حاجی، تو چرا؟: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۷ آوریل ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'ر.ك:' به 'ر.ک:'
جز (جایگزینی متن - ':م' به ': م')
جز (جایگزینی متن - 'ر.ك:' به 'ر.ک:')
خط ۴۹: خط ۴۹:
برخى از نكات جالب و آموزنده اين اثر عبارت است از:
برخى از نكات جالب و آموزنده اين اثر عبارت است از:


1. نويسنده در مقدمه‌اش - كه آن را در بهمن 1388 نوشته - يادآور شده است: «هريك از عبادت‌ها و سنت‌هاى دينى، پوستى دارد و مغزى، شكلى دارد و محتوايى. برخى تنها در ظاهر عبادات و اعمال و مناسك عبادى مى‌مانند و به عمق و درون و اسرار آن نمى‌رسند. بعضى هم در سايه شناخت ژرف‌تر و آگاهى از اسرار و معارف و مفاهيم بلندى كه در تكاليف دينى و آداب و سنن مذهبى نهفته است، بهره‌هاى بيشترى مى‌برند و انجام اين‌گونه عبادات، برايشان نردبانى براى عروج و گامى براى رشد و كمال مى‌شود. خوشا به سعادتشان!... اثر حاضر نيز، هرچند مختصر و روان، در قالب گفتگو و ترسيم صحنه‌هاى روزمره كه براى زائران در كاروان‌ها يا در طول اين سفر و فضاى مسجد الحرام و مسجد النبى و مواقف حج و عمره اتفاق مى‌افتد، بيان شده است. باشد كه گوشه‌اى از بايدهاى اين سفر زيارتى، بيش از گذشته مورد توجه قرار گيرد و مهمانان خداى كريم، با دستى پر از بركات از اين سفر بازگردند»<ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص9-11</ref>
1. نويسنده در مقدمه‌اش - كه آن را در بهمن 1388 نوشته - يادآور شده است: «هريك از عبادت‌ها و سنت‌هاى دينى، پوستى دارد و مغزى، شكلى دارد و محتوايى. برخى تنها در ظاهر عبادات و اعمال و مناسك عبادى مى‌مانند و به عمق و درون و اسرار آن نمى‌رسند. بعضى هم در سايه شناخت ژرف‌تر و آگاهى از اسرار و معارف و مفاهيم بلندى كه در تكاليف دينى و آداب و سنن مذهبى نهفته است، بهره‌هاى بيشترى مى‌برند و انجام اين‌گونه عبادات، برايشان نردبانى براى عروج و گامى براى رشد و كمال مى‌شود. خوشا به سعادتشان!... اثر حاضر نيز، هرچند مختصر و روان، در قالب گفتگو و ترسيم صحنه‌هاى روزمره كه براى زائران در كاروان‌ها يا در طول اين سفر و فضاى مسجد الحرام و مسجد النبى و مواقف حج و عمره اتفاق مى‌افتد، بيان شده است. باشد كه گوشه‌اى از بايدهاى اين سفر زيارتى، بيش از گذشته مورد توجه قرار گيرد و مهمانان خداى كريم، با دستى پر از بركات از اين سفر بازگردند»<ref>ر.ک: مقدمه كتاب، ص9-11</ref>


2. برداشته‌ايم آنچه بگذاشتنى است... يك سو نشسته بودم، با كاغذ و دفترى در دست. گفت: نكند «گفتم، گفت» مى‌نويسى؟ گفتم: بگذار اين بار «گفت» از تو باشد و «گفتم» از من. گفت: اگر مى‌نويسى، حرفى براى گفتن دارم. گفتم: بگو، كه در انتظارم. گفت: بى‌تاب و بى‌قرارم، حوصله كارى ندارم. گفتم: مرد نبايد كه تنگ‌حوصله باشد. گفت: دوست نبايد از دوست، در گله باشد. بگذريم. در زندگى رنج بسيار و تلخى بى‌شمار ديده‌ام. دنبال دلى هستم نسوز و نشكن. گفتم: دلا بسوز، كه سوز تو كارها بكند...<ref>متن كتاب، ص22</ref>
2. برداشته‌ايم آنچه بگذاشتنى است... يك سو نشسته بودم، با كاغذ و دفترى در دست. گفت: نكند «گفتم، گفت» مى‌نويسى؟ گفتم: بگذار اين بار «گفت» از تو باشد و «گفتم» از من. گفت: اگر مى‌نويسى، حرفى براى گفتن دارم. گفتم: بگو، كه در انتظارم. گفت: بى‌تاب و بى‌قرارم، حوصله كارى ندارم. گفتم: مرد نبايد كه تنگ‌حوصله باشد. گفت: دوست نبايد از دوست، در گله باشد. بگذريم. در زندگى رنج بسيار و تلخى بى‌شمار ديده‌ام. دنبال دلى هستم نسوز و نشكن. گفتم: دلا بسوز، كه سوز تو كارها بكند...<ref>متن كتاب، ص22</ref>
۶۱٬۱۸۹

ویرایش