جامع التواریخ (تاریخ اغوز): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۱ مهٔ ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'خاك' به 'خاک'
جز (جایگزینی متن - 'پزشك' به 'پزشک')
جز (جایگزینی متن - 'خاك' به 'خاک')
خط ۶۹: خط ۶۹:
مورخ با اشاره به ويژگى‌هاى زمين ظلمات و راه اغوز بدان جا، از رويدادهاى پيش آمده در اين مسير حكايت مى‌كند و از رفتن ايلچى (پيك) به فرمان اغوز به «شروان» و «شماخى» گزارش مى‌دهد. مردمان آن‌جا ايلچى را پاس داشتند و به فرمان پذيرى از اغوز سر سپردند.  
مورخ با اشاره به ويژگى‌هاى زمين ظلمات و راه اغوز بدان جا، از رويدادهاى پيش آمده در اين مسير حكايت مى‌كند و از رفتن ايلچى (پيك) به فرمان اغوز به «شروان» و «شماخى» گزارش مى‌دهد. مردمان آن‌جا ايلچى را پاس داشتند و به فرمان پذيرى از اغوز سر سپردند.  


اغوز پس از آن، «به جانب ارّان و موغان» رفت و بر اثر گرمى هوا، در كوه‌هاى «يايلاق» ماند و همه ولايت‌هاى آنجا را گرفت و از خاك، پشته‌اى ساخت و آن را «آدربايگان» ناميد و از آن پس به مردم بغداد و گرجستان و «ديار بكر و رقّه» پيام فرستاد كه بدان جاها خواهم آمد.
اغوز پس از آن، «به جانب ارّان و موغان» رفت و بر اثر گرمى هوا، در كوه‌هاى «يايلاق» ماند و همه ولايت‌هاى آنجا را گرفت و از خاک، پشته‌اى ساخت و آن را «آدربايگان» ناميد و از آن پس به مردم بغداد و گرجستان و «ديار بكر و رقّه» پيام فرستاد كه بدان جاها خواهم آمد.


وى پس از گرفتن گرجستان، به سوى كردستان روان شد و پس از پاكسازى كوه‌هاى آنجا از مفسدان به سوى ديار بكر رفت. مردم ولايت‌هاى اربل و موصل و بغداد از او فرمان پذيرفتند و او در بهار، به قصد شام راه افتاد. جز انطاكيه ديگر شهرها بدو سر سپردند و انطاكيه پس از يك سال جنگ به دست اغوز افتاد. گزارش فرستادن ايلچيان همراه با صد مرد، به دمشق و مصر و ماجراى جنگ و صلح مردمان آنجا با اين فرستادگان نيز در همين بخش آمده است.  
وى پس از گرفتن گرجستان، به سوى كردستان روان شد و پس از پاكسازى كوه‌هاى آنجا از مفسدان به سوى ديار بكر رفت. مردم ولايت‌هاى اربل و موصل و بغداد از او فرمان پذيرفتند و او در بهار، به قصد شام راه افتاد. جز انطاكيه ديگر شهرها بدو سر سپردند و انطاكيه پس از يك سال جنگ به دست اغوز افتاد. گزارش فرستادن ايلچيان همراه با صد مرد، به دمشق و مصر و ماجراى جنگ و صلح مردمان آنجا با اين فرستادگان نيز در همين بخش آمده است.  
خط ۷۵: خط ۷۵:
هنگامى كه اغوز احوال فرنگ و روم را شناخت، پسرانش را بدان جاها فرستاد تا كنار آب دريا جايى بگيرند و پيك‌هايى نزد فرنگيان بفرستند. داستان رفتن ايلچيان تكفور (پسر اغوز) به فرنگ، و آمدن فرستادگان پادشاه آنجا نزد اغوز و گفت‌وگوهاى آنان و نمايش شكوه و بزرگى سپاه اغوز بدانان، و جنگيدن ديگر پسران اغوز با روميان و شرح احوال و ويژگى‌هاى لشكر روم، درون‌مايه گزارش‌هاى رشيد‌الدين در اين بخش است.
هنگامى كه اغوز احوال فرنگ و روم را شناخت، پسرانش را بدان جاها فرستاد تا كنار آب دريا جايى بگيرند و پيك‌هايى نزد فرنگيان بفرستند. داستان رفتن ايلچيان تكفور (پسر اغوز) به فرنگ، و آمدن فرستادگان پادشاه آنجا نزد اغوز و گفت‌وگوهاى آنان و نمايش شكوه و بزرگى سپاه اغوز بدانان، و جنگيدن ديگر پسران اغوز با روميان و شرح احوال و ويژگى‌هاى لشكر روم، درون‌مايه گزارش‌هاى رشيد‌الدين در اين بخش است.


وى با اشاره به لشكركشى اغوز به دمشق، آمدن ايلچيان دمشقى نزد وى و توصيف ويژگى‌هاى اغوز براى بزرگان خود و سر سپارى آنان به وى، از رفتن او به مصر گزارش مى‌دهد. اغوز درباره گرفتن مصر با لشكريانش مشورت كرد و سه پسرش را با نُه هزار «منقله» بدان جا فرستاد و خود در پى آنان روان شد و پيرامون دمشق، غوطه، ولايت قدس و خليل قشلاق كرد و دمشقيان را فرستاد تا مصريان را از شمار لشكريانش آگاه سازند. مصريان پيشكش‌هاى فراوان آوردند و بدو سر سپردند. اغوز يك سال ديگر در دمشق ماند و فرمان داد كه كسى به مكه و مدينه برود و چندى از خاك آدم(ع) بياورد تا بر تن خود بمالد و شكرانه به جاى آورَد.
وى با اشاره به لشكركشى اغوز به دمشق، آمدن ايلچيان دمشقى نزد وى و توصيف ويژگى‌هاى اغوز براى بزرگان خود و سر سپارى آنان به وى، از رفتن او به مصر گزارش مى‌دهد. اغوز درباره گرفتن مصر با لشكريانش مشورت كرد و سه پسرش را با نُه هزار «منقله» بدان جا فرستاد و خود در پى آنان روان شد و پيرامون دمشق، غوطه، ولايت قدس و خليل قشلاق كرد و دمشقيان را فرستاد تا مصريان را از شمار لشكريانش آگاه سازند. مصريان پيشكش‌هاى فراوان آوردند و بدو سر سپردند. اغوز يك سال ديگر در دمشق ماند و فرمان داد كه كسى به مكه و مدينه برود و چندى از خاک آدم(ع) بياورد تا بر تن خود بمالد و شكرانه به جاى آورَد.


هنگامى كه هوا خنك شد، اغوز به سوى بصره و بغداد به راه افتاد و پس از فرمان پذيرى مردمان آن سامان، پسرانش را به پارس و کرمان فرستاد و آنان چنان كه اصفهان را گرفته بودند، کرمان و فارس (شيراز) را نيز تصرف كردند و اغوز كه در اصفهان بود، پس از بازگشت آنان، در انديشه گرفتن عراق افتاد. از اين رو، دويست مرد را از راه رى و قزوين و همدان، بدان جا فرستاد. مردمان اين سرزمين‌ها نيز با ديدن شكوه و توان اغوز، به او سر سپردند. رشيد‌الدين با آوردن ديگر ماجراهاى پيش آمده در اين سفر و داستان رفتن اغوز به مازندران، گرگان، دهستان، خراسان و قهستان و اشاره به پادشاهى پسر او (كونخان) در هفتاد سالگى، از ديدار مردى بزرگ (خوجه) از دوستان اغوز با كونخان گزارش مى‌دهد. خوجه به او سفارش مى‌كند كه با پنج برادر خود نستيزد و به هر يك از آنان و فرزندانشان مقامى واگذارد تا هر كس راه خودش را در پيش گيرد. وى آنان را به دو دسته (بوزوق و اوجوق) تقسيم كرد و به هر يك از آنان نشانه (تمغايى) و لقبى داد.
هنگامى كه هوا خنك شد، اغوز به سوى بصره و بغداد به راه افتاد و پس از فرمان پذيرى مردمان آن سامان، پسرانش را به پارس و کرمان فرستاد و آنان چنان كه اصفهان را گرفته بودند، کرمان و فارس (شيراز) را نيز تصرف كردند و اغوز كه در اصفهان بود، پس از بازگشت آنان، در انديشه گرفتن عراق افتاد. از اين رو، دويست مرد را از راه رى و قزوين و همدان، بدان جا فرستاد. مردمان اين سرزمين‌ها نيز با ديدن شكوه و توان اغوز، به او سر سپردند. رشيد‌الدين با آوردن ديگر ماجراهاى پيش آمده در اين سفر و داستان رفتن اغوز به مازندران، گرگان، دهستان، خراسان و قهستان و اشاره به پادشاهى پسر او (كونخان) در هفتاد سالگى، از ديدار مردى بزرگ (خوجه) از دوستان اغوز با كونخان گزارش مى‌دهد. خوجه به او سفارش مى‌كند كه با پنج برادر خود نستيزد و به هر يك از آنان و فرزندانشان مقامى واگذارد تا هر كس راه خودش را در پيش گيرد. وى آنان را به دو دسته (بوزوق و اوجوق) تقسيم كرد و به هر يك از آنان نشانه (تمغايى) و لقبى داد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش