شاهنامه ثعالبی در شرح احوال سلاطین ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن‌م' به 'ابن‌ م'
جز (جایگزینی متن - '↵↵↵\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}↵↵↵' به ' {{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}} ')
جز (جایگزینی متن - 'ابن‌م' به 'ابن‌ م')
خط ۵۴: خط ۵۴:
تاريخ ثعالبى، از اندازه كنونى‌اش دراز دامن‌تر بوده و آنچه اكنون از اين كتاب مانده است، از دو جلد بيشتر نيست. اين دو جلد، تاريخ پادشاهان ايران باستان، پيامبرانِ پادشاه، فرعون‌ها، فرمان‌روايان بنى‌اسرائيل، پادشاهان حمير، تاريخ شام و عراق، پادشاهان روم، هند، ترك، چين، طلوع فجر اسلام و اخبار ميلاد پيامبر اسلام را تا رحلت آن جناب در بر دارد. دو جلد ديگر آن كه از تاريخ خلفاى راشدين آغاز مى‌شود و به روزگار خود نویسنده؛ يعنى پادشاهى ابوالمظفّر پايان مى‌يابد، به گمان، از ميان رفته‌اند.  
تاريخ ثعالبى، از اندازه كنونى‌اش دراز دامن‌تر بوده و آنچه اكنون از اين كتاب مانده است، از دو جلد بيشتر نيست. اين دو جلد، تاريخ پادشاهان ايران باستان، پيامبرانِ پادشاه، فرعون‌ها، فرمان‌روايان بنى‌اسرائيل، پادشاهان حمير، تاريخ شام و عراق، پادشاهان روم، هند، ترك، چين، طلوع فجر اسلام و اخبار ميلاد پيامبر اسلام را تا رحلت آن جناب در بر دارد. دو جلد ديگر آن كه از تاريخ خلفاى راشدين آغاز مى‌شود و به روزگار خود نویسنده؛ يعنى پادشاهى ابوالمظفّر پايان مى‌يابد، به گمان، از ميان رفته‌اند.  


منابع اين كتاب را بر پايه گفتار خود نویسنده، [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ طبرى]]، تاريخ ابن خردادبه، مزدوج مسعودى مروزى، شاهنامه و آيين‌نامه ابن معتز، ابوالفتح بستى و [[ابن‌مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] مى‌توان برشمرد. وى بى‌گمان، از منابع نوشته شده پيش از خود درباره تاريخ ايران روزگار كهن نيز بهره برده، اما از آنها نام نبرده است.  
منابع اين كتاب را بر پايه گفتار خود نویسنده، [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ طبرى]]، تاريخ ابن خردادبه، مزدوج مسعودى مروزى، شاهنامه و آيين‌نامه ابن معتز، ابوالفتح بستى و [[ابن‌ مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] مى‌توان برشمرد. وى بى‌گمان، از منابع نوشته شده پيش از خود درباره تاريخ ايران روزگار كهن نيز بهره برده، اما از آنها نام نبرده است.  


اين كتاب با شاهنامه فردوسى كمابيش يك‌سان است و هر دوى آنها را به راستى مى‌توان شاهنامه خواند و تنها تفاوتشان را در منظوم يا منثور بودن دانست. جلد اول تاريخ ثعالبى نخست در 1900 ميلادى به كوشش زتنبرك، خاور شناس فرانسوى، همراه با ترجمه فرانسوى‌اش در پاريس منتشر شد و پس از قرن‌ها ماندن در هاله فراموشى، در ميان دانشمندان، مورخان و محققان آوازه‌اى شايسته به دست آورد؛ چنان‌كه نويسندگان تاريخ ايران باستان، آن را از منابع مهمّ و مرجعى دست يكم خوانده و از درون‌مايه‌اش سود برده‌اند. زتنبرگ مقدمه‌اى بر اين كتاب نوشت و نام آن و نویسنده‌اش را مشخص كرد. نسخه نوشته شده به قلم فضل‌الله بن على بن ابى اثير الكاریرى در 597، از نسخه‌هايى است كه زتنبرك در تصحيح كتاب بدان دسترسى داشت. اين كتاب را محمود هدايت با نام شاهنامه ثعالبى در 1328 خورشيدى به فارسى ترجمه كرد، اما ترجمه او به هيچ روى با زبان تاريخ پيش از اسلام هم‌آهنگ نبود. البته ترجمه‌هاى ديگرى در اين زمينه مانند ترجمه بخش نخست آن (تاريخ ايران باستان) به قلم محمد فضائل نيز در دست است.
اين كتاب با شاهنامه فردوسى كمابيش يك‌سان است و هر دوى آنها را به راستى مى‌توان شاهنامه خواند و تنها تفاوتشان را در منظوم يا منثور بودن دانست. جلد اول تاريخ ثعالبى نخست در 1900 ميلادى به كوشش زتنبرك، خاور شناس فرانسوى، همراه با ترجمه فرانسوى‌اش در پاريس منتشر شد و پس از قرن‌ها ماندن در هاله فراموشى، در ميان دانشمندان، مورخان و محققان آوازه‌اى شايسته به دست آورد؛ چنان‌كه نويسندگان تاريخ ايران باستان، آن را از منابع مهمّ و مرجعى دست يكم خوانده و از درون‌مايه‌اش سود برده‌اند. زتنبرگ مقدمه‌اى بر اين كتاب نوشت و نام آن و نویسنده‌اش را مشخص كرد. نسخه نوشته شده به قلم فضل‌الله بن على بن ابى اثير الكاریرى در 597، از نسخه‌هايى است كه زتنبرك در تصحيح كتاب بدان دسترسى داشت. اين كتاب را محمود هدايت با نام شاهنامه ثعالبى در 1328 خورشيدى به فارسى ترجمه كرد، اما ترجمه او به هيچ روى با زبان تاريخ پيش از اسلام هم‌آهنگ نبود. البته ترجمه‌هاى ديگرى در اين زمينه مانند ترجمه بخش نخست آن (تاريخ ايران باستان) به قلم محمد فضائل نيز در دست است.