تهذيب الأخلاق و تطهير الأعراق: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۰ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده'
جز (جایگزینی متن - ' حسين' به ' حسین')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
خط ۶: خط ۶:
[[هلالی، عماد]] (محقق)
[[هلالی، عماد]] (محقق)


[[مسکویه، احمد بن محمد]] (نويسنده)
[[مسکویه، احمد بن محمد]] (نویسنده)
| زبان =عربی
| زبان =عربی
| کد کنگره =‏BJ‎‏ ‎‏1185‎‏ ‎‏/‎‏ع‎‏4‎‏الف‎‏2‎‏ ‎‏1384
| کد کنگره =‏BJ‎‏ ‎‏1185‎‏ ‎‏/‎‏ع‎‏4‎‏الف‎‏2‎‏ ‎‏1384
خط ۲۸: خط ۲۸:
'''تهذيب الأخلاق و تطهير الأعراق'''، رساله‌اى در اخلاق فلسفى از فيلسوف و مورخ بزرگ، [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى احمد بن محمد مسكويه رازى]] (د 421ق / 1030م) مى‌باشد كه به زبان عربى و بين سال‌هاى 372 - 375ق / 982 - 985م نوشته شده است.
'''تهذيب الأخلاق و تطهير الأعراق'''، رساله‌اى در اخلاق فلسفى از فيلسوف و مورخ بزرگ، [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى احمد بن محمد مسكويه رازى]] (د 421ق / 1030م) مى‌باشد كه به زبان عربى و بين سال‌هاى 372 - 375ق / 982 - 985م نوشته شده است.


نويسنده، غرض از نوشتن اين رساله را ارائه اصول و مبادى علم اخلاق به قصد دستيابى به خوبى ذكر مى‌كند كه به واسطه آن، از آدمی‎كردارهاى نيكو و زيبا سر مى‌زند<ref>تهذيب...، 27 - 28</ref>او بعدها از اين رساله به‌عنوان بنياد فلسفى اصول حاكم بر گزيده‌گويى‌هاى حكيمانه كتاب جاويدان خرد ياد كرده است.
نویسنده، غرض از نوشتن اين رساله را ارائه اصول و مبادى علم اخلاق به قصد دستيابى به خوبى ذكر مى‌كند كه به واسطه آن، از آدمی‎كردارهاى نيكو و زيبا سر مى‌زند<ref>تهذيب...، 27 - 28</ref>او بعدها از اين رساله به‌عنوان بنياد فلسفى اصول حاكم بر گزيده‌گويى‌هاى حكيمانه كتاب جاويدان خرد ياد كرده است.
اين كتاب داراى دو نام مشهور است:
اين كتاب داراى دو نام مشهور است:


خط ۴۰: خط ۴۰:


== ساختار ==
== ساختار ==
كتاب با دو مقدمه از محقق، عماد الهلالى و نويسنده آغاز و مطالب در هفت مقاله، تنظيم شده است. البته شمار مقالات كتاب را 6 و حتى 8 هم دانسته‌اند. گويا اين اختلاف از تغيير ترتيب مقالات و تلفيق برخى بخش‌هاى اين كتاب در نسخه‌ها و چاپ‌هاى مختلف آن پديد آمده است.
كتاب با دو مقدمه از محقق، عماد الهلالى و نویسنده آغاز و مطالب در هفت مقاله، تنظيم شده است. البته شمار مقالات كتاب را 6 و حتى 8 هم دانسته‌اند. گويا اين اختلاف از تغيير ترتيب مقالات و تلفيق برخى بخش‌هاى اين كتاب در نسخه‌ها و چاپ‌هاى مختلف آن پديد آمده است.


اين رساله در شمار آثار مهمى است كه در جهان اسلام از منظرى فلسفى به علم اخلاق نگريسته‌اند.
اين رساله در شمار آثار مهمى است كه در جهان اسلام از منظرى فلسفى به علم اخلاق نگريسته‌اند.


منابع مختلف ادبى و حكمى كه نويسنده از آن‌ها بهره گرفته است، طيفى از آثار يونانى - اسكندرانى تا نوشته‌هاى ايرانى و اسلامى را در بر مى‌گيرد. مهم‌ترين منابع يونانى عبارتند از:
منابع مختلف ادبى و حكمى كه نویسنده از آن‌ها بهره گرفته است، طيفى از آثار يونانى - اسكندرانى تا نوشته‌هاى ايرانى و اسلامى را در بر مى‌گيرد. مهم‌ترين منابع يونانى عبارتند از:


#اندرزهاى منقول يونانى كه سخنان [[بقراط]]، فيثاغورس، سقراط و ديگران را شامل مى‌شود؛
#اندرزهاى منقول يونانى كه سخنان [[بقراط]]، فيثاغورس، سقراط و ديگران را شامل مى‌شود؛
خط ۵۴: خط ۵۴:
#آثار نوافلاطونى كه در تهذيب الاخلاق با عناصر فلسفه [[ارسطو]]يى و آموزه‌هاى فيثاغورى و هرمسى در هم آميخته‌اند، مانند فقره‌اى درباره برترى خويشاوندى معنوى ميان استاد و شاگرد بر محبت پدر و فرزند.
#آثار نوافلاطونى كه در تهذيب الاخلاق با عناصر فلسفه [[ارسطو]]يى و آموزه‌هاى فيثاغورى و هرمسى در هم آميخته‌اند، مانند فقره‌اى درباره برترى خويشاوندى معنوى ميان استاد و شاگرد بر محبت پدر و فرزند.


از ميان منابع ايرانى نيز به استناد نويسنده به ادب كهن ايرانى و به‌ويژه سخنان اردشير و كتاب [[كليلة و دمنة]] مى‌توان اشاره كرد.
از ميان منابع ايرانى نيز به استناد نویسنده به ادب كهن ايرانى و به‌ويژه سخنان اردشير و كتاب [[كليلة و دمنة]] مى‌توان اشاره كرد.


مى‌دانيم كه مؤلف با جريان‌هاى فكرى ساسانى و سنت اندرزنامه‌نويسى ايرانى نيز آشنايى ژرفى داشته است و ترجمه عربى شمارى از آثار ايرانى مانند ايتاكار بزرگمهر را در جاويدان‌خرد او مى‌توان ديد.
مى‌دانيم كه مؤلف با جريان‌هاى فكرى ساسانى و سنت اندرزنامه‌نويسى ايرانى نيز آشنايى ژرفى داشته است و ترجمه عربى شمارى از آثار ايرانى مانند ايتاكار بزرگمهر را در جاويدان‌خرد او مى‌توان ديد.


منابع اسلامى و عربى نويسنده، شامل قرآن كريم، احاديث پيامبر(ص)، آثار لغت‌نويسان عرب و به‌ويژه بصرى‌ها، آثار ادبى مانند ديوان متنبى و ابن رومى، رسائل جابر و رازى و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و رساله دفع الاحزان كِندى بوده و سخنان زاهدان نامور مانند حسن بصرى را در بر مى‌گيرد.
منابع اسلامى و عربى نویسنده، شامل قرآن كريم، احاديث پيامبر(ص)، آثار لغت‌نويسان عرب و به‌ويژه بصرى‌ها، آثار ادبى مانند ديوان متنبى و ابن رومى، رسائل جابر و رازى و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و رساله دفع الاحزان كِندى بوده و سخنان زاهدان نامور مانند حسن بصرى را در بر مى‌گيرد.


وجود نسخه‌هاى فراوان تهذيب الاخلاق، از شهرت اين كتاب در روزگار پس از ابوعلى خبر مى‌دهد.
وجود نسخه‌هاى فراوان تهذيب الاخلاق، از شهرت اين كتاب در روزگار پس از ابوعلى خبر مى‌دهد.
خط ۶۹: خط ۶۹:


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==
در مقدمه محقق، ضمن اشاره به اهميت كتاب و هدف مؤلف از نوشتن آن، دوران زندگانى نويسنده و وصايا و عقايد وى، مورد بررسى قرار گرفته است.
در مقدمه محقق، ضمن اشاره به اهميت كتاب و هدف مؤلف از نوشتن آن، دوران زندگانى نویسنده و وصايا و عقايد وى، مورد بررسى قرار گرفته است.


در مقدمه مؤلف، به غرض وى از نوشتن كتاب كه به دست آوردن اخلاق نيك انسانى مى‌باشد، اشاره شده است.
در مقدمه مؤلف، به غرض وى از نوشتن كتاب كه به دست آوردن اخلاق نيك انسانى مى‌باشد، اشاره شده است.
خط ۸۹: خط ۸۹:
مقاله ششم، از امراض نفسانى و مقابله با آن‌ها از راه محاسبه نفس بحث مى‌كند و سرانجام در هفتمين مقاله، به طب نفسانى و شيوه‌هاى درمان بيمارى‌هاى اخلاقى پرداخته مى‌شود. اين مقاله با بحث از انواع ترس و از جمله ترس از مرگ و علاج حزن و اندوه به نقل از كِندى پايان مى‌پذيرد.
مقاله ششم، از امراض نفسانى و مقابله با آن‌ها از راه محاسبه نفس بحث مى‌كند و سرانجام در هفتمين مقاله، به طب نفسانى و شيوه‌هاى درمان بيمارى‌هاى اخلاقى پرداخته مى‌شود. اين مقاله با بحث از انواع ترس و از جمله ترس از مرگ و علاج حزن و اندوه به نقل از كِندى پايان مى‌پذيرد.


با بررسى مباحث مطرح‌شده در كتاب، درمى‌يابيم كه مفهوم بنيادى آن، «سعادت» است. در نظر نويسنده، سعادت، غايت زندگانى اخلاقى آدمى است و از آنجا كه سعادت فردى، بخشى از سعادت عمومى جامعه به شمار مى‌آيد، سعادت را تنها از راه زندگى اجتماعى و شهرى مى‌توان كسب كرد و فرد انسانى هر گاه عضو جامعه‌اى نباشد، از سعادت به‌كمال بهره نخواهد برد<ref>تهذيب، 37، 146 - 147</ref>
با بررسى مباحث مطرح‌شده در كتاب، درمى‌يابيم كه مفهوم بنيادى آن، «سعادت» است. در نظر نویسنده، سعادت، غايت زندگانى اخلاقى آدمى است و از آنجا كه سعادت فردى، بخشى از سعادت عمومى جامعه به شمار مى‌آيد، سعادت را تنها از راه زندگى اجتماعى و شهرى مى‌توان كسب كرد و فرد انسانى هر گاه عضو جامعه‌اى نباشد، از سعادت به‌كمال بهره نخواهد برد<ref>تهذيب، 37، 146 - 147</ref>


اعتراض [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكويه]] بر زاهدان گوشه‌گير را در الهوامل و الشوامل و الفوز الاصغر نيز مى‌توان ديد كه اين گروه را دريغ‌كنندگان از يارى مردم مى‌خواند و مى‌گويد كه آنان با پاسخ ندادن به يارى‌جويى مردمان، به خود و ايشان ظلم مى‌كنند.
اعتراض [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكويه]] بر زاهدان گوشه‌گير را در الهوامل و الشوامل و الفوز الاصغر نيز مى‌توان ديد كه اين گروه را دريغ‌كنندگان از يارى مردم مى‌خواند و مى‌گويد كه آنان با پاسخ ندادن به يارى‌جويى مردمان، به خود و ايشان ظلم مى‌كنند.


اين دريافت مدنى از فضيلت‌هاى انسانى نزد نويسنده بدان پايه ارجمند است كه آن را از حوزه اخلاق فراتر مى‌برد و به ديانت و شريعت تعميم مى‌دهد. در نظر نويسنده، همچنان كه فلسفه، يگانه آموزش حقيقى و راه رستگارى و نجات است، «ادب الشريعة» نيز انتقال‌دهنده حقيقت به‌صورت گزاره‌هاى دينى است.<ref>تهذيب، 64</ref>و آن را با نقش قوانين يونانى در نواميس افلاطون و با نوع موسيقى مباح در جمهوريت او مى‌توان تطبيق داد.
اين دريافت مدنى از فضيلت‌هاى انسانى نزد نویسنده بدان پايه ارجمند است كه آن را از حوزه اخلاق فراتر مى‌برد و به ديانت و شريعت تعميم مى‌دهد. در نظر نویسنده، همچنان كه فلسفه، يگانه آموزش حقيقى و راه رستگارى و نجات است، «ادب الشريعة» نيز انتقال‌دهنده حقيقت به‌صورت گزاره‌هاى دينى است.<ref>تهذيب، 64</ref>و آن را با نقش قوانين يونانى در نواميس افلاطون و با نوع موسيقى مباح در جمهوريت او مى‌توان تطبيق داد.


نويسنده بر آن است كه شريعت، نفوس جوانان را به پذيرش حكمت و طلب فضايل و رسيدن به سعادت انسانى از راه انديشه درست و سنجش صحيح آماده مى‌سازد. اين نظر بى‌گمان با آموزه‌هاى [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] درباره بايستگى و وجوب آموزش دينى به جوانان و پيش‌شرط بودن تربيت دينى براى مطالعه اخلاق فلسفى مناسبت دارد و ريشه‌هاى نظرى آن را تا «اخلاق نيكُماخس» [[ارسطو]] مى‌توان پى گرفت. اين اصرار نويسنده بر هماهنگى دين و فلسفه تا آنجاست كه حتى آموزه‌هاى شريعت را بر اساس مفاهيم يونانى انس طبيعى و جامعه‌پذيرى طبيعى تفسير مى‌كند.
نویسنده بر آن است كه شريعت، نفوس جوانان را به پذيرش حكمت و طلب فضايل و رسيدن به سعادت انسانى از راه انديشه درست و سنجش صحيح آماده مى‌سازد. اين نظر بى‌گمان با آموزه‌هاى [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] درباره بايستگى و وجوب آموزش دينى به جوانان و پيش‌شرط بودن تربيت دينى براى مطالعه اخلاق فلسفى مناسبت دارد و ريشه‌هاى نظرى آن را تا «اخلاق نيكُماخس» [[ارسطو]] مى‌توان پى گرفت. اين اصرار نویسنده بر هماهنگى دين و فلسفه تا آنجاست كه حتى آموزه‌هاى شريعت را بر اساس مفاهيم يونانى انس طبيعى و جامعه‌پذيرى طبيعى تفسير مى‌كند.


نويسنده با جمع رأى افلاطون درباره سعادت كامل و نظر [[ارسطو]] درباره ممكن بودن دستيابى به سعادت در حيات دنيوى، به دو نوع سعادت دنيوى و اخروى قائل است و دستيابى به سعادت تام را منوط به تحصيل هر دوى آن‌ها مى‌داند و بدين‌سان، كمال سعادت آدمى را هم نظرى و هم عملى به شمار مى‌آورد. البته او با در نظر گرفتن مراتب انسانيت، از ساكنان اقليم‌هاى نامعتدل جهان متمدن، به‌عنوان انسان‌هايى با عقل كم و از ساكنان اقليم‌هاى معتدل به‌عنوان دارندگان طبع سليم و مستعد پذيرش صورت عقل ياد مى‌كند<ref>تهذيب، 62 - 63</ref>
نویسنده با جمع رأى افلاطون درباره سعادت كامل و نظر [[ارسطو]] درباره ممكن بودن دستيابى به سعادت در حيات دنيوى، به دو نوع سعادت دنيوى و اخروى قائل است و دستيابى به سعادت تام را منوط به تحصيل هر دوى آن‌ها مى‌داند و بدين‌سان، كمال سعادت آدمى را هم نظرى و هم عملى به شمار مى‌آورد. البته او با در نظر گرفتن مراتب انسانيت، از ساكنان اقليم‌هاى نامعتدل جهان متمدن، به‌عنوان انسان‌هايى با عقل كم و از ساكنان اقليم‌هاى معتدل به‌عنوان دارندگان طبع سليم و مستعد پذيرش صورت عقل ياد مى‌كند<ref>تهذيب، 62 - 63</ref>


نويسنده معتقد است شمارى از اينان كه بى‌اندازه مستعد پذيرش عقلند، در افقى ميان انسان و فرشته قرار مى‌گيرند و از آن جمله‌اند كسانى كه به طبع خود به الهام حساسند و مى‌توانند به فلسفه بپردازند و قدرت عقل و نور حقيقت در ايشان جريان دارد<ref>همان، 63</ref>بر همين اساس، وى با استناد به [[ارسطو]]، برترين مرتبه انسانيت را «الهى» مى‌داند؛ چنان‌كه در سنت نوافلاطونى و در آثار متفكران سده 4ق، لقب «الهى» بر سقراط و افلاطون اطلاق مى‌شود و غايت فلسفه با تشبه به اله پيوند مى‌يابد.
نویسنده معتقد است شمارى از اينان كه بى‌اندازه مستعد پذيرش عقلند، در افقى ميان انسان و فرشته قرار مى‌گيرند و از آن جمله‌اند كسانى كه به طبع خود به الهام حساسند و مى‌توانند به فلسفه بپردازند و قدرت عقل و نور حقيقت در ايشان جريان دارد<ref>همان، 63</ref>بر همين اساس، وى با استناد به [[ارسطو]]، برترين مرتبه انسانيت را «الهى» مى‌داند؛ چنان‌كه در سنت نوافلاطونى و در آثار متفكران سده 4ق، لقب «الهى» بر سقراط و افلاطون اطلاق مى‌شود و غايت فلسفه با تشبه به اله پيوند مى‌يابد.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
۶۱٬۱۸۹

ویرایش