۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مید' به 'مید') |
جز (جایگزینی متن - 'یش' به 'یش') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
«از [[هاتف اصفهانی، احمد|سیداحمد هاتف]] که به گفته معاصرین خود و سایر ارباب تذکره به عربی و فارسی هر دو شعر میگفته، دیوان کوچکی در دست است قریب به دو هزار بیت، از ترجیعبند و غزل و قصیده و مقطعات و رباعیات، همه به فارسی... اگرچه صاحب آتشکده، او را در نظم تازی به اغراق، ثالث اعشی و جریر میداند، ولی یقین است که [[هاتف اصفهانی، احمد|هاتف]] بیش از قلیل مقداری شعر به عربی نسروده بوده که آنهم شاید به علت عدم اعتنای مردم، زیاد معمول و متداول نشده است»<ref>مقدمه عباس اقبال آشتیانی، ص21</ref>. | «از [[هاتف اصفهانی، احمد|سیداحمد هاتف]] که به گفته معاصرین خود و سایر ارباب تذکره به عربی و فارسی هر دو شعر میگفته، دیوان کوچکی در دست است قریب به دو هزار بیت، از ترجیعبند و غزل و قصیده و مقطعات و رباعیات، همه به فارسی... اگرچه صاحب آتشکده، او را در نظم تازی به اغراق، ثالث اعشی و جریر میداند، ولی یقین است که [[هاتف اصفهانی، احمد|هاتف]] بیش از قلیل مقداری شعر به عربی نسروده بوده که آنهم شاید به علت عدم اعتنای مردم، زیاد معمول و متداول نشده است»<ref>مقدمه عباس اقبال آشتیانی، ص21</ref>. | ||
«قصاید هاتف که به تقلید اساتید قصیدهسرای قدیم سروده شده، روان و محکم است و خالی از مضامین لطیف نیست و از آنها یکی در مدح «هدایت خان» حکمران معروف گیلان است که معلوم | «قصاید هاتف که به تقلید اساتید قصیدهسرای قدیم سروده شده، روان و محکم است و خالی از مضامین لطیف نیست و از آنها یکی در مدح «هدایت خان» حکمران معروف گیلان است که معلوم میشود [[هاتف اصفهانی، احمد|هاتف]] با او ارتباطی داشته و این هدایت خان پسر «حاجی جمال» است که در سال 1163، یعنی در دوره فترت بعد از نادرشاه در گیلان اقتداری به هم رسانید و به معیت «حاجی شفیع» این ولایت را تحت استیلای خود آورد و در رشت مقیم شد»<ref>همان، ص22</ref>. | ||
===غزلیات هاتف=== | ===غزلیات هاتف=== | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
«شاهکار جاوید [[هاتف اصفهانی، احمد|هاتف]]، پنج بند ترجیع اوست که او را در میان شعرای فارسیزبان، بلکه در تمام جهان صاحب اسم و رسم و اعتبار شایانی کرده و این ترجیعبند عاشقانه و عارفانه، هم از جهت اسلوب کلام و صحت ترکیب الفاظ و هم از لحاظ معانی و مضامین لطیف نظر عموم ارباب ذوق را جلب کرده و [[هاتف اصفهانی، احمد|هاتف]] را از عموم شعرای همعصر خود مشهورتر نموده است»<ref>همان، ص23</ref>. | «شاهکار جاوید [[هاتف اصفهانی، احمد|هاتف]]، پنج بند ترجیع اوست که او را در میان شعرای فارسیزبان، بلکه در تمام جهان صاحب اسم و رسم و اعتبار شایانی کرده و این ترجیعبند عاشقانه و عارفانه، هم از جهت اسلوب کلام و صحت ترکیب الفاظ و هم از لحاظ معانی و مضامین لطیف نظر عموم ارباب ذوق را جلب کرده و [[هاتف اصفهانی، احمد|هاتف]] را از عموم شعرای همعصر خود مشهورتر نموده است»<ref>همان، ص23</ref>. | ||
این شعر با نیایش خداوند شروع | این شعر با نیایش خداوند شروع میشود، با زبانی عارفانه و عاشقانه: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''ای فدای تو هم دل و هم جان''|2=''وی نثار رهت هم این و هم آن''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: کیمیای جان، ص32</ref>. | {{ب|''ای فدای تو هم دل و هم جان''|2=''وی نثار رهت هم این و هم آن''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: کیمیای جان، ص32</ref>. | ||
صحنه اول از این ترجیعبند، پس از ثنای الهی، «سیر سالک است در شبی که شور عشق و حیرت او را به هر طرف میکشاند؛ در جستجو و تکاپوست تا به خلوتی میرسد که نور حق آن را روشن کرده است، نه آتش... | صحنه اول از این ترجیعبند، پس از ثنای الهی، «سیر سالک است در شبی که شور عشق و حیرت او را به هر طرف میکشاند؛ در جستجو و تکاپوست تا به خلوتی میرسد که نور حق آن را روشن کرده است، نه آتش... | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''دوش از شور عشق و جذبه شوق''|2=''هر طرف | {{ب|''دوش از شور عشق و جذبه شوق''|2=''هر طرف میشتافتم حیران''}} | ||
{{ب|''آخر کار، شوق دیدارم''|2=''سوی دیر مغان کشید عنان''}} | {{ب|''آخر کار، شوق دیدارم''|2=''سوی دیر مغان کشید عنان''}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
... | ... | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''این سخن | {{ب|''این سخن میشنیدم از اعضا''|2=''همه حتی الوريد و الشريان''}} | ||
{{ب|''که یکی هست و هیچ نیست جز او''|2=''وحده لا إله إلا هو''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص33-34</ref>.''' | {{ب|''که یکی هست و هیچ نیست جز او''|2=''وحده لا إله إلا هو''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص33-34</ref>.''' | ||
مطلع بند دوم نیز خطاب به معشوق است و بیان دلبستگی جاودانه به او. برخورد پدر نصیحتگر با عاشق، مظهری است از معارضه عقل و عشق در آثار عرفانی. بیت پنجم نمودار تسلیم به مشیت الهی و عشق است...<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>. در این بند، سؤال و جوابی میان وی و دختری ترسا مطرح | مطلع بند دوم نیز خطاب به معشوق است و بیان دلبستگی جاودانه به او. برخورد پدر نصیحتگر با عاشق، مظهری است از معارضه عقل و عشق در آثار عرفانی. بیت پنجم نمودار تسلیم به مشیت الهی و عشق است...<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>. در این بند، سؤال و جوابی میان وی و دختری ترسا مطرح میشود؛ وی از اعتقاد به تثلیث و ارتباط آن با وحدت میپرسد و ترسا او را اینگونه پاسخ میدهد: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''که گر از سرّ وحدت آگاهی''|2=''تهمت کافری به ما مپسند''}} | {{ب|''که گر از سرّ وحدت آگاهی''|2=''تهمت کافری به ما مپسند''}} | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
{{ب|''گر ز ظلمات خود رهی بینی''|2=''همه عالم مشارق انوار''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص41</ref>.''' | {{ب|''گر ز ظلمات خود رهی بینی''|2=''همه عالم مشارق انوار''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص41</ref>.''' | ||
در این ترجیعبند نابرابری خانهها که اولی بیستوسه بیت، دومی پانزده بیت، چهارمی شانزده بیت و سومی و پنجمی نوزده بیت است، نموداری است که وی در هر خانه تا آنجا که سیر فکر و معنی اقتضا میکرده، سخن گفته و تابع قاعده معمول تساوی ابیات خانهها نشده است. هر خانه حالت غزلهای عرفانی و عاشقانه را دارد. واژگان شعر، همه تعبیرها و تصویرها لطیف و غنائی است و از این حیث هماهنگی و تناسب آشکاری در سراسر ترجیعبند دیده | در این ترجیعبند نابرابری خانهها که اولی بیستوسه بیت، دومی پانزده بیت، چهارمی شانزده بیت و سومی و پنجمی نوزده بیت است، نموداری است که وی در هر خانه تا آنجا که سیر فکر و معنی اقتضا میکرده، سخن گفته و تابع قاعده معمول تساوی ابیات خانهها نشده است. هر خانه حالت غزلهای عرفانی و عاشقانه را دارد. واژگان شعر، همه تعبیرها و تصویرها لطیف و غنائی است و از این حیث هماهنگی و تناسب آشکاری در سراسر ترجیعبند دیده میشود... قافیه ابیات، ساده و بر پایه کلمات مأنوس فارسی است و شاعر در بافت آشنا و دلپذیر شعر خویش توانسته است گاه تعبیرات قرآنی و ترکیبات عربی را هنرمندانه و بهآسانی بگنجاند (مانند بالغدو و الآصال، بالعشي و الإبكار و...)<ref>همان، ص42-43</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش