تفسیر مقاتل بن سلیمان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'به'''' به 'به ''''
جز (جایگزینی متن - ' | تعداد جلد =' به '| تعداد جلد =')
جز (جایگزینی متن - 'به'''' به 'به '''')
 
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
| عنوان‌های دیگر =
| عنوان‌های دیگر =
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[مقاتل بن سلیمان]] (نويسنده)
[[مقاتل بن سلیمان]] (نویسنده)


[[شحاته، عبدالله محمود]] (محقق)
[[شحاته، عبدالله محمود]] (محقق)
خط ۱۶: خط ۱۶:
| سال نشر = 1423 ق یا 2002 م
| سال نشر = 1423 ق یا 2002 م


| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE1919AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE01919AUTOMATIONCODE
| چاپ =1
| چاپ =1
| تعداد جلد =5
| تعداد جلد =5
| کتابخانۀ دیجیتال نور =11928
| کتابخانۀ دیجیتال نور =01919
| کتابخوان همراه نور =01919
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
خط ۲۵: خط ۲۶:
}}
}}


'''تفسير مقاتل بن سليمان'''، معروف به '''تفسير كبير مقاتل''' از مهم‌ترين آثار قرآنى مقاتل و كهن‌ترين تفسير كامل قرآن است كه به ما رسيده است. نويسنده پيوسته در آن به جمع عقل و نقل (يا به تعبيرى ديگر، روايت و درايت) پرداخته است؛ بدين جهت، آن را پيشگام تفاسير جامع و كامل شمرده‌اند و به تعبير شافعى «بقيه مفسرين ريزه‌خوار اويند» و از روز نخست، مورد توجه همگان قرار گرفته و يگانه منبع سرشار تفسيرى شناخته شده است.
'''تفسير مقاتل بن سليمان'''، معروف به '''تفسير كبير مقاتل''' از مهم‌ترين آثار قرآنى مقاتل و كهن‌ترين تفسير كامل قرآن است كه به ما رسيده است. نویسنده پيوسته در آن به جمع عقل و نقل (يا به تعبيرى ديگر، روايت و درايت) پرداخته است؛ بدين جهت، آن را پيشگام تفاسير جامع و كامل شمرده‌اند و به تعبير شافعى «بقيه مفسرين ريزه‌خوار اويند» و از روز نخست، مورد توجه همگان قرار گرفته و يگانه منبع سرشار تفسيرى شناخته شده است.


آثار فروزان عقل در آن مشاهده مى‌شود و از نوعى ابداع و اعمال فنّ تأليفى ويژه‌اى برخوردار است. بيشتر به اهداف و مقاصد عاليه قرآن نظر دارد. جمع موضوعى آيات و تطبيق ميان آيات به‌ظاهر متعارض، از ويژگى‌هاى اين تفسير است. مقاتل، تنها به گردآورى آراى سابقين بسنده نكرده، بلكه آنها را مورد نقد و بررسى قرار داده و آنچه به نظرش درست آمده، برگزيده است و تفسير خود را بر اين اساس، در كمال وجازت و رسايى عبارت و جامعيت، تأليف نموده است.
آثار فروزان عقل در آن مشاهده مى‌شود و از نوعى ابداع و اعمال فنّ تأليفى ويژه‌اى برخوردار است. بيشتر به اهداف و مقاصد عاليه قرآن نظر دارد. جمع موضوعى آيات و تطبيق ميان آيات به‌ظاهر متعارض، از ويژگى‌هاى اين تفسير است. مقاتل، تنها به گردآورى آراى سابقين بسنده نكرده، بلكه آنها را مورد نقد و بررسى قرار داده و آنچه به نظرش درست آمده، برگزيده است و تفسير خود را بر اين اساس، در كمال وجازت و رسايى عبارت و جامعيت، تأليف نموده است.
خط ۴۲: خط ۴۳:




[[معرفت، محمد هادی|آيت‌الله معرفت]] در جلد دوم تفسير و مفسران، صفحه 150 به بعد ديدگاه متأخران را درباره تفسير مقاتل اين چنين مى‌نويسد:
[[معرفت، محمدهادی|آيت‌الله معرفت]] در جلد دوم تفسير و مفسران، صفحه 150 به بعد ديدگاه متأخران را درباره تفسير مقاتل اين چنين مى‌نويسد:


«باآنكه اين تفسير در دوران ظهورش و از همان ابتدا مورد توجه بوده و نظر دانشمندان را به خود جلب نموده است و از همان دوران نخست، همگان از تفسير او بهره مى‌بردند، ولى در دوران متأخر يك نوع بى‌مهرى نسبت به آن احساس مى‌شود و عامل آن، عملكرد نارواى راويان اين تفسير است كه در آن تصرف نموده و گرچه اندك بر آن افزوده‌اند. اين تفسير از طريق عبدالله بن ثابت مقرى از پدرش ثابت بن يعقوب توزى از ابوصالح هذيل بن حبيب دندانى از مقاتل بن سليمان روايت شده است. [[سزگین، فؤاد|فؤاد سزگين]] مى‌گويد: «ابوصالح، در برخى موارد روايات ديگرى را بر متن تفسير مقاتل افزوده است». گاه شده اضافات به‌گونه‌اى است كه گمان مى‌رود متن تفسير مقاتل است و حتى در آنجا كه صريحا به مقاتل نسبت داده مى‌شود، برخى از بزرگان - احيانا - ترديد دارند كه به‌درستى گفته مقاتل باشد؛ مثلاًدرباره حلّ رموز حروف مقطعه اوايل سور در اين تفسير، به حساب جمل (ابجدى) روى آورده، ولى [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] اين مطلب را با عنوان «قال بعضهم» مطرح مى‌كند و مى‌گويد: «خوش نداشتم قائل آن را نام ببرم؛ زيرا ناقل از وى، از كسانى نيست كه مورد اعتماد باشد»... مواردى در اين تفسير به چشم مى‌خورد كه انتساب آنها به مقاتل مشكوك است و شايد از تصرفات راويان تفسير باشد؛ مانند تفسير آيه ''' «و إذ قلنا للملائكة» '''، به «الذين خلقوا من مارج من نار السموم» و اين جاى شگفتى دارد كه چگونگى آفرينش فرشتگان را از شعله آتش سوزنده پنداشته است؛ درصورتى‌كه خداوند، آفرينش جنّ را چنين وصف كرده، نه ملايك را... در اين‌گونه موارد، احتمال مدسوس بودن مى‌رود كه با دست راوى نخست يا ديگران بر تفسير مقاتل افزوده شده است. دليل بر آن، آنكه هيچ‌يك از مفسرانى كه بنا بر استيعاب داشته‌اند، چنين مطالبى را نه از مقاتل و نه از تفسير وى نقل نكرده‌اند.
«باآنكه اين تفسير در دوران ظهورش و از همان ابتدا مورد توجه بوده و نظر دانشمندان را به خود جلب نموده است و از همان دوران نخست، همگان از تفسير او بهره مى‌بردند، ولى در دوران متأخر يك نوع بى‌مهرى نسبت به آن احساس مى‌شود و عامل آن، عملكرد نارواى راويان اين تفسير است كه در آن تصرف نموده و گرچه اندك بر آن افزوده‌اند. اين تفسير از طريق عبدالله بن ثابت مقرى از پدرش ثابت بن يعقوب توزى از ابوصالح هذيل بن حبيب دندانى از مقاتل بن سليمان روايت شده است. [[سزگین، فؤاد|فؤاد سزگين]] مى‌گويد: «ابوصالح، در برخى موارد روايات ديگرى را بر متن تفسير مقاتل افزوده است». گاه شده اضافات به‌گونه‌اى است كه گمان مى‌رود متن تفسير مقاتل است و حتى در آنجا كه صريحا به مقاتل نسبت داده مى‌شود، برخى از بزرگان - احيانا - ترديد دارند كه به‌درستى گفته مقاتل باشد؛ مثلاًدرباره حلّ رموز حروف مقطعه اوايل سور در اين تفسير، به حساب جمل (ابجدى) روى آورده، ولى [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] اين مطلب را با عنوان «قال بعضهم» مطرح مى‌كند و مى‌گويد: «خوش نداشتم قائل آن را نام ببرم؛ زيرا ناقل از وى، از كسانى نيست كه مورد اعتماد باشد»... مواردى در اين تفسير به چشم مى‌خورد كه انتساب آنها به مقاتل مشکوک است و شايد از تصرفات راويان تفسير باشد؛ مانند تفسير آيه''' «و إذ قلنا للملائكة»'''، به «الذين خلقوا من مارج من نار السموم» و اين جاى شگفتى دارد كه چگونگى آفرينش فرشتگان را از شعله آتش سوزنده پنداشته است؛ درصورتى‌كه خداوند، آفرينش جنّ را چنين وصف كرده، نه ملايك را... در اين‌گونه موارد، احتمال مدسوس بودن مى‌رود كه با دست راوى نخست يا ديگران بر تفسير مقاتل افزوده شده است. دليل بر آن، آنكه هيچ‌يك از مفسرانى كه بنا بر استيعاب داشته‌اند، چنين مطالبى را نه از مقاتل و نه از تفسير وى نقل نكرده‌اند.


آرى، همان بلايى كه بر تفسير على بن ابراهيم قمى آمده و به دست راوى آن، دگرگونى در آن رخ داده، عينا بر تفسير مقاتل نيز آمده و دچار دگرگونى و احيانا بى‌اعتبارى گرديده است، ولى در مجموع-با قطع نظر از موارد مشكوك يا مدسوس، تفسير شيوا و ارزشمندى است و يكى از كهن‌ترين و سرشارترين ذخاير ميراث فرهنگى اسلامى است. گوهرهاى ناب آن براى فرهيختگان به‌خوبى تابناك و تشخيص آن از ناروا براى اهل تحقيق به‌آسانى ميسور است. بدين ترتيب اين تفسير، امروزه براى پژوهندگان مسائل قرآنى و تفسير، غنيمتى ارزنده است».
آرى، همان بلايى كه بر تفسير على بن ابراهیم قمى آمده و به دست راوى آن، دگرگونى در آن رخ داده، عينا بر تفسير مقاتل نيز آمده و دچار دگرگونى و احيانا بى‌اعتبارى گرديده است، ولى در مجموع-با قطع نظر از موارد مشکوک يا مدسوس، تفسير شيوا و ارزشمندى است و يكى از كهن‌ترين و سرشارترين ذخاير ميراث فرهنگى اسلامى است. گوهرهاى ناب آن براى فرهيختگان به‌خوبى تابناك و تشخيص آن از ناروا براى اهل تحقيق به‌آسانى ميسور است. بدين ترتيب اين تفسير، امروزه براى پژوهندگان مسائل قرآنى و تفسير، غنيمتى ارزنده است».


دكتر شحاته مى‌گويد: «درباره او همه چيز گفته‌اند، ولى درباره تفسيرش همگى او را ستوده‌اند، به‌ويژه مقام علمى و شخصيت وى جاى ترديد ندارد و امروزه نبايد غفلت كنيم و از چنين ميراث ارزنده‌اى چشم بپوشيم، در جهت منقولات وى بايد دقت نمود، ولى در جهت عقلانى، تفسيرش همچون دريايى خروشان است كه از همه پيشى گرفته است. اگر ما از تفسير مقاتل غفلت ورزيم، همانا بخش بزرگى از ميراث فرهنگى و فكرى خويش را از دست داده‌ايم، بلكه اولين دستاورد تفسير عقلانى را از دست داده‌ايم...»<ref>ج5، ص52-53</ref>
دكتر شحاته مى‌گويد: «درباره او همه چيز گفته‌اند، ولى درباره تفسيرش همگى او را ستوده‌اند، به‌ويژه مقام علمى و شخصيت وى جاى ترديد ندارد و امروزه نبايد غفلت كنيم و از چنين ميراث ارزنده‌اى چشم بپوشيم، در جهت منقولات وى بايد دقت نمود، ولى در جهت عقلانى، تفسيرش همچون دريايى خروشان است كه از همه پيشى گرفته است. اگر ما از تفسير مقاتل غفلت ورزيم، همانا بخش بزرگى از ميراث فرهنگى و فكرى خويش را از دست داده‌ايم، بلكه اولين دستاورد تفسير عقلانى را از دست داده‌ايم...»<ref>ج5، ص52-53</ref>
خط ۷۲: خط ۷۳:
پل نويا درباره روش مقاتل مى‌نويسد: «در حقيقت مقاتل قرآن را بر طبق سه روش مى‌خواند كه مى‌توان آنها را روش‌هاى لفظى، تاريخى و استعارى ناميد:
پل نويا درباره روش مقاتل مى‌نويسد: «در حقيقت مقاتل قرآن را بر طبق سه روش مى‌خواند كه مى‌توان آنها را روش‌هاى لفظى، تاريخى و استعارى ناميد:


قرائت لفظى: نخستين وظيفه‌اى كه مقاتل در قرائت قرآن (تبيين قرآن) بر عهده مى‌گيرد، توضيح لفظى يا كلمه به كلمه واژگان قرآنى است. مقاتل با اين كار در حقيقت ترجمه‌اى از قرآن به يك زبان عربى دوم، كه البته آسان‌تر است، به دست مى‌دهد. اين ترجمه احتمالا براى مردمان غير عرب، به‌ويژه ايرانيان فراهم آمده است». در اين بخش، مقاتل قواعدى را در بيان الفاظ ارائه مى‌دهد. دكتر شحاته در جلد 5، ص58، تعدادى از آنها را برمى‌شمرد و معتقد است به 248 مورد مى‌رسند، از آن جمله‌اند در جلد 1، ص96، ذيل آيه 30 سوره بقره در معناى ''' «بحمد ربهم» '''؛ يعنى «بأمر ربهم» و ص458 ذيل آيه 10 سوره مائده ''' «الجحيم» '''؛ يعنى «ما عظم من النار». ايشان معتقدند احاطه مقاتل بر اين كليات، تفسير او را از ديگران در جنبه قرآن به قرآن ممتاز نموده است.
قرائت لفظى: نخستين وظيفه‌اى كه مقاتل در قرائت قرآن (تبيين قرآن) بر عهده مى‌گيرد، توضيح لفظى يا كلمه به كلمه واژگان قرآنى است. مقاتل با اين كار در حقيقت ترجمه‌اى از قرآن به يك زبان عربى دوم، كه البته آسان‌تر است، به دست مى‌دهد. اين ترجمه احتمالا براى مردمان غير عرب، به‌ويژه ايرانيان فراهم آمده است». در اين بخش، مقاتل قواعدى را در بيان الفاظ ارائه مى‌دهد. دكتر شحاته در جلد 5، ص58، تعدادى از آنها را برمى‌شمرد و معتقد است به 248 مورد مى‌رسند، از آن جمله‌اند در جلد 1، ص96، ذيل آيه 30 سوره بقره در معناى''' «بحمد ربهم»'''؛ يعنى «بأمر ربهم» و ص458 ذيل آيه 10 سوره مائده''' «الجحيم»'''؛ يعنى «ما عظم من النار». ايشان معتقدند احاطه مقاتل بر اين كليات، تفسير او را از ديگران در جنبه قرآن به قرآن ممتاز نموده است.


پل نويا مى‌نويسد: «در تفسير مقاتل، قرائت (تبيين كلمات) با توجه به سياق كلام كه معنى كلمه را براى مقاتل روشن مى‌كند، صورت مى‌گيرد و اين معنا در ترجمه بازگردانده مى‌شود. مقاتل برخلاف [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] هيچ‌گاه از بستر كلام قرآن خارج نمى‌شود، تا كلمه‌اى را مثلاًبا توجه به استعمالات اعراب در اشعار ما قبل اسلام توضيح دهد، بلكه بيشتر براى روشن كردن معنى كلمه از سياق كلام قرآنى مدد مى‌گيرد.
پل نويا مى‌نويسد: «در تفسير مقاتل، قرائت (تبيين كلمات) با توجه به سياق كلام كه معنى كلمه را براى مقاتل روشن مى‌كند، صورت مى‌گيرد و اين معنا در ترجمه بازگردانده مى‌شود. مقاتل برخلاف [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] هيچ‌گاه از بستر كلام قرآن خارج نمى‌شود، تا كلمه‌اى را مثلاًبا توجه به استعمالات اعراب در اشعار ما قبل اسلام توضيح دهد، بلكه بيشتر براى روشن كردن معنى كلمه از سياق كلام قرآنى مدد مى‌گيرد.


البته مقاتل از اين معنا غافل نمى‌ماند كه كلماتى را كه منشأ عربى ندارند يا مأخوذ از يك لهجه غير قريشى‌اند، مشخص كند (در نظر مقاتل برخلاف مفسران بعدى قبول وجود كلمات غير عربى در قرآن مشكلى ايجاد نمى‌كند)، ولى او هيچ‌گاه از خود متن قرآن منفك نمى‌شود و به يمن همين روش تحليل لفظى است كه ترجمه‌اش بسيار قابل انعطاف از كار درمى‌آيد و همه تفاوت‌هاى ظريف معنايى را كه يك كلمه در سياق‌هاى مختلف كلام به خود مى‌گيرد، منعكس مى‌كند؛ بنابراين، ترجمه مقاتل خود را تا سطح يك تفسير حقيقى ارتقا مى‌دهد. براى نمونه به ترجمه احسان توجه كنيد: در آيه 90، سوره نحل: ''' «إن الله يأمر بالعدل و الإحسان» '''، مقاتل، عدل را به «توحيد» و احسان را به «بخشايش ديگران» ترجمه مى‌كند و در سوره الرحمن، آيه 60: ''' «هل جزاء الإحسان إلاّ الإحسان» '''، اين چنين ترجمه مى‌كند: «آيا پاداش اهل «توحيد» در آن جهان چيزى جز بهشت است». هيچ‌يك از اين ترجمه‌ها لفظى نيست، ولى مقاتل غالبا از قرائت لفظى فراتر مى‌رود و در ترجمه، بار معنايى نمادينى را كه يك واژه در سياق كلام بر دوش دارد، مطمح نظر قرار مى‌دهد. اگر «احسان» به معناى «عفو» است، به سبب آن است كه عمل بخشايش در حقيقت نماد بزرگ‌ترين «احسانى» است كه مى‌توان به ديگران كرد».
البته مقاتل از اين معنا غافل نمى‌ماند كه كلماتى را كه منشأ عربى ندارند يا مأخوذ از يك لهجه غير قريشى‌اند، مشخص كند (در نظر مقاتل برخلاف مفسران بعدى قبول وجود كلمات غير عربى در قرآن مشكلى ايجاد نمى‌كند)، ولى او هيچ‌گاه از خود متن قرآن منفك نمى‌شود و به يمن همين روش تحليل لفظى است كه ترجمه‌اش بسيار قابل انعطاف از كار درمى‌آيد و همه تفاوت‌هاى ظريف معنايى را كه يك كلمه در سياق‌هاى مختلف كلام به خود مى‌گيرد، منعكس مى‌كند؛ بنابراین، ترجمه مقاتل خود را تا سطح يك تفسير حقيقى ارتقا مى‌دهد. براى نمونه به ترجمه احسان توجه كنيد: در آيه 90، سوره نحل:''' «إن الله يأمر بالعدل و الإحسان»'''، مقاتل، عدل را به «توحيد» و احسان را به «بخشايش ديگران» ترجمه مى‌كند و در سوره الرحمن، آيه 60:''' «هل جزاء الإحسان إلاّ الإحسان»'''، اين چنين ترجمه مى‌كند: «آيا پاداش اهل «توحيد» در آن جهان چيزى جز بهشت است». هيچ‌يك از اين ترجمه‌ها لفظى نيست، ولى مقاتل غالباً  از قرائت لفظى فراتر مى‌رود و در ترجمه، بار معنايى نمادينى را كه يك واژه در سياق كلام بر دوش دارد، مطمح نظر قرار مى‌دهد. اگر «احسان» به معناى «عفو» است، به سبب آن است كه عمل بخشايش در حقيقت نماد بزرگ‌ترين «احسانى» است كه مى‌توان به ديگران كرد».


ايشان در بخش «تفسير و تاريخ» مى‌نويسد: «بايد افزود كه مقاتل در تفسير خود مانند يك عالم فقه اللغة يا زبان‌شناس هم عمل نمى‌كند. به‌ندرت ديده مى‌شود كه او براى يافتن معنى كلمه‌اى، نخست به ريشه آن و معنى اوليه ريشه مراجعه كند؛ زيرا، براى او، معنى يك كلمه، از درون خود آن كلمه برنمى‌آيد، بلكه از بيرون آن؛ يعنى از بستر كلامى كه كلمه در آن جاى گرفته است، دريافته مى‌شود. نمونه اين‌گونه تحليل كلمات، تحليل كلمه «تأويل» است. كلمه «تأويل» به‌خودى‌خود و در ريشه ثلاثى آن، به معناى بازگرداندن چيزى به اول يا مبدأ آن است، ولى چنان‌كه ديديم، مقاتل معنايى عكس اين معنى را از آن استنباط مى‌كند، كه عبارت است از عمل پى گرفتن چيزى تا آخرين پيامدهاى آن و اين معنى را سياق كلام به او تحميل مى‌كند.
ايشان در بخش «تفسير و تاريخ» مى‌نويسد: «بايد افزود كه مقاتل در تفسير خود مانند يك عالم فقه اللغة يا زبان‌شناس هم عمل نمى‌كند. به‌ندرت ديده مى‌شود كه او براى يافتن معنى كلمه‌اى، نخست به ريشه آن و معنى اوليه ريشه مراجعه كند؛ زيرا، براى او، معنى يك كلمه، از درون خود آن كلمه برنمى‌آيد، بلكه از بيرون آن؛ يعنى از بستر كلامى كه كلمه در آن جاى گرفته است، دريافته مى‌شود. نمونه اين‌گونه تحليل كلمات، تحليل كلمه «تأويل» است. كلمه «تأويل» به‌خودى‌خود و در ريشه ثلاثى آن، به معناى بازگرداندن چيزى به اول يا مبدأ آن است، ولى چنان‌كه ديديم، مقاتل معنايى عكس اين معنى را از آن استنباط مى‌كند، كه عبارت است از عمل پى گرفتن چيزى تا آخرين پيامدهاى آن و اين معنى را سياق كلام به او تحميل مى‌كند.
خط ۸۶: خط ۸۷:
وى براى هر آيه‌اى كه در آن اشاره به وقايع تاريخى باشد، زمينه‌اى تاريخى اختراع مى‌كند. گرايش ايشان به آوردن جزئيات عينى، او را بر آن مى‌دارد كه در تفسير قرآن خود بيشترين اسباب نزول را بياورد و اين امر، تأثير مهمى در زمينه فهم پيام قرآنى برجاى مى‌گذارد.
وى براى هر آيه‌اى كه در آن اشاره به وقايع تاريخى باشد، زمينه‌اى تاريخى اختراع مى‌كند. گرايش ايشان به آوردن جزئيات عينى، او را بر آن مى‌دارد كه در تفسير قرآن خود بيشترين اسباب نزول را بياورد و اين امر، تأثير مهمى در زمينه فهم پيام قرآنى برجاى مى‌گذارد.


وقتى كه مقاتل در جستجوى مناسبتى تاريخى براى نزول آيات قرآنى برمى‌آيد، هدفش ذكر تاريخ نيست، بلكه فهم بهتر معنى آيه مورد تفسير است، ولى ارجاع به تاريخ را به‌صورت يك روش سيستماتيك تفسير درآوردن، سبب تحديد قابل ملاحظه اهميت پيام قرآنى مى‌شود؛ زيرا مقاتل در همان حال از پرداختن به هرگونه اظهار نظر در زمينه اخلاقى كه معنى روحانى پيام را استخراج كند، امتناع مى‌ورزد؛ به‌عنوان نمونه در آيه 12 سوره يونس: ''' «و إذا مسّ الإنسان الضر دعانا لجنبه...» '''، مقاتل مى‌گويد: اشاره اين آيه به ابوحذيفه هاشم مخزومى، به هنگام بيمارى اوست و همچنين در آيه 13 سوره حجرات: ''' «إن أكرمكم عند الله أتقاكم» '''، به اين گزارش اكتفا مى‌كند كه مقصود اين آيه، بلال حبشى است كه بعضى از قريشيان او را به هنگام اذان گفتن، استهزا مى‌كردند. در تفسير اين دو آيه سخنان بسيار نوشته شده است، ولى مقاتل با توجه به سياق كلام، آنها را بسيار روشن يافته است».
وقتى كه مقاتل در جستجوى مناسبتى تاريخى براى نزول آيات قرآنى برمى‌آيد، هدفش ذكر تاريخ نيست، بلكه فهم بهتر معنى آيه مورد تفسير است، ولى ارجاع به تاريخ را به‌صورت يك روش سيستماتيك تفسير درآوردن، سبب تحديد قابل ملاحظه اهميت پيام قرآنى مى‌شود؛ زيرا مقاتل در همان حال از پرداختن به هرگونه اظهار نظر در زمينه اخلاقى كه معنى روحانى پيام را استخراج كند، امتناع مى‌ورزد؛ به‌عنوان نمونه در آيه 12 سوره يونس:''' «و إذا مسّ الإنسان الضر دعانا لجنبه...»'''، مقاتل مى‌گويد: اشاره اين آيه به ابوحذيفه هاشم مخزومى، به هنگام بيمارى اوست و همچنين در آيه 13 سوره حجرات:''' «إن أكرمكم عند الله أتقاكم»'''، به اين گزارش اكتفا مى‌كند كه مقصود اين آيه، بلال حبشى است كه بعضى از قريشيان او را به هنگام اذان گفتن، استهزا می‌كردند. در تفسير اين دو آيه سخنان بسيار نوشته شده است، ولى مقاتل با توجه به سياق كلام، آنها را بسيار روشن يافته است».


پل نويا در بخش سوم، معتقد است تفسير مقاتل، تفسير استعارى پديد مى‌آورد. استعاره را در كنار لفظ مى‌گذارد و اين و آن، هردو را به موازات هم پيش مى‌برد، بى‌آنكه روابطى حقيقى ميان آنها برقرار كند. استعاره در اينجا، نه انتزاع لفظ يا نفى آن است و نه حقيقت آن؛ تنها، راهى است كه به‌وسيله آن دايره تنگ لفظ را مى‌شكند.
پل نويا در بخش سوم، معتقد است تفسير مقاتل، تفسير استعارى پديد مى‌آورد. استعاره را در كنار لفظ مى‌گذارد و اين و آن، هردو را به موازات هم پيش مى‌برد، بى‌آنكه روابطى حقيقى ميان آنها برقرار كند. استعاره در اينجا، نه انتزاع لفظ يا نفى آن است و نه حقيقت آن؛ تنها، راهى است كه به‌وسيله آن دايره تنگ لفظ را مى‌شكند.
خط ۱۱۰: خط ۱۱۱:


==پانويس ==
==پانويس ==
<references />
<references/>


== منابع مقاله ==
== منابع مقاله ==
خط ۱۱۶: خط ۱۱۷:
# تفسير مقاتل، ج5، با تحقيق دكتر عبدالله شحاته.
# تفسير مقاتل، ج5، با تحقيق دكتر عبدالله شحاته.
# تفسير مقاتل، جلد 1 تا 4، با تحقيق دكتر عبدالله شحاته.
# تفسير مقاتل، جلد 1 تا 4، با تحقيق دكتر عبدالله شحاته.
# تفسير و مفسران، ج1 و 2، [[معرفت، محمد هادی|آيت‌الله معرفت]]، مؤسسه فرهنگى التمهيد، چاپ اول، تابستان 80.
# تفسير و مفسران، ج1 و 2، [[معرفت، محمدهادی|آيت‌الله معرفت]]، مؤسسه فرهنگى التمهيد، چاپ اول، تابستان 80.
# دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهى، [[خرمشاهی، بهاءالدین|بهاءالدين خرمشاهى]]، ج2، ص2135.
# دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهى، [[خرمشاهی، بهاءالدین|بهاءالدين خرمشاهى]]، ج2، ص2135.
# دائرةالمعارف تشيع، ج4، ص479.
# دائرةالمعارف تشيع، ج4، ص479.