۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ':ت' به ': ت') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
كتاب «سفرنامه بخارا: عصر محمد شاه قاجار» با مؤلف | كتاب «سفرنامه بخارا: عصر محمد شاه قاجار» با مؤلف مجهول، به زبان فارسى در مورد طوايف تكه در مرو، سرخس، آخال و تجن مىباشد. نويسنده گويا ايلچى دربار فتحعلىشاه بوده و به همراه خواجه خليل فرستاده امير بخارا از تهران رهسپار بخارا گرديده و گزارش منزل به منزل را در اين سفرنامه شرح داده است. | ||
وى از سيفالله ميرزا (چهل و دومين پسر فتحعلىشاه) و آصفالدوله حاكم خراسان و محمد زمان خان قاجار [عزالدّينلو] حاكم بسطام و حاجى سيد اسماعيل مجتهد سبزوارى و محمدتقى خان قاجار ياد كرده است. | وى از سيفالله ميرزا (چهل و دومين پسر فتحعلىشاه) و آصفالدوله حاكم خراسان و محمد زمان خان قاجار [عزالدّينلو] حاكم بسطام و حاجى سيد اسماعيل مجتهد سبزوارى و محمدتقى خان قاجار ياد كرده است. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
مقدمه محقق به گزارشى از احوالات دوره اويل قاجار و زمان محمد شاه و مرزهاى شمال شرقى ايران پرداخته و از طرفى كتابهاى كه در مورد ماورالنهر در اين زمان نوشته شده است، را مورد بررسى قرار داده است و اطلاعات مختصرى درباره متن كتاب به خواننده ارائه مىدهد. مقدمه كتاب با اين گزارش شروع مىشود: «آقا محمدخان قاجار پس از سركوب آخرين بازماندگان زنديه و استقرار قدرت به فكر احياى مرزهاى ايران افتاد. او قصد داشت حدود ايران را به زمان نادر شاه و پادشاهان صفويه برساند، به همين منظور به گرجستان لشكر كشيد و با همين نيت در سال 1210ه. ق فاتحانه وارد مشهد شد. در اين هنگام سه شهر قديمى ايالت خراسان- بلخ، هرات، مرو- در دست افغانها و اوزبكها بود. آقا محمد خان با نوشتن نامهاى به شاه زمان كه در اين موقع در افغانستان بر مسند قدرت بود و همچنين نامهاى به محمود ميرزا برادر شاه زمان كه حاكم هرات بود، سابقه تاريخى سيادت ايرانيان را بر دو شهر بلخ و هرات متذكر شد...». | مقدمه محقق به گزارشى از احوالات دوره اويل قاجار و زمان محمد شاه و مرزهاى شمال شرقى ايران پرداخته و از طرفى كتابهاى كه در مورد ماورالنهر در اين زمان نوشته شده است، را مورد بررسى قرار داده است و اطلاعات مختصرى درباره متن كتاب به خواننده ارائه مىدهد. مقدمه كتاب با اين گزارش شروع مىشود: «آقا محمدخان قاجار پس از سركوب آخرين بازماندگان زنديه و استقرار قدرت به فكر احياى مرزهاى ايران افتاد. او قصد داشت حدود ايران را به زمان نادر شاه و پادشاهان صفويه برساند، به همين منظور به گرجستان لشكر كشيد و با همين نيت در سال 1210ه. ق فاتحانه وارد مشهد شد. در اين هنگام سه شهر قديمى ايالت خراسان- بلخ، هرات، مرو- در دست افغانها و اوزبكها بود. آقا محمد خان با نوشتن نامهاى به شاه زمان كه در اين موقع در افغانستان بر مسند قدرت بود و همچنين نامهاى به محمود ميرزا برادر شاه زمان كه حاكم هرات بود، سابقه تاريخى سيادت ايرانيان را بر دو شهر بلخ و هرات متذكر شد...». | ||
سرآغاز كتاب به تمجيد و تجليل از سلطنت قاجار و چگونگى ارسال سفيران به مناطق و كشورهاى همسايه پرداخته است. مؤلف | سرآغاز كتاب به تمجيد و تجليل از سلطنت قاجار و چگونگى ارسال سفيران به مناطق و كشورهاى همسايه پرداخته است. مؤلف در ادامه به شرح سفر به بخار و مكانهاى بين راه و استقبال مردم اين سامان از كاروان اعزامى به بخارا در اين جا مىپردازد. همانند: «منزل سيوم در ايوان كى كه آنهم شش فرسخ است وارد و اهل آنجا شكايتى از عاليجاه ميرآخور داشتند. منزل چهارم قشلاق بود كه پنج فرسخ و نيم است. اهالى آنجا كلا از سركار ايلخانى راضى بودند. منزل پنجم ده نمك كه هفت فرسخ است وارد شديم. مذكور شد كه اهالى آنجا زياده مستأصل و پريشان مىباشند، از عهده اخراجات و سيورسات نمىتوانند برآيند. آن شب خرج خليل خواجه را اين فدوى متحمل شد و به رعايا تحميلى وارد نياورد...». | ||
بخش اول كتاب با نام «تفصيل حركت فدوى از بخارا و مراجعت به دار الخلافه» به حركت كاروان از بخار به سمت تهران و اتفاقات در مسير راه مىپردازد. | بخش اول كتاب با نام «تفصيل حركت فدوى از بخارا و مراجعت به دار الخلافه» به حركت كاروان از بخار به سمت تهران و اتفاقات در مسير راه مىپردازد. | ||
مؤلف | مؤلف اين فصل را اين گونه آغاز مىكند كه «يوم شنبه 17 شهريور رجب المرجب از بخارا نقل مكان نموده به جرق (جرغ) كه نيمفرسنگى است منزل نموده و سركار امير هم فرموده بودند كه شما اندكاندك برويد تا سبحانقلىبيگ اميرآخور كارش تمام شده به شما برسد. روز بعد از بخارا حركت كرده به شهر اسلام كه دو فرسنگى بخاراست، رفتيم. از آنجا به بيكند كه چهار فرسنگى بخارا است رفته، از آنجا به قرهكول كه هفت فرسنگى بخارا است رفته، همه جا منتظر عاليجاه سبحانقلىبيگ بوديم. يك روز در آنجا توقف نموده، سركار امير مال قراكول را عوض مواجب سرباز به تيول عاليجاه عبدالصمد خان داده است...». | ||
فصل دوم كتاب با نام «تفصيلات ماليات ديوانى و قشونكشى بخارا» به شرح ماليات ديوانى املاك و مستقلات بخار مىپردازد. «ماليات ديوانى املاك و مستقلات بخارا، نصف صحيح، خالصه ديوانست، نصف ديگر مال رعيّت. نصفى كه خالصه است نصف از آن خالصه مال خواجهگان جوبار است. يك دينار ماليات به ديوان نمىدهند و آن تفصيلى دارد.» و «... قاعده ماليات گرفتن بخارا از اين قرار است، از گوسفند هر صد رأس هفده هزار دينار پول زكات مىگيرند و همچنين بالا مىرود تا هزار دو هزار، از بابت زمين و املاك ديوانى كه خالصه باشد. از گندم و جو و جوزق هر ده من سه من ماليه به ديوان ماليه مىدهند. از جوارى و ارزن و تخم كتان و كنجد و سايرين هر سه من يك من مىگيرند. امّا اجاره كاروانسراها هر چهل طلا يك طلا مىگيرند، هر چه باشد و هر قدر باشد، و از اجاره مستقلات دينارى به ديوان نمىدهند، و از اصناف كلا چيزى نمىگيرند، و از اربابى ملك رعيتى را دينارى نمىگيرند. و از باغات اربابى رعيتى هم چيزى نمىگيرند....». | فصل دوم كتاب با نام «تفصيلات ماليات ديوانى و قشونكشى بخارا» به شرح ماليات ديوانى املاك و مستقلات بخار مىپردازد. «ماليات ديوانى املاك و مستقلات بخارا، نصف صحيح، خالصه ديوانست، نصف ديگر مال رعيّت. نصفى كه خالصه است نصف از آن خالصه مال خواجهگان جوبار است. يك دينار ماليات به ديوان نمىدهند و آن تفصيلى دارد.» و «... قاعده ماليات گرفتن بخارا از اين قرار است، از گوسفند هر صد رأس هفده هزار دينار پول زكات مىگيرند و همچنين بالا مىرود تا هزار دو هزار، از بابت زمين و املاك ديوانى كه خالصه باشد. از گندم و جو و جوزق هر ده من سه من ماليه به ديوان ماليه مىدهند. از جوارى و ارزن و تخم كتان و كنجد و سايرين هر سه من يك من مىگيرند. امّا اجاره كاروانسراها هر چهل طلا يك طلا مىگيرند، هر چه باشد و هر قدر باشد، و از اجاره مستقلات دينارى به ديوان نمىدهند، و از اصناف كلا چيزى نمىگيرند، و از اربابى ملك رعيتى را دينارى نمىگيرند. و از باغات اربابى رعيتى هم چيزى نمىگيرند....». | ||
در بخش بعدى اين فصل به چگونگى قشون كشى به بخارا است، مؤلف | در بخش بعدى اين فصل به چگونگى قشون كشى به بخارا است، مؤلف در اين باره بيان مىكند كه «در باب لشكركشى پادشاه اگر بخواهد به سمتى قشون برده باشد در خزانه دينارى نيست به مصرف قشون برسد، بايد از تجار مملكت قرض نموده تا بعدها پس بدهند، اگر تجار ميل به دادن دارند مىدهند و الا نخواسته باشند نمىدهند، مايه نقار پادشاه نمىشود، چرا كه بعد از رفتن فدوى تنخواه بهجهت رفتن بر سر خجند خواستند و تجّار مضايقه كردند، حكايتى رو نداد...». | ||
كتاب با مطالبى در مورد چگونگى گرفتن طلا از آب رودخانه و بين اسامى طوايف بخارا به پايان مىرسد.... «تفصيل گرفتن طلا از رود زرافشان، آب رود زرافشان از قريه زندهنى مىباشد كه توابع بخارا است. در آنجا طلا از رودخانه مىگيرند، به اين طريق كه پوست گوسفند را در دم آب گذارده، خورده طلا به آن جمع مىشود. در عرض سال يك هزار و پانصد مثقال طلا بيشتر يا كمتر عايد مىشود. امّا تفصيل اسامى طوايف تركمان و عدد آنها: طوايف تركمانى كه در لب رود جيحون كه آمويه باشد، سكنا دارند. نام آن طايفه ارسالى است كه حال دو سال است اللّه قليخان اورگنجى آنها را كوچانيده برده است. ماليات جزئى به امير بخارا مىدادند. نزاع فيمابين خان بخارا و اورگنج به اين سبب است و عدد آنها چهل هزار خانوار است. دويم طايفه ساروق است، در قلعه مرو كهنه و نو سكنا دارند و خود را نجيبتر و صاحب دولتتر از ساير طوايف تركمان مىدانند...». | كتاب با مطالبى در مورد چگونگى گرفتن طلا از آب رودخانه و بين اسامى طوايف بخارا به پايان مىرسد.... «تفصيل گرفتن طلا از رود زرافشان، آب رود زرافشان از قريه زندهنى مىباشد كه توابع بخارا است. در آنجا طلا از رودخانه مىگيرند، به اين طريق كه پوست گوسفند را در دم آب گذارده، خورده طلا به آن جمع مىشود. در عرض سال يك هزار و پانصد مثقال طلا بيشتر يا كمتر عايد مىشود. امّا تفصيل اسامى طوايف تركمان و عدد آنها: طوايف تركمانى كه در لب رود جيحون كه آمويه باشد، سكنا دارند. نام آن طايفه ارسالى است كه حال دو سال است اللّه قليخان اورگنجى آنها را كوچانيده برده است. ماليات جزئى به امير بخارا مىدادند. نزاع فيمابين خان بخارا و اورگنج به اين سبب است و عدد آنها چهل هزار خانوار است. دويم طايفه ساروق است، در قلعه مرو كهنه و نو سكنا دارند و خود را نجيبتر و صاحب دولتتر از ساير طوايف تركمان مىدانند...». |
ویرایش