زن در قرآن

زن در قرآن، اثر علی دوانی از محققین معاصر ایران است که به زبان فارسی نوشته شده است و چهره گروهى از زنان خوب و بد را در کتاب آسمانى قرآن مجید نمایان مى‏‌سازد و پندى آموزنده براى شناختن زن از دیدگاه اسلام و قرآن و خودسازى زنان مسلمان بر اساس خواست خدا و پیغمبر(ص) مى‌‏باشد. در واقع این کتاب سلسله دروسى است که در یکى از جلسات مذهبى براى جمعى از بانوان و دوشیزگان ایراد شده است.

زن در قرآن
زن در قرآن
پدیدآوراندوانی، علی (نويسنده)
عنوان‌های دیگرسرگذشت جمعي از زنان خوب و بد که در قرآن مجيد آمده است
چاپ1
موضوعزنان در قرآن
زبانفارسی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏BP‎‏ ‎‏104‎‏ ‎‏/‎‏ز‎‏9‎‏د‎‏9
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

منظور نویسنده از تدریس این درس‎ها آگاهى دادن به دختران و زنان مسلمان بوده که بدانند جمعا در چند مورد از آیات قرآنى و در چه سوره‏‌هایى از زنان خوب و بد یاد شده و آنها چه کرده بودند که خداوند خواسته است مرد و زن مسلمان، بلکه عموم مردم جهان از آن مطلع گردند؟

ساختار

در ابتدای کتاب مقدمه‎ای از آقای علی دوانی و سپس پیشگفتاری در مورد قرآن و زن ایراد شده است، سپس در ذیل عناوین متفرق، در مورد 16 زن از زنانی که در قرآن نام آنها آمده، بحث شده است.

گزارش محتوا

چنان‎که در پیشگفتار یادآوری شده‏، در این کتاب فقط سرگذشت عده‏‌اى از زنان آمده است و حدود و حقوق و نظام زندگى زن از دیدگاه قرآن را باید در کتب دیگر یافت[۱].

قرآن مجید در دو مورد از زن سخن گفته است: یکى از حقوق و حدود آنها به‎عنوان یک فرد انسان و تکالیف خاص و حقوق و حدود شرعى که دارند که مؤلف به آن، «حدود و حقوق زن در قرآن» مى‎گوید و در سوره‌‏هاى عدیده قرآن آمده است، به‎خصوص سوره «نساء»؛ یعنى سوره‏‌اى که از حقوق زن سخن رفته است‏. مورد دیگر داستان بعضى از آنها است که در ضمن داستان‎هاى واقعى که در امت‏هاى پیشین بوده یا در زمان پیغمبر روى داده، آمده است. منظور مؤلف در اینجا این قسمت است که از نظر اخلاقى خواسته بازگو کند تا یک زن و دختر مسلمان بداند از چه زنانى در قرآن سخن به میان آمده و آنها کیانند و چه سرگذشتى داشته‏‌اند و چه کرده بودند[۲].

در مورد حضرت حوا و داستان او چنین می‎گوید: هم در قرآن و هم در روایات اسلامى و هم در ادبیات پارسى و تازى، بیشتر آدم را مسئول رانده شدن از بهشت دانسته‌‏اند. علت هم این است که وقتى بنا باشد آدم خلیفة الله فریب بخورد و نتواند جلوى خود را بگیرد، دیگر چه توقعى از حوّا است که نه مانند او نماینده خدا و معصوم بود و نه قدرت تعقل و اراده‌‏اش به اندازه او. مع‎الوصف صدمه این کار به‎طور مساوى به هر دوى آنها رسید. هرچه کردند هر دو کردند و هرچه دیدند هر دو دیدند؛ با این فرق که لبه تیز حمله متوجه آدم است که هم می‌باید مواظب باشد از فرمان حق غفلت نورزد و هم جلو همسر خود را بگیرد. پس باید اعتراف نمود که در هر صورت بازنده و مسئول آدم بود[۳].

نویسنده در بخشی دیگر از کتاب که درباره زن لوط است، می‎نویسد: زن لوط نیز مانند زن نوح از زنان بدکردارى بود که خدا در قرآن مجید از وى به‎سختى نکوهش کرده است. لوط پیغمبر برادرزاده حضرت ابراهیم خلیل بود. در اور کلدانیان از سرزمین بابل واقع در بین‎النهرین متولد شد و همراه عمویش ابراهیم به فلسطین آمد و مدتى بعد هم به اتفاق وى راهى مصر شد و از آن پس با هم به فلسطین بازگشتند. چون مردم شهرهاى «سدوم» واقع در اراضى مقدسه یا «اردن» گرفتار عادات ناپسند شده بودند و نیاز به راهنما و تبلیغ داشتند، حضرت ابراهیم لوط را براى راهنمایى و هدایت مردم سدوم به آنجا اعزام نمود[۴].

درباره‌هاجر می‎گوید: نام هاجر با صراحت و کنایه در قرآن نیامده است، ولى لازم به ذکر نیست که در تمام این موارد، یعنى علت آمدن ابراهیم از فلسطین به حجاز و دعا براى فرزندانش و آنچه در سوره بقره و سوره ابراهیم از زبان ابراهیم و اسماعیل حکایت شده است، با زندگى هاجر بستگى دارد و در حقیقت داستان اوست که بدین‎گونه نقل مى‏‌شود و تردید نیست که مادر اسماعیل «هاجر» بوده است[۵].

در مورد ساره می‎نویسد: وی دختر خاله حضرت ابراهیم خلیل بود. از نظر شرائطى که باید یک زن داشته باشد، نظیر نداشت. از اعتدال قامت و زیبایى خیره‎کننده‌‏اى برخوردار بود؛ به همین جهت نیز همسر او نظر به غیرت مردانگى در سفرهاى خود از بین‏‌النهرین به سوریه و از آنجا به فلسطین و سرزمین کنعانیان و از آنجا به مصر، خاطرش از جانب او جمع نبود و همگى سعى خود را مبذول مى‏‌داشت تا چشم بیگانه به ساره نیفتد و دردسرى برایش به وجود نیاید.

با همه احتیاطى که به عمل مى‌‏آورد، هنگامى که از فلسطین وارد مصر شد، مرزداران مصرى توانستند ساره را ببینند. زن و مرد را آوردند و به پادشاه مصر تحویل دادند؛ به این امید که در قبال آن کار جایزه خوبى از پادشاه خود بگیرند[۶].

در مورد «آسیه» نیز در این کتاب آمده که وی از زنان نام‏‌آورى است که سرگذشت وى در قرآن مجید آمده است. او بانوى اول مصر و همسر فرعون پادشاه مستبد و خودخواه آن مملکت باستانى بود. ظلم و بیدادگرى فرعون در تاریخ بشر ضرب‎المثل است و نیازى به توضیح ندارد. فرعون نیز مانند نمرود پادشاه بابل هم خود دعوى خدایى داشت و هم حافظ و نگهبان بت‏خانه ملت و مروج بت‎پرستى قوم بود[۷].

در ادامه‎ی کتاب، داستان مادر و خواهر حضرت موسى‏(ع) را آورده است و سپس حکایت دختران شعیب(ع) را ذکر کرده است.

در مورد داستان «زلیخا و یوسف» آورده که زیباترین داستان‎هاى قرآن است. خداوند خود در آغاز سوره یوسف مى‌‏فرماید: «ما زیباترین داستانى را که می‌توان نقل کرد به تو وحى کردیم». زلیخا همسر «عزیز»، یعنى نخست‎وزیر مصر بود. پست و مقام شوهر زلیخا را تواریخ اسلامى مختلف نقل کرده‌‏اند: صدر اعظم یا رئیس زندان‎ها یا رئیس کل تشریفات دربار[۸].

مؤلف در داستان بلقیس و حضرت سلیمان اشاره می‎کند که شاید علت اینکه خداوند به سلیمان مانند پدرش داود مقام نبوت و سلطنت هر دو را عطا کرده بود، مادى‎گرى و دنیاپرستى قوم آنها «بنى‎اسرائیل» بود که مى‏‌پنداشتند کسى مى‏‌تواند بر آنها حکومت کند که از لحاظ مال و ثروت و جلال و حشمت سرآمد مردمان مصر باشد[۹].

در بخش انتهایی کتاب داستان مریم و مادرش‏ را آورده و خلاصه آن داستان را به موجب آیات سوره آل عمران و سوره مریم و تفسیر آن بیان می‎کند.

وضعیت کتاب

پاورقی‎های کتاب به ذکر آیات و اسانید مطالب متن اختصاص یافته است. فهرست مطالب کتاب در پایان آن آمده است.

پانویس

  1. ر.ک: پیشگفتار، ص8
  2. ر.ک: همان
  3. ر.ک: متن کتاب، ص15
  4. ر.ک: همان، ص22
  5. ر.ک: همان، ص34
  6. ر.ک: همان، ص35
  7. ر.ک: همان، ص40
  8. ر.ک: همان، ص60
  9. ر.ک: همان، ص69

منابع مقاله

مقدمه و متن کتاب.


وابسته‌ها