در قلمرو بلاغت: تفاوت میان نسخه‌ها

۸۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳ نوامبر ۲۰۱۶
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'شيخ طوسى' به 'شيخ طوسى')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۹: خط ۵۹:
در اولين مقاله كه درباره سر بلاغى تكرار در آيات قرآن مى‌باشد، پس از بررسى لغوى و اصطلاحى واژه تكرار، چنين بيان شده كه تكرار در لغت به معناى دوباره گفتن، بازگفتن و چند بار گفتن يك مطلب است.
در اولين مقاله كه درباره سر بلاغى تكرار در آيات قرآن مى‌باشد، پس از بررسى لغوى و اصطلاحى واژه تكرار، چنين بيان شده كه تكرار در لغت به معناى دوباره گفتن، بازگفتن و چند بار گفتن يك مطلب است.


در اين مقاله اشاره مى‌شود كه اصولا تكرار جنبه هنرى دارد و از فنون بلاغى به شمار مى‌آيد و از ويژگى‌هاى اسلوب قرآنى است و بايد مورد بحث قرار گيرد تا پاسخى باشد براى طاعتان ناآگاه كه مى‌گويند: چرا در كلام خدا، تكرار وجود دارد؟ (متن كتاب، ص 4)
در اين مقاله اشاره مى‌شود كه اصولا تكرار جنبه هنرى دارد و از فنون بلاغى به شمار مى‌آيد و از ويژگى‌هاى اسلوب قرآنى است و بايد مورد بحث قرار گيرد تا پاسخى باشد براى طاعتان ناآگاه كه مى‌گويند: چرا در كلام خدا، تكرار وجود دارد؟ <ref>متن كتاب، ص 4</ref>


نويسنده در مقاله بعدى كه درباره قاضى عبدالجبار و بلاغت قرآن است، به معرفى او و آثارش پرداخته و بيان مى‌كند كه وى در قسمتى از كتاب «اعجاز القرآن» خود مى‌گويد: «چرا كلامى فصيح و به چه دليل كلامى بر كلام ديگر رجحان پيدا مى‌كند؟» او در اين قسمت، عقيده شيخ و استاد خود، ابوهاشم جبائى، را بيان كرده و گفته است: «كلام را به جهت جزالت لفظ و خوبى معنايش فصيح گويند و چنانچه لفظ جزيل باشد و معنى سست، كلام فصيح نخواهد بود و لازم است كه كلام فصيح هر دو جنبه را دارا باشد و هر دو چيز را جامع». (همان، ص36)
نويسنده در مقاله بعدى كه درباره قاضى عبدالجبار و بلاغت قرآن است، به معرفى او و آثارش پرداخته و بيان مى‌كند كه وى در قسمتى از كتاب «اعجاز القرآن» خود مى‌گويد: «چرا كلامى فصيح و به چه دليل كلامى بر كلام ديگر رجحان پيدا مى‌كند؟» او در اين قسمت، عقيده شيخ و استاد خود، ابوهاشم جبائى، را بيان كرده و گفته است: «كلام را به جهت جزالت لفظ و خوبى معنايش فصيح گويند و چنانچه لفظ جزيل باشد و معنى سست، كلام فصيح نخواهد بود و لازم است كه كلام فصيح هر دو جنبه را دارا باشد و هر دو چيز را جامع». <ref>همان، ص36</ref>


سپس افزوده است كه در نظر ابوهاشم جبائى، فصاحت كلام، تنها در نظم كلام نيست و نظم نمى‌تواند مفسر فصاحت كلام باشد. در واقع قاضى عبدالجبار با بيان اين مطلب، خواسته است كه عقيده جاحظ و ديگر كسانى كه برآنند كه اعجاز قرآن، در نظم و شيوه خاص آن است، رد كند و بگويد كه علاوه بر نظم، لفظ و معنى نيز حائز اهميت هستند. به عبارت ديگر، قاضى عبدالجبار خواسته است بگويد كه به عقيده ابوهاشم جبائى، فصاحت به لفظ و معنى، بستگى دارد، يعنى اگر لفظ جزيل باشد و معنى خوب، آن كلام فصيح است.
سپس افزوده است كه در نظر ابوهاشم جبائى، فصاحت كلام، تنها در نظم كلام نيست و نظم نمى‌تواند مفسر فصاحت كلام باشد. در واقع قاضى عبدالجبار با بيان اين مطلب، خواسته است كه عقيده جاحظ و ديگر كسانى كه برآنند كه اعجاز قرآن، در نظم و شيوه خاص آن است، رد كند و بگويد كه علاوه بر نظم، لفظ و معنى نيز حائز اهميت هستند. به عبارت ديگر، قاضى عبدالجبار خواسته است بگويد كه به عقيده ابوهاشم جبائى، فصاحت به لفظ و معنى، بستگى دارد، يعنى اگر لفظ جزيل باشد و معنى خوب، آن كلام فصيح است.


خلاصه نظريات قاضى عبدالجبار اين است كه در فصاحت، فقط كيفيت تركيب، اهميت دارد و در نظر او، كيفيت تركيب، ركن اساسى بلاغت و فصاحت است.(همان، ص37)
خلاصه نظريات قاضى عبدالجبار اين است كه در فصاحت، فقط كيفيت تركيب، اهميت دارد و در نظر او، كيفيت تركيب، ركن اساسى بلاغت و فصاحت است.<ref>همان، ص37</ref>


سپس اشاره مى‌كند كه قاضى عبدالجبار، در كتاب «اعجاز قرآن» وجوه مختلف اعجاز قرآن و آراء گوناگونى كه در اين باره گفته شده، بازگو كرده است.
سپس اشاره مى‌كند كه قاضى عبدالجبار، در كتاب «اعجاز قرآن» وجوه مختلف اعجاز قرآن و آراء گوناگونى كه در اين باره گفته شده، بازگو كرده است.
خط ۷۱: خط ۷۱:
نويسنده در ادامه، بحثى پيرامون تفسير «التبيان» كرده و بيان مى‌دارد كه اهميت تفسير تبيان در آن است كه نخستين تفسير شيعه بوده و در آن از علوم مختلفى كه يك مفسر بايد بر آن‌ها احاطه داشته باشد، بحث شده و [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] مفسرى است كه در تفسير خود، از: نحو، صرف، اشتقاق، معانى، بيان، بديع، علم كلام، اصول فقه، علم حديث، ناسخ و منسوخ و... بحث كرده است.
نويسنده در ادامه، بحثى پيرامون تفسير «التبيان» كرده و بيان مى‌دارد كه اهميت تفسير تبيان در آن است كه نخستين تفسير شيعه بوده و در آن از علوم مختلفى كه يك مفسر بايد بر آن‌ها احاطه داشته باشد، بحث شده و [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] مفسرى است كه در تفسير خود، از: نحو، صرف، اشتقاق، معانى، بيان، بديع، علم كلام، اصول فقه، علم حديث، ناسخ و منسوخ و... بحث كرده است.


همچنين در عنوانى به اهيمت تفسير تبيان پرداخته و اشاره مى‌كند كه [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در تفسير تبيان، از وجوه مختلف قرائت كلمات قرآنى و اعراب كلمات و موضوعات صرفى و اشتقاقى و معانى كلمات و نيز از آيات متشابه، بحث كرده و مطاعن طاعنان را پاسخ گفته و براى مسايل اصولى و فروع مذهب، استدلال كرده است و به تفاوت لغوى كلام نيز اشاره نموده است. متاسفانه، مطالب گوناگون و مباحث مختلف، در اين قسمت بهم در آميخته و چندان نظمى در آن نيست و چنانچه جدا از يكديگر مى‌بود، فوايد بيشترى مى‌داشت. (همان، ص67)
همچنين در عنوانى به اهيمت تفسير تبيان پرداخته و اشاره مى‌كند كه [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در تفسير تبيان، از وجوه مختلف قرائت كلمات قرآنى و اعراب كلمات و موضوعات صرفى و اشتقاقى و معانى كلمات و نيز از آيات متشابه، بحث كرده و مطاعن طاعنان را پاسخ گفته و براى مسايل اصولى و فروع مذهب، استدلال كرده است و به تفاوت لغوى كلام نيز اشاره نموده است. متاسفانه، مطالب گوناگون و مباحث مختلف، در اين قسمت بهم در آميخته و چندان نظمى در آن نيست و چنانچه جدا از يكديگر مى‌بود، فوايد بيشترى مى‌داشت. <ref>همان، ص67</ref>


[[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در تفسير تبيان از مباحث صرفى نيز به مناسبت، بحث كرده، همچنين در بسيارى از موارد، وزن كلمات و ريشه آن‌ها را مشخص كرده است.(همان، ص73)
[[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در تفسير تبيان از مباحث صرفى نيز به مناسبت، بحث كرده، همچنين در بسيارى از موارد، وزن كلمات و ريشه آن‌ها را مشخص كرده است.<ref>همان، ص73</ref>


نويسنده در مقاله بعدى، به تاثير قرآن در شعر سنائى اشاره كرده و بيان مى‌دارد كه سنائى اولين كسى است كه اخلاقيات را وارد شعر فارسى كرد و لفظ و معنى را به درجه كمال رسانيد و دشوارترين معانى را در زيباترين عبارت پرورانيد و تركيب‌هاى تازه و خوش آهنگ ساخت.
نويسنده در مقاله بعدى، به تاثير قرآن در شعر سنائى اشاره كرده و بيان مى‌دارد كه سنائى اولين كسى است كه اخلاقيات را وارد شعر فارسى كرد و لفظ و معنى را به درجه كمال رسانيد و دشوارترين معانى را در زيباترين عبارت پرورانيد و تركيب‌هاى تازه و خوش آهنگ ساخت.
خط ۸۴: خط ۸۴:
|}
|}


وى در مقاله بعدى از اقبال و قرآن‌مدارى او سخن گفته است. به اعتقاد نويسنده جوامع اسلامى بايد به اقبال ببالند و به وجود او افتخار كند، زيرا اقبال كسى بود كه مى‌گفت: «مسلمان‌ها بايد متحد شوند»، زيرا به اعتقاد او، امت اسلامى، داراى نظام واحد و قوانين و سنن و آداب واحدى مى‌باشد، پس بايد اختلاف را كنار بگذارند و همبستگى كامل داشته باشند. (همان، ص144)
وى در مقاله بعدى از اقبال و قرآن‌مدارى او سخن گفته است. به اعتقاد نويسنده جوامع اسلامى بايد به اقبال ببالند و به وجود او افتخار كند، زيرا اقبال كسى بود كه مى‌گفت: «مسلمان‌ها بايد متحد شوند»، زيرا به اعتقاد او، امت اسلامى، داراى نظام واحد و قوانين و سنن و آداب واحدى مى‌باشد، پس بايد اختلاف را كنار بگذارند و همبستگى كامل داشته باشند. <ref>همان، ص144</ref>


همچنين از قرآن‌مدارى حافظ، در مقاله بعدى سخن رانده است، از اين رو در اين مقاله، به ابياتى از حافظ كه اشاره به آيات قرآنى دارد اشاره مى‌كند.
همچنين از قرآن‌مدارى حافظ، در مقاله بعدى سخن رانده است، از اين رو در اين مقاله، به ابياتى از حافظ كه اشاره به آيات قرآنى دارد اشاره مى‌كند.
خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
در پايان هر مقاله، ارجاعات و اسانيد آن ذكر شده است.
در پايان هر مقاله، ارجاعات و اسانيد آن ذكر شده است.


==پانويس ==
<references />
== منابع ==
== منابع ==


مقدمه و متن كتاب.
مقدمه و متن كتاب.
۵۳٬۳۲۷

ویرایش