۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<references />' به '<references/>') |
جز (جایگزینی متن - 'طباطبایی، محمدحسین' به 'طباطبایی، سید محمدحسین') |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
| چاپ =2 | | چاپ =2 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =16053 | ||
| کتابخوان همراه نور =16053 | | کتابخوان همراه نور =16053 | ||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
}} | }} | ||
'''سيرى در سيره علمى و عملى علامه طباطبايى(ره) از نگاه فرزانگان'''، اثر مرادعلى شمس، پيرامون شرح حال، زمانه، انديشهها و آثار [[طباطبایی، محمدحسین|علامه سيّد محمّدحسين طباطبايى]]<ref>تبريز 1282-1360ش، قم</ref>، بهصورت مستند و با ذكر منابع است. | '''سيرى در سيره علمى و عملى علامه طباطبايى(ره) از نگاه فرزانگان'''، اثر مرادعلى شمس، پيرامون شرح حال، زمانه، انديشهها و آثار [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه سيّد محمّدحسين طباطبايى]]<ref>تبريز 1282-1360ش، قم</ref>، بهصورت مستند و با ذكر منابع است. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
#:د)- برخى از مطالب را كه شاگردان علامه از ايشان بهصورت تكرارى در مباحث متنوع و مشابه نقل كردهاند، سعى شده است تنها يك مورد آن ذكر گردد و در صورت لزوم، بقيه موارد در پاورقى ارجاع گرديده است؛ | #:د)- برخى از مطالب را كه شاگردان علامه از ايشان بهصورت تكرارى در مباحث متنوع و مشابه نقل كردهاند، سعى شده است تنها يك مورد آن ذكر گردد و در صورت لزوم، بقيه موارد در پاورقى ارجاع گرديده است؛ | ||
#:ه)- در خصوص آيات و روايات، تنها مواردى كه نياز به ترجمه بوده، در داخل صفحات و يا پاورقىها به فارسى ترجمه شده است<ref>مقدمه كتاب، ص29-30</ref> | #:ه)- در خصوص آيات و روايات، تنها مواردى كه نياز به ترجمه بوده، در داخل صفحات و يا پاورقىها به فارسى ترجمه شده است<ref>مقدمه كتاب، ص29-30</ref> | ||
#از امتيازات اثر حاضر، جامعيت مباحث است؛ بهصورتى كه در آن، فعالیتهای [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] را از نظر ابعاد گوناگون خانوادگى، اخلاقى، عرفانى، تفسيرى، فلسفى، حديثى، فقهى، اصولى، فقهى، رياضى و ادبى مورد بررسى قرار داده است. | #از امتيازات اثر حاضر، جامعيت مباحث است؛ بهصورتى كه در آن، فعالیتهای [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]] را از نظر ابعاد گوناگون خانوادگى، اخلاقى، عرفانى، تفسيرى، فلسفى، حديثى، فقهى، اصولى، فقهى، رياضى و ادبى مورد بررسى قرار داده است. | ||
#نویسنده از زبان بزرگان، خاطرات آموزنده فراوانى را نقل كرده است، از جمله اين خاطره: «در طول سى سال كه افتخار درك محضر ايشان را داشتم، هرگز كلمه «من» از ايشان نشنيدم؛ در عوض، عبارت «نمىدانم» را بارها در پاسخ سؤالات از ايشان شنيدهام؛ همان عبارتى كه افراد كممايه از گفتن آن، عار دارند، ولى اين درياى پرتلاطم علم و حكمت، از فرط تواضع و فروتنى بهآسانى مىگفت و جالب اين است كه بهدنبال آن پاسخ سؤال را بهصورت احتمال و با عبارت «بهنظر مىرسد» بيان مىكرد»<ref>متن كتاب، ص56</ref> | #نویسنده از زبان بزرگان، خاطرات آموزنده فراوانى را نقل كرده است، از جمله اين خاطره: «در طول سى سال كه افتخار درك محضر ايشان را داشتم، هرگز كلمه «من» از ايشان نشنيدم؛ در عوض، عبارت «نمىدانم» را بارها در پاسخ سؤالات از ايشان شنيدهام؛ همان عبارتى كه افراد كممايه از گفتن آن، عار دارند، ولى اين درياى پرتلاطم علم و حكمت، از فرط تواضع و فروتنى بهآسانى مىگفت و جالب اين است كه بهدنبال آن پاسخ سؤال را بهصورت احتمال و با عبارت «بهنظر مىرسد» بيان مىكرد»<ref>متن كتاب، ص56</ref> | ||
#نویسنده نكته جالبى در مورد مبارزه استاد با مادىگرى نوشته است: در شهريور 1320، ايران بهوسيله قواى متفقين اشغال گرديد و در اين موقع، مارکسیستهاى ايران به پشتيبانى ارتش سرخ و سفارت شوروى و ديگر عوامل خارجى كه در ايران به سر مىبردند، توانستند مكتب مارکسیسم را بهصورتهاى مختلف در ميان جوانان اشاعه دهند و نشريات مختلفى را از روزنامه و مجله و كتاب منتشر سازند؛ حتى پس از سقوط فرقه دموكرات در 21 آذر 1325 در آذربايجان، مارکسیستها دست از فعاليت برنداشته و بر اثر ضعف دولت مركزى و مساعد بودن سياستهاى بينالمللى، تبليغات زهرآگين آنان ادامه داشت. تا آنجا كه در سال 1329 كتابى به نام «نگهبانان سحرافسون»، بهصورت مرموزى در ايران منتشر شد و در آن كليه مذاهب به باد انتقاد و مسخره گرفته شده و بهصورت ناجوانمردانه بر خداشناسان و روحانیون حمله شده بود. اين كتاب كه موجى از تنفر و سرانجام تأثر از عملكرد اين گروه پديد آورد، سبب شد كه استاد [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] با تشكيل جلسهاى، به نقد مكتب مادىگرى بهطور مطلق و مارکسیسم بهصورت خاص بپردازد و اعضاى اين جلسه كه از سال 1330 تأسيس گرديد، عبارت بودند از آقايان: [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]]، شهيد دكتر بهشتى، شهيد قدوسى، [[مفتح، محمد|شهيد مفتح]]، [[منتظری، حسینعلی|منتظرى]]، موسى صدر، ابراهيم امينى، عبدالحميد شربيانى، مرتضى جزايرى و [[سبحانی تبریزی، جعفر|جعفر سبحانى]]. در اين جلسه تمام افكار مادى و بالاخص آنچه مارکسیستها در زمينههاى: فلسفه، عامل محرّك تاريخ، منتشر كرده بودند، بهتدريج مورد بحث و نقادى قرار گرفت. يكى از نتايج اين جلسات، نگارش كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» است كه ضربت شكنندهاى بر پيكر مارکسیستها در ايران وارد آورد و كليه بافتههاى آنها را پنبه كرد؛ حتى پس از انتشار نخستين جزء از اين كتاب، مارکسیستهاى ايران با تشكيل جلساتى تصديق كردند كه مؤلّف در نقل مطالب آنان كمال امانت را رعايت كرده و كوچكترين تحريفى رخ نداده است. هماكنون كه سى سال تمام از انتشار اين كتاب مىگذرد، حتى رساله كوچكى هم بهعنوان نقد بر آن نوشته نشده است. اين كتاب براى بسيارى از متفكران و محققان ايرانى راهگشا شد<ref>ر.ک: همان، ص507-508</ref> | #نویسنده نكته جالبى در مورد مبارزه استاد با مادىگرى نوشته است: در شهريور 1320، ايران بهوسيله قواى متفقين اشغال گرديد و در اين موقع، مارکسیستهاى ايران به پشتيبانى ارتش سرخ و سفارت شوروى و ديگر عوامل خارجى كه در ايران به سر مىبردند، توانستند مكتب مارکسیسم را بهصورتهاى مختلف در ميان جوانان اشاعه دهند و نشريات مختلفى را از روزنامه و مجله و كتاب منتشر سازند؛ حتى پس از سقوط فرقه دموكرات در 21 آذر 1325 در آذربايجان، مارکسیستها دست از فعاليت برنداشته و بر اثر ضعف دولت مركزى و مساعد بودن سياستهاى بينالمللى، تبليغات زهرآگين آنان ادامه داشت. تا آنجا كه در سال 1329 كتابى به نام «نگهبانان سحرافسون»، بهصورت مرموزى در ايران منتشر شد و در آن كليه مذاهب به باد انتقاد و مسخره گرفته شده و بهصورت ناجوانمردانه بر خداشناسان و روحانیون حمله شده بود. اين كتاب كه موجى از تنفر و سرانجام تأثر از عملكرد اين گروه پديد آورد، سبب شد كه استاد [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]] با تشكيل جلسهاى، به نقد مكتب مادىگرى بهطور مطلق و مارکسیسم بهصورت خاص بپردازد و اعضاى اين جلسه كه از سال 1330 تأسيس گرديد، عبارت بودند از آقايان: [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]]، شهيد دكتر بهشتى، شهيد قدوسى، [[مفتح، محمد|شهيد مفتح]]، [[منتظری، حسینعلی|منتظرى]]، موسى صدر، ابراهيم امينى، عبدالحميد شربيانى، مرتضى جزايرى و [[سبحانی تبریزی، جعفر|جعفر سبحانى]]. در اين جلسه تمام افكار مادى و بالاخص آنچه مارکسیستها در زمينههاى: فلسفه، عامل محرّك تاريخ، منتشر كرده بودند، بهتدريج مورد بحث و نقادى قرار گرفت. يكى از نتايج اين جلسات، نگارش كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» است كه ضربت شكنندهاى بر پيكر مارکسیستها در ايران وارد آورد و كليه بافتههاى آنها را پنبه كرد؛ حتى پس از انتشار نخستين جزء از اين كتاب، مارکسیستهاى ايران با تشكيل جلساتى تصديق كردند كه مؤلّف در نقل مطالب آنان كمال امانت را رعايت كرده و كوچكترين تحريفى رخ نداده است. هماكنون كه سى سال تمام از انتشار اين كتاب مىگذرد، حتى رساله كوچكى هم بهعنوان نقد بر آن نوشته نشده است. اين كتاب براى بسيارى از متفكران و محققان ايرانى راهگشا شد<ref>ر.ک: همان، ص507-508</ref> | ||
#آمريكا قبل از سى سال، ايشان را بهتر از آنچه ايرانيان شناختند، شناخت و براى آنكه علامه را بهعنوان لزوم تدريس فلسفه شرق در آمريكا بدانجا برد، به شاه طاغوتى ايران (محمدرضا) متوسّل شد و شاه ايران از حضرت آيتاللّهالعظمى بروجردى رضواناللّهعليه، اين مهم را خواستار شد و آيتاللّه بروجردى هم پيغام شاه را به حضرت علامه رسانيدند، ولى علامه قبول نكرد<ref>ر.ک: همان، ص590</ref> | #آمريكا قبل از سى سال، ايشان را بهتر از آنچه ايرانيان شناختند، شناخت و براى آنكه علامه را بهعنوان لزوم تدريس فلسفه شرق در آمريكا بدانجا برد، به شاه طاغوتى ايران (محمدرضا) متوسّل شد و شاه ايران از حضرت آيتاللّهالعظمى بروجردى رضواناللّهعليه، اين مهم را خواستار شد و آيتاللّه بروجردى هم پيغام شاه را به حضرت علامه رسانيدند، ولى علامه قبول نكرد<ref>ر.ک: همان، ص590</ref> | ||
#نویسنده، خاطره جالبى از شهيد دكتر بهشتى نقل كرده است: چون علاقه شديدى به مطالعات فلسفى داشتم، جهت يك دوره مطالعات فلسفى تصميم به عزيمت به خارج گرفتم. در سال 1330ش، مقدمات مسافرتم را فراهم كردم. در همان وقت [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] در قم، تازه كوششى را براى بحثهاى فلسفى آغاز كرده بودند، اما من از روى دلسردى كه داشتم، حتى آنقدر انگيزه نداشتم كه با ايشان هم تماس بگيرم. با اصرار [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] من بهصورت مستمع آزاد به جلسهاى رفتم كه ايشان در آن درسى غير فلسفى مطرح مىكرد و بعد از درس، درحالىكه استاد در حال بازگشت بود، اشكالى مطرح كردم و توضيح دادم؛ وقتى من اشكال را بيان مىكردم، اين استاد چنان گوش مىداد كه گويى اصلا مطلب را تا حال نشنيده، اينطور بادقت گوش مىداد و صبر كرد تا حرف من تمام شد، بعد هم چند لحظهاى درنگ كرد؛ گويى درباره سخن من مىانديشيد؛ آن وقت، خيلى آرام و متين در چند جمله پاسخ گفت. دوباره به پاسخ ايشان در نظرم اشكال آمد و آن را مطرح كردم؛ مجددا با چنان آرامش و طمأنينهاى اشكال مرا گوش دادند و بعد از چند لحظه درنگ، آن وقت پاسخ دادند؛ باز در پاسخ ايشان اشكالى را طرح كردم، باز با همان روش بدون اينكه هيچ تندى، تعصب و خودخواهى از ايشان بروز كند، پاسخ گفت تا رسيديم به مقصد و مطالب به دليل به مقصد رسيدن قطع شد، امّا برخورد اخلاقى او بر روى من اثرى مثبت گذاشت و سبب شد كه سفر به خارج را فسخ كنم و چندين سال از او بياموزم<ref>ر.ک: همان، ص61-63</ref> | #نویسنده، خاطره جالبى از شهيد دكتر بهشتى نقل كرده است: چون علاقه شديدى به مطالعات فلسفى داشتم، جهت يك دوره مطالعات فلسفى تصميم به عزيمت به خارج گرفتم. در سال 1330ش، مقدمات مسافرتم را فراهم كردم. در همان وقت [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]] در قم، تازه كوششى را براى بحثهاى فلسفى آغاز كرده بودند، اما من از روى دلسردى كه داشتم، حتى آنقدر انگيزه نداشتم كه با ايشان هم تماس بگيرم. با اصرار [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] من بهصورت مستمع آزاد به جلسهاى رفتم كه ايشان در آن درسى غير فلسفى مطرح مىكرد و بعد از درس، درحالىكه استاد در حال بازگشت بود، اشكالى مطرح كردم و توضيح دادم؛ وقتى من اشكال را بيان مىكردم، اين استاد چنان گوش مىداد كه گويى اصلا مطلب را تا حال نشنيده، اينطور بادقت گوش مىداد و صبر كرد تا حرف من تمام شد، بعد هم چند لحظهاى درنگ كرد؛ گويى درباره سخن من مىانديشيد؛ آن وقت، خيلى آرام و متين در چند جمله پاسخ گفت. دوباره به پاسخ ايشان در نظرم اشكال آمد و آن را مطرح كردم؛ مجددا با چنان آرامش و طمأنينهاى اشكال مرا گوش دادند و بعد از چند لحظه درنگ، آن وقت پاسخ دادند؛ باز در پاسخ ايشان اشكالى را طرح كردم، باز با همان روش بدون اينكه هيچ تندى، تعصب و خودخواهى از ايشان بروز كند، پاسخ گفت تا رسيديم به مقصد و مطالب به دليل به مقصد رسيدن قطع شد، امّا برخورد اخلاقى او بر روى من اثرى مثبت گذاشت و سبب شد كه سفر به خارج را فسخ كنم و چندين سال از او بياموزم<ref>ر.ک: همان، ص61-63</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش