شرحی الإشارات: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره'
جز (جایگزینی متن - 'بو على' به 'بوعلى')
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره')
خط ۶۱: خط ۶۱:




شايد شرح [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] بر اشارات را بتوان اولين شرح به حساب آورد كه در اكثر موارد از عهده غوامض و مشكلات آن برآمده و با عباراتى روشن و روان شرح داده است، اما او فقط به شرح نظريات [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بسنده نكرده است، بلكه در بسيارى از موارد به نقد و نقض مطالب كتاب پرداخته و آنها را با سؤال‌هاى جدّى مواجه ساخته است؛ به خصوص در مسائل فلسفه اولى و آن‌جا كه قواعد فلسفى با عقايد اشعرى او در تعارض بوده چنان زبان به خرده‌گيرى باز كرده و در وارد كردن اشكال و اعتراض لجاجت به خرج داده و راه افراط پيموده كه جنبه ايراد و اشكال و تشكيك در شرح او بر جنبه ايضاح و تفسير سبقت گرفته است و به قول بعضى از نكته‌پردازان شرح او را به جرح تبديل كرده است و شايد بهترين توصيف در باره كتاب او همان كلامى باشد كه [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] در آغاز شرح خود آورده است كه «[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، با وجود اينكه شرح خوبى نوشته، ولى در رد صاحب كتاب راه مبالغه را پيموده است و در نقض قواعد او پاى را از حد اعتدال فراتر نهاده به طورى كه كوشش‌هاى او جز قدح بر [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] به بار نياورده است».
شايد شرح [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] بر اشارات را بتوان اولين شرح به حساب آورد كه در اكثر موارد از عهده غوامض و مشكلات آن برآمده و با عباراتى روشن و روان شرح داده است، اما او فقط به شرح نظريات [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بسنده نكرده است، بلكه در بسيارى از موارد به نقد و نقض مطالب كتاب پرداخته و آنها را با سؤال‌هاى جدّى مواجه ساخته است؛ به خصوص در مسائل فلسفه اولى و آن‌جا كه قواعد فلسفى با عقايد اشعرى او در تعارض بوده چنان زبان به خرده‌گيرى باز كرده و در وارد كردن اشكال و اعتراض لجاجت به خرج داده و راه افراط پيموده كه جنبه ايراد و اشكال و تشكيك در شرح او بر جنبه ايضاح و تفسير سبقت گرفته است و به قول بعضى از نكته‌پردازان شرح او را به جرح تبديل كرده است و شايد بهترين توصيف درباره كتاب او همان كلامى باشد كه [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] در آغاز شرح خود آورده است كه «[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، با وجود اينكه شرح خوبى نوشته، ولى در رد صاحب كتاب راه مبالغه را پيموده است و در نقض قواعد او پاى را از حد اعتدال فراتر نهاده به طورى كه كوشش‌هاى او جز قدح بر [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] به بار نياورده است».


در اين قسمت مناسب است به عنوان گزارشى از محتواى كتاب، به برخى از اشكالات [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] بر اشارات بوعلى اشاره كنيم تا نوع برخورد وى با اين كتاب ارزش‌مند علمى معلوم گردد: [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در باره دلالت التزامى، در فصل ششم از نهج اول، مى‌گويد: دلالت لفظ بر معنى يا به صورت تبعى و التزام است يا...، به اين صورت كه لفظ با دلالت مطابقى بر معنايى دلالت كند و آن معناى مطابقى معناى ديگرى لازم داشته باشد؛ نه آنكه آن معناى ديگر جزيى از معناى مطابقى لفظ باشد، بلكه با آن ملازم باشد و مصاحب، مانند دلالت لفظ سقف بر ديوار و... [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، دلالت التزامى را مورد تشكيك قرار داده، مى‌گويد: يك لفظ ممكن است داراى لوازم ذهنى نامتناهى باشد، حال يا لفظ بر همه اين لوازم نامتناهى دلالت دارد يا فقط بر لوازم بين و آشكار دلالت دارد كه قسم اول محال است، زيرا لازم مى‌آيد كه لفظ واحد، بر معانى غير متناهى دلالت كند و قسم دوم نيز باطل است، زيرا دلالت لفظ بر لازم واحدى ممكن است در نزد فردى آشكار باشد در حالى كه در نزد ديگرى آشكار نباشد، پس وقتى كه اين دلالت نزد اشخاص و احوال مختلف، متفاوت گرديد، اعتماد بر آن شايسته نيست.
در اين قسمت مناسب است به عنوان گزارشى از محتواى كتاب، به برخى از اشكالات [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] بر اشارات بوعلى اشاره كنيم تا نوع برخورد وى با اين كتاب ارزش‌مند علمى معلوم گردد: [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] درباره دلالت التزامى، در فصل ششم از نهج اول، مى‌گويد: دلالت لفظ بر معنى يا به صورت تبعى و التزام است يا...، به اين صورت كه لفظ با دلالت مطابقى بر معنايى دلالت كند و آن معناى مطابقى معناى ديگرى لازم داشته باشد؛ نه آنكه آن معناى ديگر جزيى از معناى مطابقى لفظ باشد، بلكه با آن ملازم باشد و مصاحب، مانند دلالت لفظ سقف بر ديوار و... [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، دلالت التزامى را مورد تشكيك قرار داده، مى‌گويد: يك لفظ ممكن است داراى لوازم ذهنى نامتناهى باشد، حال يا لفظ بر همه اين لوازم نامتناهى دلالت دارد يا فقط بر لوازم بين و آشكار دلالت دارد كه قسم اول محال است، زيرا لازم مى‌آيد كه لفظ واحد، بر معانى غير متناهى دلالت كند و قسم دوم نيز باطل است، زيرا دلالت لفظ بر لازم واحدى ممكن است در نزد فردى آشكار باشد در حالى كه در نزد ديگرى آشكار نباشد، پس وقتى كه اين دلالت نزد اشخاص و احوال مختلف، متفاوت گرديد، اعتماد بر آن شايسته نيست.


از ديگر مواردى كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] به مخالفت با بوعلى برخاسته، در تعريف عرض ذاتى است كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، در فصل پانزدهم از نهج اول، در تعريف ذاتى باب برهان، مطالبى را بيان مى‌كند و [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در ذيل آن مخالفت خود را اعلام مى‌دارد.
از ديگر مواردى كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] به مخالفت با بوعلى برخاسته، در تعريف عرض ذاتى است كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، در فصل پانزدهم از نهج اول، در تعريف ذاتى باب برهان، مطالبى را بيان مى‌كند و [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در ذيل آن مخالفت خود را اعلام مى‌دارد.
خط ۷۷: خط ۷۷:
عكس نداشتن قضيه سالبه‌ى مطلقه كليه و انتقادى كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] از تعريف بوعلى در مورد قياس اقترانى مى‌كند، از ديگر اختلافات شارح با ماتن، در بخش منطق اشارات است.
عكس نداشتن قضيه سالبه‌ى مطلقه كليه و انتقادى كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] از تعريف بوعلى در مورد قياس اقترانى مى‌كند، از ديگر اختلافات شارح با ماتن، در بخش منطق اشارات است.


در بخش فلسفه نيز مخالفت‌هاى مهمى با [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] دارد كه از آن جمله است: تشكيكى كه در اثبات هيولا دارد، بخثى كه بوعلى در باره جسم دارد و مى‌گويد: جسم، داراى حجم پيوسته است و بر اين جسم پيوسته گاهى انفصال و جدايى عارض مى‌شود و چيزى كه به خودى خود پيوسته است غير از چيزى است كه پذيراى پيوستگى و گسستگى است و... بنا بر اين قوه پذيراى اين دو وصف، چيزى غير از پيوسته بالفعل؛ يعنى هيئت و صورت آن جسم است، بلكه آن قوه غير از متصل بالذاتى است كه در هنگام انفصال، معدوم مى‌شود و متصل ديگرى به وجود مى‌آيد و...، لكن [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] دو تقرير از برهان فصل و وصل ارائه مى‌كند كه هر دو مبتنى بر قاعده كل حادث مسبوق بامكان و بمادة مى‌باشد. وى پس از ايراد تشكيك بر برهان فصل و وصل، به اين حد قناعت نكرده، بلكه مى‌كوشد بر نفى هيولا برهان اقامه كند.
در بخش فلسفه نيز مخالفت‌هاى مهمى با [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] دارد كه از آن جمله است: تشكيكى كه در اثبات هيولا دارد، بخثى كه بوعلى درباره جسم دارد و مى‌گويد: جسم، داراى حجم پيوسته است و بر اين جسم پيوسته گاهى انفصال و جدايى عارض مى‌شود و چيزى كه به خودى خود پيوسته است غير از چيزى است كه پذيراى پيوستگى و گسستگى است و... بنا بر اين قوه پذيراى اين دو وصف، چيزى غير از پيوسته بالفعل؛ يعنى هيئت و صورت آن جسم است، بلكه آن قوه غير از متصل بالذاتى است كه در هنگام انفصال، معدوم مى‌شود و متصل ديگرى به وجود مى‌آيد و...، لكن [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] دو تقرير از برهان فصل و وصل ارائه مى‌كند كه هر دو مبتنى بر قاعده كل حادث مسبوق بامكان و بمادة مى‌باشد. وى پس از ايراد تشكيك بر برهان فصل و وصل، به اين حد قناعت نكرده، بلكه مى‌كوشد بر نفى هيولا برهان اقامه كند.


از ديگر مخالفت‌هاى [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در اين قسمت، مخالفت با اثبات تركب جسم از هيولا و صورت است كه در فصل ششم از طريق برهان فصل و وصل توسط بوعلى انجام شده است.
از ديگر مخالفت‌هاى [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در اين قسمت، مخالفت با اثبات تركب جسم از هيولا و صورت است كه در فصل ششم از طريق برهان فصل و وصل توسط بوعلى انجام شده است.
خط ۸۳: خط ۸۳:
تشكيك در اثبات صور نوعيه كه در فصل هفدهم از نمط اول، مطرح است، از ديگر اشكالات شارح بر ماتن مى‌باشد؛ وى، پس از آن‌كه دليل اثبات صور نوعيّه را مورد تشكيك قرار داده جلوتر رفته و براى نفى آنها دو دليل اقامه مى‌كند.
تشكيك در اثبات صور نوعيه كه در فصل هفدهم از نمط اول، مطرح است، از ديگر اشكالات شارح بر ماتن مى‌باشد؛ وى، پس از آن‌كه دليل اثبات صور نوعيّه را مورد تشكيك قرار داده جلوتر رفته و براى نفى آنها دو دليل اقامه مى‌كند.


[[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، در اوايل نمط چهارم اشارات، به تعريف علل چهارگانه و بيان احكام آنها مى‌پردازد. او در فصل هفتم از اين نمط، در باره علت غايى مى‌گويد: علت غايى كه معلول به خاطر آن انجام مى‌گيرد، با ماهيت و معناى خود، براى به كار انداختن علت فاعلى، علت است و در وجود خود، معلول علت فاعلى است، زيرا علت فاعلى، علت وجود غايت است نه علت عليت و علت ماهيت آن.
[[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، در اوايل نمط چهارم اشارات، به تعريف علل چهارگانه و بيان احكام آنها مى‌پردازد. او در فصل هفتم از اين نمط، درباره علت غايى مى‌گويد: علت غايى كه معلول به خاطر آن انجام مى‌گيرد، با ماهيت و معناى خود، براى به كار انداختن علت فاعلى، علت است و در وجود خود، معلول علت فاعلى است، زيرا علت فاعلى، علت وجود غايت است نه علت عليت و علت ماهيت آن.


[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، بر عمومیت اين سخن شيخ كه «چون قواى طبيعى فاقد ادراك و شعورند، پس نمى‌توان براى آنها غايتى در نظر گرفت تا علت فاعليت آنها باشد و...» ايراد مى‌گيرد.
[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، بر عمومیت اين سخن شيخ كه «چون قواى طبيعى فاقد ادراك و شعورند، پس نمى‌توان براى آنها غايتى در نظر گرفت تا علت فاعليت آنها باشد و...» ايراد مى‌گيرد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش