پرش به محتوا

خمخانه وحدت: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎ت' به 'ی‌ت'
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ت' به 'ی‌ت')
(۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۳۰: خط ۳۰:
}}
}}
   
   
'''خم‎خانه وحدت'''، مجموعه‎ای از اشعار [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]]، عارف بزرگ قرن هفتم و هشتم هجری است که به‎انضام شرح احوال و آثار و افکار و مکاتبات او، با اهتمام [[حقیقت، عبدالرفیع|عبدالرفیع حقیقت (رفیع)]]، گردآوری، تصحیح، چاپ و عرضه شده است.
'''خم‎خانه وحدت'''، مجموعه‌ای از اشعار [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]]، عارف بزرگ قرن هفتم و هشتم هجری است که به‌انضام شرح احوال و آثار و افکار و مکاتبات او، با اهتمام [[حقیقت، عبدالرفیع|عبدالرفیع حقیقت (رفیع)]]، گردآوری، تصحیح، چاپ و عرضه شده است.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۴۲: خط ۴۲:
برخی از مطالب بخش اول این مجموعه عبارت است از:
برخی از مطالب بخش اول این مجموعه عبارت است از:


الف)- تحقیقی پیرامون نهضت تصوف در دوره ایلخانان: به اعتقاد نویسنده، تصوف ایرانى، واکنشى بود بر ضد فساد و اوضاع اجتماعى و اخلاقى و افتخار و مباهات اجدادى و دینى قوم غالب تازى که فرمانرواى سیاسى کشور ایران شده بودند و از سوى دیگر کوششى بود براى طهارت باطن بدون دادن امتیاز به گروهى، آن‏چنان‎که بتوان بدون هیچ‎گونه رابطه و حائلى به حق و حقیقت واصل شد. سیر این رگه طلائى تفکر والاى ایرانى در اثر حاضر، تا پایان قرن نهم هجرى مورد بحث و تحقیق قرار گرفته است و فعالیت‎هاى فکرى ایرانیان از دو جنبه منفى (دست شستن از امور دنیوى و زهد و فنا) و مثبت و فعالانه (آگاهى و انعکاس دادن نارضائى عمومى مردم از حرص و ثروت و زندگى کاهلانه و پرتجمل و مشحون از ظلم و گناه بزرگان فئودال و امیران و فرمانروایان) در مقابله با فکر زمخت قوم غالب تازى همراه با اندیشه گسترده و آزادمنشانه آریایى بیان گردیده است. در این دوره (یعنى دوره استیلاى مغولان بر ایران) لبه تیز این مبارزه فکرى و سیاسى متوجه قوم غالب دیگر، یعنى چنگیزیان و سپس تیموریان و دیگر گروه‎هاى باقى‏مانده از دوران قبل، یعنى فرمانروایان و حکام منفع ت‏طلب و متعصب محلى ایران است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص17</ref>.
الف)- تحقیقی پیرامون نهضت تصوف در دوره ایلخانان: به اعتقاد نویسنده، تصوف ایرانى، واکنشى بود بر ضد فساد و اوضاع اجتماعى و اخلاقى و افتخار و مباهات اجدادى و دینى قوم غالب تازى که فرمانرواى سیاسى کشور ایران شده بودند و از سوى دیگر کوششى بود براى طهارت باطن بدون دادن امتیاز به گروهى، آن‏چنان‎که بتوان بدون هیچ‎گونه رابطه و حائلى به حق و حقیقت واصل شد. سیر این رگه طلائى تفکر والاى ایرانى در اثر حاضر، تا پایان قرن نهم هجرى مورد بحث و تحقیق قرار گرفته است و فعالیت‎هاى فکرى ایرانیان از دو جنبه منفى (دست شستن از امور دنیوى و زهد و فنا) و مثبت و فعالانه (آگاهى و انعکاس دادن نارضائى عمومى مردم از حرص و ثروت و زندگى کاهلانه و پرتجمل و مشحون از ظلم و گناه بزرگان فئودال و امیران و فرمانروایان) در مقابله با فکر زمخت قوم غالب تازى همراه با اندیشه گسترده و آزادمنشانه آریایى بیان گردیده است. در این دوره (یعنى دوره استیلاى مغولان بر ایران) لبه تیز این مبارزه فکرى و سیاسى متوجه قوم غالب دیگر، یعنى چنگیزیان و سپس تیموریان و دیگر گروه‌هاى باقى‏مانده از دوران قبل، یعنى فرمانروایان و حکام منفع ت‏طلب و متعصب محلى ایران است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص17</ref>.


ب)- در فاصله قرن‎هاى پنجم تا نهم هجرى، نفوذ تصوف بیش‏ازپیش در ایران استوار گردید. ویرانى کشور و فقر و فلاکت عامه مردم پیش از هجوم سلجوقیان در قرن پنجم هجرى و غزان در قرن ششم و مغولان در قرن هفتم و لشکریان تیمور در قرن هشتم و نهم هجرى به رواج نظر بدبینانه تصوف «منفى» نسبت به زندگى جسمانى و جهانى کمک کرد و تبلیغات به سود دست شستن و دورى از امور دنیوى و فعالیت اجتماعى و فقر اختیارى و غیره تا اندازه‏اى مؤثر واقع شد. در این دوره‏‌ها خانقاه‎هاى پراکنده درویشان و صوفیان به شکل سلسله‏‌هاى بزرگ اخوت درآمدند که هریک پیرو طریقتى از صوفیگرى بوده و اولیائى و مؤسسانى داشتند که سلسله یا طریقه به نام ایشان خوانده می‌‏شد و ایشان نیز به‎نوبه خود جانشینان یا شیوخى داشتند. هریک از این سلسله‏‌ها یا طریقه‌‏ها انتشار وسیع یافته بودند. در این دوران بر اثر ایجاد شعبه‏‌هاى مختلف، تصوف، مسلکى به‎طور کامل و یکدست و واحد نبود و جریان‎هاى گوناگون تصوف و عرفان ایرانى، چه آنهایى که تابع مذهب رسمى (تسنن) بودند و چه آنهایى که مخالف آن بودند، در یک امر با هم پیوستگى و وجه مشترک داشتند که هر فردى می‎تواند از طریق تزکیه نفس و رهایى از هوس‎هاى جسمانى و ترک علائق دنیوى و پرهیزکارى و سیر و سلوک، به راهنمایى پیرى بى‏واسطه، به حقیقت تام واصل گردد و خود مستقیم با خداوند تماس پیدا کند و در مرحله عالى که «حقیقت» نامیده شده است، به خداوند بپیوندد و متصل گردد. شرط لازم این پیوستگى این بود که شخص به اختیار از دنیا و «من» خویش دست بکشد و به مرحله ایثار رسیده، خود را «فنا» سازد تا در ذرات حق مستحیل گردد. اما متأسفانه با گذشت زمان بیشتر طریقه‌‏هاى تصوف در ایران روزبه‎روز به‎سوى انحطاط و فساد رفتند و در نتیجه به‎صورت معجزه‌‏نمایی‎هاى عامیانه درآمدند و به پرستش عده کثیرى شیخ زنده و مرده که به «درک حق» نائل آمده بودند پرداختند و به زیارت مراقد و آثار ایشان سرگرم شدند‏<ref>ر.ک: همان، ص17-‎18</ref>.
ب)- در فاصله قرن‎هاى پنجم تا نهم هجرى، نفوذ تصوف بیش‏ازپیش در ایران استوار گردید. ویرانى کشور و فقر و فلاکت عامه مردم پیش از هجوم سلجوقیان در قرن پنجم هجرى و غزان در قرن ششم و مغولان در قرن هفتم و لشکریان تیمور در قرن هشتم و نهم هجرى به رواج نظر بدبینانه تصوف «منفى» نسبت به زندگى جسمانى و جهانى کمک کرد و تبلیغات به سود دست شستن و دورى از امور دنیوى و فعالیت اجتماعى و فقر اختیارى و غیره تا اندازه‏اى مؤثر واقع شد. در این دوره‏‌ها خانقاه‌هاى پراکنده درویشان و صوفیان به شکل سلسله‏‌هاى بزرگ اخوت درآمدند که هریک پیرو طریقتى از صوفیگرى بوده و اولیائى و مؤسسانى داشتند که سلسله یا طریقه به نام ایشان خوانده می‌‏شد و ایشان نیز به‎نوبه خود جانشینان یا شیوخى داشتند. هریک از این سلسله‏‌ها یا طریقه‌‏ها انتشار وسیع یافته بودند. در این دوران بر اثر ایجاد شعبه‏‌هاى مختلف، تصوف، مسلکى به‎طور کامل و یکدست و واحد نبود و جریان‎هاى گوناگون تصوف و عرفان ایرانى، چه آنهایى که تابع مذهب رسمى (تسنن) بودند و چه آنهایى که مخالف آن بودند، در یک امر با هم پیوستگى و وجه مشترک داشتند که هر فردى می‌تواند از طریق تزکیه نفس و رهایى از هوس‎هاى جسمانى و ترک علائق دنیوى و پرهیزکارى و سیر و سلوک، به راهنمایى پیرى بى‏واسطه، به حقیقت تام واصل گردد و خود مستقیم با خداوند تماس پیدا کند و در مرحله عالى که «حقیقت» نامیده شده است، به خداوند بپیوندد و متصل گردد. شرط لازم این پیوستگى این بود که شخص به اختیار از دنیا و «من» خویش دست بکشد و به مرحله ایثار رسیده، خود را «فنا» سازد تا در ذرات حق مستحیل گردد. اما متأسفانه با گذشت زمان بیشتر طریقه‌‏هاى تصوف در ایران روزبه‎روز به‎سوى انحطاط و فساد رفتند و در نتیجه به‎صورت معجزه‌‏نمایی‎هاى عامیانه درآمدند و به پرستش عده کثیرى شیخ زنده و مرده که به «درک حق» نائل آمده بودند پرداختند و به زیارت مراقد و آثار ایشان سرگرم شدند‏<ref>ر.ک: همان، ص17-‎18</ref>.


ج)- معرفی سلسله‎ها و مشایخ بزرگ تصوف در ایران، در قرن‎های هفتم و هشتم هجری.
ج)- معرفی سلسله‌ها و مشایخ بزرگ تصوف در ایران، در قرن‎های هفتم و هشتم هجری.


د)- معرفی [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]] و نقل شرح احوال وی، از کتاب «العروة»، وارستگی و بی‎نیازی شیخ، آثار وی.
د)- معرفی [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]] و نقل شرح احوال وی، از کتاب «العروة»، وارستگی و بی‌نیازی شیخ، آثار وی.


ه)- معرفی صوفی‎آباد یا خداداد، شیخ عبدالرحمن اسفراینی، شیخ کمال‎الدین عبدالرزاق کاشانی، شیخ تقی‎الدین علی دوستی سمنانی، امیر اقبال سیستانی، شیخ خلیفه مازندرانی، اخی محمد دهستانی، شیخ محمود مزدقانی، میر سید علی همدانی و سید محمد نوربخش<ref>ر.ک: همان، ص20-‎102</ref>.
ه)- معرفی صوفی‎آباد یا خداداد، شیخ عبدالرحمن اسفراینی، شیخ کمال‎الدین عبدالرزاق کاشانی، شیخ تقی‌الدین علی دوستی سمنانی، امیر اقبال سیستانی، شیخ خلیفه مازندرانی، اخی محمد دهستانی، شیخ محمود مزدقانی، میر سید علی همدانی و سید محمد نوربخش<ref>ر.ک: همان، ص20-‎102</ref>.


و)- ذکر [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله]] از «روضات الجنان و جنات الجنان»، ذکر [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله]] از «مجالس المؤمنين»، مشاهیر معاصر [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]]، متن نامه علامه قطب‎الدین شیرازی به [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]]، جواب [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]] به مکتوب شیخ حسن نخجوانی، مکتوب [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]] به مولانا تاج‎الدین کرکهری و نامه‎های [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله]] به شیخ عبدالرحمن اسفراینی<ref>ر.ک: همان، ص105-‎151</ref>.
و)- ذکر [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله]] از «روضات الجنان و جنات الجنان»، ذکر [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله]] از «مجالس المؤمنين»، مشاهیر معاصر [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]]، متن نامه علامه قطب‎الدین شیرازی به [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]]، جواب [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]] به مکتوب شیخ حسن نخجوانی، مکتوب [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]] به مولانا تاج‎الدین کرکهری و نامه‌های [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله]] به شیخ عبدالرحمن اسفراینی<ref>ر.ک: همان، ص105-‎151</ref>.


در بخش دوم، اشعار [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]]، از کلیات دیوان او، آورده شده است. شیخ علاءالدوله، علاوه بر تصانیف فراوانی که داشت، به شعر و شاعری نیز رغبتی تمام داشته و بیشتر مواقع، افکار و آمال خود را به نظم درمی‎آورده است. از میان ارادتمندان متعدد شیخ علاءالدوله، خواجوی کرمانی شاعر معروف، مشهورتر از همه است، که مدتی از دوران سلوک را در خدمت شیخ در صوفی‎آباد سمنان گذرانده و در آنجا معتکف بوده است. دولت‎شاه سمرقندی در ضمن شرح احوال خواجوی کرمانی می‎گوید: «در اثنای سیاحت، به صحبت حضرت شيخ‎ العارفين قدوة ‎المحققين سلطان الواصلین ركن ‎الملة و الدين [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدوله سمنانی]] (قدس الله سره العزيز) رسید و مرید شیخ شد و سال‎ها در صوفی‎آباد، اشعار شیخ را جمع نموده و این را در حق شیخ می‎گوید:  
در بخش دوم، اشعار [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|شیخ علاءالدوله سمنانی]]، از کلیات دیوان او، آورده شده است. شیخ علاءالدوله، علاوه بر تصانیف فراوانی که داشت، به شعر و شاعری نیز رغبتی تمام داشته و بیشتر مواقع، افکار و آمال خود را به نظم درمی‎آورده است. از میان ارادتمندان متعدد شیخ علاءالدوله، خواجوی کرمانی شاعر معروف، مشهورتر از همه است، که مدتی از دوران سلوک را در خدمت شیخ در صوفی‎آباد سمنان گذرانده و در آنجا معتکف بوده است. دولت‎شاه سمرقندی در ضمن شرح احوال خواجوی کرمانی می‌گوید: «در اثنای سیاحت، به صحبت حضرت شيخ‎ العارفين قدوة ‎المحققين سلطان الواصلین ركن ‎الملة و الدين [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدوله سمنانی]] (قدس الله سره العزيز) رسید و مرید شیخ شد و سال‎ها در صوفی‎آباد، اشعار شیخ را جمع نموده و این را در حق شیخ می‌گوید:  
{{شعر}}{{ب|''هر کو به ره علی عمرانی شد''|2=''چون خضر به سرچشمه حیوانی شد''}}{{ب|''از وسوسه و غارت شیطان وارست ''|2=''مانند علاءالدوله سمنانی شد''}}{{پایان شعر}}<ref>سمنانی، شیخ علاءالدوله، ص85</ref>.
{{شعر}}{{ب|''هر کو به ره علی عمرانی شد''|2=''چون خضر به سرچشمه حیوانی شد''}}{{ب|''از وسوسه و غارت شیطان وارست ''|2=''مانند علاءالدوله سمنانی شد''}}{{پایان شعر}}<ref>سمنانی، شیخ علاءالدوله، ص85</ref>.


به‎منظور آشنایی با سبک شعر علاءالدوله، به برخی از اشعار وی، اشاره می‎شود:
به‎منظور آشنایی با سبک شعر علاءالدوله، به برخی از اشعار وی، اشاره می‌شود:
جمله هستی ز توست:
جمله هستی ز توست:
{{شعر}}{{ب|''جهان را بلندی و پستی ز توست''|2=''تویی هست و آن جمله هستی ز توست''}}{{ب|''غلط کرد آن‎کس که گفت این تویی''|2='' بگو ره نماید مه دین تویی''}}{{ب|''همه چیز را رسم و آئین ز توست''|2=''یقین نور چشم جهان‎بین ز توست''}}{{ب|''تو هستی منزه به ذات و صفات ''|2=''ز فیض تو پیدا شد این کاینات''}}{{پایان شعر}}.
{{شعر}}{{ب|''جهان را بلندی و پستی ز توست''|2=''تویی هست و آن جمله هستی ز توست''}}{{ب|''غلط کرد آن‎کس که گفت این تویی''|2='' بگو ره نماید مه دین تویی''}}{{ب|''همه چیز را رسم و آئین ز توست''|2=''یقین نور چشم جهان‎بین ز توست''}}{{ب|''تو هستی منزه به ذات و صفات ''|2=''ز فیض تو پیدا شد این کاینات''}}{{پایان شعر}}.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش