پرش به محتوا

تفسیر گازر: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۹ فوریهٔ ۲۰۲۰
جز
جایگزینی متن - 'ه‌و' به 'ه‌و'
جز (جایگزینی متن - 'تبرك' به 'تبرک')
جز (جایگزینی متن - 'ه‌و' به 'ه‌و')
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۰: خط ۱۰:
جلاء الاذهان و جلاء الاحزان فی تفسیر القرآن
جلاء الاذهان و جلاء الاحزان فی تفسیر القرآن
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[جرجانی، حسین بن حسن]] (نويسنده)
[[جرجانی، حسین بن حسن]] (نویسنده)


[[محدث، جلال‌الدین]] (مصحح و معلق)
[[محدث، جلال‌الدین]] (مصحح و معلق)
خط ۲۸: خط ۲۸:
| سال نشر = 1337 ش یا 1378 ق  
| سال نشر = 1337 ش یا 1378 ق  


| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE1986AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE01986AUTOMATIONCODE
| چاپ =1
| چاپ =1
| تعداد جلد =11
| تعداد جلد =11
| کتابخانۀ دیجیتال نور =12381
| کتابخانۀ دیجیتال نور =12381
| کتابخوان همراه نور =01986
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
خط ۳۷: خط ۳۸:
}}
}}


'''جلاء الأذهان و جلاء الأحزان''' تأليف [[جرجانی، حسین بن حسن |ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجانى]]، از جمله تفاسير فارسى است كه به دليل شهرت نويسنده آن به گازُر به «تفسير گازر» مشهور شده است.
'''جلاء الأذهان و جلاء الأحزان''' تأليف [[جرجانی، حسین بن حسن |ابوالمحاسن حسین بن حسن جرجانى]]، از جمله تفاسير فارسى است كه به دليل شهرت نویسنده آن به گازُر به «تفسير گازر» مشهور شده است.


استاد «[[محدث، جلال‌الدین|مير جلال‌الدين حسينى ارموى]]» كه اين تفسير را در سال 1338ش تصحيح كرده‌اند، اعتقاد دارد كه اساس بيانات تفسيرى جرجانى در تفسير «جلاء الأذهان و جلاء الأحزان» تفسير «روض الجنان و [[روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن|روح الجنان]]» ابوالفتوح حسين بن على بن خزاعى نيشابورى رازى بوده است. بدين معنى كه جرجانى تفسير ابوالفتوح را اساس و اصل و مأخذ براى خود قرار داده است. وى در اين كار، گاهى عبارات را بدون هيچ‌گونه تغييرى آورده است. در عين حال در بسيارى از موارد تغيير بسيار مختصرى در نظرات تفسيرى ابوالفتوح به وجود آورده و يا آن را تلخيص كرده است.
استاد «[[محدث، جلال‌الدین|مير جلال‌الدين حسینى ارموى]]» كه اين تفسير را در سال 1338ش تصحيح كرده‌اند، اعتقاد دارد كه اساس بيانات تفسيرى جرجانى در تفسير «جلاء الأذهان و جلاء الأحزان» تفسير «روض الجنان و [[روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن|روح الجنان]]» ابوالفتوح حسین بن على بن خزاعى نيشابورى رازى بوده است. بدين معنى كه جرجانى تفسير ابوالفتوح را اساس و اصل و مأخذ براى خود قرار داده است. وى در اين كار، گاهى عبارات را بدون هيچ‌گونه تغييرى آورده است. در عين حال در بسيارى از موارد تغيير بسيار مختصرى در نظرات تفسيرى ابوالفتوح به وجود آورده و يا آن را تلخيص كرده است.


جرجانى، در ديباچه تفسير خود ضمن بيان مطالبى پيرامون تفسير قرآن كريم، به انگيزه نگارش و تأليف و سبک تفسيرى خود اشاره مى‌كند و مى‌گويد:
جرجانى، در ديباچه تفسير خود ضمن بيان مطالبى پيرامون تفسير قرآن كريم، به انگيزه نگارش و تأليف و سبک تفسيرى خود اشاره مى‌كند و مى‌گويد:


چون يكى از اين دو متمسك، كتاب خداى و گذاشته مصطفى است و عوام از فائده اين كتاب بى‌نصيب‌اند، از آن‌كه علم تأويل و تفسير آن كسى داند كه سال‌هاى دراز در درياى علوم غوطه خورده باشد و به غوص فكر، جواهر بيان و نكات قرآن به دست آورده باشد نه از هر دريايى بلكه از درياى «أنا مدينة العلم و على بابها» حاصل كرده باشد و تفاسير اصحاب، آنچه به عربى است عوام را از آن بهره‌اى نيست، و آنچه به زبان فارسى است بعضى كه اختصارى دارد از فائده عارى است، و آنچه مطوّل است در او اعراب و لغت و اشتقاق و قرائت قرّاء و اختلاف مفسران از بس كه آورده‌اند عوام در مطالعه آن سرگشته و حيران مى‌مانند و از فائده آن بى‌نصيب مى‌شوند، چون حال بر اين جمله يافتم از بخشنده جان و بخشاينده انس و جانّ مدد خواستم و به توفيق و يارى وى اين كتاب را در تفسير قرآن تأليف كردم و نام او «جلاء الأذهان و جلاء الأحزان في تفسير القرآن» نهادم و در او جمع كردم از تأويل آيات و تفسير مشكلات، آنچه بزرگان دين و پيشوايان اهل يقين بر محك عقل زده‌اند<ref>مقدمه مؤلف، ص2</ref>
چون يكى از اين دو متمسك، كتاب خداى و گذاشته مصطفى است و عوام از فائده اين كتاب بى‌نصيب‌اند، از آن‌كه علم تأويل و تفسير آن كسى داند كه سال‌هاى دراز در درياى علوم غوطه خورده باشد و به غوص فكر، جواهر بيان و نكات قرآن به دست آورده باشد نه از هر دريايى بلكه از درياى «أنا مدينة العلم و على بابها» حاصل كرده باشد و تفاسير اصحاب، آنچه به عربى است عوام را از آن بهره‌اى نيست، و آنچه به زبان فارسى است بعضى كه اختصارى دارد از فائده عارى است، و آنچه مطوّل است در او اعراب و لغت و اشتقاق و قرائت قرّاء و اختلاف مفسران از بس كه آورده‌اند عوام در مطالعه آن سرگشته و حيران مى‌مانند و از فائده آن بى‌نصيب مى‌شوند، چون حال بر اين جمله يافتم از بخشنده جان و بخشاينده انس و جانّ مدد خواستم و به توفيق و يارى وى اين كتاب را در تفسير قرآن تأليف كردم و نام او «جلاء الأذهان و جلاء الأحزان في تفسير القرآن» نهادم و در او جمع كردم از تأويل آيات و تفسير مشكلات، آنچه بزرگان دين و پيشوايان اهل يقين بر محك عقل زده‌اند<ref>مقدمه مؤلف، ص2</ref>
خط ۵۰: خط ۵۱:




تفسير از جهت نگارشى بسيار خوب و عبارات آن داراى فصاحت و بلاغت و عارى از هرگونه اطناب مى‌باشد. در عين حال در پاره‌اى از موارد كه ايجاز مطلب باعث اخلال در كلام مى‌شود بيان مفسر به‌صورت تفصيل ايراد شده است. وى مطالب تاريخى را متذكر شده و جهت تنوع موضوع و تقريب مطلب به ذهن خواننده، به اشعار عربى و فارسى تمثيل جسته است. البته با دقت در محتواى تفسير مذكور سبک بيانى آن طبق فضاى ادبى قرن نهم يا دهم ايراد شده است. گر چه اين سبک شايد براى خوانندگان امروزى قدرى مشكل به نظر برسد امّا در واقع اين‌گونه نگارش در نوع خود، سهم به‌سزايى در شكوفايى فرهنگ و ادبيات يك ملت ايفا كرده است. لذا مفسر، تمام آيات را در يك مجموعه تفسيرى در حجم ده مجلد و به قطع وزيرى تدوين كرده است كه با اغماض از برخى مطالب -كه در حين مقاله به آنها اشاره خواهد شد- در نوع خود تفسيرى بديع و مختصر و قابل استفاده براى همگان خواهد بود.
تفسير از جهت نگارشى بسيار خوب و عبارات آن داراى فصاحت و بلاغت و عارى از هرگونه اطناب مى‌باشد. در عين حال در پاره‌اى از موارد كه ايجاز مطلب باعث اخلال در كلام مى‌شود بيان مفسر به‌صورت تفصيل ايراد شده است. وى مطالب تاريخى را متذكر شده و جهت تنوع موضوع و تقريب مطلب به ذهن خواننده، به اشعار عربى و فارسى تمثيل جسته است. البته با دقت در محتواى تفسير مذكور سبک بيانى آن طبق فضاى ادبى قرن نهم يا دهم ايراد شده است. گر چه اين سبک شايد براى خوانندگان امروزى قدرى مشكل به نظر برسد امّا در واقع اين‌گونه نگارش در نوع خود، سهم به‌سزايى در شكوفايى فرهنگ و ادبيات يك ملت ايفا كرده است. لذا مفسر، تمام آيات را در يك مجموعه تفسيرى در حجم ده مجلد و به قطع وزيرى تدوين كرده است كه با اغماض از برخى مطالب -كه در حين مقاله به آنها اشاره خواهد شد- در نوع خود تفسيرى بديع و مختصر و قابل استفاده براى همگان خواهد بود.


برخى از محققان در كامل بودن اين تفسير از جهت دربر گرفتن تمام سوره‌هاى قرآن ايجاد ترديد كرده‌اند و اعتقاد دارند كه بخشى از قرآن توسط مرحوم «ابوالمحاسن جرجانى» تقرير شده است و پس از ايشان بخشى نيز توسط مفسرى ديگر به نام «سيّد گازر»، به رشته تحرير درآمده است. امّا وجود نسخه‌هاى متعدد و تصريح علماى اعلام به ويژه صاحب «رياض العلماء» به اين‌كه وى تمام دوره اين تفسير را كه توسط «ابوالمحاسن جرجانى» تدوين شده مشاهده كرده است، به نظر مى‌رسد هيچ‌گونه ترديدى نسبت به اين‌كه مؤلف نصف اوّل تفسير كسى بوده است و مؤلف نيمه دوم كس ديگر، باقى نمى‌ماند.
برخى از محققان در كامل بودن اين تفسير از جهت دربر گرفتن تمام سوره‌هاى قرآن ايجاد ترديد كرده‌اند و اعتقاد دارند كه بخشى از قرآن توسط مرحوم «ابوالمحاسن جرجانى» تقرير شده است و پس از ايشان بخشى نيز توسط مفسرى ديگر به نام «سيّد گازر»، به رشته تحرير درآمده است. امّا وجود نسخه‌هاى متعدد و تصريح علماى اعلام به ويژه صاحب «رياض العلماء» به اين‌كه وى تمام دوره اين تفسير را كه توسط «ابوالمحاسن جرجانى» تدوين شده مشاهده كرده است، به نظر مى‌رسد هيچ‌گونه ترديدى نسبت به اين‌كه مؤلف نصف اوّل تفسير كسى بوده است و مؤلف نيمه دوم كس ديگر، باقى نمى‌ماند.


مطلب ديگر آن‌كه مفسران متقدم در بيانات تفسيرى خود، به‌طور معمول به يك يا چند بعد خاص در مفاهيم قرآنى مى‌پردازند و همين مسأله باعث به وجود آمدن روش‌هاى متفاوت تفسيرى گرديده است. همان‌طور كه قبلاً گفته شد گر چه اين سبک در نوع خود باعث احياى فرهنگ و ادبيات ويژه‌اى در تفاسير قرآنى گرديده است، امّا در جاى خود باعث معطل ماندن ساير ابعاد تفسيرى شده است. از اين بيان روشن مى‌شود كه تفسير «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» با توجه به اين‌كه به زبان فارسى نگارش يافته است براى فارسى‌زبانان از نقطه نظر مليّت و فرهنگ، اهميّت شايان و مقام به‌سزايى دارد و آن استفاده سليس و روان از زبان فارسى مرسوم در عصر مفسر است كه در غالب موارد از زبان مورد استفاده تفسير ابوالفتوح لطيف‌تر و شيرين‌تر است.
مطلب ديگر آن‌كه مفسران متقدم در بيانات تفسيرى خود، به‌طور معمول به يك يا چند بعد خاص در مفاهيم قرآنى مى‌پردازند و همين مسأله باعث به وجود آمدن روش‌هاى متفاوت تفسيرى گرديده است. همان‌طور كه قبلاً گفته شد گر چه اين سبک در نوع خود باعث احياى فرهنگ و ادبيات ويژه‌اى در تفاسير قرآنى گرديده است، امّا در جاى خود باعث معطل ماندن ساير ابعاد تفسيرى شده است. از اين بيان روشن مى‌شود كه تفسير «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» با توجه به اين‌كه به زبان فارسى نگارش يافته است براى فارسى‌زبانان از نقطه نظر مليّت و فرهنگ، اهميّت شايان و مقام به‌سزايى دارد و آن استفاده سليس و روان از زبان فارسى مرسوم در عصر مفسر است كه در غالب موارد از زبان مورد استفاده تفسير ابوالفتوح لطيف‌تر و شيرين‌تر است.


اين تفسير داراى نسخ متعددى است كه بيشتر در گوشه كتابخانه‌هاى شخصى و يا حوزه‌هاى علمى، گوشه انزوا گزيده است و در نهايت گمنامى به حيات خود ادامه مى‌دهد. در عين حال طبق تفحصى كه مصحح تفسير انجام داده است سه نسخه از اين تفسير در خارج از ايران موجود است: اوّل نسخه‌اى كه در كتابخانه بهار در كلكته هندوستان موجود است. گويا اين همان نسخه‌اى است كه «سيّد اعجاز حسين هندى» در كتاب «كشف الحجب و الأستار عن وجوه الكتب و الأسفار» از آن نام برده است. دوّم نسخه‌اى است كه در كتابخانه «با يزيد» در اسلامبول وجود دارد و سوم نسخه‌اى است كه در كتابخانه دانشگاه كمبريج است. اين نسخه جزء كتب مورد استناد در تحقيقات «[[براون، ادوارد گرانویل|ادوارد براون]]»، مستشرق معروف انگليسى بوده است.
اين تفسير داراى نسخ متعددى است كه بيشتر در گوشه كتابخانه‌هاى شخصى و يا حوزه‌هاى علمى، گوشه انزوا گزيده است و در نهايت گمنامى به حيات خود ادامه مى‌دهد. در عين حال طبق تفحصى كه مصحح تفسير انجام داده است سه نسخه از اين تفسير در خارج از ايران موجود است: اوّل نسخه‌اى كه در كتابخانه بهار در كلكته هندوستان موجود است. گويا اين همان نسخه‌اى است كه «سيّد اعجاز حسین هندى» در كتاب «كشف الحجب و الأستار عن وجوه الكتب و الأسفار» از آن نام برده است. دوّم نسخه‌اى است كه در كتابخانه «با يزيد» در اسلامبول وجود دارد و سوم نسخه‌اى است كه در كتابخانه دانشگاه كمبريج است. اين نسخه جزء كتب مورد استناد در تحقيقات «[[براون، ادوارد گرانویل|ادوارد براون]]»، مستشرق معروف انگليسى بوده است.


== روش مفسر در تلخيص ==
== روش مفسر در تلخيص ==
خط ۸۲: خط ۸۳:
«عبدالله بن عباس» گفت: اين سوره مكى است. «مجاهد» گفت: مدنى است و بعضى ديگر گفتند: هم مكى است و هم مدنى. و اصح آن است كه مكّى است. روايت است از [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] كه گفت: «نزلت فاتحة الكتاب بمكّة من كنز تحت العرش».
«عبدالله بن عباس» گفت: اين سوره مكى است. «مجاهد» گفت: مدنى است و بعضى ديگر گفتند: هم مكى است و هم مدنى. و اصح آن است كه مكّى است. روايت است از [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] كه گفت: «نزلت فاتحة الكتاب بمكّة من كنز تحت العرش».


پس از ذكر مكى يا مدنى بودن سوره‌ها، اشاراتى به فضائل آنها مى‌شود كه غالباً به روايات صحابه از پيامبر(ص) و يا ائمه عليهم‌السّلام(ع) منسوب است. با دقّت در روايات وارده در اين موضوع، در پاره‌اى از موارد به احاديثى برمى‌خوريم كه بوى جعل از آن استشمام مى‌شود كه جهت تشويق مردم به تلاوت قرآن وارد شده است، به عنوان نمونه مى‌توان به حديثى كه از «وهب بن منبه» در ذيل سوره بقره وارد شده است اشاره كرد. وى مى‌نويسد:
پس از ذكر مكى يا مدنى بودن سوره‌ها، اشاراتى به فضائل آنها مى‌شود كه غالباً ً به روايات صحابه از پيامبر(ص) و يا ائمه عليهم‌السّلام(ع) منسوب است. با دقّت در روايات وارده در اين موضوع، در پاره‌اى از موارد به احاديثى برمى‌خوريم كه بوى جعل از آن استشمام مى‌شود كه جهت تشويق مردم به تلاوت قرآن وارد شده است، به عنوان نمونه مى‌توان به حديثى كه از «وهب بن منبه» در ذيل سوره بقره وارد شده است اشاره كرد. وى مى‌نويسد:


«وهب بن منبه» گفت:هر كس «سورة البقرة» و «آل عمران» بخواند، نور او از عجيبا تا غريبا برود، عجيبا زمين هفتم است و غريبا عرش ربّ العزة.
«وهب بن منبه» گفت:هر كس «سورة البقرة» و «آل عمران» بخواند، نور او از عجيبا تا غريبا برود، عجيبا زمين هفتم است و غريبا عرش ربّ العزة.
خط ۹۲: خط ۹۳:
از جمله مبهمات قرآن حروف مقطعه‌اى است كه در صدر برخى از سوره‌ها -كه اكثراً در مكه نازل شده‌اند- مى‌باشد. از همان آغاز نزول اين عبارات، عرب درصدد ايضاح آن بود و به تبع از آنان، مفسران وحى هر يك به فراخور استنباط خود جهت تفسير آنها تلاش چشمگيرى به عمل آوردند. امّا هيچ يك از مفسران، رأى و نظريه قاطعى در اين زمينه ايراد نكرده‌اند، بلكه بر اساس حدس و گمان به تبيين اين موضوع پرداخته‌اند كه ماحصل نظرات مفسران در آغاز سوره بقره در تفسير شريف [[مجمع البيان في تفسير القرآن|مجمع البيان]] [[طبرسی، فضل بن حسن|شيخ طبرسى]] فراهم آمده است.
از جمله مبهمات قرآن حروف مقطعه‌اى است كه در صدر برخى از سوره‌ها -كه اكثراً در مكه نازل شده‌اند- مى‌باشد. از همان آغاز نزول اين عبارات، عرب درصدد ايضاح آن بود و به تبع از آنان، مفسران وحى هر يك به فراخور استنباط خود جهت تفسير آنها تلاش چشمگيرى به عمل آوردند. امّا هيچ يك از مفسران، رأى و نظريه قاطعى در اين زمينه ايراد نكرده‌اند، بلكه بر اساس حدس و گمان به تبيين اين موضوع پرداخته‌اند كه ماحصل نظرات مفسران در آغاز سوره بقره در تفسير شريف [[مجمع البيان في تفسير القرآن|مجمع البيان]] [[طبرسی، فضل بن حسن|شيخ طبرسى]] فراهم آمده است.


نكته قابل توجه آن است كه در سبک تفسيرنگارى قرن اخير ظاهراً مفسران به اين نتيجه رسيده‌اند كه حروف مقطعه از مواردى است كه علم به آن مخصوص خدا و رسول گرامى‌اش است و غير از موارد نادرى كه رواياتى پيرامون اين حروف وارد شده است، هيچ‌گونه سندى در اين موضوع در دست نيست. گر چه اخيراً با استفاده از ابزارهاى علمى روز، به شمارش و احصاء اين حروف در سوره‌هاى مورد اشاره پرداخته شده و مطالب قابل تأملى در اين زمينه ايراد شده است، امّا به‌طور غالب به ذكر اين مطلب كه حروف مقطعه رمزى است بين خدا و پيامبر اكتفا شده است.
نكته قابل توجه آن است كه در سبک تفسيرنگارى قرن اخير ظاهراً مفسران به اين نتيجه رسيده‌اند كه حروف مقطعه از مواردى است كه علم به آن مخصوص خدا و رسول گرامى‌اش است و غير از موارد نادرى كه رواياتى پيرامون اين حروف وارد شده است، هيچ‌گونه سندى در اين موضوع در دست نيست. گر چه اخيراً با استفاده از ابزارهاى علمى روز، به شمارش و احصاء اين حروف در سوره‌هاى مورد اشاره پرداخته شده و مطالب قابل تأملى در اين زمينه ايراد شده است، امّا به‌طور غالب به ذكر اين مطلب كه حروف مقطعه رمزى است بين خدا و پيامبر اكتفا شده است.


بر همين اساس جرجانى ضمن پرداختن به برخى از نظرات تفسيرى پيرامون اين عبارات، تنها يك نظر را پسنديده است و آن اين است كه سبب حروف مقطعه در اوايل سور كه خداوند بيان فرموده، آن است كه:
بر همين اساس جرجانى ضمن پرداختن به برخى از نظرات تفسيرى پيرامون اين عبارات، تنها يك نظر را پسنديده است و آن اين است كه سبب حروف مقطعه در اوايل سور كه خداوند بيان فرموده، آن است كه:
خط ۱۰۱: خط ۱۰۲:




يكى از بزرگ‌ترين ايراداتى كه مى‌توان در اين تفسير از مفسر گرفت استفاده وى از اسرائيليات و رواياتى است كه ريشه در انديشه يهود دارد. كم‌تر محققى است كه نداند تفاسير گذشتگان به‌ويژه تفاسيرى كه جنبه تاريخى و روايى دارند با خرافات تاريخى آميخته بوده‌اند. اگر به آياتى كه به داستان آفرينش آسمان و زمين، خلقت آدم، سرگذشت انبيا و امثال اين مطالب پرداخته‌اند توجه شود مى‌توان ردّ پاى يهود و رواياتى كه غالباً از علماى مسلمان شده آنان نقل گرديده است مشاهده كرد. تفاسيرى از قبيل تفسير طبرسى، قرطبى، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] و... از نفوذ اين پديده مصون نمانده‌اند. خصوصاً [[ابوالفتوح رازی، حسین بن علی|تفسيرابوالفتوح رازى]] كه تنها مرجع جرجانى بوده است، از اين مسأله انباشته است. لذا در تمام مجلدات تفسير «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» به‌طور پراكنده رواياتى كه بيشتر از «كعب الأحبار» يهودى مسلمان شده و «وهب بن منبّه» ذكر گرديده است، به چشم مى‌خورد. گرچه پرداختن به اسرائيليات و استفاده از داستان‌هاى تاريخى غيرمعتبر، درد مشترك بسيارى از تفاسير گذشته است، اما اين انتظار مى‌رفت كه مرحوم جرجانى با اطلاعات گسترده و تلخيص طاقت‌فرسايى كه متحمل شده است مانع آلوده شدن تفسير خود به اين پديده شوم مى‌شد و اعتبار زحمات چند ساله خود را به راحتى خدشه‌دار نمى‌كرد.
يكى از بزرگ‌ترين ايراداتى كه مى‌توان در اين تفسير از مفسر گرفت استفاده وى از اسرائيليات و رواياتى است كه ريشه در انديشه يهود دارد. كم‌تر محققى است كه نداند تفاسير گذشتگان به‌ويژه تفاسيرى كه جنبه تاريخى و روايى دارند با خرافات تاريخى آميخته بوده‌اند. اگر به آياتى كه به داستان آفرينش آسمان و زمين، خلقت آدم، سرگذشت انبيا و امثال اين مطالب پرداخته‌اند توجه شود مى‌توان ردّ پاى يهود و رواياتى كه غالباً ً از علماى مسلمان شده آنان نقل گرديده است مشاهده كرد. تفاسيرى از قبيل تفسير طبرسى، قرطبى، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] و... از نفوذ اين پديده مصون نمانده‌اند. خصوصاً [[ابوالفتوح رازی، حسین بن علی|تفسيرابوالفتوح رازى]] كه تنها مرجع جرجانى بوده است، از اين مسأله انباشته است. لذا در تمام مجلدات تفسير «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» به‌طور پراكنده رواياتى كه بيشتر از «كعب الأحبار» يهودى مسلمان شده و «وهب بن منبّه» ذكر گرديده است، به چشم مى‌خورد. گرچه پرداختن به اسرائيليات و استفاده از داستان‌هاى تاريخى غيرمعتبر، درد مشترك بسيارى از تفاسير گذشته است، اما اين انتظار مى‌رفت كه مرحوم جرجانى با اطلاعات گسترده و تلخيص طاقت‌فرسايى كه متحمل شده است مانع آلوده شدن تفسير خود به اين پديده شوم مى‌شد و اعتبار زحمات چند ساله خود را به راحتى خدشه‌دار نمى‌كرد.


در اين قسمت از كلام به عنوان نمونه مى‌توان، به ذيل آيه 126 سوره بقره اشاره كرد كه مفسر به ذكر داستان مفصلى از هاجر و اسماعيل با سنديت «وهب بن منبّه» مى‌پردازد. يا اين‌كه اشاراتى به بيانات «كعب اشرف» و «حيى اخطب» كه در ذيل پاره‌اى از آيات وارد شده نموده است.
در اين قسمت از كلام به عنوان نمونه مى‌توان، به ذيل آيه 126 سوره بقره اشاره كرد كه مفسر به ذكر داستان مفصلى از هاجر و اسماعيل با سنديت «وهب بن منبّه» مى‌پردازد. يا اين‌كه اشاراتى به بيانات «كعب اشرف» و «حيى اخطب» كه در ذيل پاره‌اى از آيات وارد شده نموده است.
خط ۱۲۵: خط ۱۲۶:
آخرين مطلبى كه در اين مقوله پيرامون تفسير «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» گفته مى‌شود، استفاده فراوان از داستان‌هاى تاريخى در اين تفسير است.
آخرين مطلبى كه در اين مقوله پيرامون تفسير «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» گفته مى‌شود، استفاده فراوان از داستان‌هاى تاريخى در اين تفسير است.


گر چه استفاده از داستانها و پندهاى آموزنده نقش مؤثرى در هدايت‌گرى انسان دارد و قرآن نيز به‌طور متناوب با استفاده از زمينه‌هاى هنرى داستان‌هايى كه ريشه در واقعيت دارند، به هدايت انسانها پرداخته است، امّا استفاده فراوان از اين پديده برازنده يك تفسير نيست. مى‌توان ادّعا كرد كه ميزان استفاده از داستان در ذيل آيات، بيش از بيانات و نكات تفسيرى است، به نحوى كه اين پديده در برخى موارد باعث مى‌شود خواننده آن‌چنان جذب داستانها شود كه به سادگى، تحقيق پيرامون مفاهيم تفسيرى آيه را به فراموشى مى‌سپرد و يا اين‌كه تمييز مفاهيم تفسيرى از بيانات داستانى به راحتى ميسر نيست.
گر چه استفاده از داستانها و پندهاى آموزنده نقش مؤثرى در هدايت‌گرى انسان دارد و قرآن نيز به‌طور متناوب با استفاده از زمينه‌هاى هنرى داستان‌هايى كه ريشه در واقعيت دارند، به هدايت انسه‌گانها پرداخته است، امّا استفاده فراوان از اين پديده برازنده يك تفسير نيست. مى‌توان ادّعا كرد كه ميزان استفاده از داستان در ذيل آيات، بيش از بيانات و نكات تفسيرى است، به نحوى كه اين پديده در برخى موارد باعث مى‌شود خواننده آن‌چنان جذب داستانها شود كه به سادگى، تحقيق پيرامون مفاهيم تفسيرى آيه را به فراموشى مى‌سپرد و يا اين‌كه تمييز مفاهيم تفسيرى از بيانات داستانى به راحتى ميسر نيست.


==پانويس ==
==پانويس ==
<references />
<references/>
{{تفاسیر}}
{{تفاسیر}}


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش