تلخیص البیان في مجازات القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '؛ت' به '؛ ت'
جز (جایگزینی متن - '==منابع==' به '==منابع مقاله==')
جز (جایگزینی متن - '؛ت' به '؛ ت')
خط ۴۵: خط ۴۵:
تلخيص البيان كتابى ارزشمند و به نوشتۀ [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلّكان]] (ج 4، ص 416) در نوع خود نادر است. مؤلف در المجازات النبويّة (ص 9) و [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] (ص 207) و امين (ج 9، ص 218)، نام كتاب را تلخيص البيان عن مجازات القرآن آورده‌اند، اما در پاره‌اى منابع نام آن تلخيص البيان من مجازات القرآن آمده است ([[ابن شهرآشوب، محمد بن علی|ابن شهرآشوب]]، ص 51؛حرّ عاملى، قسم 2، ص 261). برخى نيز به دليل موضوع كتاب، آن را با عنوان مجاز يا مجازات القرآن ذكر كرده‌اند (نجاشى، ص 398؛[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ طهرانى]]، ج 4، ص 421؛فرّوخ، ج 3، ص 60)، ولى عنوان آن در تمام چاپها، تلخيص البيان في مجازات القرآن است.
تلخيص البيان كتابى ارزشمند و به نوشتۀ [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلّكان]] (ج 4، ص 416) در نوع خود نادر است. مؤلف در المجازات النبويّة (ص 9) و [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] (ص 207) و امين (ج 9، ص 218)، نام كتاب را تلخيص البيان عن مجازات القرآن آورده‌اند، اما در پاره‌اى منابع نام آن تلخيص البيان من مجازات القرآن آمده است ([[ابن شهرآشوب، محمد بن علی|ابن شهرآشوب]]، ص 51؛حرّ عاملى، قسم 2، ص 261). برخى نيز به دليل موضوع كتاب، آن را با عنوان مجاز يا مجازات القرآن ذكر كرده‌اند (نجاشى، ص 398؛[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ طهرانى]]، ج 4، ص 421؛فرّوخ، ج 3، ص 60)، ولى عنوان آن در تمام چاپها، تلخيص البيان في مجازات القرآن است.


با توجه به نثر زيباى شريف رضى (-باخرزى، ج 1، ص 293؛ [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]]، ج 15، ص 115؛متز، ج 1، ص 487، 491؛تسترى، ج 8، ص 148) و عبارتهاى فصيح و تركيبهاى اصيل كه استادى وى را نشان مى‌دهد (-شريف رضى، چاپ محمد عبدالغنى حسن، ص 161، 304؛چاپ مشكوة، مقدمه، ص م)، در سير علوم بلاغى، اين كتاب از مهمترين آثار تحقيقى سدۀ چهارم است (ضيف، ص 139) كه مجازها و استعاره‌ها و كنايه‌هاى قرآن كريم را، به ترتيب سوره‌ها و آيات و با استشهاد فراوان از اشعار عربى، با عنوان كلى مجاز آورده است (همان، ص 140؛براى نمونۀ شواهد-شريف رضى، چاپ محمد عبدالغنى حسن، ص 143، 169، 179) و مى‌توان آن را تفسير بيانى قرآن كريم دانست كه براى نشان دادن جنبۀ اعجاز بلاغى و بيانى قرآن نوشته شده است (همان، مقدمه، ص 61). از جمله، بحث از آيۀ: «اللّه يستهزئ بهم...» (بقره: 15)قابل ذكر است كه «استهزاء» مجازا به خداوند اسناد داده شده است، زيرا خداوند حليم و حكيم است و استهزاء، عكس اينهاست؛ ازينرو در اين آيه جزاى استهزاء كه مؤاخذه و عقاب است، استهزاء ناميده شده است (همان، ص 113-114).
با توجه به نثر زيباى شريف رضى (-باخرزى، ج 1، ص 293؛ [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]]، ج 15، ص 115؛متز، ج 1، ص 487، 491؛ تسترى، ج 8، ص 148) و عبارتهاى فصيح و تركيبهاى اصيل كه استادى وى را نشان مى‌دهد (-شريف رضى، چاپ محمد عبدالغنى حسن، ص 161، 304؛چاپ مشكوة، مقدمه، ص م)، در سير علوم بلاغى، اين كتاب از مهمترين آثار تحقيقى سدۀ چهارم است (ضيف، ص 139) كه مجازها و استعاره‌ها و كنايه‌هاى قرآن كريم را، به ترتيب سوره‌ها و آيات و با استشهاد فراوان از اشعار عربى، با عنوان كلى مجاز آورده است (همان، ص 140؛براى نمونۀ شواهد-شريف رضى، چاپ محمد عبدالغنى حسن، ص 143، 169، 179) و مى‌توان آن را تفسير بيانى قرآن كريم دانست كه براى نشان دادن جنبۀ اعجاز بلاغى و بيانى قرآن نوشته شده است (همان، مقدمه، ص 61). از جمله، بحث از آيۀ: «اللّه يستهزئ بهم...» (بقره: 15)قابل ذكر است كه «استهزاء» مجازا به خداوند اسناد داده شده است، زيرا خداوند حليم و حكيم است و استهزاء، عكس اينهاست؛ ازينرو در اين آيه جزاى استهزاء كه مؤاخذه و عقاب است، استهزاء ناميده شده است (همان، ص 113-114).


شريف رضى همچنين ضمن بحث از آيۀ «... من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم...» (توبه: 117) آن را استعاره دانسته و معناى حقيقى زيغ را اعوجاج و كجى ذكر كرده است. به نظر او در اين آيه حالت درونى و روانى آنانى كه از شدت ترس نزديك بوده است خود را ببازند، به موجود محسوسى تشبيه شده كه پس از استقامت و راستى به كجى گرايد و بعد از ثبات و استوارى، منحرف شود. شريف رضى براى اثبات گفتۀ خود آيۀ بعد را دليل آورده كه مى‌گويد: «... حتّى اذا ضاقت عليهم الارض بما رحبت و ضاقت عليهم انفسهم...» (توبه: 118) و افزوده است كه اين نيز استعاره است و در واقع تشبيه معقول به محسوس است، زيرا توصيف نفس به تنگى و گشادگى، حقيقى نيست بلكه مجازى است (همان، ص 150-151؛ علوى مقدم، ص 145-146).
شريف رضى همچنين ضمن بحث از آيۀ «... من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم...» (توبه: 117) آن را استعاره دانسته و معناى حقيقى زيغ را اعوجاج و كجى ذكر كرده است. به نظر او در اين آيه حالت درونى و روانى آنانى كه از شدت ترس نزديك بوده است خود را ببازند، به موجود محسوسى تشبيه شده كه پس از استقامت و راستى به كجى گرايد و بعد از ثبات و استوارى، منحرف شود. شريف رضى براى اثبات گفتۀ خود آيۀ بعد را دليل آورده كه مى‌گويد: «... حتّى اذا ضاقت عليهم الارض بما رحبت و ضاقت عليهم انفسهم...» (توبه: 118) و افزوده است كه اين نيز استعاره است و در واقع تشبيه معقول به محسوس است، زيرا توصيف نفس به تنگى و گشادگى، حقيقى نيست بلكه مجازى است (همان، ص 150-151؛ علوى مقدم، ص 145-146).
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش