رسالة في السماع و الرقص

رسالة فی السماع و الرقص، نوشته محمد بن محمد منبجی(785ق) محدث و فقیه حنبلی است که با تحقیق و پاورقی‌های محمد صبحی حسن حلاق چاپ شده است. منبجی سماعی را که بین متصوفه رایج است، در شمار سماع حرام می‌نهد. وی از قول فقیهانی همچون ابن تیمیه سماع را تقسیم بندی می‌کند؛ سماع حلال آن چیزی است که پیامبر(ص)، صحابه و تابعین از آن بهره می‌بردند آنگونه که شنیدن آیات قرآن آنان را در وجد و یا اندوه فرو می‌برد. مصنف شواهدی را برای این مدعایش آورده است[۱]‏خود قرآن نیز به آن تأکید دارد، مانند این آیه و اذا سمعوا ما أنزل إلی الرسول تری أعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق.[۲] خشوع قلب، اشک چشم، لرزش پوست، فریاد از سر درد، بیهوشی و مرگ از آثار این نوع سماع است.[۳]منبجی سماع مکاء -مانند صفیر- و تصدیه -ثصفیق- را از آنِ مشرکان می‎داند و آن را نیز حرام می‌شمارد.[۴]پرهیزدادن مردم از گردآمدن بر سرگرمی‌های بیهوده مانند غناء و ابزار موسیقی -که در سماع حرام به کار گرفته می‌شد، [۵]و در پایان قرن دوم هجری در جامعۀ مسلمانان گسترش یافت، در گفتار فقیهان آمده است.[۶]‏مصنف تأیید این نوع سماع را به برخی از بزرگان جهان اسلام همچون ابن راوندی، فارابی و ابن سینا نسبت می‌دهد.[۷]‏مصنف سه قاعده را برای رسیدن به حکم واقعی سماع بیان کرده است.[۸]‏همچنین، آرای بزرگان اهل سنت را در بارۀ حکم غنای بدون ابزار لهو آورده است[۹]

رسالة في السماع و الرقص
رسالة في السماع و الرقص
پدیدآورانمنبجی، محمد بن محمد (نویسنده) ح‍لاق‌، م‍ح‍م‍د ص‍ب‍ح‍ی‌ ح‍س‍ن‌ (مصحح)
ناشردار ابن حزم
مکان نشرلبنان - بیروت
سال نشر1413ق. = 1993م.
چاپچاپ یکم
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏م8ر5 / 288/7 BP

مصنف دربارۀ رقص حکم قطعی به جایزنبودنش می‌دهد.[۱۰]‏ وی بحثی را دربارۀ کسانی که ادعا می‌کنند خداوند با آنان سخن گفته است، آورده و نقدشان کرده است. [۱۱]‏ وی درباره اذان نیز بر این باور است که نباید به نوحه، مرثیه و غزل آلوده شود.[۱۲]منبجی بحثی را دربارۀ فطرت آورده و در آخر به برخی از بدعت‌های صوفیه -به گمان او- اشاره کرده است.[۱۳]

[۱۴]

پانویس

  1. ر.ک: منبجی، ص 17
  2. ر.ک: منبجی، ص 13
  3. ر.ک: منبجی، ص 20
  4. ر.ک: همان، ص 21
  5. ر.ک: منبجی، ص 25
  6. ر.ک: همان، ص 28
  7. ر.ک: همان، ص 32
  8. ر.ک: همان، ص 39
  9. ر.ک: همان، ص 41
  10. ر.ک: همان، ص 47
  11. ر.ک: همان، ص 75
  12. ر.ک: همان، ص 78
  13. ر.ک: همان، ص 95
  14. ر.ک: همان، ص17

منابع مقاله

  1. متن کتاب.



وابسته‌ها