سفرنامه میرزا ابوالحسن خان شیرازی (ایلچی) به روسیه: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' | کتابخانۀ دیجیتال نور =' به '| کتابخانۀ دیجیتال نور =')
    جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای')
    خط ۳۵: خط ۳۵:
    موضوع اين سفرنامه، سفارت ميرزا ابوالحسن خان شيرازى معروف به ايلچى كبير به روسيّه است، پس از معاهده شوم گلستان به جهت پاره‌اى مذاكرات در باب باز پس گرفتن برخى از شهرهايى كه روسيه در جنگ ده‌ساله اوّل ايران و روس تصرف كرده بود. ميرزا ابوالحسن خان رياست اين هيأت را بر عهده داشت كه با هدايايى گرانبها از جانب پادشاه ايران به روسيّه رفت و پس از سه سال دست خالى و بى‌نتيجه به ايران برگشت، نويسنده كتاب محمد هادى علوى شيرازى است، لكن سفرنامه به نام ميرزا ابوالحسن رئيس هيأت سياسى شهرت دارد.
    موضوع اين سفرنامه، سفارت ميرزا ابوالحسن خان شيرازى معروف به ايلچى كبير به روسيّه است، پس از معاهده شوم گلستان به جهت پاره‌اى مذاكرات در باب باز پس گرفتن برخى از شهرهايى كه روسيه در جنگ ده‌ساله اوّل ايران و روس تصرف كرده بود. ميرزا ابوالحسن خان رياست اين هيأت را بر عهده داشت كه با هدايايى گرانبها از جانب پادشاه ايران به روسيّه رفت و پس از سه سال دست خالى و بى‌نتيجه به ايران برگشت، نويسنده كتاب محمد هادى علوى شيرازى است، لكن سفرنامه به نام ميرزا ابوالحسن رئيس هيأت سياسى شهرت دارد.


    بنابراين شرح حال و مجمل احوالى از گزارش سفر مذكور و حقيقت احوال جماعت روسيه و ساير امورات اتفاقيه را لازم شمرده، در اين رساله ثبت و آن را به «دليل السفرا» موسوم ساخته، چون ايام سفر مذكور مدت سه سال و كسرى طول به هم رسانيد، در اين رساله ماه به ماه، بلكه روز به روز به طريقى كه ربط ايام از يكديگر گسسته نشود، وقايع اتفاقيه به قسم روزنامجات ثبت افتاده و غرض اصلى از تحرير رساله مذكور وقايع امور اتفاقيه است و عبارت‌پردازى و حسن مقاله به هيچ‌وجه منظور نشده است.
    بنابراین شرح حال و مجمل احوالى از گزارش سفر مذكور و حقيقت احوال جماعت روسيه و ساير امورات اتفاقيه را لازم شمرده، در اين رساله ثبت و آن را به «دليل السفرا» موسوم ساخته، چون ايام سفر مذكور مدت سه سال و كسرى طول به هم رسانيد، در اين رساله ماه به ماه، بلكه روز به روز به طريقى كه ربط ايام از يكديگر گسسته نشود، وقايع اتفاقيه به قسم روزنامجات ثبت افتاده و غرض اصلى از تحرير رساله مذكور وقايع امور اتفاقيه است و عبارت‌پردازى و حسن مقاله به هيچ‌وجه منظور نشده است.


    == ساختار ==
    == ساختار ==
    خط ۷۹: خط ۷۹:
    ايلچى در ضمن گزارش ديده‌ها و آموزه‌هاى خود، خوانندگان را به پيروى راهى فرا مى‌خواند كه فرنگيان مبتكر و طلايه‌دار آن هستند. او در ضيافتى حضور مى‌يابد كه نزدیک  به نهصد و بيست نفر از وزيران، اميران و شاهزادگان همراه با زنانشان گرد آمده بودند. در آن مجلس كه صداى نوشانوش اهل محفل بر افلاك مى‌رسيد و هر كس خود را به وضع خوشى پيرايه كرده بود، مى‌گويد: «طرفه شهرى است كه شاهزادگان عظيم‌الشأن و وزرا و امرا و بزرگان به اين مهربانى، نسبت به هم با زنان آفتاب طلعتان ايشان به اين كوچك دلى و بى‌ساختگى دست هم را گرفته در سماع رود و سرود كامرانى كنند و غم روزگار از دل بيدلان زدايند. كاش اين شيوه اعيان و اشراف انگليس[ در مملكت ما نيز متداول مى‌گشت.»
    ايلچى در ضمن گزارش ديده‌ها و آموزه‌هاى خود، خوانندگان را به پيروى راهى فرا مى‌خواند كه فرنگيان مبتكر و طلايه‌دار آن هستند. او در ضيافتى حضور مى‌يابد كه نزدیک  به نهصد و بيست نفر از وزيران، اميران و شاهزادگان همراه با زنانشان گرد آمده بودند. در آن مجلس كه صداى نوشانوش اهل محفل بر افلاك مى‌رسيد و هر كس خود را به وضع خوشى پيرايه كرده بود، مى‌گويد: «طرفه شهرى است كه شاهزادگان عظيم‌الشأن و وزرا و امرا و بزرگان به اين مهربانى، نسبت به هم با زنان آفتاب طلعتان ايشان به اين كوچك دلى و بى‌ساختگى دست هم را گرفته در سماع رود و سرود كامرانى كنند و غم روزگار از دل بيدلان زدايند. كاش اين شيوه اعيان و اشراف انگليس[ در مملكت ما نيز متداول مى‌گشت.»


    در جاى ديگر پا را فراتر گذاشته و عفت زنان انگليسى را تا جايى مى‌ستايد كه آرزو مى‌كند تا زنان ايرانى نيز از اين ره توشه‌ها بهره مى‌بردند. ايلچى، هنگامى كه درباره خود و نحوه معاشرتش با زنان انگليسى مى‌شنود برآشفته شده و مى‌گويد: «حق تعالى شأنه، عليم و خبير است كه مكرر من آرزو از خدا كرده‌ام كه كاش نسوان ايران را به عفت و عصمت زنان انگريز بهره‌ور گرداند، چنانچه آزاد و مختارند و كسى را برايشان تسلطى نيست.» و «كاش زنان ايران از اين زنان تعليم مى‌گرفتند و محبت شوهران را برخود لازم مى‌شمردند و قدر شوهران خود را به اين مقدار مى‌دانستند.» يا «آرزو كردم كه كاش، اهل ايران نيز انصاف از مردم انگريز كسب مى‌نمودند تا ايشان نيز روزگار به خوشدلى و فراغت مى‌گذرانيدند.» اين موارد حاكى از عدم درك روح مكتب اسلام و خودباختگى فرهنگى به تمدن غرب مى‌باشد.
    در جاى ديگر پا را فراتر گذاشته و عفت زنان انگليسى را تا جايى مى‌ستايد كه آرزو مى‌كند تا زنان ايرانى نيز از اين ره توشه‌ها بهره مى‌بردند. ايلچى، هنگامى كه درباره خود و نحوه معاشرتش با زنان انگليسى مى‌شنود برآشفته شده و مى‌گويد: «حق تعالى شأنه، عليم و خبير است كه مكرر من آرزو از خدا كرده‌ام كه كاش نسوان ايران را به عفت و عصمت زنان انگريز بهره‌ور گرداند، چنانچه آزاد و مختارند و كسى را برایشان تسلطى نيست.» و «كاش زنان ايران از اين زنان تعليم مى‌گرفتند و محبت شوهران را برخود لازم مى‌شمردند و قدر شوهران خود را به اين مقدار مى‌دانستند.» يا «آرزو كردم كه كاش، اهل ايران نيز انصاف از مردم انگريز كسب مى‌نمودند تا ايشان نيز روزگار به خوشدلى و فراغت مى‌گذرانيدند.» اين موارد حاكى از عدم درك روح مكتب اسلام و خودباختگى فرهنگى به تمدن غرب مى‌باشد.


    ايلچى در وصف يكى از ميهمانى‌ها كه زنان و مردان از اعيان و اشراف، بدون هيچ محدوديتى بر سر يك ميز نشسته‌اند، تعجب مى‌كند به گونه‌اى كه اين وضعيت حيرت او را برمى‌انگيزد و در پاسخ به سوال ميس پرسول كه مى‌پرسد: «چنان مى‌فهم كه از اكل نمودن مرد و زن به جمعيت، تو را حيرت دست داده؛ خود انصاف ده كه شيوه ما بهتر است يا شيوه شما كه زنان را مستور داريد؟» مى‌گويد: «طريقه شما بهتر است، از رهگذر اين كه زن مستوره، چشم بسته و هم چو مرغى است كه در قفس حبس شود و چون رهايى يابد، قوت پرواز به طرف گلشن ندارد.» همان گونه كه ذكر شد، اعتراف ايلچى به برترى فرهنگ معاشرت فرنگيان از خودباختگى به فرهنگ بيگانه و بى‌اعتمادى به فرهنگ اسلامى- سنتى ايران حكايت مى‌كند.
    ايلچى در وصف يكى از ميهمانى‌ها كه زنان و مردان از اعيان و اشراف، بدون هيچ محدوديتى بر سر يك ميز نشسته‌اند، تعجب مى‌كند به گونه‌اى كه اين وضعيت حيرت او را برمى‌انگيزد و در پاسخ به سوال ميس پرسول كه مى‌پرسد: «چنان مى‌فهم كه از اكل نمودن مرد و زن به جمعيت، تو را حيرت دست داده؛ خود انصاف ده كه شيوه ما بهتر است يا شيوه شما كه زنان را مستور داريد؟» مى‌گويد: «طريقه شما بهتر است، از رهگذر اين كه زن مستوره، چشم بسته و هم چو مرغى است كه در قفس حبس شود و چون رهايى يابد، قوت پرواز به طرف گلشن ندارد.» همان گونه كه ذكر شد، اعتراف ايلچى به برترى فرهنگ معاشرت فرنگيان از خودباختگى به فرهنگ بيگانه و بى‌اعتمادى به فرهنگ اسلامى- سنتى ايران حكايت مى‌كند.

    نسخهٔ ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۷:۴۶

    سفرنامه میرزا ابوالحسن خان شیرازی (ایلچی) به روسیه
    سفرنامه میرزا ابوالحسن خان شیرازی (ایلچی) به روسیه
    پدیدآورانگلبن، محمد (محقق) علوی شیرازی، محمد هادی (نويسنده)
    عنوان‌های دیگردلیل السفرا
    ناشردنیاى كتاب‏
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1363 ش
    چاپ1
    موضوعابوالحسن ایلچی، ۱۱۹۰ - ۱۲۶۲ق. - سفرها - روسیه

    روسیه - سیر و سیاحت - قرن 19م.

    سفر نامه‎ها

    سفر نامه‎های ایرانی
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏DK‎‏ ‎‏26‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏س‎‏7
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    سفرنامه ميرزا ابوالحسن خان ايلچى يا حيرت نامه اثر محمد هادى علوى شيرازى است كه سال‌ها در سفر ميرزا ابوالحسن خان ايلچى به روسيه، به ضبط وقايع و تحرير نوشتجات مأمور گرديده است.

    موضوع اين سفرنامه، سفارت ميرزا ابوالحسن خان شيرازى معروف به ايلچى كبير به روسيّه است، پس از معاهده شوم گلستان به جهت پاره‌اى مذاكرات در باب باز پس گرفتن برخى از شهرهايى كه روسيه در جنگ ده‌ساله اوّل ايران و روس تصرف كرده بود. ميرزا ابوالحسن خان رياست اين هيأت را بر عهده داشت كه با هدايايى گرانبها از جانب پادشاه ايران به روسيّه رفت و پس از سه سال دست خالى و بى‌نتيجه به ايران برگشت، نويسنده كتاب محمد هادى علوى شيرازى است، لكن سفرنامه به نام ميرزا ابوالحسن رئيس هيأت سياسى شهرت دارد.

    بنابراین شرح حال و مجمل احوالى از گزارش سفر مذكور و حقيقت احوال جماعت روسيه و ساير امورات اتفاقيه را لازم شمرده، در اين رساله ثبت و آن را به «دليل السفرا» موسوم ساخته، چون ايام سفر مذكور مدت سه سال و كسرى طول به هم رسانيد، در اين رساله ماه به ماه، بلكه روز به روز به طريقى كه ربط ايام از يكديگر گسسته نشود، وقايع اتفاقيه به قسم روزنامجات ثبت افتاده و غرض اصلى از تحرير رساله مذكور وقايع امور اتفاقيه است و عبارت‌پردازى و حسن مقاله به هيچ‌وجه منظور نشده است.

    ساختار

    در پيش درآمد كتاب به شرح احوال نويسنده كتاب و ميرزا ابوالحسن خان ايلچى و جنگ ايران و روم پرداخته شده است. كتاب شامل هشت فصل به قرار زير است:

    فصل اول: وقايع سفر از تهران تا تفليس

    فصل دوم: ابتداى ورود به خاک تفليس و وقوع امورات اتفاقيه

    فصل سوم: ورود به شهر تفليس

    فصل چهارم: ورود به شهر قفقاز

    فصل پنجم: ورود به شهر تول

    فصل ششم: ورود به شهر مسكو

    فصل هفتم: ورود به شهر پترزبوك

    فصل هشتم: بازگشت به سمت ايران

    فصل هفتم: ورود به شهر پترزبورگ

    فصل هشتم: بازگشت به سمت ايران

    گزارش محتوا

    ميرزا ابوالحسن خان به شيراز مى‌رود كه مقدمه سفر روسيه خود را فراهم كند. ظاهرا ميرزا محمد هادى را كه با او آشنائى داشته و از شيوه تقرير و تحرير او آگاهى، به سمت منشى خود برگزيده و تحرير شرح سفر خود را به او محول كرده است. اگر از حق نگذريم، انتخاب ايلچى به جا بوده و او مرد منشى ظريف طبع و دقيق نظرى را به سمت منشى خود انتخاب كرده است.

    ميرزا هادى علوى شرح اين سفر را كه خود مى‌نويسد به (دليل السفرا) موسوم نموده و ظاهرا قرينه‌اى است، براى عنوان «حيرت‌نامه سفرا» كه شرح سفارت ميرزا ابوالحسن خان به دارالسلطنه لندن است. ميرزا هادى پس از تحرير مقدمه كوتاه كتاب خود، شرح اين سفر را از روز سه‌شنبه بيست و پنجم شهر جمادى‌الثانى 1229 ه. ق. 14 ماه مه 1813 ميلادى به رشته تحرير درآورده و ظاهرا تا روز به روز ورود خود به ايران كه سه سال به طول انجاميده به ثبت وقايع، ماه به ماه و روز به روز پرداخته است.

    سفرنامه‌نويس ايرانى را سراغ نداريم كه در آن روزگار به اندازه ميرزا هادى در كليه ديده‌ها و شنيده‌هاى خود باريك و دقيق شده باشد. اگر ما نوشته ميرزا هادى را دقيق ملاحظه كنيم، درمى‌يابيم كه اين مرد تا چه اندازه دقيق و روشن و موشكاف است، و ديده‌هاى خود را دقيق بررسى كرده است و به احتمال قريب به يقين نوشته ميرزا هادى شيرازى بايد يكى از بهترين و جامع‌ترين كتاب‌هائى باشد كه در 170 و‌اند سال پيش بيگانگان درباره چگونگى اوضاع و آداب و رسوم مردم روسيه نوشته‌اند و به ثبت و ضبط مراسم اعياد، مهمانى و مهمان‌نوازى‌ها و نيز ثبت‌نام بسيارى از وسايل نقليه و غيره پرداخته‌اند.

    ابوالحسن‌خان ايلچى به هنگام درنگ در لندن يا در گيرودار سفر از بنيادهاى فراوان علمى، صنعتى، اجتماعى، فنى و سياسى انگليس ديدن كرده و بسيارى از شيوه‌هاى مرسوم در آن كشور را مورد بررسى قرار مى‌دهد. يتيم‌خانه‌ها، مدارس، كارخانه‌ها و ديگر ابنيه‌ها از نكته‌هايى مى‌باشد كه اين ايرانى شيفته ظواهر را به خود جلب كرده است. سراسر حيرت‌نامه پر از شرح مهمانى‌ها، گشت وگذار، تفرج، ديدار از مزارع، باغ‌ها و منازل مى‌باشد. داستان‌ها، زيورگرايى‌ها، شب‌نشينى‌ها، خوشگذرانى‌ها، زن بارگى‌ها و عشق بازى‌هاى وى صفحه‌هاى زيادى را در بر مى‌گيرد. به گونه‌اى كه گويى ابوالحسن خان ايلچى، فقط براى وصف زنان و دختران و كيفيت رقص و دلبرى آنان به اين سفر مامور بوده است. البته ناگفته نماند كه اين مسافر فرنگ، نسبت به بعضى از مفاسد اخلاقى آنجا اظهار نارضايتى مى‌كند: «چون به گرمابه درآمديم، پشيمان شديم. نعوذبالله، اهل آنجا كه به صورت آدمى و از اشراف شهر مذكور محسوب مى‌شدند، هم چون دَد و حيوان برملا با بچه‌گان ارامنه لواط مى‌كردند. پس معلوم شد كه خاص و عام اين شهر به اين كار شنيع مشغولند و به هيچ وجه پروايى ندارند، متحير شده از حمام بيرون آمده، به تفرج شهر طوف نموديم.» نوع نگاه ايلچى به مظاهر تمدن غرب، مى‌تواند سرآغاز غربگرايى روشنفكران دوره‌هاى بعدى باشد. وى فرهنگ برهنگى غرب را در اوج به تصوير مى‌كشد، هر چند كه خود، چه بسا به آن توجه ندارد.

    همان گونه كه از نام حيرت نامه تداعى مى‌شود، ديده‌ها و شنيده‌هاى نويسنده سراسر عجيب و غريب بوده است، از اين رو نام «حيرت‌نامه» بر آن مى‌نهد.

    ما در اينجا فقط به نمونه‌هايى از اين حيرت‌ها اشاره مى‌كنيم:

    1. ديدن تصاوير، مناظر، ابنيه و صنايع كه به گفته خودش، هوش از سر او ربوده است «... از مشاهده آن عمارات بديع كه نقاشان ارژنگ نژاد در و ديوار آن را به تركيبات خوب و تصويرات مرغوب به رنگ‌هاى الوان ترصيع نموده بودند، هوش از سرم پرواز نمود و در نزد رفعت آن عمارت، طاق كسرى پستى نمود... اگر خواهم شمه‌اى از اوصاف صنايع آن كليسا را به قلم و زبان تحرير نمايم، هر آينه لب به عجز گشايد.»
    2. مهمانى‌ها و چگونگى برگزارى آن و آداب و رسوم حاكم بر فرهنگ عمومى از مواردى مى‌باشد كه وى را مجذوب كرده است. او در يكى از اين مهمانى‌ها، صحنه‌هايى مشاهده مى‌كند كه به گفته خود بر حيرت‌هايش مى‌افزايد.
    3. عشق بازى ميان افراد كه او از آن به «عشق حقيقى» تعبير مى‌كند، از ديگر مقوله‌هايى است كه او را حيرت زده مى‌كند و...

    ايلچى در ضمن گزارش ديده‌ها و آموزه‌هاى خود، خوانندگان را به پيروى راهى فرا مى‌خواند كه فرنگيان مبتكر و طلايه‌دار آن هستند. او در ضيافتى حضور مى‌يابد كه نزدیک به نهصد و بيست نفر از وزيران، اميران و شاهزادگان همراه با زنانشان گرد آمده بودند. در آن مجلس كه صداى نوشانوش اهل محفل بر افلاك مى‌رسيد و هر كس خود را به وضع خوشى پيرايه كرده بود، مى‌گويد: «طرفه شهرى است كه شاهزادگان عظيم‌الشأن و وزرا و امرا و بزرگان به اين مهربانى، نسبت به هم با زنان آفتاب طلعتان ايشان به اين كوچك دلى و بى‌ساختگى دست هم را گرفته در سماع رود و سرود كامرانى كنند و غم روزگار از دل بيدلان زدايند. كاش اين شيوه اعيان و اشراف انگليس[ در مملكت ما نيز متداول مى‌گشت.»

    در جاى ديگر پا را فراتر گذاشته و عفت زنان انگليسى را تا جايى مى‌ستايد كه آرزو مى‌كند تا زنان ايرانى نيز از اين ره توشه‌ها بهره مى‌بردند. ايلچى، هنگامى كه درباره خود و نحوه معاشرتش با زنان انگليسى مى‌شنود برآشفته شده و مى‌گويد: «حق تعالى شأنه، عليم و خبير است كه مكرر من آرزو از خدا كرده‌ام كه كاش نسوان ايران را به عفت و عصمت زنان انگريز بهره‌ور گرداند، چنانچه آزاد و مختارند و كسى را برایشان تسلطى نيست.» و «كاش زنان ايران از اين زنان تعليم مى‌گرفتند و محبت شوهران را برخود لازم مى‌شمردند و قدر شوهران خود را به اين مقدار مى‌دانستند.» يا «آرزو كردم كه كاش، اهل ايران نيز انصاف از مردم انگريز كسب مى‌نمودند تا ايشان نيز روزگار به خوشدلى و فراغت مى‌گذرانيدند.» اين موارد حاكى از عدم درك روح مكتب اسلام و خودباختگى فرهنگى به تمدن غرب مى‌باشد.

    ايلچى در وصف يكى از ميهمانى‌ها كه زنان و مردان از اعيان و اشراف، بدون هيچ محدوديتى بر سر يك ميز نشسته‌اند، تعجب مى‌كند به گونه‌اى كه اين وضعيت حيرت او را برمى‌انگيزد و در پاسخ به سوال ميس پرسول كه مى‌پرسد: «چنان مى‌فهم كه از اكل نمودن مرد و زن به جمعيت، تو را حيرت دست داده؛ خود انصاف ده كه شيوه ما بهتر است يا شيوه شما كه زنان را مستور داريد؟» مى‌گويد: «طريقه شما بهتر است، از رهگذر اين كه زن مستوره، چشم بسته و هم چو مرغى است كه در قفس حبس شود و چون رهايى يابد، قوت پرواز به طرف گلشن ندارد.» همان گونه كه ذكر شد، اعتراف ايلچى به برترى فرهنگ معاشرت فرنگيان از خودباختگى به فرهنگ بيگانه و بى‌اعتمادى به فرهنگ اسلامى- سنتى ايران حكايت مى‌كند.

    هر چند حيرت‌نامه ايلچى برخى روش‌هاى دانش و كارشناسى را به تصوير مى‌كشد؛ ولى با نگاه سطحى و خام، تقليد كوركورانه از غرب را سفارش مى‌كند. او علت پيشرفت و تحول در كشورهاى غربى را بررسى نكرده و فقط جلوه‌هاى ظاهرى ترقى، او را به حيرت درآورده است. هر چند آگاهى‌هاى نوينى كه ايلچى در اختيار مخاطبان خود مى‌گذارد، براى آنها سودمند بودند؛ ولى در مجموع وى آموزش‌هاى مورد نياز آن روزگار را به طريق درست در اختيار ايرانيان نگذاشت و تمدن غرب را به شيوه‌هاى همه جانبه به ايرانيان معرفى نكرد. به عبارت ديگر، وى فقط حكايتگر ابنيه‌ها، اماكن و صنعت بوده؛ اما چگونگى دست يافتن و مترقى شدن را ارائه نمى‌دهد و در مواردى هم كه به اخذ تمدن سفارش مى‌كند، سراسر با غرب‌زدگى همراه است. از همه مهم‌تر اين كه او با بدآموزى‌هايى كه در نوشته خود به جاى مى‌گذارد به آسانى يكى از ريشه‌هاى غرب‌زدگى سده بيستم در ايران را به خود اختصاص مى‌دهد.

    مى‌توان گفت حيرت‌نامه، مظهر شخصيت خوشگذران و شهوت پرست ايلچى است، آنچه در اين نوشته آمده است، نشانگر حاكميت روحيات ايلچى مى‌باشد. هر چند وى مى‌خواهد به گونه‌اى خود را صادق و به دور از بسيارى انحراف‌هاى اجتماعى نمايان سازد؛ ولى روح حاكم بر اين نوشته، عبارت از خوشگذرانى و شهوت‌پرستى حيرت‌انگيز اين مسافر فرنگ مى‌باشد. سرتاسر نوشته، وصف عيش و نوش‌ها، رقص‌ها و آوازه‌خوانى مه‌رويان فرنگ مى‌باشد كه همچنان به حيرت ايلچى مى‌افزايد. اين ايرانى متلون، شب‌هاى بسيارى را در سرگرمى‌ها مى‌گذراند؛ اما بايد توجه كرد كه آيا او به جز شركت در مهمانى‌ها و تماشاى صحنه‌هاى وقيح، وظيفه ديگرى نداشته است؟

    نثر كتاب ساده و بدون تفنّن و تكلّف است، نويسنده هر گاه فرصتى يافته، با زبانى ساده وضع اجتماعى، آداب و رسوم، خرافات، معتقدات، فرهنگ عامّه، نحوه كشوردارى، مفاسد رايج در روسيّه و موضوعاتى از اين قبيل را شرح داده است.مزيّت ديگر آن بر كتاب‌هاى معاصرش مانند:مسير طالبى و سفرنامه ميرزا صالح شيرازى، در اين است كه در كتاب مورد بحث از واژه‌هاى فرنگى بسيار كم استفاده شده؛ مگر در مقام ضرورت، اگرچه كتاب خالى از اغلاط املايى رايج آن روزگار و برخى اغلاط دستورى نيست، لكن اين اشتباهات جزئى لطمه‌اى جدّى به سادگى نثر كتاب وارد نمى‌آورد.

    وضعيت كتاب

    صورت هدايائى كه ميرزا ابوالحسن خان شيرازى از طرف دولت عليه ايران به جهت امپراطور به روسيه برده است، همچنين صورت هدايائى كه وى در اين سفر به مردم اهدا كرده است و يادداشت مخارجاتى كه از جانب هر كس در حين حركت از پتربورغ نسبت بصاحبى ايلچى به عمل آمده است، در پايان كتاب ذكر شده است.

    در پايان فهرست راهنما و عكس‌هايى در انتهاى كتاب به تصوير كشيده شده است.

    منابع مقاله

    مجله زمانه سال سوم شهريور 1383 شماره 24، عنوان مقاله: گزارش فرنگ، نگاهى به اولين سفرنامه‌هاى نوشته شده در ايران، نويسنده: تقى صوفى نياركى.

    مجله مشكوة، شماره 26، بهار 1369، عنوان مقاله: گشت و گذارى در سفرنامه‌هاى سياسى، نوشته محمد بر آبادى.