پرش به محتوا

دیوان هاتف اصفهانی با مقابله نسخه تصحیح وحید دستگردی و نسخ خطی و چاپی دیگر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ی‎ت' به 'ی‌ت'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ن' به 'ی‌ن')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ت' به 'ی‌ت')
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۳۲: خط ۳۲:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
«از [[هاتف اصفهانی، احمد|سیداحمد هاتف]] که به گفته معاصرین خود و سایر ارباب تذکره به عربی و فارسی هر دو شعر می‎گفته، دیوان کوچکی در دست است قریب به دو هزار بیت، از ترجیع‎بند و غزل و قصیده و مقطعات و رباعیات، همه به فارسی... اگرچه صاحب آتشکده، او را در نظم تازی به اغراق، ثالث اعشی و جریر می‌داند، ولی یقین است که [[هاتف اصفهانی، احمد|هاتف]] بیش از قلیل مقداری شعر به عربی نسروده بوده که آن‎هم شاید به علت عدم اعتنای مردم، زیاد معمول و متداول نشده است»<ref>مقدمه عباس اقبال آشتیانی، ص21</ref>.
«از [[هاتف اصفهانی، احمد|سیداحمد هاتف]] که به گفته معاصرین خود و سایر ارباب تذکره به عربی و فارسی هر دو شعر می‌گفته، دیوان کوچکی در دست است قریب به دو هزار بیت، از ترجیع‎بند و غزل و قصیده و مقطعات و رباعیات، همه به فارسی... اگرچه صاحب آتشکده، او را در نظم تازی به اغراق، ثالث اعشی و جریر می‌داند، ولی یقین است که [[هاتف اصفهانی، احمد|هاتف]] بیش از قلیل مقداری شعر به عربی نسروده بوده که آن‎هم شاید به علت عدم اعتنای مردم، زیاد معمول و متداول نشده است»<ref>مقدمه عباس اقبال آشتیانی، ص21</ref>.


«قصاید هاتف که به تقلید اساتید قصیده‎سرای قدیم سروده شده، روان و محکم است و خالی از مضامین لطیف نیست و از آنها یکی در مدح «هدایت ‎خان» حکمران معروف گیلان است که معلوم می‌شود [[هاتف اصفهانی، احمد|هاتف]] با او ارتباطی داشته و این هدایت خان پسر «حاجی جمال» است که در سال 1163، یعنی در دوره فترت بعد از نادرشاه در گیلان اقتداری به هم رسانید و به معیت «حاجی شفیع» این ولایت را تحت استیلای خود آورد و در رشت مقیم شد»<ref>همان، ص22</ref>.
«قصاید هاتف که به تقلید اساتید قصیده‎سرای قدیم سروده شده، روان و محکم است و خالی از مضامین لطیف نیست و از آنها یکی در مدح «هدایت ‎خان» حکمران معروف گیلان است که معلوم می‌شود [[هاتف اصفهانی، احمد|هاتف]] با او ارتباطی داشته و این هدایت خان پسر «حاجی جمال» است که در سال 1163، یعنی در دوره فترت بعد از نادرشاه در گیلان اقتداری به هم رسانید و به معیت «حاجی شفیع» این ولایت را تحت استیلای خود آورد و در رشت مقیم شد»<ref>همان، ص22</ref>.


===غزلیات هاتف===
===غزلیات هاتف===
«غزلیات هاتف بیشتر تقلید شیخ و خواجه است و غالب آنها لطیف و حاوی مضامین عاشقانه دلکش است و حق این است که بعضی از ابیات [[هاتف اصفهانی، احمد|هاتف]] را به‎آسانی نمی‎توان از ابیات شیخ و خواجه مشخص کرد»<ref>همان</ref>.
«غزلیات هاتف بیشتر تقلید شیخ و خواجه است و غالب آنها لطیف و حاوی مضامین عاشقانه دلکش است و حق این است که بعضی از ابیات [[هاتف اصفهانی، احمد|هاتف]] را به‎آسانی نمی‌توان از ابیات شیخ و خواجه مشخص کرد»<ref>همان</ref>.


===ترجیع‎بند===
===ترجیع‎بند===
خط ۶۰: خط ۶۰:
{{ب|''سه نگردد بریشم ار او را''|2=''پرنیان خوانی و حریر و پرند''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص34-35</ref>.'''
{{ب|''سه نگردد بریشم ار او را''|2=''پرنیان خوانی و حریر و پرند''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص34-35</ref>.'''


بند سوم، وصف کوی باده‎فروش است و بزم باده‎نوشان... در چنین بزمی، جام و می‌لطیف‎تر و روحانی‎تر و پرمعنی‎تر از آن است که از ظاهر الفاظ ممکن است به ذهن برسد...
بند سوم، وصف کوی باده‎فروش است و بزم باده‎نوشان... در چنین بزمی، جام و می‌لطیف‎تر و روحانی‌تر و پرمعنی‌تر از آن است که از ظاهر الفاظ ممکن است به ذهن برسد...
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''دوش رفتم به کوی باده‎فروش''|2=''ز آتش عشق دل به جوش و خروش''}}
{{ب|''دوش رفتم به کوی باده‎فروش''|2=''ز آتش عشق دل به جوش و خروش''}}
خط ۶۷: خط ۶۷:
{{ب|''پیر در صدر و می‌کشان گردش''|2=''پاره‌ای مست و پاره‌ای مدهوش''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص36</ref>.'''
{{ب|''پیر در صدر و می‌کشان گردش''|2=''پاره‌ای مست و پاره‌ای مدهوش''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص36</ref>.'''


بند چهارم ترجیع‎بند، دعوت به رژف‎نگری و بهره‎وری از عشق است. از این دیدگاه است که می‎توان همه پویندگان هستی را خداجوی یافت و بر یک طریق. تأکید او بر آن است که باید چشم دل گشود تا بتوان نادیدنی‎ها را دید و در اقلیم عشق و محبت است که همه آفاق گلستان می‌نماید و همه جهانیان را می‎توان دوست داشت...
بند چهارم ترجیع‎بند، دعوت به رژف‎نگری و بهره‎وری از عشق است. از این دیدگاه است که می‌توان همه پویندگان هستی را خداجوی یافت و بر یک طریق. تأکید او بر آن است که باید چشم دل گشود تا بتوان نادیدنی‎ها را دید و در اقلیم عشق و محبت است که همه آفاق گلستان می‌نماید و همه جهانیان را می‌توان دوست داشت...


{{شعر}}
{{شعر}}
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش