تفسير الجلالین: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' | کتابخانۀ دیجیتال نور =' به '| کتابخانۀ دیجیتال نور =')
    جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
     
    (۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱۰: خط ۱۰:
    قرآن
    قرآن
    | پدیدآوران =  
    | پدیدآوران =  
    [[محلی، محمد بن احمد]] (نويسنده)
    [[محلی، محمد بن احمد]] (نویسنده)


    [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌‌بکر]] (محقق)
    [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر]] (محقق)


    [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌‌بکر]] (نويسنده)
    [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر]] (نویسنده)
    | زبان =عربی
    | زبان =عربی
    | کد کنگره =‏‎‏BP‎‏ ‎‏96‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏3‎‏ت‎‏7
    | کد کنگره =‏‎‏BP‎‏ ‎‏96‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏3‎‏ت‎‏7
    خط ۲۸: خط ۲۸:
    | سال نشر = 1416 ق یا 1996 م
    | سال نشر = 1416 ق یا 1996 م


    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE2033AUTOMATIONCODE
    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE02033AUTOMATIONCODE
    | چاپ =1
    | چاپ =1
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =12579
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =02033
    | کتابخوان همراه نور =02033
    | کد پدیدآور =
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پس از =
    خط ۳۷: خط ۳۸:
    }}
    }}


    '''تفسير الجلالین''' تفسيرى موجز بر قرآن كريم، تأليف [[محلی، محمد بن احمد|جلال‌الدين محلّى]] و [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌‌بکر|جلال‌الدين سيوطى]] است. [[محلی، محمد بن احمد|جلال‌الدين محلّى]]<ref>براى شرح حال وى: ابن عماد، ج7، ص303-304</ref>، نخست بخش دوم اين تفسير را، از سوره كهف تا آخر سوره ناس، تأليف كرد، سپس به تفسير بخش نخست پرداخت. به سبب فوت وى در 864، اين كار پس از تفسير سوره حمد ناتمام ماند تا آنكه در 870 [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌‌بکر|جلال‌الدين سيوطى]] بخش ناتمام تفسير (از ابتداى سوره بقره تا انتهاى سوره اسراء) را نوشت و تفسير سوره فاتحه، نگاشته محلّى را در انتهاى همه سوره‌ها قرار داد<ref>محلّى و سيوطى، ج1، ص2، 239؛ جمل، ج1، ص7</ref>
    '''تفسير الجلالین''' تفسيرى موجز بر قرآن كريم، تأليف [[محلی، محمد بن احمد|جلال‌الدين محلّى]] و [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|جلال‌الدين سيوطى]] است. [[محلی، محمد بن احمد|جلال‌الدين محلّى]]<ref>براى شرح حال وى: ابن عماد، ج7، ص303-304</ref>، نخست بخش دوم اين تفسير را، از سوره كهف تا آخر سوره ناس، تأليف كرد، سپس به تفسير بخش نخست پرداخت. به سبب فوت وى در 864، اين كار پس از تفسير سوره حمد ناتمام ماند تا آنكه در 870 [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|جلال‌الدين سيوطى]] بخش ناتمام تفسير (از ابتداى سوره بقره تا انتهاى سوره اسراء) را نوشت و تفسير سوره فاتحه، نگاشته محلّى را در انتهاى همه سوره‌ها قرار داد<ref>محلّى و سيوطى، ج1، ص2، 239؛ جمل، ج1، ص7</ref>


    حاجى خليفه<ref>ج1، ستون 445</ref>، به‌اشتباه، تدوين هريك از اين دو بخش تفسير را به مؤلف بخش ديگر نسبت داده<ref>قس [[ذهبى]]، ج1، ص334-336</ref> و بروكلمان (د. اسلام، چاپ اول، ذيل «سيوطى») نيز به‌اشتباه تفسير الجلالين را نام ديگرى براى «لباب النقول في أسباب النزول» پنداشته و گفته است كه [[سيوطى]] و محلى مشتركا كتاب لباب را تأليف كرده‌اند.
    حاجى خليفه<ref>ج1، ستون 445</ref>، به‌اشتباه، تدوين هريك از اين دو بخش تفسير را به مؤلف بخش ديگر نسبت داده<ref>قس [[ذهبى]]، ج1، ص334-336</ref> و بروكلمان (د. اسلام، چاپ اول، ذيل «سيوطى») نيز به‌اشتباه تفسير الجلالين را نام ديگرى براى «لباب النقول في أسباب النزول» پنداشته و گفته است كه [[سيوطى]] و محلى مشتركا كتاب لباب را تأليف كرده‌اند.


    مؤلفان اين تفسير، بدون تطويل در بيان وجوه صرف و نحو و قرائت و مانند آنها، بيشتر كوشيده‌اند كه با تكيه بر روايات مأثور و سنت تفسيرى گذشته، ترجمه‌اى مفهومى از آيات قرآن به شيوه مزجى ارائه دهند. ايجاز و سبک اين تفسير را مى‌توان با تفاسير موجز متأخرى چون «الجوهر الثمين في تفسير القرآن المبين» تأليف [[شبر، عبدالله|سيد عبدالله شبر]] و تفسير فريد وجدى مقايسه كرد.
    مؤلفان اين تفسير، بدون تطويل در بيان وجوه صرف و نحو و قرائت و مانند آنها، بيشتر كوشيده‌اند كه با تكيه بر روايات مأثور و سنت تفسيرى گذشته، ترجمه‌اى مفهومى از آيات قرآن به شيوه مزجى ارائه دهند. ايجاز و سبک اين تفسير را مى‌توان با تفاسير موجز متأخرى چون «الجوهر الثمين في تفسير القرآن المبين» تأليف [[شبر، سید عبدالله|سيد عبدالله شبر]] و تفسير فريد وجدى مقايسه كرد.


    در تفسير الجلالين پس از ذكر هر كلمه، عبارت، جمله يا آيه‌اى از قرآن، توضيحى كوتاه در معناى لغوى آن، اختلاف قرائت، تركيب نحوى، بيان مبهمات و شأن نزول و معناى كلى آيه آمده است<ref>درباره اهميت نحو و اختلاف قرائات در اين تفسير: بوبتسين، Bobzin، ص33-44</ref> بلندترين و مفصل‌ترين توضيحات درباره شأن نزول برخى آيات است<ref>براى نمونه: ج1، ص28، 100، 151-152؛ ج2، ص85، 111، 114، 228-229</ref> اين توضيحات به‌ندرت به مباحث فقهى و گاه كلامى برمى‌گردد كه در اين موارد، هر دو مفسر، رأى فقهى شافعى و ديدگاه كلامى اشاعره را منعكس مى‌كنند<ref>براى نمونه: ج1، ص29-30، ص97-98، 143؛ ج2، ص173</ref> در اين‌گونه موارد، نقل برخى اسرائيليات و قصه‌هاى باور نكردنى متداول است<ref>براى نمونه: توصيف آبادانى و نعمت قوم سبأ در ج2، ص116؛ كيفيت هلاكت اصحاب فيل در ج2، ص274؛ داستان‌هايى از حضرت داود و سليمان(ع) در ج2، ص138-139</ref>
    در تفسير الجلالين پس از ذكر هر كلمه، عبارت، جمله يا آيه‌اى از قرآن، توضيحى كوتاه در معناى لغوى آن، اختلاف قرائت، تركيب نحوى، بيان مبهمات و شأن نزول و معناى كلى آيه آمده است.<ref>درباره اهميت نحو و اختلاف قرائات در اين تفسير: بوبتسين، Bobzin، ص33-44</ref> بلندترين و مفصل‌ترين توضيحات درباره شأن نزول برخى آيات است.<ref>براى نمونه: ج1، ص28، 100، 151-152؛ ج2، ص85، 111، 114، 228-229</ref> اين توضيحات به‌ندرت به مباحث فقهى و گاه كلامى برمى‌گردد كه در اين موارد، هر دو مفسر، رأى فقهى شافعى و ديدگاه كلامى اشاعره را منعكس مى‌كنند<ref>براى نمونه: ج1، ص29-30، ص97-98، 143؛ ج2، ص173</ref> در اين‌گونه موارد، نقل برخى اسرائيليات و قصه‌هاى باور نكردنى متداول است.<ref>براى نمونه: توصيف آبادانى و نعمت قوم سبأ در ج2، ص116؛ کیفیت هلاكت اصحاب فيل در ج2، ص274؛ داستان‌هايى از حضرت داود و سليمان(ع) در ج2، ص138-139</ref>


    اما ذكر نكردن برخى شأن نزول‌هاى معروف جاى شگفتى دارد؛ مثلاً[[سيوطى]] در اين تفسير باآنكه دائما به تعيين مبهمات و شأن نزول‌هاى غير مشهور اشاره كرده، در تفسير آيه ''' «إنما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون» ''' (مائده: 69)، ''' «راكعون» ''' را صرفا به معناى خاشعان يا به‌جاى‌آورندگان نماز مستحب دانسته است<ref>محلى و سيوطى، ج1، ص105؛ قس سيوطى، ص107، كه با نقل روايات مختلف گفته است كه اين آيه در شأن على(ع) نازل شده است. براى بررسى جامعى از روايات [[سيوطى]] در تفسير الجلالين: عتر، ص287-304</ref>
    اما ذكر نكردن برخى شأن نزول‌هاى معروف جاى شگفتى دارد؛ مثلاً[[سيوطى]] در اين تفسير باآنكه دائما به تعيين مبهمات و شأن نزول‌هاى غير مشهور اشاره كرده، در تفسير آيه''' «إنما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون»''' (مائده: 69)،''' «راكعون»''' را صرفا به معناى خاشعان يا به‌جاى‌آورندگان نماز مستحب دانسته است.<ref>محلى و سيوطى، ج1، ص105؛ قس سيوطى، ص107، كه با نقل روايات مختلف گفته است كه اين آيه در شأن على(ع) نازل شده است. براى بررسى جامعى از روايات [[سيوطى]] در تفسير الجلالين: عتر، ص287-304</ref>


    [[سيوطى]] در كار تكميل اين تفسير، كه فقط چهل روز به طول انجاميده است، عينا به سبک محلى به تفسير پرداخته و حتى در تفسير آيات متشابه از گفته‌هاى محلى بهره برده است؛ مثلاًهر دو مفسر در بيان معناى حروف مقطعه مى‌گويند كه خداوند به مراد خود داناتر است<ref>براى نمونه‌اى ديگر: تفسير [[سيوطى]] بر داستان عذاب قوم نوح در آيات 37 و 40، سوره هود و تفسير محلى بر همان داستان در مؤمنون: 27</ref> بااين‌همه، [[سيوطى]] نوشته محلى را برتر از نوشته خود مى‌داند و اذعان مى‌كند كه جز در مواردى معدود (كمتر از ده مورد) با رأى وى مخالفت نكرده است<ref>ج1، ص239-240</ref> يك نمونه آن، تفسير محلى بر آيه ''' «نفخت فيه من روحي» '''<ref>ص: 72</ref> است كه وى مى‌گويد: روح جسمى لطيف است كه با نفوذ در آدمى سبب حيات مى‌شود<ref>ج2، ص141</ref> [[سيوطى]] در تفسير همين عبارت در آيه 29 سوره حجر، همه گفته‌هاى محلى به‌جز همين جمله را نقل مى‌كند<ref>ج1، ص216</ref> و در توجيه عمل خود مى‌گويد كه آيه ''' «قل الروح من أمر ربي» ''' (اسراء: 85)، به‌صراحت نشان مى‌دهد كه «شناخت» روح از جمله علوم الهى است و لذا امساك در تبيين آن اولى است<ref>ج1، ص240؛ براى نمونه‌اى ديگر از تفاوت رأى آنها: تفسير كلمه صابئين در ج1، ص10، 106، 240، ج2، ص38</ref>
    [[سيوطى]] در كار تكميل اين تفسير، كه فقط چهل روز به طول انجاميده است، عينا به سبک محلى به تفسير پرداخته و حتى در تفسير آيات متشابه از گفته‌هاى محلى بهره برده است؛ مثلاًهر دو مفسر در بيان معناى حروف مقطعه مى‌گويند كه خداوند به مراد خود داناتر است.<ref>براى نمونه‌اى ديگر: تفسير [[سيوطى]] بر داستان عذاب قوم نوح در آيات 37 و 40، سوره هود و تفسير محلى بر همان داستان در مؤمنون: 27</ref> بااين‌همه، [[سيوطى]] نوشته محلى را برتر از نوشته خود مى‌داند و اذعان مى‌كند كه جز در مواردى معدود (كمتر از ده مورد) با رأى وى مخالفت نكرده است.<ref>ج1، ص239-240</ref> يك نمونه آن، تفسير محلى بر آيه''' «نفخت فيه من روحي»'''<ref>ص: 72</ref> است كه وى مى‌گويد: روح جسمى لطيف است كه با نفوذ در آدمى سبب حيات مى‌شود<ref>ج2، ص141</ref> [[سيوطى]] در تفسير همين عبارت در آيه 29 سوره حجر، همه گفته‌هاى محلى به‌جز همين جمله را نقل مى‌كند<ref>ج1، ص216</ref> و در توجيه عمل خود مى‌گويد كه آيه''' «قل الروح من أمر ربي»''' (اسراء: 85)، به‌صراحت نشان مى‌دهد كه «شناخت» روح از جمله علوم الهى است و لذا امساك در تبيين آن اولى است.<ref>ج1، ص240؛ براى نمونه‌اى ديگر از تفاوت رأى آنها: تفسير كلمه صابئين در ج1، ص10، 106، 240، ج2، ص38</ref>


    [[سيوطى]] و محلى، به‌جز نقل‌هايى اندك از اقوال صحابه و تابعين چون [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] و عكرمه، از هيچ‌يك از كتب تفسير و مفسران گذشته سخنى نقل نكرده‌اند. همچنين در توضيحات لغوى، نحوى، بلاغى، فقهى و كلامى به هيچ كتاب يا مؤلفى استناد نكرده‌اند. بيشترين ارجاعات ايشان به منابع حديثى چون صحاح سته، مستدرك [[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|حاكم نيشابورى]] و معجم طبرانى است<ref>براى نمونه: ج1، ص22-23، 48، 54، 149، 183، 191، ج2، ص177</ref> مقايسه‌اى كوتاه ميان دو بخش اين تفسير نشان مى‌دهد كه نقل روايات و استناد به كتب حديثى كه در بخش دوم - تأليف محلى - بسيار اندك است، در بخش نخست - تأليف [[سيوطى]] - به‌مراتب فراوان‌تر است.
    [[سيوطى]] و محلى، به‌جز نقل‌هايى اندك از اقوال صحابه و تابعين چون [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] و عكرمه، از هيچ‌يك از كتب تفسير و مفسران گذشته سخنى نقل نكرده‌اند. همچنين در توضيحات لغوى، نحوى، بلاغى، فقهى و كلامى به هيچ كتاب يا مؤلفى استناد نكرده‌اند. بيشترين ارجاعات ايشان به منابع حديثى چون صحاح سته، مستدرك [[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|حاكم نيشابورى]] و معجم طبرانى است.<ref>براى نمونه: ج1، ص22-23، 48، 54، 149، 183، 191، ج2، ص177</ref> مقايسه‌اى كوتاه ميان دو بخش اين تفسير نشان مى‌دهد كه نقل روايات و استناد به كتب حديثى كه در بخش دوم - تأليف محلى - بسيار اندك است، در بخش نخست - تأليف [[سيوطى]] - به‌مراتب فراوان‌تر است.


    تفسير الجلالين با وجود ايجاز و اختصارش، به دليل سبک ويژه آن - كه گزيده‌اى از آراى تفاسير مأثور و لغوى اهل سنت بشمار مى‌آيد - همواره مورد اعتناى دانشمندان اسلامى بوده و گاه متنى درسى شده است<ref>صاوى، ج1، ص2؛ [[ذهبى]]، ج1، ص337</ref> به گفته [[رضا، محمد رشید|محمد رشيد رضا]]<ref>ج1، ص15</ref>، شيخ محمد عبده باآنكه علاقه‌اى چندان به مراجعه، نقل و حتى مطالعه تفاسير متقدم نداشت، به تفسير الجلالين مراجعه و استناد مى‌كرد.
    تفسير الجلالين با وجود ايجاز و اختصارش، به دليل سبک ويژه آن - كه گزيده‌اى از آراى تفاسير مأثور و لغوى اهل سنت بشمار مى‌آيد - همواره مورد اعتناى دانشمندان اسلامى بوده و گاه متنى درسى شده است.<ref>صاوى، ج1، ص2؛ [[ذهبى]]، ج1، ص337</ref> به گفته [[محمد رشید رضا]]<ref>ج1، ص15</ref>، شيخ محمد عبده باآنكه علاقه‌اى چندان به مراجعه، نقل و حتى مطالعه تفاسير متقدم نداشت، به تفسير الجلالين مراجعه و استناد مى‌كرد.


    اين كتاب بارها، به‌صورت‌هاى مختلف و حتى در حواشى برخى قرآن‌ها و غالبا همراه با كتاب «لباب النقول في أسباب النزول» به چاپ رسيده و از ديرباز مخطوطات فراوانى از آن در كتابخانه‌هاى مختلف برجاى مانده است. بكائى<ref>ج5، ص1982-1986</ref>، فهرستى از 134 نسخه مخطوط آن را ارائه كرده است.
    اين كتاب بارها، به‌صورت‌هاى مختلف و حتى در حواشى برخى قرآن‌ها و غالباً  همراه با كتاب «لباب النقول في أسباب النزول» به چاپ رسيده و از ديرباز مخطوطات فراوانى از آن در كتابخانه‌هاى مختلف برجاى مانده است. بكائى<ref>ج5، ص1982-1986</ref>، فهرستى از 134 نسخه مخطوط آن را ارائه كرده است.


    از ميان حواشى و شروح اين تفسير، نوشته دو تن تداول و شهرت بسيار داشته است: حاشيه جمل از سليمان بن عمر عجيلى، مشهور به جمل (متوفى 1204) با عنوان «الفتوحات الإلهية بتوضيح تفسير الجلالين للدقائق الخفية» و حاشيه ديگر از شاگرد وى احمد بن محمد خلوتى، مشهور به صاوى (1175-1241) كه با عنوان «حاشية العلامة الصاوي على تفسير الجلالين» چاپ شده است. حاجى خليفه<ref>ج1، ستون 445</ref> و اسماعيل پاشا بغدادى<ref>ج1، ستون 304</ref> از شروح و حواشى ديگرى نيز ياد مى‌كنند كه چندان شناخته نيستند.
    از ميان حواشى و شروح اين تفسير، نوشته دو تن تداول و شهرت بسيار داشته است: حاشيه جمل از سليمان بن عمر عجيلى، مشهور به جمل (متوفى 1204) با عنوان «الفتوحات الإلهية بتوضيح تفسير الجلالين للدقائق الخفية» و حاشيه ديگر از شاگرد وى [[صاوی، احمد بن محمد|احمد بن محمد خلوتى]]، مشهور به صاوى (1175-1241) كه با عنوان «[[حاشیة الصاوي علی تفسير الجلالين|حاشية العلامة الصاوي على تفسير الجلالين]]» چاپ شده است. حاجى خليفه<ref>ج1، ستون 445</ref> و اسماعيل پاشا بغدادى<ref>ج1، ستون 304</ref> از شروح و حواشى ديگرى نيز ياد مى‌كنند كه چندان شناخته نيستند.


    ==پانویس ==
    ==پانویس==
    <references />
    <references/>
     
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}
     
    [[حاشیة الصاوي علی تفسير الجلالين]]





    نسخهٔ کنونی تا ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۱۲

    القرآن الکریم
    تفسير الجلالین
    پدیدآورانمحلی، محمد بن احمد (نویسنده)

    سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر (محقق)

    سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرلباب النقول فی اسباب النزول

    تفسیر الامامین الجلیلین

    تفسیر الجلالین

    قرآن
    ناشرمؤسسة النور للمطبوعات
    مکان نشربیروت - لبنان
    سال نشر1416 ق یا 1996 م
    چاپ1
    موضوعتفاسیر اهل سنت - قرن 10ق.

    تفاسیر اهل سنت - قرن 9ق.

    قرآن - شان نزول
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏BP‎‏ ‎‏96‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏3‎‏ت‎‏7
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تفسير الجلالین تفسيرى موجز بر قرآن كريم، تأليف جلال‌الدين محلّى و جلال‌الدين سيوطى است. جلال‌الدين محلّى[۱]، نخست بخش دوم اين تفسير را، از سوره كهف تا آخر سوره ناس، تأليف كرد، سپس به تفسير بخش نخست پرداخت. به سبب فوت وى در 864، اين كار پس از تفسير سوره حمد ناتمام ماند تا آنكه در 870 جلال‌الدين سيوطى بخش ناتمام تفسير (از ابتداى سوره بقره تا انتهاى سوره اسراء) را نوشت و تفسير سوره فاتحه، نگاشته محلّى را در انتهاى همه سوره‌ها قرار داد[۲]

    حاجى خليفه[۳]، به‌اشتباه، تدوين هريك از اين دو بخش تفسير را به مؤلف بخش ديگر نسبت داده[۴] و بروكلمان (د. اسلام، چاپ اول، ذيل «سيوطى») نيز به‌اشتباه تفسير الجلالين را نام ديگرى براى «لباب النقول في أسباب النزول» پنداشته و گفته است كه سيوطى و محلى مشتركا كتاب لباب را تأليف كرده‌اند.

    مؤلفان اين تفسير، بدون تطويل در بيان وجوه صرف و نحو و قرائت و مانند آنها، بيشتر كوشيده‌اند كه با تكيه بر روايات مأثور و سنت تفسيرى گذشته، ترجمه‌اى مفهومى از آيات قرآن به شيوه مزجى ارائه دهند. ايجاز و سبک اين تفسير را مى‌توان با تفاسير موجز متأخرى چون «الجوهر الثمين في تفسير القرآن المبين» تأليف سيد عبدالله شبر و تفسير فريد وجدى مقايسه كرد.

    در تفسير الجلالين پس از ذكر هر كلمه، عبارت، جمله يا آيه‌اى از قرآن، توضيحى كوتاه در معناى لغوى آن، اختلاف قرائت، تركيب نحوى، بيان مبهمات و شأن نزول و معناى كلى آيه آمده است.[۵] بلندترين و مفصل‌ترين توضيحات درباره شأن نزول برخى آيات است.[۶] اين توضيحات به‌ندرت به مباحث فقهى و گاه كلامى برمى‌گردد كه در اين موارد، هر دو مفسر، رأى فقهى شافعى و ديدگاه كلامى اشاعره را منعكس مى‌كنند[۷] در اين‌گونه موارد، نقل برخى اسرائيليات و قصه‌هاى باور نكردنى متداول است.[۸]

    اما ذكر نكردن برخى شأن نزول‌هاى معروف جاى شگفتى دارد؛ مثلاًسيوطى در اين تفسير باآنكه دائما به تعيين مبهمات و شأن نزول‌هاى غير مشهور اشاره كرده، در تفسير آيه «إنما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون» (مائده: 69)، «راكعون» را صرفا به معناى خاشعان يا به‌جاى‌آورندگان نماز مستحب دانسته است.[۹]

    سيوطى در كار تكميل اين تفسير، كه فقط چهل روز به طول انجاميده است، عينا به سبک محلى به تفسير پرداخته و حتى در تفسير آيات متشابه از گفته‌هاى محلى بهره برده است؛ مثلاًهر دو مفسر در بيان معناى حروف مقطعه مى‌گويند كه خداوند به مراد خود داناتر است.[۱۰] بااين‌همه، سيوطى نوشته محلى را برتر از نوشته خود مى‌داند و اذعان مى‌كند كه جز در مواردى معدود (كمتر از ده مورد) با رأى وى مخالفت نكرده است.[۱۱] يك نمونه آن، تفسير محلى بر آيه «نفخت فيه من روحي»[۱۲] است كه وى مى‌گويد: روح جسمى لطيف است كه با نفوذ در آدمى سبب حيات مى‌شود[۱۳] سيوطى در تفسير همين عبارت در آيه 29 سوره حجر، همه گفته‌هاى محلى به‌جز همين جمله را نقل مى‌كند[۱۴] و در توجيه عمل خود مى‌گويد كه آيه «قل الروح من أمر ربي» (اسراء: 85)، به‌صراحت نشان مى‌دهد كه «شناخت» روح از جمله علوم الهى است و لذا امساك در تبيين آن اولى است.[۱۵]

    سيوطى و محلى، به‌جز نقل‌هايى اندك از اقوال صحابه و تابعين چون ابن عباس و عكرمه، از هيچ‌يك از كتب تفسير و مفسران گذشته سخنى نقل نكرده‌اند. همچنين در توضيحات لغوى، نحوى، بلاغى، فقهى و كلامى به هيچ كتاب يا مؤلفى استناد نكرده‌اند. بيشترين ارجاعات ايشان به منابع حديثى چون صحاح سته، مستدرك حاكم نيشابورى و معجم طبرانى است.[۱۶] مقايسه‌اى كوتاه ميان دو بخش اين تفسير نشان مى‌دهد كه نقل روايات و استناد به كتب حديثى كه در بخش دوم - تأليف محلى - بسيار اندك است، در بخش نخست - تأليف سيوطى - به‌مراتب فراوان‌تر است.

    تفسير الجلالين با وجود ايجاز و اختصارش، به دليل سبک ويژه آن - كه گزيده‌اى از آراى تفاسير مأثور و لغوى اهل سنت بشمار مى‌آيد - همواره مورد اعتناى دانشمندان اسلامى بوده و گاه متنى درسى شده است.[۱۷] به گفته محمد رشید رضا[۱۸]، شيخ محمد عبده باآنكه علاقه‌اى چندان به مراجعه، نقل و حتى مطالعه تفاسير متقدم نداشت، به تفسير الجلالين مراجعه و استناد مى‌كرد.

    اين كتاب بارها، به‌صورت‌هاى مختلف و حتى در حواشى برخى قرآن‌ها و غالباً همراه با كتاب «لباب النقول في أسباب النزول» به چاپ رسيده و از ديرباز مخطوطات فراوانى از آن در كتابخانه‌هاى مختلف برجاى مانده است. بكائى[۱۹]، فهرستى از 134 نسخه مخطوط آن را ارائه كرده است.

    از ميان حواشى و شروح اين تفسير، نوشته دو تن تداول و شهرت بسيار داشته است: حاشيه جمل از سليمان بن عمر عجيلى، مشهور به جمل (متوفى 1204) با عنوان «الفتوحات الإلهية بتوضيح تفسير الجلالين للدقائق الخفية» و حاشيه ديگر از شاگرد وى احمد بن محمد خلوتى، مشهور به صاوى (1175-1241) كه با عنوان «حاشية العلامة الصاوي على تفسير الجلالين» چاپ شده است. حاجى خليفه[۲۰] و اسماعيل پاشا بغدادى[۲۱] از شروح و حواشى ديگرى نيز ياد مى‌كنند كه چندان شناخته نيستند.

    پانویس

    1. براى شرح حال وى: ابن عماد، ج7، ص303-304
    2. محلّى و سيوطى، ج1، ص2، 239؛ جمل، ج1، ص7
    3. ج1، ستون 445
    4. قس ذهبى، ج1، ص334-336
    5. درباره اهميت نحو و اختلاف قرائات در اين تفسير: بوبتسين، Bobzin، ص33-44
    6. براى نمونه: ج1، ص28، 100، 151-152؛ ج2، ص85، 111، 114، 228-229
    7. براى نمونه: ج1، ص29-30، ص97-98، 143؛ ج2، ص173
    8. براى نمونه: توصيف آبادانى و نعمت قوم سبأ در ج2، ص116؛ کیفیت هلاكت اصحاب فيل در ج2، ص274؛ داستان‌هايى از حضرت داود و سليمان(ع) در ج2، ص138-139
    9. محلى و سيوطى، ج1، ص105؛ قس سيوطى، ص107، كه با نقل روايات مختلف گفته است كه اين آيه در شأن على(ع) نازل شده است. براى بررسى جامعى از روايات سيوطى در تفسير الجلالين: عتر، ص287-304
    10. براى نمونه‌اى ديگر: تفسير سيوطى بر داستان عذاب قوم نوح در آيات 37 و 40، سوره هود و تفسير محلى بر همان داستان در مؤمنون: 27
    11. ج1، ص239-240
    12. ص: 72
    13. ج2، ص141
    14. ج1، ص216
    15. ج1، ص240؛ براى نمونه‌اى ديگر از تفاوت رأى آنها: تفسير كلمه صابئين در ج1، ص10، 106، 240، ج2، ص38
    16. براى نمونه: ج1، ص22-23، 48، 54، 149، 183، 191، ج2، ص177
    17. صاوى، ج1، ص2؛ ذهبى، ج1، ص337
    18. ج1، ص15
    19. ج5، ص1982-1986
    20. ج1، ستون 445
    21. ج1، ستون 304

    وابسته‌ها