جواهر التصوف

جواهر التصوف، اثر يحيى بن معاذ رازى (258ق) است كه به زبان عربى پيرامون برخى از مباحث عرفانى و اخلاقى، مانند توبه، صبر و توكل و رضا و زهد به رشته تحرير درآمده است و توسط سعيد هارون عاشور، گردآورى، باب‌بندى، شرح و حاشيه‌نگارى شده است.

جواهر التصوف
جواهر التصوف
پدیدآورانعاشور، سعید هارون (شارح و معلق) رازی، یحیی بن معاذ (نويسنده)
ناشرمکتبة الآداب
مکان نشرقاهره - مصر
سال نشر1423 ق یا 2002 م
چاپ1
موضوعاخلاق عرفانی تصوف
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏BP‎‏ ‎‏288‎‏ ‎‏/‎‏ی‎‏3‎‏ج‎‏9‎‏ ‎‏1388‎‏ب
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

كتاب، مشتمل بر يك مقدمه، 25 باب و يك خاتمه است.

شارح، در هر باب، گفتارى را از يحيى بن معاذ ذكر مى‌كند و در ذيل به شرح آن مى‌پردازد.

گزارش محتوا

ابواب كتاب با مبحث نيت و اراده شروع شده و با بحث علم و حكمت، محبت و اخلاص ادامه پيدا كرده و با بابى در مناجات و دعا پايان يافته است.

شارح در مقدمه‌ى خويش، به معرفى شيخ يحيى بن معاذ، اقوال علما درباره وى و ساير مسائل مربوط به او پرداخته است.

شارح در باب اول كتاب كه پيرامون نيت و اراده است، در ذيل حديثى كه يحيى بن معاذ از كتاب «الحلية» نقل كرده، با اين مضمون: «بدن‌ها در زندان نيت‌ها هستند...»، مى‌نويسد: نيت، عمل قلب است و آن توجه قلب به انجام كارى معين است. هنگامى كه قلب آدمى، عزم راسخ پيدا كرد كه فلان كار را انجام دهد، به آن اراده مى‌گويند.

سپس شارح، خاطرنشان مى‌كند كه اراده نمودن عبدپروردگارش را، اولين قدم براى فرار به‌سوى خداست كه با رغبت آغاز، سپس با عزم، آن‌گاه با علم ضرورى ادامه پيدا مى‌كند تا به وحدانيت خدا و صفات متصل مى‌گردد.

باب دوم، درباره علم است. شارح مى‌گويد: باب علم را بعد از باب نيت آورديم، زيرا كه عمل مقبول با اعتماد بر نيت و عمل با علم حاصل مى‌شود.

باب سوم، مربوط به حكمت است. سخنى كه در ابتدا از يحيى بن معاذ نقل شده اين است كه علم با تعليم به دست مى‌آيد و حكمت با حفظ حرمات صالحان[۱]

در ادامه، شارح توضيح مى‌دهد كه مفردات تعليم، سه امر است: معلم، طالب علم و راه و روش. وى مى‌گويد كه علماء اجماع دارند كه گرفتن علم از طريق معلم، بهترين راه است و با قرائت تنهايى، مگر براى افراد شاذ و نادر، علم حاصل نمى‌شود، زيرا ممكن است در حروف خطا كند، يا مفردات آن علم را به‌خوبى آگاه نباشد يا مصطلحات آن علم را جهل داشته باشد.

در ادامه به واژه حكمت از زبان راغب اصفهانى در كتاب «الذريعة» پرداخته و مى‌گويد: حكمت، اسمى است براى هر علم نيكو و عمل صالحى.

باب چهارم كه درباره محبت است، خاطرنشان مى‌كند كه محبت از عبدبراى خدا، اين است كه اراده كند به خدا تقرب جويد و او را تعظيم نمايد. محبت از خدا براى بنده اين است كه او را براى قرب و احوال عاليه مخصوص بدارد. در ادامه، خاطرنشان مى‌كند كه محبت مردم به خدا بر سه وجه است: محبت، به خاطر احسان خدا در دنيا و آنچه كه در آخرت از خدا توقع مى‌شود، باشد؛ محبت، به خاطر صفاتى باشد كه اين احسان از آن صفات صادر مى‌شود كه اين نحو، رقيق‌تر از محبت اول است، زيرا صاحب آن، از نعمت به منعم ارتقا مى‌يابد و از افعال به صفات مى‌رسد...

سوم، حب ذات است كه خدا را به خاطر كمال ذاتى و صفاتى و جلال و عظمت و قدس بخواهد و اين نوع از محبت، چيزى است كه يحيى بن معاذ از عبارت خويش، قصد نموده است.

در ادامه، باب‌هاى پنجم تا آخر، با همين روش كه در ابتدا سخنى از يحيى بن معاذ ذكر شود و در زير آن به شرح و توضيح آن سخن پرداخته شود، مرتب گرديده است كه در اين باب‌ها مباحثى چون اخلاص، توحيد، خوف، رجاء، توبه، ورع، فقر، صبر، توكل، رضا، مجاهده، گرسنگى، زهد، تواضع، سخاء، خلوت، صحبت، نفس - قلب - روح، دنيا، آخرت، رجال، دعا و مناجات، اشاره شده است.

در مجموع، سخنانى كه از يحيى بن معاذ در اين كتاب، جمع‌آورى شده است، بالغ بر 380 جمله اخلاقى و عرفانى مى‌باشد كه شارح، به توضيح آنها پرداخته است.

وضعيت كتاب

در پايان كتاب، فهرست اسماء رجال به ترتيب حروف هجاء و فهرست محتويات كتاب ذكر شده است.

كتاب حاضر، هيچ‌گونه پاورقى ندارد.

پانويس

  1. متن كتاب، ص26

منابع مقاله

متن و مقدمه كتاب.