خلاصة المناقب (در مناقب میر سید علی همدانی): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۷ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ى‎ب' به 'ى‌ب'
جز (جایگزینی متن - 'ن‎ک' به 'ن‌ک')
جز (جایگزینی متن - 'ى‎ب' به 'ى‌ب')
خط ۳۶: خط ۳۶:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
«خلاصة المناقب مانند [[كشف المحجوب (تعریب)|كشف المحجوب]] و کتاب [[اللمع في التصوف|اللمع]] و غیره تألیفى در موضوع تصوف نیست و مثل [[تذكرة الأولياء (زوار)|تذكرة الأولياء]] و [[نفحات الأنس]] در ردیف کتب متصوفه نیز قرار ندارد، بلکه کتابی است از کتب مقامات همچون مناقب العارفين افلاکى که از لحاظ تسمیه نیز به این کتاب مماثلت دارد. چنان‌که مى‎دانیم کتب مقامات عبارت است از کتاب‌هایى که هریک در شرح احوال یکى از متصوفه تألیف شده باشد و در ضمن سوانح ملفوظات و تعلیمات [[رشدیه، شمس‌الدین|صاحب سوانح]] را نیز شامل مى‎باشد و گذشته از این بعضى از بحث‎هاى مختلفى مربوط به شریعت و طریقت و اخلاق و عرفان در آنجا مى‎گیرد و خلاصة المناقب درست همین‎طور است که نویسنده ضمن بحث درباره موضوعى به بعضى از جزئیات آن موضوع نیز مى‎پردازد و در مواردى به مسئله دیگرى متوجه مى‎گردد؛ به‌طور نمونه در یک مورد نوشته است: «الحمد للّه الهادي السلام که مرا از خواص و عوام اهل اسلام، توفیق محبت و متابعت آل طه و یس کرامت نمود»؛ به بیان حقیقت و فضیلت محبت آل محمّد پرداخته و در چهار ورق براى توضیح مطلب از احادیث متعددى استشهاد کرده و ابیاتى از [[سعدی، مصلح بن عبدالله|شیخ سعدى]]، [[عطار، محمد بن ابراهیم|شیخ عطار]] و [[خواجوی کرمانی، محمود بن علی|خواجوى کرمانى]] آورده و اقسام و انواع حبّ و بغض را توضیح داده است.  
«خلاصة المناقب مانند [[كشف المحجوب (تعریب)|كشف المحجوب]] و کتاب [[اللمع في التصوف|اللمع]] و غیره تألیفى در موضوع تصوف نیست و مثل [[تذكرة الأولياء (زوار)|تذكرة الأولياء]] و [[نفحات الأنس]] در ردیف کتب متصوفه نیز قرار ندارد، بلکه کتابی است از کتب مقامات همچون مناقب العارفين افلاکى که از لحاظ تسمیه نیز به این کتاب مماثلت دارد. چنان‌که مى‎دانیم کتب مقامات عبارت است از کتاب‌هایى که هریک در شرح احوال یکى از متصوفه تألیف شده باشد و در ضمن سوانح ملفوظات و تعلیمات [[رشدیه، شمس‌الدین|صاحب سوانح]] را نیز شامل مى‌باشد و گذشته از این بعضى از بحث‎هاى مختلفى مربوط به شریعت و طریقت و اخلاق و عرفان در آنجا مى‎گیرد و خلاصة المناقب درست همین‎طور است که نویسنده ضمن بحث درباره موضوعى به بعضى از جزئیات آن موضوع نیز مى‎پردازد و در مواردى به مسئله دیگرى متوجه مى‎گردد؛ به‌طور نمونه در یک مورد نوشته است: «الحمد للّه الهادي السلام که مرا از خواص و عوام اهل اسلام، توفیق محبت و متابعت آل طه و یس کرامت نمود»؛ به بیان حقیقت و فضیلت محبت آل محمّد پرداخته و در چهار ورق براى توضیح مطلب از احادیث متعددى استشهاد کرده و ابیاتى از [[سعدی، مصلح بن عبدالله|شیخ سعدى]]، [[عطار، محمد بن ابراهیم|شیخ عطار]] و [[خواجوی کرمانی، محمود بن علی|خواجوى کرمانى]] آورده و اقسام و انواع حبّ و بغض را توضیح داده است.  


این روش نویسندگى که در سراسر مطالب و معانى کتاب رعایت شده، اگرچه خواننده را از اصل مطلب دور نماید، ولى سبک نگارش وى به‎حدى ساده، روان و دلاویز است که اصلا خسته‌کننده و ملال‎آور نیست، بلکه سوز و تابش قلب وى به‌صورت بسیار مؤثر جلوه‌گر است و اغلب مباحث متصوفه نظر خواننده را جلب مى‎کنند. ذکر عوالم، بحث قطب، تکامل نفس انسان، خواطر قلب و قصه آدم و حوا و غیره از همین قبیل مطالب گوناگون است که در خلاصة المناقب آمده و به استشهاد از آیات و احادیث، مؤلف بیان خودش را مدلّل و به آوردن اشعار، نوشته خود را جالب و جاذب‎تر ساخته است.  
این روش نویسندگى که در سراسر مطالب و معانى کتاب رعایت شده، اگرچه خواننده را از اصل مطلب دور نماید، ولى سبک نگارش وى به‎حدى ساده، روان و دلاویز است که اصلا خسته‌کننده و ملال‎آور نیست، بلکه سوز و تابش قلب وى به‌صورت بسیار مؤثر جلوه‌گر است و اغلب مباحث متصوفه نظر خواننده را جلب مى‎کنند. ذکر عوالم، بحث قطب، تکامل نفس انسان، خواطر قلب و قصه آدم و حوا و غیره از همین قبیل مطالب گوناگون است که در خلاصة المناقب آمده و به استشهاد از آیات و احادیث، مؤلف بیان خودش را مدلّل و به آوردن اشعار، نوشته خود را جالب و جاذب‎تر ساخته است.  
خط ۵۲: خط ۵۲:
علاوه بر مآخذ مهمى که اشاره شد، مؤلف از الفتوحات المكية [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] و إحياء علوم‌الدّين و [[كیمیای سعادت|کیمیاى سعادت]] [[غزالی، محمد بن محمد|امام غزالى]] و [[عوارف المعارف]] [[سهروردی، یحیی بن حبش|شهاب‌الدّین سهروردى]] نیز مطالبى را فراگرفته است. بالخصوص از فوائح عباراتى را به فارسى برگردانیده و جزو کتاب خودش قرار داده است. باوجود اینکه در خلاصة المناقب از [[فوائح الجمال و فواتح الجلال|فوائح الجمال]] بسیار استفاده شده است، باز هم مى‎توان گفت که مؤلف بیشتر تحت تأثیر [[فصوص الحكم (تعليقات ابوالعلاء عفيفي)|فصوص الحكم]] قرار گرفته است؛ مثلا در موضوع ولایت آنجا که گفته است که «ولایت، باطن نبوت است»، از فص دوم «شیثیه» از [[فصوص الحكم (تعليقات ابوالعلاء عفيفي)|فصوص الحكم]] مأخوذ است و همین‎طور بیان أئمة الأسماء و اسامى قلب و حقیقت آن و انسان صغیر و کبیر، استعداد ذرات، بیان رؤیا، نوم الأنبياء و غیره و مطالب تصوف که در این کتاب آمده است، همه و همه تأثیر [[فصوص الحكم (تعليقات ابوالعلاء عفيفي)|فصوص الحكم]] را نشان مى‎دهد و علّت آن ظاهرا همین است که مرشد وى شرحى نوشته بود بر فصوص و رابطه بین [[همدانی، علی بن شهاب‌الدین|سید على همدانى]] و [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] از همین ‎جا معلوم است که شیخ علاءالدوله سمنانى یکى از مشایخ طریقت و خال وى، بر فتوحات حواشى نوشته و [[بدخشي، نور الدين جعفر|جعفر بدخشى]] تحت تأثیر آن قرار گرفته بود.
علاوه بر مآخذ مهمى که اشاره شد، مؤلف از الفتوحات المكية [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] و إحياء علوم‌الدّين و [[كیمیای سعادت|کیمیاى سعادت]] [[غزالی، محمد بن محمد|امام غزالى]] و [[عوارف المعارف]] [[سهروردی، یحیی بن حبش|شهاب‌الدّین سهروردى]] نیز مطالبى را فراگرفته است. بالخصوص از فوائح عباراتى را به فارسى برگردانیده و جزو کتاب خودش قرار داده است. باوجود اینکه در خلاصة المناقب از [[فوائح الجمال و فواتح الجلال|فوائح الجمال]] بسیار استفاده شده است، باز هم مى‎توان گفت که مؤلف بیشتر تحت تأثیر [[فصوص الحكم (تعليقات ابوالعلاء عفيفي)|فصوص الحكم]] قرار گرفته است؛ مثلا در موضوع ولایت آنجا که گفته است که «ولایت، باطن نبوت است»، از فص دوم «شیثیه» از [[فصوص الحكم (تعليقات ابوالعلاء عفيفي)|فصوص الحكم]] مأخوذ است و همین‎طور بیان أئمة الأسماء و اسامى قلب و حقیقت آن و انسان صغیر و کبیر، استعداد ذرات، بیان رؤیا، نوم الأنبياء و غیره و مطالب تصوف که در این کتاب آمده است، همه و همه تأثیر [[فصوص الحكم (تعليقات ابوالعلاء عفيفي)|فصوص الحكم]] را نشان مى‎دهد و علّت آن ظاهرا همین است که مرشد وى شرحى نوشته بود بر فصوص و رابطه بین [[همدانی، علی بن شهاب‌الدین|سید على همدانى]] و [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] از همین ‎جا معلوم است که شیخ علاءالدوله سمنانى یکى از مشایخ طریقت و خال وى، بر فتوحات حواشى نوشته و [[بدخشي، نور الدين جعفر|جعفر بدخشى]] تحت تأثیر آن قرار گرفته بود.


مؤلف در توضیح مطالب، از شعراى بزرگ فارسى مانند ناصرخسرو، [[عطار، محمد بن ابراهیم|شیخ فریدالدّین عطار]]، [[خواجوی کرمانی، محمود بن علی|خواجوى کرمانى]]، [[سعدی، مصلح بن عبدالله|شیخ سعدى شیرازى]] و [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولوى رومى]] و دیگران ابیاتى را در نگارش خود آورده است که علاوه بر توضیح نکات دقیق، شیرینى و شیوایى و تأثیر خاصى به بیان وى بخشیده است. درعین‎حال که مطالب فوق بر تعمق نظر و تبحر علمى مؤلف دلالت دارد، مى‎بینیم که وى در آوردن احادیث و نقل ابیات، عدم دقت داشته و درباره استناد و انتساب اشعار و حتى درباره صحت متن آنها دقتى را به‌کار نبرده است، ولى این نقص تخصیصى به مؤلف ما ندارد، بلکه در ابیات متصوفه بالعموم همین کیفیت به نظر مى‎رسد...  
مؤلف در توضیح مطالب، از شعراى بزرگ فارسى مانند ناصرخسرو، [[عطار، محمد بن ابراهیم|شیخ فریدالدّین عطار]]، [[خواجوی کرمانی، محمود بن علی|خواجوى کرمانى]]، [[سعدی، مصلح بن عبدالله|شیخ سعدى شیرازى]] و [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولوى رومى]] و دیگران ابیاتى را در نگارش خود آورده است که علاوه بر توضیح نکات دقیق، شیرینى و شیوایى و تأثیر خاصى به بیان وى بخشیده است. درعین‎حال که مطالب فوق بر تعمق نظر و تبحر علمى مؤلف دلالت دارد، مى‌بینیم که وى در آوردن احادیث و نقل ابیات، عدم دقت داشته و درباره استناد و انتساب اشعار و حتى درباره صحت متن آنها دقتى را به‌کار نبرده است، ولى این نقص تخصیصى به مؤلف ما ندارد، بلکه در ابیات متصوفه بالعموم همین کیفیت به نظر مى‎رسد...  


راجع به سبک نویسندگى خلاصة المناقب هم مى‎توان گفت که همان اختصاص را دارد. در نوشتن واقعه‌اى از زندگانى [[همدانی، علی بن شهاب‌الدین|سید على همدانى]]، روش وى آن است که اسم مرشدش را معمولى ضبط نکرده، بلکه با احترام کامل، «جناب سیادت»، «حضرت سیادت»، «امیر ما» و «سیدنا» یاد مى‎کند و چون نکته‌اى از ولایت یا دقیقه‌اى از تصوّف را توضیح مى‎دهد، چنین مى‎نویسد: «بدان که‌اى عزیز» یا «اى دوست بدانکه». نویسنده عموما به‌جاى واژه‌هاى فارسى، کلمات عربى مى‎آورد از قبیل طیران، حصر و حصار، مذموم، مزروق، تقبیل، سوادیه، بیاضیه، جبلّى، ارض، سريع الزوال، بطيء الحركة... و در چندین مورد جمع عربى به‌کار برده؛ مثلا افیاض، زوایا، شرور، نفوس، نفور، حقوق، حظوظ، محابیب و غیره»<ref>ر.ک: پیشگفتار کتاب، صفحه‎ کط – لب ‍</ref>.
راجع به سبک نویسندگى خلاصة المناقب هم مى‎توان گفت که همان اختصاص را دارد. در نوشتن واقعه‌اى از زندگانى [[همدانی، علی بن شهاب‌الدین|سید على همدانى]]، روش وى آن است که اسم مرشدش را معمولى ضبط نکرده، بلکه با احترام کامل، «جناب سیادت»، «حضرت سیادت»، «امیر ما» و «سیدنا» یاد مى‎کند و چون نکته‌اى از ولایت یا دقیقه‌اى از تصوّف را توضیح مى‎دهد، چنین مى‎نویسد: «بدان که‌اى عزیز» یا «اى دوست بدانکه». نویسنده عموما به‌جاى واژه‌هاى فارسى، کلمات عربى مى‎آورد از قبیل طیران، حصر و حصار، مذموم، مزروق، تقبیل، سوادیه، بیاضیه، جبلّى، ارض، سريع الزوال، بطيء الحركة... و در چندین مورد جمع عربى به‌کار برده؛ مثلا افیاض، زوایا، شرور، نفوس، نفور، حقوق، حظوظ، محابیب و غیره»<ref>ر.ک: پیشگفتار کتاب، صفحه‎ کط – لب ‍</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش