دیوان ویسی: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۵۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۸ سپتامبر ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
(لینک درون متنی)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۷: خط ۳۷:
«توانا خدای را سپاس که هر یکی را درخور استعدادش منحتی عطا گردانید و نقمتی بخشید. غنی را غنا، فقیر را عنا، گدا را نکبت، شاه را نعمت، زاهد را ثواب، فاسق را عذاب، فاضل را نباهت، جاهل را سفاهت، شیر را شجاعت، بز را جبانت، طوطی را شیرین‎گویی، زاغ را زشت‎رویی، بلبل را شیدایی، گل را بی‎پروایی، بوم را شقاوت، هما را سعادت، مؤمن را سفره نعمت، کافر را حفره نقمت، موسی را ثبات و قرار، فرعون را هزیمت و فرار، آدم را عزت، شیطان را ذلت. شعر:
«توانا خدای را سپاس که هر یکی را درخور استعدادش منحتی عطا گردانید و نقمتی بخشید. غنی را غنا، فقیر را عنا، گدا را نکبت، شاه را نعمت، زاهد را ثواب، فاسق را عذاب، فاضل را نباهت، جاهل را سفاهت، شیر را شجاعت، بز را جبانت، طوطی را شیرین‎گویی، زاغ را زشت‎رویی، بلبل را شیدایی، گل را بی‎پروایی، بوم را شقاوت، هما را سعادت، مؤمن را سفره نعمت، کافر را حفره نقمت، موسی را ثبات و قرار، فرعون را هزیمت و فرار، آدم را عزت، شیطان را ذلت. شعر:


'''یکی را به سر برنهد تاج بخت'''
{{شعر}}
یکی را به خاک اندر آرد ز تخت
 
{{ب|''یکی را به سر برنهد تاج بخت''|2=''یکی را به خاک اندر آرد ز تخت''}}{{پایان شعر}}
و اعلی مرسلی را نعت بی‎قیاس که امتثال امرش کشتی نجات باشد و انحراف از حکمش ورطه درکات. هرکه در محبتش حالت یعقوبی دارد، صورت یوسفی نعیم ببیند و هرکه در عداوتش جبلت عرقوبی گزیند، هیئت عقربی جحیم مشاهده کند. ای سبحان الله زهی مستظهر ماست که از عنایتش نه در گور تاریک، وحشت و از شفاعتش نه در روز محشر، دهشت. شعر:  
و اعلی مرسلی را نعت بی‎قیاس که امتثال امرش کشتی نجات باشد و انحراف از حکمش ورطه درکات. هرکه در محبتش حالت یعقوبی دارد، صورت یوسفی نعیم ببیند و هرکه در عداوتش جبلت عرقوبی گزیند، هیئت عقربی جحیم مشاهده کند. ای سبحان الله زهی مستظهر ماست که از عنایتش نه در گور تاریک، وحشت و از شفاعتش نه در روز محشر، دهشت. شعر:  


'''چه غم دیوار امت را که دارد چون تو پشتیبان'''
{{شعر}}
چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان
{{ب|''چه غم دیوار امت را که دارد چون تو پشتیبان''|2=''چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان''}}{{پایان شعر}}
 


و درود نامحدود بر آل کرام و اصحاب عظام او باد.
و درود نامحدود بر آل کرام و اصحاب عظام او باد.
خط ۴۸: خط ۵۰:
اما بعد نکوهیده‎کردار، راجی رحمت کردگار، بدترین خلائق زمن، فقیر سید محمد میر حسن، ولد مولوی سید محمد سید حسن ابن مولوی سید احسان‎علی مرحوم مغفور شاهپوری مرشدآبادی، می‎گویم که چون مرغ روح قدس جناب... پارسای خداپرست، مست شراب الست، رهنمای آذرمنشان ضلیل، آتش محبت خدا را خلیل... جناب مولوی صوفی فتحعلی صاحب قدس سره الجليل، از قید تن برمید و در آشیانه گلشن فردوس بیارمید، هر فرد از معتقدین و هر واحد از معتمدین درخور قابلیت خود از خرمن کراماتش خوشه گرفت و از سفره بضاعتش توشه؛ یکی از حسن معاشرت و یکی از آداب مذاکرت و یکی از هنجار خجسته و یکی از رفتار شایسته و یکی از سر مقامات و یکی از رمز مناجات و یکی از مثانی عود لاهوت و یکی از مثالث رود ناسوت و یکی از خُلق ملیح و یکی از نطق فصیح و یکی از نیک محاوره و یکی از حسن محاضره و یکی از خصائل حمیده و یکی از شمائل پسندیده و یکی از فقر و قناعت و یکی از عجز و ضراعت و یکی از خوبی تقریر و یکی از نیکویی تحریر و یکی از فطرت ارجمند و یکی از همت بلند و یکی از اسباب معیشت و یکی از امتعه مؤنت؛ آخر چون نه میخانه باقی ماند و نه پیمانه و ساقی، از درر منتشره سخنانش لآلی چند برانگیختم و آن در ریخته را با هم درآمیختم؛ اعنی قصائد و غزلیات و رباعیات و مقطعات، متضمن مناقب و مدائح جناب ختمی‎مآب(ص)، نوک‎ریز قلم جادورقم آن در یکتای بحر معرفت که جابه‎جا مانند برات رزقم پریشان بود دریافتم، دُرّ یافتم. تو گویی هر غزلی چون چشم غزالان ماهرو و هر قطعه‎ای قاطع صبر حسینان غالیه‎مو و رباعیات مانند عناصر اربعه با هم‎ آمیخته و قصائد همچون قصیده بنات النعش در هم ریخته. شعر:
اما بعد نکوهیده‎کردار، راجی رحمت کردگار، بدترین خلائق زمن، فقیر سید محمد میر حسن، ولد مولوی سید محمد سید حسن ابن مولوی سید احسان‎علی مرحوم مغفور شاهپوری مرشدآبادی، می‎گویم که چون مرغ روح قدس جناب... پارسای خداپرست، مست شراب الست، رهنمای آذرمنشان ضلیل، آتش محبت خدا را خلیل... جناب مولوی صوفی فتحعلی صاحب قدس سره الجليل، از قید تن برمید و در آشیانه گلشن فردوس بیارمید، هر فرد از معتقدین و هر واحد از معتمدین درخور قابلیت خود از خرمن کراماتش خوشه گرفت و از سفره بضاعتش توشه؛ یکی از حسن معاشرت و یکی از آداب مذاکرت و یکی از هنجار خجسته و یکی از رفتار شایسته و یکی از سر مقامات و یکی از رمز مناجات و یکی از مثانی عود لاهوت و یکی از مثالث رود ناسوت و یکی از خُلق ملیح و یکی از نطق فصیح و یکی از نیک محاوره و یکی از حسن محاضره و یکی از خصائل حمیده و یکی از شمائل پسندیده و یکی از فقر و قناعت و یکی از عجز و ضراعت و یکی از خوبی تقریر و یکی از نیکویی تحریر و یکی از فطرت ارجمند و یکی از همت بلند و یکی از اسباب معیشت و یکی از امتعه مؤنت؛ آخر چون نه میخانه باقی ماند و نه پیمانه و ساقی، از درر منتشره سخنانش لآلی چند برانگیختم و آن در ریخته را با هم درآمیختم؛ اعنی قصائد و غزلیات و رباعیات و مقطعات، متضمن مناقب و مدائح جناب ختمی‎مآب(ص)، نوک‎ریز قلم جادورقم آن در یکتای بحر معرفت که جابه‎جا مانند برات رزقم پریشان بود دریافتم، دُرّ یافتم. تو گویی هر غزلی چون چشم غزالان ماهرو و هر قطعه‎ای قاطع صبر حسینان غالیه‎مو و رباعیات مانند عناصر اربعه با هم‎ آمیخته و قصائد همچون قصیده بنات النعش در هم ریخته. شعر:


'''من كل لفظ كنظم الدر مخترع'''
{{شعر}}
و كل معنی كنفث السحر منكبر
{{ب|''من كل لفظ كنظم الدر مخترع''|2=''و كل معنی كنفث السحر منكبر''}}{{پایان شعر}}
 


لاجرم خواستم که آن پریشان را جمع کنم و چاپ زنم و شایع سازم. بارخدایا این دُرر بی‎بها را مقبول خاطر عزیزان و پسند دل بزرگان گردان و نیز مکشوف باد که گوهری چند از گهرهای گران‎مایه اعنی ردیف «ح، خ، ذ، س، ع، غ، ف»، از گنجینه فقدان تعبیه مانده و از تلاش بسیار به دست نیفتاد، فلهذا در سلک طبع منسلک نشده و در لوح چاپ صورتش مرتسم نگردیده...»<ref>ر.ک: مقدمه، ص2-3</ref>.
لاجرم خواستم که آن پریشان را جمع کنم و چاپ زنم و شایع سازم. بارخدایا این دُرر بی‎بها را مقبول خاطر عزیزان و پسند دل بزرگان گردان و نیز مکشوف باد که گوهری چند از گهرهای گران‎مایه اعنی ردیف «ح، خ، ذ، س، ع، غ، ف»، از گنجینه فقدان تعبیه مانده و از تلاش بسیار به دست نیفتاد، فلهذا در سلک طبع منسلک نشده و در لوح چاپ صورتش مرتسم نگردیده...»<ref>ر.ک: مقدمه، ص2-3</ref>.
خط ۵۵: خط ۵۸:
از غزلیات [[ويسي هروي، فتحعلي|ویسی]] است:
از غزلیات [[ويسي هروي، فتحعلي|ویسی]] است:


'''به عشق روی تو حاصل سه چیز گشت مرا'''
{{شعر}}
یکم بکا و دوم ناله و سوم سودا
{{ب|''به عشق روی تو حاصل سه چیز گشت مرا''|2=''یکم بکا و دوم ناله و سوم سودا''}}
'''از این سه چیز سه چیز دگر شدم مونس'''
{{ب|''از این سه چیز سه چیز دگر شدم مونس''|2=''یکم هزال و دوم وحشت و سوم غم‎ها''}}
یکم هزال و دوم وحشت و سوم غم‎ها
{{ب|''از این سه چیز دگر آمده سه چیز قرین''|2=''یکم عناد و دوم کربت و سوم بلوا''}}
'''از این سه چیز دگر آمده سه چیز قرین'''
{{ب|''وز این سه چیز به خود می‎کشد سه چیز دلم''|2=''یکم جنون و دوم حسرت و سوم غوغا''}}
یکم عناد و دوم کربت و سوم بلوا
{{ب|''وز این سه چیز به سه وصف من شدم مشهور''|2=''یکم کئیب و دوم بی‎دل و سوم رسوا''}}
'''وز این سه چیز به خود می‎کشد سه چیز دلم'''
{{ب|''از این سه حال ملازم مرا شدند سه چیز''|2=''یکم سکوت و دوم گریه و سوم صحرا''}}
یکم جنون و دوم حسرت و سوم غوغا
{{ب|''وز این سه چیز به عشق محمدم همه عمر''|2=''یکم فرید و دوم کامل و سوم یکتا''}}
'''وز این سه چیز به سه وصف من شدم مشهور'''
{{ب|''از این سه چیز چو ویسی شدم شهیر جهان''|2=''یکم قتیل و دوم واله و سوم شیدا''}}<ref>متن کتاب، ص5</ref>.'''
 
{{پایان شعر}}
یکم کئیب و دوم بی‎دل و سوم رسوا
 
'''از این سه حال ملازم مرا شدند سه چیز'''
یکم سکوت و دوم گریه و سوم صحرا
 
'''وز این سه چیز به عشق محمدم همه عمر'''
یکم فرید و دوم کامل و سوم یکتا
 
'''از این سه چیز چو ویسی شدم شهیر جهان'''
یکم قتیل و دوم واله و سوم شیدا'''<ref>متن کتاب، ص5</ref>.'''


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
خط ۹۹: خط ۹۲:
[[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]]
[[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]]


[[رده:قربانی-باقی زاده]]
[[رده: 25 شهریور الی 24 مهر]]
 
[[رده:سال97-25شهریور الی24 مهر]]
[[رده:سال97-25شهریور الی24 مهر]]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش