بر نظر اهل الله، از اماميه، بر هفت سياره، منطبق مى‌داند؛ كما اينكه دوازده امام را بر دوازده برج تطبيق نموده و تصريح مى‌نمايد كه عدد نوزده (جمع اقطاب و ائمه(ع))، به تطبيق عالم صورى با عالم معنوى است، زيرا كه انتظام عالم بر هفت ستاره و دوازده برج است. در استناد به آيه شريفه «عليها سبعة عشر»، مثال‌هاى ديگرى را در تطبيق عالم صورى و عالم معنوى بيان مى‌نمايد.
    بحث تطبيق عالم صورى و عالم معنوى در فلسفه مرحوم ملا هادى سبزوارى جايگاهى بس رفيع دارد.
  2. در شرح اسم «عالم السر و الخفيات»، در تلاش است كه مقارن بودن سر را با وجود منبسط بيان كند كه به همين مناسبت، اقسام سر (سر الحقيقة، سر القدر، سر التجليات و...) را ذكر مى‌نمايد.
  3. در شرح اسم «خير الفاتحين و خير الناصرين»، اقسام فتح، از قبيل فتح قريب، مبين و مطلق را با استشهاد به آيات، بيان مى‌نمايد.
  4. در شرح اسم «غنايي عند افتقاري»، به مراتب فقر اشاره دارد و به حديث مروى از پيامبر اكرم(ص): «الفقر سواد الوجهين في الدارين» استناد كرده و در تأويل آن مى‌فرمايد: «هر شيئى، جهتى به سمت خداوند دارد و جهتى به سمت خود. فقر، محو جهت به سمت خود از صفحه وجود و خالص كردن جهت الهى آن است.
    در حديث «كاد الفقر أن يكون كفرا»، مى‌فرمايد: از اين باب است كه كار فقير به شطحيات گفتن مى‌انجامد.
    در شرح اسم «كنز الفقراء»، وجوهى را در معانى حديث «الفقر سواد الوجهين في الدارين» مطابق با مذاق عرفا و اصطلاحات آنان بيان مى‌نمايد.
  5. در شرح اسم «من أمات و أحيى»، به موت اختيارى (كه شامل موت احمر، موت ابيض، موت اخضر و موت اسود است) اشاره دارد.

مرحوم سبزوارى(ره) در اين شرح، براى بيان مطالب خود، توجه خاصى به علم الحروف دارد، از جمله:

الف) در شرح «اللهم» مى‌فرمايد: اصل آن «يا الله» بوده. سر حذف «يا» اين است كه به حساب جمل، «يا» يازده مى‌شود كه مطابق عدد «هو» است؛ يعنى «هو»، به حسب باطن، همراه با جميع اسمايى است كه به «يا» ندا مى‌شود و مقرب اين مطلب آن است كه حروف «الله» نيز يازده مى‌باشد و نيز به سر تعويض «م» به جاى «يا» در «اللهم» اشاره دارد.

ب) در شرح «باسمك» اشاره به اين دارد كه «الف» حرف ذات و «باء» حرف عقل است؛ از اين، نتيجه مى‌شود كه علت، حد تام معلول است.

ج) در ذيل اسم «سامع الأصوات»، به دسته‌بندى‌هاى مختلف حروف، مانند ابجدى، ابتثى و... و نيز به تقسيمات مختلف حروف، مانند، النورانية و الظلمانية، الملفوظي و المسروري و... اشاره دارد.

د) در ذيل اسم «جامع» مى‌فرمايد: «از لطايف اين اسم آن است كه روح و عدد آن كه 114 مى‌باشد مطابق عدد «وجود» است» و آن را با حروف «قيد» كه ماهيت است و «عدم» كه رفع وجود است، مقارن مى‌داند و از اين بحث، نتيجه مى‌گيرد كه ماهيات چون اعتبارى هستند، حكمى ندارند و «عدم»، منشأ انتزاعى، جز وجود ندارد.

ه‍) در ذيل اسم «علي» مى‌فرمايد: «اسم على، در عدد، مطابق اسم اعظم الهى؛ يعنى «لا إله إلا هو» است و آن عدد بينات «الف» است» و نتيجه مى‌گيرد كه ظاهر «الف»، «على» و باطن آن نيز «علي» است.

وضعيت كتاب

كتاب، توسط نجفقلى حبيبى تحقيق و تصحيح شده است. فهرست‌هاى يازده‌گانه آيات، احاديث، اشعار عربى، اشعار فارسى، فرق و مذاهب و ملل، اعلام، كتب، افكار رئيسى و مفردات فنى و آنچه در حكم امثال و قواعد و امكنه است، اسمايى كه در كتاب شرح داده شده است، مصادر تحقيق و موضوعات كتاب در آخر آن ذكر شده است.

پاورقى‌ها، به ذكر آدرس آيات، منابع روايات و نقل قول‌ها، موارد اختلاف نسخ و... اختصاص يافته است.

مرحوم سبزوارى(ره)، خود، حاشيه‌اى بر اين كتاب نگاشته‌اند.


پانويس

  1. نجم، 22


منابع مقاله

مقدمه و متن کتاب

وابسته‌ها