دیوان سید عمادالدین نسیمی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' )' به ')'
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
جز (جایگزینی متن - ' )' به ')')
خط ۶۱: خط ۶۱:
{{ب|''بی نشان ره به ذات حق نبری ''|2=''آن نشان سوی نشانه ماست''}}
{{ب|''بی نشان ره به ذات حق نبری ''|2=''آن نشان سوی نشانه ماست''}}
{{ب|''گر طلبکار ذات یزدانی ''|2='' وجه بی‎ عذر و بی ‎بهانه ماست‎''}}{{پایان شعر}}
{{ب|''گر طلبکار ذات یزدانی ''|2='' وجه بی‎ عذر و بی ‎بهانه ماست‎''}}{{پایان شعر}}
در اینجا نظر وی درباره وجه الله بودن انسان کامل، قابل ملاحظه است. «وجه بی ‎عذر و بی ‎بهانه ما»، اشاره به این مطلب است که باطن اولیای الهی و انسان ‎‎کامل، «وجه الله» است. در حدیث مروی از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع )]] است که «نحن وجه الله»<ref>ر.ک: همان</ref>.
در اینجا نظر وی درباره وجه الله بودن انسان کامل، قابل ملاحظه است. «وجه بی ‎عذر و بی ‎بهانه ما»، اشاره به این مطلب است که باطن اولیای الهی و انسان ‎‎کامل، «وجه الله» است. در حدیث مروی از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] است که «نحن وجه الله»<ref>ر.ک: همان</ref>.


عارف در وجود خود خدا را می‎بیند و آیات الهی را مطالعه می‎کند و خود را آینه‎ای می‎سازد که در آن خدا دیده می‎شود و تنها مرآتیتش لحاظ می‎شود‎؛ با از بین رفتن خود و تجلی الهی در وجود عارف، او خود را گم می‎کند و درعین‎حال خدا را می‎یابد؛ یعنی خدا را در خود و خود را در خدا می‎یابد. اینکه «تو نباشی و همه تو باشی» و اینکه شخص خدابین شده و درعین‎حال خودبین، در ظاهر متناقض و «شطح» می‎نماید، اما در حقیقت از آنجا ناشی شده است که از دید وجودشناسانه، انسان از خود موجودیتی ندارد و مظهر و آینه تمام‎نمای حق است و از دید معرفت‎شناسانه، با نابودی خودیت سالک و فنای در حق و سپس بقای به حق، چنین کسی در وجود خود فقط حق را می‎بیند و در این مقام گزارش از خود در واقع گزارش از حق است:
عارف در وجود خود خدا را می‎بیند و آیات الهی را مطالعه می‎کند و خود را آینه‎ای می‎سازد که در آن خدا دیده می‎شود و تنها مرآتیتش لحاظ می‎شود‎؛ با از بین رفتن خود و تجلی الهی در وجود عارف، او خود را گم می‎کند و درعین‎حال خدا را می‎یابد؛ یعنی خدا را در خود و خود را در خدا می‎یابد. اینکه «تو نباشی و همه تو باشی» و اینکه شخص خدابین شده و درعین‎حال خودبین، در ظاهر متناقض و «شطح» می‎نماید، اما در حقیقت از آنجا ناشی شده است که از دید وجودشناسانه، انسان از خود موجودیتی ندارد و مظهر و آینه تمام‎نمای حق است و از دید معرفت‎شناسانه، با نابودی خودیت سالک و فنای در حق و سپس بقای به حق، چنین کسی در وجود خود فقط حق را می‎بیند و در این مقام گزارش از خود در واقع گزارش از حق است:
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش