سیری در سیره علمی و عملی علامه طباطبایی(ره) از نگاه فرزانگان
نام کتاب | سیری در سیره علمی و عملی علامه طباطبایی (ره) از نگاه فرزانگان |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | شمس، مراد علی (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | |
موضوع | |
ناشر | اسوه |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1387 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE16053AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
«سيرى در سيره علمى و عملى علامه طباطبايى(ره) از نگاه فرزانگان»، اثر مرادعلى شمس، پيرامون شرح حال، زمانه، انديشهها و آثار علامه سيّد محمّدحسين طباطبايى (تبريز 1282-1360ش، قم)، بهصورت مستند و با ذكر منابع است.
ساختار
كتاب حاضر، از مقدمه نويسنده و متن اصلى (شامل نُه فصل) تشكيل شده است. روش نويسنده، توصيفى و گزارش مستند به منابع است.
اين اثر، مستند است و نويسنده براى توليد آن، از منابع متعدد فارسى و عربى (65 كتاب و نشريه) استفاده كرده است.
گزارش محتوا
هرچند درباره محتواى اين اثر، گفتنىها فراوان است، ولى به جهت ضيق مجال، به بيان چند نكته اكتفا مىشود:
1. نويسنده در مقدمهاش كه در تاريخ جمعه چهارم آبان 1384 در اسدآباد نوشته، بر چند نكته تأكيد كرده است:
الف)- مسائل متنوعى كه در موضوعات مختلف از فرزانگان عزيز در اين كتاب نقل شده، تقطيعاتى صورت پذيرفته و بعضا تصرّفاتى جهت سامان دادن به مباحث، بدون اينكه به مفهوم و يا مفاهيم مطالب، خدشهاى وارد شود صورت گرفته است؛
ب)- برخى از موضوعات و مباحث در اين كتاب، اگرچه عنوانش تكرارى به نظر مىرسد، لكن محتواى مطالب آن از ديدگاههاى متفاوت مورد بررسى قرار گرفته و از تنوع برخوردار است؛
ج)- مطالب اندكى بر اثر عدم تفكيك در ذيل يك موضوع، بعضا در جاى ديگر كه مشابهتى وجود دارد، بهناچار تكرار شده است؛
د)- برخى از مطالب را كه شاگردان علامه از ايشان بهصورت تكرارى در مباحث متنوع و مشابه نقل كردهاند، سعى شده است تنها يك مورد آن ذكر گردد و در صورت لزوم، بقيه موارد در پاورقى ارجاع گرديده است؛
ه)- در خصوص آيات و روايات، تنها مواردى كه نياز به ترجمه بوده، در داخل صفحات و يا پاورقىها به فارسى ترجمه شده است (مقدمه كتاب، ص29-30).
2. از امتيازات اثر حاضر، جامعيت مباحث است؛ بهصورتى كه در آن، فعاليتهاى علامه طباطبايى را از نظر ابعاد گوناگون خانوادگى، اخلاقى، عرفانى، تفسيرى، فلسفى، حديثى، فقهى، اصولى، فقهى، رياضى و ادبى مورد بررسى قرار داده است.
3. نويسنده از زبان بزرگان، خاطرات آموزنده فراوانى را نقل كرده است، از جمله اين خاطره: «در طول سى سال كه افتخار درك محضر ايشان را داشتم، هرگز كلمه «من» از ايشان نشنيدم؛ در عوض، عبارت «نمىدانم» را بارها در پاسخ سؤالات از ايشان شنيدهام؛ همان عبارتى كه افراد كممايه از گفتن آن، عار دارند، ولى اين درياى پرتلاطم علم و حكمت، از فرط تواضع و فروتنى بهآسانى مىگفت و جالب اين است كه بهدنبال آن پاسخ سؤال را بهصورت احتمال و با عبارت «بهنظر مىرسد» بيان مىكرد» (متن كتاب، ص56).
4. نويسنده نكته جالبى در مورد مبارزه استاد با مادىگرى نوشته است: در شهريور 1320، ايران بهوسيله قواى متفقين اشغال گرديد و در اين موقع، ماركسيستهاى ايران به پشتيبانى ارتش سرخ و سفارت شوروى و ديگر عوامل خارجى كه در ايران به سر مىبردند، توانستند مكتب ماركسيسم را بهصورتهاى مختلف در ميان جوانان اشاعه دهند و نشريات مختلفى را از روزنامه و مجله و كتاب منتشر سازند؛ حتى پس از سقوط فرقه دموكرات در 21 آذر 1325 در آذربايجان، ماركسيستها دست از فعاليت برنداشته و بر اثر ضعف دولت مركزى و مساعد بودن سياستهاى بينالمللى، تبليغات زهرآگين آنان ادامه داشت. تا آنجا كه در سال 1329 كتابى به نام «نگهبانان سحرافسون»، بهصورت مرموزى در ايران منتشر شد و در آن كليه مذاهب به باد انتقاد و مسخره گرفته شده و بهصورت ناجوانمردانه بر خداشناسان و روحانيون حمله شده بود. اين كتاب كه موجى از تنفر و سرانجام تأثر از عملكرد اين گروه پديد آورد، سبب شد كه استاد علامه طباطبايى با تشكيل جلسهاى، به نقد مكتب مادىگرى بهطور مطلق و ماركسيسم بهصورت خاص بپردازد و اعضاى اين جلسه كه از سال 1330 تأسيس گرديد، عبارت بودند از آقايان: شهيد مطهرى، شهيد دكتر بهشتى، شهيد قدوسى، شهيد مفتح، منتظرى، موسى صدر، ابراهيم امينى، عبدالحميد شربيانى، مرتضى جزايرى و جعفر سبحانى. در اين جلسه تمام افكار مادى و بالاخص آنچه ماركسيستها در زمينههاى: فلسفه، عامل محرّك تاريخ، منتشر كرده بودند، بهتدريج مورد بحث و نقادى قرار گرفت. يكى از نتايج اين جلسات، نگارش كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» است كه ضربت شكنندهاى بر پيكر ماركسيستها در ايران وارد آورد و كليه بافتههاى آنها را پنبه كرد؛ حتى پس از انتشار نخستين جزء از اين كتاب، ماركسيستهاى ايران با تشكيل جلساتى تصديق كردند كه مؤلّف در نقل مطالب آنان كمال امانت را رعايت كرده و كوچكترين تحريفى رخ نداده است. هماكنون كه سى سال تمام از انتشار اين كتاب مىگذرد، حتى رساله كوچكى هم بهعنوان نقد بر آن نوشته نشده است. اين كتاب براى بسيارى از متفكران و محققان ايرانى راهگشا شد (ر.ك: همان، ص507-508).
5. آمريكا قبل از سى سال، ايشان را بهتر از آنچه ايرانيان شناختند، شناخت و براى آنكه علامه را بهعنوان لزوم تدريس فلسفه شرق در آمريكا بدانجا برد، به شاه طاغوتى ايران (محمدرضا) متوسّل شد و شاه ايران از حضرت آيتاللّهالعظمى بروجردى رضواناللّهعليه، اين مهم را خواستار شد و آيتاللّه بروجردى هم پيغام شاه را به حضرت علامه رسانيدند، ولى علامه قبول نكرد (ر.ك: همان، ص590).
6. نويسنده، خاطره جالبى از شهيد دكتر بهشتى نقل كرده است: چون علاقه شديدى به مطالعات فلسفى داشتم، جهت يك دوره مطالعات فلسفى تصميم به عزيمت به خارج گرفتم. در سال 1330ش، مقدمات مسافرتم را فراهم كردم. در همان وقت علامه طباطبايى در قم، تازه كوششى را براى بحثهاى فلسفى آغاز كرده بودند، اما من از روى دلسردى كه داشتم، حتى آنقدر انگيزه نداشتم كه با ايشان هم تماس بگيرم. با اصرار شهيد مطهرى من بهصورت مستمع آزاد به جلسهاى رفتم كه ايشان در آن درسى غير فلسفى مطرح مىكرد و بعد از درس، درحالىكه استاد در حال بازگشت بود، اشكالى مطرح كردم و توضيح دادم؛ وقتى من اشكال را بيان مىكردم، اين استاد چنان گوش مىداد كه گويى اصلا مطلب را تا حال نشنيده، اينطور بادقت گوش مىداد و صبر كرد تا حرف من تمام شد، بعد هم چند لحظهاى درنگ كرد؛ گويى درباره سخن من مىانديشيد؛ آن وقت، خيلى آرام و متين در چند جمله پاسخ گفت. دوباره به پاسخ ايشان در نظرم اشكال آمد و آن را مطرح كردم؛ مجددا با چنان آرامش و طمأنينهاى اشكال مرا گوش دادند و بعد از چند لحظه درنگ، آن وقت پاسخ دادند؛ باز در پاسخ ايشان اشكالى را طرح كردم، باز با همان روش بدون اينكه هيچ تندى، تعصب و خودخواهى از ايشان بروز كند، پاسخ گفت تا رسيديم به مقصد و مطالب به دليل به مقصد رسيدن قطع شد، امّا برخورد اخلاقى او بر روى من اثرى مثبت گذاشت و سبب شد كه سفر به خارج را فسخ كنم و چندين سال از او بياموزم (ر.ك: همان، ص61-63).
وضعيت كتاب
براى كتاب حاضر، افزون بر فهرست تفصيلى موضوعات (مقدمه كتاب، ص4-22)، فهرستهاى فنى - آيات، روايات، اعلام و كتب - (متن كتاب، ص765-809) و فهرست منابع (همان، ص811-815) فراهم شده است.
همچنين نويسنده، متن تأييديه مسئول مطالعات و تحقيقات اسلامى وابسته به سازمان اوقاف و امور خيريه در مورد جامعيت و ارزشمندى اثر حاضر را ذكر كرده است (همان، ص816).
كتاب حاضر، مستند است و نويسنده ارجاعاتش را بهصورت پاورقى آورده؛ وى در اين پاورقىها، گاه نام و نشان آيات مورد استفاده را معين كرده (مثلاً همان، ص48، پاورقى 1-4 و...) و گاهى منابع را با ذكر نام كتاب و شماره جلد و صفحه يادآور شده (مثلاً همان، ص83، پاورقى 1 و 2 و...) و البته گاهى بهندرت مطلبى توضيحى را افزوده است (ر.ك: همان، ص63، پاورقى 1 و...) و همچنين گاهى مطالبى انتقادى نوشته است (ر.ك: همان، ص370، پاورقى 1).
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.
پیوندها