تقييد العلم

تقييد العلم، اثر ابوبکر احمد بن علی بن ثابت خطیب بغدادی (392-463ق)، کتابی است یک‌جلدی به زبان عربی با موضوع روایات اسلامی اهل سنت. این اثر با تحقیق و تعلیقات یوسف عش به چاپ رسیده و همو مقدمه‌ای بر آن نوشته است. موضوع کتاب، روایة الحدیث و فنون کتابت و روایت حدیث است و ذکر روایات و قراین مربوط به کتابت حدیث در دوران صحابه، تابعان و مکتوبات به‌جای مانده و منقول از آنان، نهی و اذن رسول خدا(ص) در مورد کتابت حدیث.[۱]

‏تقييد العلم
تقييد العلم
پدیدآورانخطیب بغدادی، احمد بن علی (نويسنده) یوسف عش (محقق)
ناشردار احياء السنه النبوية
مکان نشربی جا
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏/خ6ت7 122/5 BP

در این اثر، تطور موقف صدر اول علمای اسلام از کتابت و تدوین حدیث روشن می‌شود. نویسنده اقوال آنان را آورده و بر اساس دوران‌هایشان آنها را مرتب می‌کند. او علت خودداری یا اقبالشان در کتابت حدیث در هر دوران را ذکر می‌کند. علاوه بر این موارد در این اثر رفع تناقض احادیث وارده از پیامبر(ص) در کتابت حدیث، با تعلیل نویسنده روشن می‌شود.[۲]

ساختار

کتاب دارای پیشگفتار، مقدمه و محتوای مطالب در چهار بخش اصلی است که هرکدام دارای فصل‌هایی هستند.

گزارش محتوا

خطیب بغدادی در راستای تکمیل مباحث پیشینیان و یا نظرات جدیدی که دارد یا توجیه نظر دیگران دست به نگارش این کتاب زده است. پیشینیان وی نظراتی درباره روایات متعارض داشته‌اند. وی سعی کرده تناقض احادیث و اختلاف اخبار را ابطال کند. ازاین‌رو کتاب «تقييد العلم» را نوشته و ابوابش را مرتب کرده است. وی در این راستا به بهترین نتیجه دراین‌باره دست یافته است و با بیان بهتری این مسئله را بیان کرده. وی سعی کرده ثابت کند که تقیید علم (یعنی کتابت حدیث) «مباح و غیر محظور، و مستحب و غیر مکروه» است. بحث از این مطلب او را به اینجا کشانده که از تاریخ تقیید علم (کتابت حدیث) بحث کند. وی میان فقه و تاریخ جمع کرده و از نظرات دیگران در این راستا بهره برده است.[۳]

طریقه خطیب چنین است که پس از جمع احادیث و اخبار مربوط به موضوع منشأ تقیید علم (وی در این زمینه، بیش از پیشینیانش به جمع روایات پرداخته است)، آن را نظام‌یافته در دو حلقه مختلف متضاد می‌یابد؛ برخی ازاین‌روایات اشاره به جواز کتابت حدیث و اقبال به آن دارند و برخی دیگر، خلاف این امر را می‌رسانند. تا اینجای امر را پیشینیان وی نیز دریافته و از آن بحث کرده‌اند ولی وی به نکته جدیدی دراین‌ارتباط اشاره کرده است و آن این است که: برخی ازاین‌روایات متضمن اشاره به سبب کراهت از کتابت حدیث هستند. وی این روایات را در باب خاصی مطرح و از آنها بحث می‌کند. از نظر او به‌وسیله همین دسته از روایات، می‌توان خلاف در نگارش حدیث و تناقض میان این دو دسته از روایات را رفع کرد. البته این بهترین کاری است که در ارتباط با دو دسته روایت به ظاهر متعارض می‌توان انجام داد؛ زیرا اگر خود این روایات، مطلب را توضیح بدهند دیگر نیازی به تأویلات در این باب نیست تا در آن تردید شده یا احتمال خطا در آن برود.[۴]

او، این‌گونه کتاب را می‌آغازد و احادیثی را که منع از کتابت می‌کنند را برحسب راویانش، تقسیم می‌کند؛ وی سعی کرده تمام روایات در این باب را با اسانید مختلفشان ذکر کند؛ خطیب بغدادی، تنها ذکر بر روایات صحیح و حسن اکتفا نکرده، بلکه متعرض روایات ضعیف هم شده است. روایات این بخش، مؤید یکدیگر هستند. او سپس به آنچه از هرکدام از صحابه روایت شده، منتقل می‌شود و متذکر روایات وارد در نهیشان از کتابت یا کراهتشان از کتابت حدیث می‌گردد. بغدادی، پس از ذکر اقوال صحابه در این باب، آنچه از تابعین در این باب وارد شده را می‌آورد. در ذهن خواننده این فصل‌ها، کراهت پیامبر(ص) و صحابه و تابعین از کتابت حدیث، نقش می‌بندد. نویسنده در این بخش به چرایی نقش بستن این تصویر در ذهن مخاطب نمی‌پردازد؛ بلکه این امر را به فصل بعدی موکول کرده و آن را «وصف العلة في كراهة كتاب الحديث» نام می‌نهد. او در این بخش به کلمات صحابه و تابعین درباره علت امتناعشان از کتابت حدیث می‌پردازد و هر تفسیری از آنان را به‌صورت جداگانه می‌آورد و اقوال صحابه و تابعین دیگر در تأیید آن را هم ذکر می‌نماید. خطیب بغدادی با ذکر اقوالی که متضمن خوفشان از ملازم بر پژوهش غیر قرآن است می‌آغازد و پس از پایان آن، از سکوتی که از اول کتاب تا بدینجا اتخاذ کرده بود، خارج می‌شود و می‌گوید: با این اقوال، روشن می‌شود که کراهت از کتابت روایت در صدر اول، به این دلیل بوده که روایات با قرآن مشتبه و مخلوط نشود یا افراد، از قرآن باز نمانند. همچنین نهی از کتابت علم (روایات) در صدر اسلام به این علت بوده که فقها و ممیزین میان وحی و غیر وحی در آن زمان کم بوده‌اند.[۵]

وی سپس به این بخش اضافه می‌کند و می‌نویسد: از اتکال بر کتاب (قرآن) در این دوره، نهی شده؛ زیرا این امر به اضطراب حفظ می‌انجامد. تا بدینجای سخن درباره کسانی بوده که شواهد به دست آنان نرسیده، ولی بسیاری بوده‌اند که بعدها این شواهد به آنها رسیده و روایاتی که نوشته بوده‌اند را محو کرده‌اند تا بر آن تکیه نکنند؛ همچنین برخی دیگر بوده‌اند که از این کار پشیمان شده‌اند. اما درباره کسانی که کتاب‌هایشان را دفن کرده یا از بین برده‌اند، مصنف پس‌ازاین که روایاتشان را ذکر می‌کند، اشاره می‌نماید که آنان از رسیدن دست غیراهل به این روایات و کتاب‌ها می‌ترسیده‌اند؛ وی پس از ذکر این سخن، شواهدی را برای این مدعا اقامه می‌کند.[۶]

خواننده، تا اواخر این فصل علت کراهت از کتابت روایات را می‌یابد ولی ناگاه به روایت صحیحی برمی‌خورد که وجوب کتابت را بیان می‌دارد. اینجاست که سؤال از چرایی این تغییر حکم در ذهنش نقش می‌بندد. پاسخ نویسنده به این سؤال این است که: دلیل وسعت یافتن کتابت روایات و تدوین کتاب‌های روایی پس از کراهت از آن، این بود که روایات اسلامی منتشر شد و اسانید آن طولانی شد. اینجا بود که مردم از حفظ کامل آن عاجز شدند؛ این امر با رخصت پیامبر خدا(ص) در کتابت حدیث برای کسی که حافظه ضعیفی دارد و عمل صحابه و تابعین و تابعان تابعین، همراه شد.[۷]

نویسنده پس از ذکر این امر، آغاز به ذکر احادیثی که کتابت حدیث را رخصت می‌دهند، می‌کند و آن را با اخبار از صحابه، و تابعین و کتاب‌هایشان در حدیث یا ترخیصشان در این امر همراه می‌کند. او روایات زیادی را در این بخش ذکر می‌نماید که به لحاظ تعداد در مقایسه به روایات منع کتابت که پیش‌تر ذکر کرده بود، می‌چربد. پس از ذکر روایات، به ایراد اقوال و شواهد در فضیلت کتابت علم و اینکه نوشتن روایات آنها نمی‌گذارد از بین بروند و... می‌پردازد. وی بحثش دراین‌ارتباط را با این کلام به پایان می‌برد: از مشهور آثار و محفوظ احادیث و اخبار از رسول خدا و سلف امت... در جواز کتابت علم و تدوین آن، آن‌قدری ذکر کردم که به یاری خدا، شک دراین‌ارتباط را رفع کند.[۸]

او از نقل و ایراد شواهد، اصول و ادله، دریغ نمی‌کند. وی برای ادیبان و شاعران حظی از علم و نصیبی از اعتبار قائل است. از دید وی از مواردی که بحث را کامل کرده و استنتاج را تقویت می‌کند و لازم است به آن به‌عنوان موردی که صاحب‌نظر در کتابت است، اخذ کرد، اقوال نویسندگان و شاعران است. وی این باب را در کتاب جلوی خواننده می‌گشاید و فصلی را در فضل کتاب‌ها و بیان منافعشان می‌نگارد؛ او در این فصل آنچه ائمه ادب دراین‌ارتباط گفته‌اند را ذکر می‌کند و در این راستا ترتیب خاصی اتخاذ نمی‌کند و اقوال را بدون جداسازی ذکر می‌نماید... وی سپس به فصل‌های دیگری می‌رسد که در آنها بر ایراد اقوال به‌صورت خاص می‌پردازد. او تراجم کتاب‌ها یعنی وصف خاص هر کتابی را ذکر می‌نماید، سپس اخبار کسانی که کثرت در جمع کتاب‌ها داشته‌اند را ذکر می‌کند و پس از آن به ذکر اخبار کسانی که به لحاظ قرائت و حفظ مورد توجه بوده‌اند می‌پردازد و پس‌از‌آن به ذکر کسانی که انس با کتاب داشته‌اند و در آنها نظر می‌کرده‌اند، منتقل می‌شود. خطیب بغدادی، این فصل‌ها را با ذکر کسانی که عاشق کتاب بوده‌اند تا جایی که کتابشان را به کسی قرض نمی‌داده‌اند و ... به پایان می‌برد. شاید قصد وی از مطرح کردن بحث کتاب در این فصل، اشاره به عظمت کتاب باشد.[۹]

وضعیت کتاب

در نگارش این کتاب بر دو نسخه خطی؛ یعنی نسخه خطی کتابخانه ظاهریه دمشق و نسخه خطی کتابخانه دولتی برلین اعتماد شده که اولی با علامت «ظ» و دومی با علامت «ب» مشخص شده است. نسخه خطی کتابخانه ظاهریه، از نگاه محقق کتاب اصحّ بوده و همین نسخه را مؤلفش قرائت کرده و دستخطش در آن موجود است. هرچند برخی الفاظش افتادگی دارد یا برخی کلماتش نامشخص است. ازاین‌رو از نسخه کتابخانه دولتی برلین برای توضیح افتادگی‌های این نسخه، بهره برده شده است.[۱۰]

صفحه 199 حاوی رونوشت تصاویر صفحه عنوان فصل سوم از نسخه دارالکتب ظاهریه است که خط مؤلف با سماع بر روی، در آن مشاهده می‌شود. همچنین در صفحه 200 شاهد رونوشت صفحه اول کتاب از نسخه همان کتابخانه را شاهدیم.

از جمله کارهای محقق در کتاب، تصحیح اغلاط، ذکر اختلاف نسخ‌ها با ذکر متن نسخه برلین در حاشیه، ارجاع در اشخاص به کتاب‌های تراجم، مقابله روایات با کتاب‌های روایی معتبر خطی و چاپی و... را می‌توان نام برد.[۱۱]

پانویس

  1. سجادی، رضیه‌سادات، ص123
  2. ر.ک: پیشگفتار کتاب، ص22
  3. ر.ک: همان، ص10
  4. ر.ک: همان، ص11
  5. ر.ک: همان، ص11-12
  6. ر.ک: همان، ص12
  7. ر.ک: همان
  8. ر.ک: همان، ص12-13
  9. ر.ک: همان، ص13-14
  10. ر.ک: همان، ص22-23
  11. ر.ک: همان، ص27

منبع مقاله

  1. پیشگفتار کتاب.
  2. سجادی، رضیه‌سادات، «سیر نگارش‌های اهل سنت در حوزه مصطلح الحدیث»، علوم حدیث، تابستان 1381، شماره 24؛ درج در پایگاه مجلات تخصصی نور (نورمگز).

وابسته‌ها