حكمة العين: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎اى' به 'ه‌اى')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا')
خط ۴۲: خط ۴۲:
[[کاتبی قزوینی، علی بن عمر|کاتبى]] در این کتاب به کتاب دیگر خود به نام «المنصّص» که شرح بر ملخّص [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخر رازى]] است، نظر داشته است. درباره تألیف این کتاب در مقدّمه آن چنین گفته است: «فاعلموا إخواني! أنّ جماعة من رفقائي... لمّا فرغوا من بحث الرسالة المسمّاة ب«العين» في علم المنطق الّتي ألّفناها في سالف زماننا التمسوا منّي أن أضيف إليها رسالة في العلمين الآخرين؛ أعني الإلهي و الطبيعي... و شرعت في تحرير رسالة مشتملة على القواعد الكلّية للعلمين المذكورين، مع إشارات إلى دقائق و تنبيهات على حقائق خلت‎ عنها الكتب المصنّفة في هذا الفنّ...»
[[کاتبی قزوینی، علی بن عمر|کاتبى]] در این کتاب به کتاب دیگر خود به نام «المنصّص» که شرح بر ملخّص [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخر رازى]] است، نظر داشته است. درباره تألیف این کتاب در مقدّمه آن چنین گفته است: «فاعلموا إخواني! أنّ جماعة من رفقائي... لمّا فرغوا من بحث الرسالة المسمّاة ب«العين» في علم المنطق الّتي ألّفناها في سالف زماننا التمسوا منّي أن أضيف إليها رسالة في العلمين الآخرين؛ أعني الإلهي و الطبيعي... و شرعت في تحرير رسالة مشتملة على القواعد الكلّية للعلمين المذكورين، مع إشارات إلى دقائق و تنبيهات على حقائق خلت‎ عنها الكتب المصنّفة في هذا الفنّ...»


[[کاتبی قزوینی، علی بن عمر|کاتبى]] در این اثر که بیشتر جنبه فلسفى دارد و گاه برخى از جنبه‎هاى کلامى هم در آن دیده مى‎شود، با اندیشه‌اى ریاضى به تنظیم مباحث آن پرداخته است. او در این اثر هر مبحثى را با استدلال مطرح مى‎کند و بیشتر از آنکه در پى اثبات مطلبى از راه استدلال باشد، بیشتر شیوه‎اش نقد و بررسى صحّت و سقم استدلال‎ها بوده و به بررسى قوّت و ضعف آنها مى‎پردازد؛ یعنى روش او در این اثر، به‎کارگیرى عقل است و نقد عقل با خود عقل. بااینکه کرارا در این اثر از [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخر]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شیخ‎الرئیس]] و استادش اثیرالدین ابهرى نام مى‎برد، امّا در طرح مباحث به‎سادگى تسلیم استدلال‎هاى آنها نمى‎شود و بیشتر به نقد استدلال‎هاى آنها مى‎پردازد. [[کاتبی قزوینی، علی بن عمر|کاتبى]] در این اثر آشنایى خود را با افکار [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]] نشان مى‎دهد، امّا به‎هیچ‎روى نه تابع افکار او بوده است و نه اهل ذوق و حال؛ کمااینکه در هیچ‎یک از آثار خود از روش‎هاى عرفانى استفاده نکرده است و سراسر آن، استدلال و بررسى قوّت و ضعف استدلال‎ها است. [[کاتبی قزوینی، علی بن عمر|کاتبى]] سخت شیفته افکار ابن سینا و [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخر رازى]] است و «حكمة العين» خود را که به روش مشّائیان نگاشته است، در واقع یک گزارش موجز و فشرده و منظم از حکمت مشّاء است. امّا ازآنجاکه او دانشمندى صاحب‎نظر است، هرکجا که استدلال را ضعیف ببیند، از آن چشم نمى‎پوشد و به نقد آن مى‎پردازد؛ اگرچه از آن [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] باشد یا از آن امام فخر. او در اثبات واجب هم نظر ابن سینا را رد مى‎کند و هم نظر [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخر رازى]] را؛ زیرا او با اندیشه ریاضى خود دلایل بطلان تسلسل را ردّ مى‎کند و بدون تمسّک به بطلان تسلسل، اثبات واجب مى‎کند. او در بخش الهى «حكمة العين» نیز روش‎هاى متکلّمان را در مورد اثبات صانع ذکر مى‎کند، سپس هریک از آنها را جداگانه به نقد مى‎گیرد و ضعف هریک از آنها را نشان مى‎دهد؛ درحالى‎که او متفکرى است باایمان و معتقد به واجب الوجود و معتقد به مسئله خلقت و آفرینش الهى، ولو آنکه مانند ابن سینا جهان را حادث ذاتى و قدیم زمانى بداند. همچنین او براى امکان وحى و نبوّت و منامات صادقه، درست همانند [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] با اعتقاد به تجرّد نفس ناطقه استدلال مى‎کند و سعادت و شقاوت نفوس انسان‎ها را پس از مفارقت‎ از بدن، از قول استادش [[اثیرالدین ابهری، مفضل بن عمر|اثیرالدین ابهرى]] نقل مى‎کند و از فحواى کلامش اعتقاد به آنها استنباط مى‎شود.
[[کاتبی قزوینی، علی بن عمر|کاتبى]] در این اثر که بیشتر جنبه فلسفى دارد و گاه برخى از جنبه‎هاى کلامى هم در آن دیده مى‎شود، با اندیشه‌اى ریاضى به تنظیم مباحث آن پرداخته است. او در این اثر هر مبحثى را با استدلال مطرح مى‎کند و بیشتر از آنکه در پى اثبات مطلبى از راه استدلال باشد، بیشتر شیوه‌اش نقد و بررسى صحّت و سقم استدلال‎ها بوده و به بررسى قوّت و ضعف آنها مى‎پردازد؛ یعنى روش او در این اثر، به‎کارگیرى عقل است و نقد عقل با خود عقل. بااینکه کرارا در این اثر از [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخر]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شیخ‎الرئیس]] و استادش اثیرالدین ابهرى نام مى‎برد، امّا در طرح مباحث به‎سادگى تسلیم استدلال‎هاى آنها نمى‎شود و بیشتر به نقد استدلال‎هاى آنها مى‎پردازد. [[کاتبی قزوینی، علی بن عمر|کاتبى]] در این اثر آشنایى خود را با افکار [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق]] نشان مى‎دهد، امّا به‎هیچ‎روى نه تابع افکار او بوده است و نه اهل ذوق و حال؛ کمااینکه در هیچ‎یک از آثار خود از روش‎هاى عرفانى استفاده نکرده است و سراسر آن، استدلال و بررسى قوّت و ضعف استدلال‎ها است. [[کاتبی قزوینی، علی بن عمر|کاتبى]] سخت شیفته افکار ابن سینا و [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخر رازى]] است و «حكمة العين» خود را که به روش مشّائیان نگاشته است، در واقع یک گزارش موجز و فشرده و منظم از حکمت مشّاء است. امّا ازآنجاکه او دانشمندى صاحب‎نظر است، هرکجا که استدلال را ضعیف ببیند، از آن چشم نمى‎پوشد و به نقد آن مى‎پردازد؛ اگرچه از آن [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] باشد یا از آن امام فخر. او در اثبات واجب هم نظر ابن سینا را رد مى‎کند و هم نظر [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخر رازى]] را؛ زیرا او با اندیشه ریاضى خود دلایل بطلان تسلسل را ردّ مى‎کند و بدون تمسّک به بطلان تسلسل، اثبات واجب مى‎کند. او در بخش الهى «حكمة العين» نیز روش‎هاى متکلّمان را در مورد اثبات صانع ذکر مى‎کند، سپس هریک از آنها را جداگانه به نقد مى‎گیرد و ضعف هریک از آنها را نشان مى‎دهد؛ درحالى‎که او متفکرى است باایمان و معتقد به واجب الوجود و معتقد به مسئله خلقت و آفرینش الهى، ولو آنکه مانند ابن سینا جهان را حادث ذاتى و قدیم زمانى بداند. همچنین او براى امکان وحى و نبوّت و منامات صادقه، درست همانند [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] با اعتقاد به تجرّد نفس ناطقه استدلال مى‎کند و سعادت و شقاوت نفوس انسان‎ها را پس از مفارقت‎ از بدن، از قول استادش [[اثیرالدین ابهری، مفضل بن عمر|اثیرالدین ابهرى]] نقل مى‎کند و از فحواى کلامش اعتقاد به آنها استنباط مى‎شود.


شاید به‎جرأت بتوان گفت که «حكمة العين» [[کاتبی قزوینی، علی بن عمر|کاتبى]]، از جمله معدود کتاب‎هایى است که در حکمت مشّایى این‎چنین پایبند به استدلال‎هاى منطقى است و در هرکجا که استدلال را ضعیف و مخدوش ببیند، با صراحت آن را ردّ مى‎کند، بدون آنکه مسلّمّیت اصل مسئله را مخدوش سازد.
شاید به‎جرأت بتوان گفت که «حكمة العين» [[کاتبی قزوینی، علی بن عمر|کاتبى]]، از جمله معدود کتاب‎هایى است که در حکمت مشّایى این‎چنین پایبند به استدلال‎هاى منطقى است و در هرکجا که استدلال را ضعیف و مخدوش ببیند، با صراحت آن را ردّ مى‎کند، بدون آنکه مسلّمّیت اصل مسئله را مخدوش سازد.
خط ۷۱: خط ۷۱:
مقاله پنجم: درباره نفس نباتى و حیوانى.
مقاله پنجم: درباره نفس نباتى و حیوانى.


این کتاب از اوان تألیف همواره مورد توجّه محقّقان و دانشمندان معاصر با [[کاتبی قزوینی، علی بن عمر|کاتبى]] و متأخّر از وى بوده و پیوسته شروح و حواشى عدیده‌اى بر آن نگاشته شده است و عدّه‌اى حتّى تا 200 سال پیش بر آن و یا بر شرح میرک بخارى بر آن، حواشى و تعلیقات ارزنده‌اى نگاشته‎اند»<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه چهل‎ودو – چهل‎وپنج</ref>.
این کتاب از اوان تألیف همواره مورد توجّه محقّقان و دانشمندان معاصر با [[کاتبی قزوینی، علی بن عمر|کاتبى]] و متأخّر از وى بوده و پیوسته شروح و حواشى عدیده‌اى بر آن نگاشته شده است و عدّه‌اى حتّى تا 200 سال پیش بر آن و یا بر شرح میرک بخارى بر آن، حواشى و تعلیقات ارزنده‌اى نگاشته‌اند»<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه چهل‎ودو – چهل‎وپنج</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش