پرش به محتوا

تفسیر گازر: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۹ فوریهٔ ۲۰۲۰
جز
جایگزینی متن - 'ه‌و' به 'ه‌و'
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - 'ه‌و' به 'ه‌و')
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۰: خط ۱۰:
جلاء الاذهان و جلاء الاحزان فی تفسیر القرآن
جلاء الاذهان و جلاء الاحزان فی تفسیر القرآن
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[جرجانی، حسین بن حسن]] (نويسنده)
[[جرجانی، حسین بن حسن]] (نویسنده)


[[محدث، جلال‌الدین]] (مصحح و معلق)
[[محدث، جلال‌الدین]] (مصحح و معلق)
خط ۲۸: خط ۲۸:
| سال نشر = 1337 ش یا 1378 ق  
| سال نشر = 1337 ش یا 1378 ق  


| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE1986AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE01986AUTOMATIONCODE
| چاپ =1
| چاپ =1
| تعداد جلد =11
| تعداد جلد =11
| کتابخانۀ دیجیتال نور =12381
| کتابخانۀ دیجیتال نور =12381
| کتابخوان همراه نور =01986
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
خط ۳۷: خط ۳۸:
}}
}}


'''جلاء الأذهان و جلاء الأحزان''' تأليف [[جرجانی، حسین بن حسن |ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجانى]]، از جمله تفاسير فارسى است كه به دليل شهرت نويسنده آن به گازُر به «تفسير گازر» مشهور شده است.
'''جلاء الأذهان و جلاء الأحزان''' تأليف [[جرجانی، حسین بن حسن |ابوالمحاسن حسین بن حسن جرجانى]]، از جمله تفاسير فارسى است كه به دليل شهرت نویسنده آن به گازُر به «تفسير گازر» مشهور شده است.


استاد «[[محدث، جلال‌الدین|مير جلال‌الدين حسينى ارموى]]» كه اين تفسير را در سال 1338ش تصحيح كرده‌اند، اعتقاد دارد كه اساس بيانات تفسيرى جرجانى در تفسير «جلاء الأذهان و جلاء الأحزان» تفسير «روض الجنان و [[روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن|روح الجنان]]» ابوالفتوح حسين بن على بن خزاعى نيشابورى رازى بوده است. بدين معنى كه جرجانى تفسير ابوالفتوح را اساس و اصل و مأخذ براى خود قرار داده است. وى در اين كار، گاهى عبارات را بدون هيچ‌گونه تغييرى آورده است. در عين حال در بسيارى از موارد تغيير بسيار مختصرى در نظرات تفسيرى ابوالفتوح به وجود آورده و يا آن را تلخيص كرده است.
استاد «[[محدث، جلال‌الدین|مير جلال‌الدين حسینى ارموى]]» كه اين تفسير را در سال 1338ش تصحيح كرده‌اند، اعتقاد دارد كه اساس بيانات تفسيرى جرجانى در تفسير «جلاء الأذهان و جلاء الأحزان» تفسير «روض الجنان و [[روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن|روح الجنان]]» ابوالفتوح حسین بن على بن خزاعى نيشابورى رازى بوده است. بدين معنى كه جرجانى تفسير ابوالفتوح را اساس و اصل و مأخذ براى خود قرار داده است. وى در اين كار، گاهى عبارات را بدون هيچ‌گونه تغييرى آورده است. در عين حال در بسيارى از موارد تغيير بسيار مختصرى در نظرات تفسيرى ابوالفتوح به وجود آورده و يا آن را تلخيص كرده است.


جرجانى، در ديباچه تفسير خود ضمن بيان مطالبى پيرامون تفسير قرآن كريم، به انگيزه نگارش و تأليف و سبک تفسيرى خود اشاره مى‌كند و مى‌گويد:
جرجانى، در ديباچه تفسير خود ضمن بيان مطالبى پيرامون تفسير قرآن كريم، به انگيزه نگارش و تأليف و سبک تفسيرى خود اشاره مى‌كند و مى‌گويد:
خط ۵۶: خط ۵۷:
مطلب ديگر آن‌كه مفسران متقدم در بيانات تفسيرى خود، به‌طور معمول به يك يا چند بعد خاص در مفاهيم قرآنى مى‌پردازند و همين مسأله باعث به وجود آمدن روش‌هاى متفاوت تفسيرى گرديده است. همان‌طور كه قبلاً گفته شد گر چه اين سبک در نوع خود باعث احياى فرهنگ و ادبيات ويژه‌اى در تفاسير قرآنى گرديده است، امّا در جاى خود باعث معطل ماندن ساير ابعاد تفسيرى شده است. از اين بيان روشن مى‌شود كه تفسير «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» با توجه به اين‌كه به زبان فارسى نگارش يافته است براى فارسى‌زبانان از نقطه نظر مليّت و فرهنگ، اهميّت شايان و مقام به‌سزايى دارد و آن استفاده سليس و روان از زبان فارسى مرسوم در عصر مفسر است كه در غالب موارد از زبان مورد استفاده تفسير ابوالفتوح لطيف‌تر و شيرين‌تر است.
مطلب ديگر آن‌كه مفسران متقدم در بيانات تفسيرى خود، به‌طور معمول به يك يا چند بعد خاص در مفاهيم قرآنى مى‌پردازند و همين مسأله باعث به وجود آمدن روش‌هاى متفاوت تفسيرى گرديده است. همان‌طور كه قبلاً گفته شد گر چه اين سبک در نوع خود باعث احياى فرهنگ و ادبيات ويژه‌اى در تفاسير قرآنى گرديده است، امّا در جاى خود باعث معطل ماندن ساير ابعاد تفسيرى شده است. از اين بيان روشن مى‌شود كه تفسير «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» با توجه به اين‌كه به زبان فارسى نگارش يافته است براى فارسى‌زبانان از نقطه نظر مليّت و فرهنگ، اهميّت شايان و مقام به‌سزايى دارد و آن استفاده سليس و روان از زبان فارسى مرسوم در عصر مفسر است كه در غالب موارد از زبان مورد استفاده تفسير ابوالفتوح لطيف‌تر و شيرين‌تر است.


اين تفسير داراى نسخ متعددى است كه بيشتر در گوشه كتابخانه‌هاى شخصى و يا حوزه‌هاى علمى، گوشه انزوا گزيده است و در نهايت گمنامى به حيات خود ادامه مى‌دهد. در عين حال طبق تفحصى كه مصحح تفسير انجام داده است سه نسخه از اين تفسير در خارج از ايران موجود است: اوّل نسخه‌اى كه در كتابخانه بهار در كلكته هندوستان موجود است. گويا اين همان نسخه‌اى است كه «سيّد اعجاز حسين هندى» در كتاب «كشف الحجب و الأستار عن وجوه الكتب و الأسفار» از آن نام برده است. دوّم نسخه‌اى است كه در كتابخانه «با يزيد» در اسلامبول وجود دارد و سوم نسخه‌اى است كه در كتابخانه دانشگاه كمبريج است. اين نسخه جزء كتب مورد استناد در تحقيقات «[[براون، ادوارد گرانویل|ادوارد براون]]»، مستشرق معروف انگليسى بوده است.
اين تفسير داراى نسخ متعددى است كه بيشتر در گوشه كتابخانه‌هاى شخصى و يا حوزه‌هاى علمى، گوشه انزوا گزيده است و در نهايت گمنامى به حيات خود ادامه مى‌دهد. در عين حال طبق تفحصى كه مصحح تفسير انجام داده است سه نسخه از اين تفسير در خارج از ايران موجود است: اوّل نسخه‌اى كه در كتابخانه بهار در كلكته هندوستان موجود است. گويا اين همان نسخه‌اى است كه «سيّد اعجاز حسین هندى» در كتاب «كشف الحجب و الأستار عن وجوه الكتب و الأسفار» از آن نام برده است. دوّم نسخه‌اى است كه در كتابخانه «با يزيد» در اسلامبول وجود دارد و سوم نسخه‌اى است كه در كتابخانه دانشگاه كمبريج است. اين نسخه جزء كتب مورد استناد در تحقيقات «[[براون، ادوارد گرانویل|ادوارد براون]]»، مستشرق معروف انگليسى بوده است.


== روش مفسر در تلخيص ==
== روش مفسر در تلخيص ==
خط ۸۲: خط ۸۳:
«عبدالله بن عباس» گفت: اين سوره مكى است. «مجاهد» گفت: مدنى است و بعضى ديگر گفتند: هم مكى است و هم مدنى. و اصح آن است كه مكّى است. روايت است از [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] كه گفت: «نزلت فاتحة الكتاب بمكّة من كنز تحت العرش».
«عبدالله بن عباس» گفت: اين سوره مكى است. «مجاهد» گفت: مدنى است و بعضى ديگر گفتند: هم مكى است و هم مدنى. و اصح آن است كه مكّى است. روايت است از [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] كه گفت: «نزلت فاتحة الكتاب بمكّة من كنز تحت العرش».


پس از ذكر مكى يا مدنى بودن سوره‌ها، اشاراتى به فضائل آنها مى‌شود كه غالباً به روايات صحابه از پيامبر(ص) و يا ائمه عليهم‌السّلام(ع) منسوب است. با دقّت در روايات وارده در اين موضوع، در پاره‌اى از موارد به احاديثى برمى‌خوريم كه بوى جعل از آن استشمام مى‌شود كه جهت تشويق مردم به تلاوت قرآن وارد شده است، به عنوان نمونه مى‌توان به حديثى كه از «وهب بن منبه» در ذيل سوره بقره وارد شده است اشاره كرد. وى مى‌نويسد:
پس از ذكر مكى يا مدنى بودن سوره‌ها، اشاراتى به فضائل آنها مى‌شود كه غالباً ً به روايات صحابه از پيامبر(ص) و يا ائمه عليهم‌السّلام(ع) منسوب است. با دقّت در روايات وارده در اين موضوع، در پاره‌اى از موارد به احاديثى برمى‌خوريم كه بوى جعل از آن استشمام مى‌شود كه جهت تشويق مردم به تلاوت قرآن وارد شده است، به عنوان نمونه مى‌توان به حديثى كه از «وهب بن منبه» در ذيل سوره بقره وارد شده است اشاره كرد. وى مى‌نويسد:


«وهب بن منبه» گفت:هر كس «سورة البقرة» و «آل عمران» بخواند، نور او از عجيبا تا غريبا برود، عجيبا زمين هفتم است و غريبا عرش ربّ العزة.
«وهب بن منبه» گفت:هر كس «سورة البقرة» و «آل عمران» بخواند، نور او از عجيبا تا غريبا برود، عجيبا زمين هفتم است و غريبا عرش ربّ العزة.
خط ۱۰۱: خط ۱۰۲:




يكى از بزرگ‌ترين ايراداتى كه مى‌توان در اين تفسير از مفسر گرفت استفاده وى از اسرائيليات و رواياتى است كه ريشه در انديشه يهود دارد. كم‌تر محققى است كه نداند تفاسير گذشتگان به‌ويژه تفاسيرى كه جنبه تاريخى و روايى دارند با خرافات تاريخى آميخته بوده‌اند. اگر به آياتى كه به داستان آفرينش آسمان و زمين، خلقت آدم، سرگذشت انبيا و امثال اين مطالب پرداخته‌اند توجه شود مى‌توان ردّ پاى يهود و رواياتى كه غالباً از علماى مسلمان شده آنان نقل گرديده است مشاهده كرد. تفاسيرى از قبيل تفسير طبرسى، قرطبى، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] و... از نفوذ اين پديده مصون نمانده‌اند. خصوصاً [[ابوالفتوح رازی، حسین بن علی|تفسيرابوالفتوح رازى]] كه تنها مرجع جرجانى بوده است، از اين مسأله انباشته است. لذا در تمام مجلدات تفسير «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» به‌طور پراكنده رواياتى كه بيشتر از «كعب الأحبار» يهودى مسلمان شده و «وهب بن منبّه» ذكر گرديده است، به چشم مى‌خورد. گرچه پرداختن به اسرائيليات و استفاده از داستان‌هاى تاريخى غيرمعتبر، درد مشترك بسيارى از تفاسير گذشته است، اما اين انتظار مى‌رفت كه مرحوم جرجانى با اطلاعات گسترده و تلخيص طاقت‌فرسايى كه متحمل شده است مانع آلوده شدن تفسير خود به اين پديده شوم مى‌شد و اعتبار زحمات چند ساله خود را به راحتى خدشه‌دار نمى‌كرد.
يكى از بزرگ‌ترين ايراداتى كه مى‌توان در اين تفسير از مفسر گرفت استفاده وى از اسرائيليات و رواياتى است كه ريشه در انديشه يهود دارد. كم‌تر محققى است كه نداند تفاسير گذشتگان به‌ويژه تفاسيرى كه جنبه تاريخى و روايى دارند با خرافات تاريخى آميخته بوده‌اند. اگر به آياتى كه به داستان آفرينش آسمان و زمين، خلقت آدم، سرگذشت انبيا و امثال اين مطالب پرداخته‌اند توجه شود مى‌توان ردّ پاى يهود و رواياتى كه غالباً ً از علماى مسلمان شده آنان نقل گرديده است مشاهده كرد. تفاسيرى از قبيل تفسير طبرسى، قرطبى، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] و... از نفوذ اين پديده مصون نمانده‌اند. خصوصاً [[ابوالفتوح رازی، حسین بن علی|تفسيرابوالفتوح رازى]] كه تنها مرجع جرجانى بوده است، از اين مسأله انباشته است. لذا در تمام مجلدات تفسير «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» به‌طور پراكنده رواياتى كه بيشتر از «كعب الأحبار» يهودى مسلمان شده و «وهب بن منبّه» ذكر گرديده است، به چشم مى‌خورد. گرچه پرداختن به اسرائيليات و استفاده از داستان‌هاى تاريخى غيرمعتبر، درد مشترك بسيارى از تفاسير گذشته است، اما اين انتظار مى‌رفت كه مرحوم جرجانى با اطلاعات گسترده و تلخيص طاقت‌فرسايى كه متحمل شده است مانع آلوده شدن تفسير خود به اين پديده شوم مى‌شد و اعتبار زحمات چند ساله خود را به راحتى خدشه‌دار نمى‌كرد.


در اين قسمت از كلام به عنوان نمونه مى‌توان، به ذيل آيه 126 سوره بقره اشاره كرد كه مفسر به ذكر داستان مفصلى از هاجر و اسماعيل با سنديت «وهب بن منبّه» مى‌پردازد. يا اين‌كه اشاراتى به بيانات «كعب اشرف» و «حيى اخطب» كه در ذيل پاره‌اى از آيات وارد شده نموده است.
در اين قسمت از كلام به عنوان نمونه مى‌توان، به ذيل آيه 126 سوره بقره اشاره كرد كه مفسر به ذكر داستان مفصلى از هاجر و اسماعيل با سنديت «وهب بن منبّه» مى‌پردازد. يا اين‌كه اشاراتى به بيانات «كعب اشرف» و «حيى اخطب» كه در ذيل پاره‌اى از آيات وارد شده نموده است.
خط ۱۲۵: خط ۱۲۶:
آخرين مطلبى كه در اين مقوله پيرامون تفسير «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» گفته مى‌شود، استفاده فراوان از داستان‌هاى تاريخى در اين تفسير است.
آخرين مطلبى كه در اين مقوله پيرامون تفسير «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» گفته مى‌شود، استفاده فراوان از داستان‌هاى تاريخى در اين تفسير است.


گر چه استفاده از داستانها و پندهاى آموزنده نقش مؤثرى در هدايت‌گرى انسان دارد و قرآن نيز به‌طور متناوب با استفاده از زمينه‌هاى هنرى داستان‌هايى كه ريشه در واقعيت دارند، به هدايت انسانها پرداخته است، امّا استفاده فراوان از اين پديده برازنده يك تفسير نيست. مى‌توان ادّعا كرد كه ميزان استفاده از داستان در ذيل آيات، بيش از بيانات و نكات تفسيرى است، به نحوى كه اين پديده در برخى موارد باعث مى‌شود خواننده آن‌چنان جذب داستانها شود كه به سادگى، تحقيق پيرامون مفاهيم تفسيرى آيه را به فراموشى مى‌سپرد و يا اين‌كه تمييز مفاهيم تفسيرى از بيانات داستانى به راحتى ميسر نيست.
گر چه استفاده از داستانها و پندهاى آموزنده نقش مؤثرى در هدايت‌گرى انسان دارد و قرآن نيز به‌طور متناوب با استفاده از زمينه‌هاى هنرى داستان‌هايى كه ريشه در واقعيت دارند، به هدايت انسه‌گانها پرداخته است، امّا استفاده فراوان از اين پديده برازنده يك تفسير نيست. مى‌توان ادّعا كرد كه ميزان استفاده از داستان در ذيل آيات، بيش از بيانات و نكات تفسيرى است، به نحوى كه اين پديده در برخى موارد باعث مى‌شود خواننده آن‌چنان جذب داستانها شود كه به سادگى، تحقيق پيرامون مفاهيم تفسيرى آيه را به فراموشى مى‌سپرد و يا اين‌كه تمييز مفاهيم تفسيرى از بيانات داستانى به راحتى ميسر نيست.


==پانويس ==
==پانويس ==
<references />
<references/>
{{تفاسیر}}
{{تفاسیر}}


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش