۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
جز (جایگزینی متن - ' )' به ')') |
||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
{{ب|''بی نشان ره به ذات حق نبری ''|2=''آن نشان سوی نشانه ماست''}} | {{ب|''بی نشان ره به ذات حق نبری ''|2=''آن نشان سوی نشانه ماست''}} | ||
{{ب|''گر طلبکار ذات یزدانی ''|2='' وجه بی عذر و بی بهانه ماست''}}{{پایان شعر}} | {{ب|''گر طلبکار ذات یزدانی ''|2='' وجه بی عذر و بی بهانه ماست''}}{{پایان شعر}} | ||
در اینجا نظر وی درباره وجه الله بودن انسان کامل، قابل ملاحظه است. «وجه بی عذر و بی بهانه ما»، اشاره به این مطلب است که باطن اولیای الهی و انسان کامل، «وجه الله» است. در حدیث مروی از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع )]] است که «نحن وجه الله»<ref>ر.ک: همان</ref>. | در اینجا نظر وی درباره وجه الله بودن انسان کامل، قابل ملاحظه است. «وجه بی عذر و بی بهانه ما»، اشاره به این مطلب است که باطن اولیای الهی و انسان کامل، «وجه الله» است. در حدیث مروی از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] است که «نحن وجه الله»<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
عارف در وجود خود خدا را میبیند و آیات الهی را مطالعه میکند و خود را آینهای میسازد که در آن خدا دیده میشود و تنها مرآتیتش لحاظ میشود؛ با از بین رفتن خود و تجلی الهی در وجود عارف، او خود را گم میکند و درعینحال خدا را مییابد؛ یعنی خدا را در خود و خود را در خدا مییابد. اینکه «تو نباشی و همه تو باشی» و اینکه شخص خدابین شده و درعینحال خودبین، در ظاهر متناقض و «شطح» مینماید، اما در حقیقت از آنجا ناشی شده است که از دید وجودشناسانه، انسان از خود موجودیتی ندارد و مظهر و آینه تمامنمای حق است و از دید معرفتشناسانه، با نابودی خودیت سالک و فنای در حق و سپس بقای به حق، چنین کسی در وجود خود فقط حق را میبیند و در این مقام گزارش از خود در واقع گزارش از حق است: | عارف در وجود خود خدا را میبیند و آیات الهی را مطالعه میکند و خود را آینهای میسازد که در آن خدا دیده میشود و تنها مرآتیتش لحاظ میشود؛ با از بین رفتن خود و تجلی الهی در وجود عارف، او خود را گم میکند و درعینحال خدا را مییابد؛ یعنی خدا را در خود و خود را در خدا مییابد. اینکه «تو نباشی و همه تو باشی» و اینکه شخص خدابین شده و درعینحال خودبین، در ظاهر متناقض و «شطح» مینماید، اما در حقیقت از آنجا ناشی شده است که از دید وجودشناسانه، انسان از خود موجودیتی ندارد و مظهر و آینه تمامنمای حق است و از دید معرفتشناسانه، با نابودی خودیت سالک و فنای در حق و سپس بقای به حق، چنین کسی در وجود خود فقط حق را میبیند و در این مقام گزارش از خود در واقع گزارش از حق است: |
ویرایش