حارث محاسبی، حارث بن اسد: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' {{' به '{{')
    جز (جایگزینی متن - '== وابسته‌ها =={{وابسته‌ها}}' به '== وابسته‌ها == {{وابسته‌ها}} ')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
    خط ۹۴: خط ۹۴:




    == وابسته‌ها =={{وابسته‌ها}}
    == وابسته‌ها ==
    {{وابسته‌ها}}
     


    [[الوصایا]]  
    [[الوصایا]]  

    نسخهٔ ‏۵ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۱۷

    حارث محاسبی، حارث بن اسد
    نام حارث محاسبی، حارث بن اسد
    نام‎های دیگر ح‍ارث‌ ال‍م‍ح‍اس‍ب‍ی‌، اب‍وع‍ب‍د ال‍ل‍ه‌ ح‍ارث‌ ب‍ن‌ اس‍د

    ح‍ارث ‌ب‍ن‌ اس‍د ال‍م‍ح‍اس‍ب‍ی

    م‍ح‍اس‍ب‍ی‌، اب‍وع‍ب‍د ال‍ل‍ه‌ ب‍ن‌ اس‍د

    م‍ح‍اس‍ب‍ی‌ ب‍غ‍دادی‌، ح‍ارث‌ ب‍ن‌ اس‍د

    نام پدر اسد
    متولد 165ق
    محل تولد بصره
    رحلت 243 ق
    اساتید شافعی
    برخی آثار الوصایا

    المسائل في أعمال القلوب و الجوارح

    الرعایة لحقوق الله

    آداب النفوس

    کد مؤلف AUTHORCODE3681AUTHORCODE

    حارث مُحاسِبى، ابوعبدالله بصرى(۲۴۳–۱۶۵ ه‍. ق)، زاهد، واعظ، محدّث، عارف، فقيه و متكلم قرن سوم مى‌باشد.

    وى در بصره متولد شد و در همان جا پرورش يافت. تاريخ تولد وى را حوالى دهه هفتم از قرن دوم و حدودا در 165ق ذكر كرده‌اند. برخى او را عَنَزى، منسوب به عَنَزه، از قبايل عدنانى، دانسته‌اند.

    پدرش، اسد (متوفى 243)، ثروتمند بود و به‌جاى پيروى از مذهب عامه اهل سنّت، از معتزله (قدريه به اصطلاح آن روزگار) پيروى مى‌كرد، اما اينكه سبک ى مدعى شده پدر حارث، رافضى (شيعه) بوده، ظاهرا ناشى از تميز ندادن شيعه و معتزله، به دليل برخى مشابهت‌ها، بوده است، به‌ويژه آنكه در آن روزگار، در زادگاه حارث (بصره)، مذهب معتزله بسيار بيشتر از مذهب شيعه رواج داشته و ثروتمندى پدرش نيز با معتزلى بودن سازگارتر است تا شيعه بودن، زيرا در آن روزگار، معتزله در نهايت اقتدار و شيعه در معرض سركوب بودند.

    لقب محاسبى ازآن‌رو به وى داده شده كه به قولى سنگريزه‌هايى داشته كه شمار ذكرها را با آن نگاه مى‌داشته و بنا بر قول مشهورتر، عمل محاسبه نفس براى او بسيار مهم بوده و غالبا به آن مى‌پرداخته است؛ چنان‌كه علاوه بر تأكيد فراوان بر اين عمل در آثار خود، حتى در نام سه فقره از كتاب‌هاى وى نيز واژه «محاسبه» آمده است.

    محاسبى در نوجوانى با خانواده خود از بصره به بغداد رفت. بيشتر عمر وى در بغداد سپرى شد و در همان جا، در سال 243ق، درگذشت. در روزهاى ورودش به بغداد، اين شهر، مركز تلاقى فرهنگ‌هاى يونانى، ايرانى، عربى و اسلامى بود. محاسبى پس از مواجهه با اين فرهنگ‌ها و جاذبه‌هاى هركدام و مشاهده اختلافات آن‌ها با يكديگر، با جد و جهد به كار برخاست و پس از اخذ مواد و عناصرى از آن‌ها سرانجام راه و روش اهل سنّت را به‌گونه‌اى آميخته با تصوف برگزيد و همه كوشش خود را وقف ترويج اين روش و مبارزه با مخالفان آن كرد. وى از يزيد بن هارون و محمد بن كثير صوفى و كسانى كه در طبقه آن دو بودند حديث روايت كرد و از امام شافعى فقه فراگرفت. وى بيانى روان، شيرين و ممتاز داشت كه حتى مخالفان را متأثر مى‌ساخت؛ چنان‌كه يك بار احمد بن حنبل، از مخالفان سرسخت حارث، پنهانى در جايى نشست تا سخن وى را بشنود و با شنيدن سخنان وى سخت متأثر شد و گريه كرد.

    افراد زيادى از وى روايت كرده‌اند. حسن مسوحى از مصاحبان سالمند او و جنيد بغدادى از مريدان او بودند. جنيد پرسش‌هايى مطرح مى‌كرد و پاسخ مى‌گرفت. بيشتر آنچه ابونعيم از محاسبى نقل كرده، به روايت از جنيد است. احمد بن عاصم انطاكى، از صوفيان مشهور و ابوحمزه بزازِ بغدادى هم از مريدان او بودند.

    حارث بيشتر وقت خود را به تدريس، عبادت، وعظ و تأليف مى‌گذراند و به دليل توجه به مباحث كلامى و مطالعه مقالات اهل كلام و نگارش كتاب‌هايى در اين زمينه، توانايى يافت كه حتى در كتاب‌هاى عرفانى و اخلاقى‌اش گونه‌اى تفكر، نظم و ترتيب منطقى را حاكم سازد. چندى نگذشت كه آوازه وى در بغداد پيچيد و سپس به همه مناطق جهان اسلام راه يافت. كراماتى نيز به او نسبت داده‌اند. برخى از اهل سنّت، سيره او را مطابق سيره ابوذرِ غفارى دانسته و علت اتخاذ چنين سيره‌اى را همانندى‌هاى موجود در محيط زندگى وى با محيط ابوذر شمرده‌اند.

    آثار

    شمار آثار محاسبى به دويست عنوان مى‌رسد. پاره‌اى از اين آثار به درخواست ديگران نوشته شده است. بيشتر آن‌ها درباره زهد و سلوك و تصوف، پاره‌اى در فقه و احكام و بقيه در اصول دين و رد بر فرقه‌هايى همچون معتزله و قدريه است و هماهنگ با حركتى كه در عصر وى، به‌ويژه برضد معتزله، جريان داشته تأليف شده است. آثار وى، خصوصا آن‌هايى كه درباره تزكيه نفس و مبانى تصوفند، از منابعى به شمار مى‌روند كه بيشتر، بلكه همه كسانى كه در آن باب به تصنيف پرداخته‌اند، از آن‌ها بهره برده‌اند. در آثار او، مباحث، غالبا به‌صورت پرسش و پاسخ مطرح شده است.

    از جمله آثار وى كه نسخه‌ها يا نام آن‌ها به جا مانده است، عبارتند از:

    1. الرعاية لحقوق الله و القيام بها كه مهم‌ترين و مفصّل‌ترين اثر محاسبى است. درباره آن گفته‌اند كه اگر از محاسبى فقط همين كتاب برجا مى‌ماند، براى دلالت بر عظمت وى بس بود، زيرا پاره‌اى ديگر از آثار وى، با آن پيوند استوارى دارد.
    2. التوهم كه درباره سفر آدمى به عالم ديگر و چگونگى آن است.
    3. المسائل فى الزهد و غيره.
    4. كتاب مائية (ماهية) العقل و معناه و اختلاف الناس فيه كه درباره جوهر عقل و تشريح ماهيت و وظايف و فوايد آن است.
    5. الصلاة: شايد همان باشد كه در پاره‌اى منابع كتاب «فهم الصلاة» معرفى شده است.
    6. فهم القرآن.
    7. كتاب النصائح (او الوصايا)‌الدينية و النفحات القدسية لنفع جميع البرية.
    8. كتاب المسترشد يا رساله المسترشدين.
    9. رساله بدء من اناب الى اللّه تعالى.
    10. الخلوة و التنقل / التبتل فى العبادة و درجات العابدين.
    11. كتاب الصبر و الرضا: درباره مبادى زهد، شكيبايى در انجام دادن وظايف الهى و خضوع تام در برابر اراده خدا.
    12. رسالة فى الاخلاق.
    13. اخلاق الحكيم كه گويا غير از رسالة فى الاخلاق است.
    14. القصد و الرجوع الى الله.
    15. مختصر المعانى.
    16. كتاب المسائل فى اعمال القلوب و الجوارح.
    17. كتاب الدماء كه ظاهرا همان كتاب «الكف عما شجر بين الصحابة» است.
    18. كتاب العلم.
    19. الخصال العشر التى جربها اهل المحاسبة.
    20. المكاسب و الورع و الشبهة.
    21. رسالة المحبة.
    22. البعث و النشور.
    23. معاتبة النفوس / النفس.
    24. آداب النفوس / النفس.
    25. وحدة النظام و وحدانية اللّه كه عبدالقادر احمد عطا آن را فراهم آورده و در ضمن مجموعه «ثلاث رسائل فى عقيدة المسلم» در 1376ش / 1997 در قاهره منتشر كرده است و شايد يكى از همان سه اثرى باشد كه در فهرست كتاب‌هاى محاسبى از آنها با عنوان رسالة فى التوحيد، فصل من كتاب العظمة و الدلالة فى الوحدانية نام برده‌اند.

    معاصران محاسبى از او به‌سختى انتقاد و علماى اهل سنّت نيز به وى اعتراضات شديد كردند؛ زيرا از يك‌سو، در عرضه دين شيوه‌اى غير از روش آنان كه مبتنى بر تقليد و پيروىِ صرف از ظواهر كلمات آيات و احاديث بود، داشت؛ وى سخنانى مى‌گفت كه عين آنها در آيات و روايات نبود و از بصيرت باطنى و بينش درونى‌اش الهام مى‌گرفت. از سوى ديگر، اشتغال به اقوال و آراى متكلمان و استفاده از شيوه آنان (بحث و استدلال) را براى رد و نقد مخالفان سنّت نه فقط جايز، بلكه لازم مى‌شمرد.

    منابع مقاله

    برگرفته از «حداد عادل، غلامعلى و همكاران (1377)، دانش‌نامه جهان اسلام (چاپ اول)، تهران: بنياد دايرةالمعارف اسلامى، ج 12، ص348، اكبر ثبوت».


    وابسته‌ها