دیوان نثار شیرازی: تفاوت میان نسخه‌ها

لینک درون متنی
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR24506J1.jpg | عنوان =‏دیوان نثار شیرازی | عنوان‌های د...» ایجاد کرد)
 
(لینک درون متنی)
خط ۲۵: خط ۲۵:
| پیش از =
| پیش از =
}}  
}}  
'''دیوان نثار شیرازی'''، مجموعه اشعار محمد بن علی‎بابا، متخلص به نثار شیرازی است که با تنظیم و تصحیح محمود طاووسی، به چاپ رسیده است.
'''دیوان نثار شیرازی'''، مجموعه اشعار [[نثار شيرازي، محمد بن علي‌بابا|محمد بن علی‎بابا]]، متخلص به [[نثار شيرازي، محمد بن علي‌بابا|نثار شیرازی]] است که با تنظیم و تصحیح [[طاووسي، محمود|محمود طاووسی]]، به چاپ رسیده است.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۳۳: خط ۳۳:
در مقدمه، ابتدا شرح ‎حال نویسنده ذکر گردیده و در ادامه، به بیان ویژگی‎های شعر وی و چاپ کتاب، پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان23-‎32</ref>.
در مقدمه، ابتدا شرح ‎حال نویسنده ذکر گردیده و در ادامه، به بیان ویژگی‎های شعر وی و چاپ کتاب، پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان23-‎32</ref>.


نثار در شعر بیشتر قصیده‎سراست؛ به‎طوری‎که در دیوان حاضر، حدود یک‎صد قصیده از وی آمده است؛ درحالی‎که تنها نوزوده غزل دارد. قصاید وی همچنان‎که رسم شاعران دوره قاجاریه است، بیشتر در مدح پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) و ائمه اطهار(ع) و یا ستایش بزرگان روزگار شاعر است<ref>ر.ک: مقدمه، ص26</ref>.
نثار در شعر بیشتر قصیده‎سراست؛ به‎طوری‎که در دیوان حاضر، حدود یک‎صد قصیده از وی آمده است؛ درحالی‎که تنها نوزوده غزل دارد. قصاید وی همچنان‎که رسم شاعران دوره قاجاریه است، بیشتر در مدح پیامبر(ص) و [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] و ائمه اطهار(ع) و یا ستایش بزرگان روزگار شاعر است<ref>ر.ک: مقدمه، ص26</ref>.


پس از قصیده، طبع وی بیشتر تمایل به قطعه دارد، اما چند مثنوی کوتاه و تعدادی مخمس و ترکیب‎بند و ترجیع‎بند و مطایبه و هجونامه نیز دارد. از لحاظ مطایبه و هجو، نثار از معدود شاعرانی است که در این کار، ید طولایی دارد و به هیچ‎کس رحم نکرده است؛ از وزیر مملکت فارس «مستشارالدوله» گرفته تا امام جمعه وقت و متولی آستانه حضرت شاه‎چراغ، همه را با تیغ برنده هجو خود، مورد انتقاد و هجوم قرار داده است<ref>ر.ک: همان</ref>.
پس از قصیده، طبع وی بیشتر تمایل به قطعه دارد، اما چند مثنوی کوتاه و تعدادی مخمس و ترکیب‎بند و ترجیع‎بند و مطایبه و هجونامه نیز دارد. از لحاظ مطایبه و هجو، نثار از معدود شاعرانی است که در این کار، ید طولایی دارد و به هیچ‎کس رحم نکرده است؛ از وزیر مملکت فارس «مستشارالدوله» گرفته تا امام جمعه وقت و متولی آستانه حضرت شاه‎چراغ، همه را با تیغ برنده هجو خود، مورد انتقاد و هجوم قرار داده است<ref>ر.ک: همان</ref>.
خط ۴۰: خط ۴۰:


در شعرهای نثار بسیاری از وقایع فارس مورد بحث قرار گرفته که از نظر بررسی اوضاع اجتماعی آن روزگار منطقه، مفید فواید بسیار تاریخی است. قصیده‎ای درباره قحطی و کمبود و گرانی گندم و نان و اعتراض و آشوب مردم به انتصاب قوام‎الملک شیرازی به پیشکاری حکومت نظام‎السلطنه صاحب اختیار دارد که نتیجه آن اعتراض‎ها، به‎طوری‎که در شعر صراحت دارد، به عزل و اخراج قوام‎الملک از فارس منتهی می‎شود و اقدام حکومت به وارد کردن گندم برای مبارزه با قحطی. این قصیده که با مطلع:
در شعرهای نثار بسیاری از وقایع فارس مورد بحث قرار گرفته که از نظر بررسی اوضاع اجتماعی آن روزگار منطقه، مفید فواید بسیار تاریخی است. قصیده‎ای درباره قحطی و کمبود و گرانی گندم و نان و اعتراض و آشوب مردم به انتصاب قوام‎الملک شیرازی به پیشکاری حکومت نظام‎السلطنه صاحب اختیار دارد که نتیجه آن اعتراض‎ها، به‎طوری‎که در شعر صراحت دارد، به عزل و اخراج قوام‎الملک از فارس منتهی می‎شود و اقدام حکومت به وارد کردن گندم برای مبارزه با قحطی. این قصیده که با مطلع:
'''راستی را کس نمی‎داند که میر کامکار      از کجا برد این همه تدبیر و حکمت را به‎کار '''
'''راستی را کس نمی‎داند که میر کامکار      از کجا برد این همه تدبیر و حکمت را به‎کار '''
و سرانجام:
و سرانجام:
'''هم قوام‎الملک را چندی برای مصلحت      کرد در امر حکومت از تفضل پیشکار'''
'''هم قوام‎الملک را چندی برای مصلحت      کرد در امر حکومت از تفضل پیشکار'''
'''این خبر چون منتشر گردید از غیرت فتاد    در روان خاص و عام شهر از هر سو شرار'''
'''این خبر چون منتشر گردید از غیرت فتاد    در روان خاص و عام شهر از هر سو شرار'''
که این قصیده در یک‎صدوسه بیت جریان آن وقایع را بازگو می‎کند<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>.
که این قصیده در یک‎صدوسه بیت جریان آن وقایع را بازگو می‎کند<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>.


نثار گاهی در قصیده‎های خود، تنها به ذکر وقایع بسنده نمی‎کند و نه‎تنها از حکومت، که به انتقاد از شاه نیز می‎پردازد. در قصیده‎ای نسبت به انتصاب بی‎مورد حکمرانانی چون مستشارالملک پرداخته، وی را مبرزالوزرا خوانده و به شکلی بسیار گویا، به پادشاه اعتراض کرده است:
نثار گاهی در قصیده‎های خود، تنها به ذکر وقایع بسنده نمی‎کند و نه‎تنها از حکومت، که به انتقاد از شاه نیز می‎پردازد. در قصیده‎ای نسبت به انتصاب بی‎مورد حکمرانانی چون مستشارالملک پرداخته، وی را مبرزالوزرا خوانده و به شکلی بسیار گویا، به پادشاه اعتراض کرده است:
'''وزیر مملکت فارس مستشارالملک        اگر به مسند جم تکیه کرده است رواست'''
'''وزیر مملکت فارس مستشارالملک        اگر به مسند جم تکیه کرده است رواست'''
و ادامه می‎دهد:
و ادامه می‎دهد:
'''چه مستراح به ملک و چه متشار به ملک      به ملک حاصل هر دو عفونت است و وباست'''
'''چه مستراح به ملک و چه متشار به ملک      به ملک حاصل هر دو عفونت است و وباست'''
'''تو شاه بین که مر او را وزیر خواند و نگفت      که هر سفیه نه اندرخور وزارت ماست'''
'''تو شاه بین که مر او را وزیر خواند و نگفت      که هر سفیه نه اندرخور وزارت ماست'''
مشام شاه گرفته است ورنه می‎فهمید    که این کثافت سربسته مبرزالوزراست'''
 
مشام شاه گرفته است ورنه می‎فهمید    که این کثافت سربسته مبرزالوزراست
 
این شعر سی بیت می‎باشد<ref>ر.ک: همان</ref>.
این شعر سی بیت می‎باشد<ref>ر.ک: همان</ref>.


در جایی دیگر و انتقادی دیگر، به شاه معترض می‎شود که چرا در مدت یک سال، دو حاکم را در فارس منصوب و عزل می‎کند؛ درحالی‎که هنوز مرکب امضای انتصاب نخستین، خشک نشده است:
در جایی دیگر و انتقادی دیگر، به شاه معترض می‎شود که چرا در مدت یک سال، دو حاکم را در فارس منصوب و عزل می‎کند؛ درحالی‎که هنوز مرکب امضای انتصاب نخستین، خشک نشده است:
'''زکارهای شه و وضع ملک‎داری او    دلم شکسته شد و خاطرم ز غصه ملول'''
'''زکارهای شه و وضع ملک‎داری او    دلم شکسته شد و خاطرم ز غصه ملول'''
'''کس از ملوک ندیدم چو او که در شش ماه    کند دو حاکم منصوب خویش را معزول'''
'''کس از ملوک ندیدم چو او که در شش ماه    کند دو حاکم منصوب خویش را معزول'''
'''همه خرابی ملک و همه تباهی خلق    ز نیت بد سلطان بود به نزد عقول'''
'''همه خرابی ملک و همه تباهی خلق    ز نیت بد سلطان بود به نزد عقول'''
'''ملک شبان و رعیت رمه است و دشمن گرگ    رمه به حفظ شبان است روز و شب مشغول'''
'''ملک شبان و رعیت رمه است و دشمن گرگ    رمه به حفظ شبان است روز و شب مشغول'''
'''شبان این رمه را در هلاک رمه خویش    چو گرگ گرسنه بینم همی حریص و عجول'''
'''شبان این رمه را در هلاک رمه خویش    چو گرگ گرسنه بینم همی حریص و عجول'''
خواننده خوب می‎داند که در آن عصر استبداد، کسی که شاه را «گرگ گرسنه» به این صراحت بخواند، باید از جان خویش گذشته باشد و از این قبیل سخنان تند و انتقادی و متهورانه در دیوان نثار کم نیست و همین سخنان بوده که سبب بی‎اعتنایی حکام و دربار نسبت به وی گردیده است<ref>ر.ک: همان، ص27-‎28</ref>.
خواننده خوب می‎داند که در آن عصر استبداد، کسی که شاه را «گرگ گرسنه» به این صراحت بخواند، باید از جان خویش گذشته باشد و از این قبیل سخنان تند و انتقادی و متهورانه در دیوان نثار کم نیست و همین سخنان بوده که سبب بی‎اعتنایی حکام و دربار نسبت به وی گردیده است<ref>ر.ک: همان، ص27-‎28</ref>.


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش